سرویس فرهنگی مشرق/ گروه سینما - فیلم من همسرش هستم به زندگی شهلا و امیرحسین میپردازد و رفتار زن را در قبال ازدواج دوم و مخفیانۀ شوهرش بررسی میکند. فیلمنامه را نازنین لیقوانی نوشته که نخستین تجربۀ او در سینما بوده است. فیلم از منظر شهلا روایت میشود و بر عقاید فمینیستی او تأکید دارد. نقش شهلا را نیکی کریمی بر عهده داشته که تاکنون بیشترین فیلمهای فمینیستی را در سینمای ایران بازی کرده و خود نیز دو فیلم از این قبیل ساخته است.
1. این فیلم از منظر مسیحیت تحریفشده ساخته شده که به تکهمسری قائل است، و نظر دین مبارک اسلام و حتی دین یهود را که تعدد زوجات در آنها جایز است مطرح نکرده است. طبق قانون خداوند، مرد میتواند بیش از یک همسر داشته باشد ولی زن نمیتواند. (آنها که مخالف این حکم خدا هستند و از حقوق مساوی زن و مرد سخن میگویند بهتر است در اختلاف خلقت زن و مرد دقت کنند خصوصاً اینکه زن از مرد حمل برمیدارد).
2. به فرمودۀ حضرت امیر المؤمنین در کلمات قصار 124 نهج البلاغه، غیرت زنان کفر است و غیرت مردان از ایمان. در شرح این سخن مولا(ع) باید گفت که غیرت، احساسی است که یک شخص به رقیب خود دارد. لذا اگر زنی به همسر دوم شوهرش غیرتمند شود و به شوهرش اعتراض کند، او محققاً کافر شده است. اما اگر مردی به زنش غیرتمند شود که چرا به بیگانه نظر دارد این «غیرت» عین ایمان است و در نزد خداوند پسندیده. اما دیده میشود که این فیلم کفر و ایمان را یکی کرده است.
3. ما انسانها حتی در قبال بیگانگان هم مسئولیت داریم. مثلاً اگر در قضیهای شاهد بودیم و از شهادت دادن استنکاف ورزیدیم در قلب خود گناه کردهایم: ﴿وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإنَّهُ آثِمٌ قَلْبُه ـ بقره/ 283﴾. اگر ما در قبال دیگران مسئول هستیم پس چه اندازه بیشتر برای نجات زندگی خود و جلوگیری از سوء تفاهمها؟ چرا این زن خود را در معرض اتهام قرار میدهد؟
نقد حضوری بنده مورد اعتراض برخی از زنان فمینیست حاضر در جلسه واقع شد و بنده پاسخ گفتم که بهتر است لااقل یک بار به سخنان حق گوش کنید، و بنده فقط در اینجا نقل قول میکنم. ناظم جلسه آقای محمود گبرلو هم آنها را ساکت کرد. جناب مصطفی شایسته با دقت به عرایض بنده گوش داد و در انتها گفت: «خیلی ممنون. استفاده کردم.» برخی از همان زنان با یک شادی وصف ناپذیر شروع به کف زدن برای او کردند. آقای شایسته پس از کمی تأمل گفت: «من نفهمیدم شما برای چه کف زدید. سخنان این آقا مفید بود و من از آنها استفاده کردم». و بنده در قلبم خدا را شکر کردم که جناب شایسته اهل تمسخر و کنایه زدن نیست.
1. فیلمنامه از منظر یک فمینیست نوشته شده است. و اگر کسی فمینیست نباشد با فیلم همراهی نخواهد کرد. به عبارت دیگر فیلم بسیاری از مخاطبان خود را از دست میدهد. فمینیستها انسانهایی غیرمتعارف هستند. تجربۀ بنده نشان میدهد که اصولاً آدمی که از جوهر عقل و اعتدال برخوردار باشد فمینیست نمیشود. زیرا عقاید فمینیستی، عین افراط و تفریط و خروج از مسیر اعتدال است. لهذا به طور خلاصه میتوان گفت که فمینستها کسانی هستند که از دروازه رد نمیشوند ولی در همان وقت قادرند از سوراخ سوزن عبور کنند.
2. از منظر دین، امیرحسین در ازدواج موقت با منشی مطب خود مرتکب گناه نشده است. اما فیلم این حلال خدا را حرام تلقی میکند. از طرف دیگر شهلا با نزدیک شدن به یک مرد غریبه گناه کبیره کرده و عملاً حرام خدا را حلال کرده است. گرچه شهلا در واقع این بازی را برای شوهرش اجرا میکند تا غیرت او را برانگیزد ولی سخن در این است که چرا او از اینکه در شمار فاسقان تلقی شود ناراحت نیست؟ این قبح قبلاً در فیلم تسویه حساب/ تهمینه میلانی (1388) شکسته شده است. مهناز افشار خود را بزک میکند و در کنار خیابان میایستد تا یک مرد هوسران پیدا شود و او را سوار کند و سپس سه رفیق او از عقب برسند و هر چهار زن، آن مرد را تلکه کنند.
3. شیوۀ روایت فیلم، نادرست است. زیرا قصه را شهلا روایت میکند ولی تماشاگر در طول فیلم از او فریب میخورد و در انتها میفهمد که او خود را در مواضع تهمت قرار میداده تا سوء ظن شوهرش را برانگیزد. چگونه میشود که شهلا تماشاگر را به عنوان شاهد و قاضی به قصه وارد کند و خودش آنها را فریب بدهد؟ مخاطب حق دارد که او را صادق و درستکار نخواند خصوصاً که او باکی ندارد از اینکه خود را در واضع تهمت قرار دهد. لهذا در چنین فیلمی نباید قصه از منظر اول شخص روایت میشد.
4. سن بازیگران اصلی به هم نمیآید. سخت است که بخواهیم نیکی کریمی که او را از سال 1369 در سینما دیدهاند را همسر مصطفی زمانی که مردم او را از هجده سال بعد شناختهاند قلمداد کنیم.
5. خودکشی گناه بسیار بزرگی است و عقل نیز گواهی میدهد که جان و روحی که خداوند عطا فرموده نباید گرفت. متأسفانه شهلا (نیکی کریمی) در انتهای فیلم میگوید که برای مقابله با شوهرش ناچار به خودکشی است. مسئلۀ حاشیهای در این خصوص آن است که به نظر میرسد که این مسئله از سوی نیکی کریمی به فیلمنامه اضافه شده باشد. زیرا او در مرداد سال 1390 فیلم سوت پایان را در اکران داشت و همزمان در آن فیلم نقش یک کارگردان را ایفاء میکرد که یک سکانس از یک تله فیلم را به دلیل ممانعت تلویزیون از نمایش خودکشی در آن، باید با تغییر قصه دوباره فیلمبرداری میکرد. اینکه خانم کریمی گویا مشکلی با انتحار ندارد مرا به یاد آن ضرب المثل میاندازد که کاسبی میگفت: «سر مرا بشکن ولی نرخ مرا نشکن». لذا فمینستها بر خلاف عقل و منطق و شرع، به خودکشی راضی میشوند ولی در برابر حکم خداوند در خصوص ازدواج دوم مرد تسلیم نمیشوند!
متأسفانه این نسخهای که فمینیستهای وطنی برای مردم مسلمان ما پیچیدهاند مطابق الگوی فیلمهای خارجی است و فقط به درد دنیای غرب و دین تحریفشدۀ مسیحیت میخورد، و نه حتی دین یهود. زیرا در دین یهود و اسلام، تعدد زوجات یک مسئلۀ قانونی و شرعی است که شوهر میتواند از آن حق استفاده کند. طبق احادیث شیعه مهمترین کاربرد ازدواج مجدد، به وقت نشوز زنان است، چیزی که در چنین فیلمهایی اصولاً مطرح نمیشود. بدین ترتیب سازندگان این فیلمها عملاً یکی از حکیمانهترین قوانین شرع مقدس را استهزاء کرده و میکنند. مردی را تصوّر کنید که همسرش از او به عنوان مدیر خانواده تبعیت نمیکند و این مرد ممکن است حتی از حق شرعی نکاح نیز محروم شده باشد. خداوند به چنین مردی اذن داده تا همسر دوم اختیار کند (در عقد دائم یا موقت) و همزمان سرپرستی همسر اول را نیز عهدهدار باشد. این فرآیند میتواند به تمکین همسر نخست منجر میشود.
اما رگ غیرت فمینیستها در چنین مواقعی تورم میکند و صدای نخراشیدهشان حلقومشان را میدرد تا بلکه چنین مردی را به عنوان یک خائن معرفی کنند. در حالی که خائن اصلی آن زن است که قوانین خانواده را رعایت نکرده و باعث این مشقات و زحمات عدیده شده است. وگرنه کدام مرد ابلهی است که با وجود داشتن همسری خوب به ازدواج دوم روی آورد و تبعات گران آن را بر خود بخرد؟
خداوند در قبال پرداخت مهریه حق ریاست خانواده را به مردان داده است. اما متأسفانه در این روزگار تعداد زنانی که این حق را به رسمیت میشناسند روز به روز کاهش یافته است در حالیکه نرخ کمّی و کیفی مهریه افزایش غیرقابل وصفی پیدا کرده است. در کمال تأسف امروزه مهریه از صورت حقیقیاش که خداوند آن را تشریع فرموده خارج شده است. اغلب دختران امروز مهریههای زیاد مطالبه میکنند و متأسفانه به وقت زندگی زناشویی آن را همچون چماقی برای مطیع کردن شوهر به کار میگیرند. متوسط نرخ مهریه در کشور ما طبق آمار ادارۀ ثبت، سیصد سکۀ طلا است. اما اکنون حتی خانوادههای مرفه هم قادر به پرداخت چنین مبلغی نیستند. آیا ازدواج فقط برای مرفهین است؟ با این فرهنگ فمینیسم که متأسفانه در میان دختران دانشگاهرفته رواج یافته است کمکم دارد اوضاع به گونهای میشود که فقط مردان مرفه بتوانند ازدواج کنند و اینچنین عدۀ کثیری از این سنت رسول خدا(ص) محروم شده و خواهند شد.
فمینیستها عموماً همچون قصۀ این فیلم، ماجرای تعدد زوجات را از میانه حکایت میکنند. آنها مردی را نشان میدهند که میخواهد همسر دوم اختیار کند ولی هیچگاه به این پرسش پاسخ نمیدهند که این مرد چرا به چنین کاری اقدام کرده است. اگر همسر اول خوب بوده پس مرد هم قاعدتاً باید حقشناس باشد و قدر خانواده و بچههایش را بداند، خانوادهای که مرد با سختی و مرارت و هزینههای گزاف، آن را بنیان نهاده است.
اگر کسی بخواهد پاسخ گوید که آن زن خوب بوده و این مرد بد و قدرناشناس است آنگاه بنده ناچار خواهم بود به آیهای از قرآن استناد کنم. خداوند در آیۀ 26 از سورۀ مبارکۀ نور یکی از سنتهای خود را بیان فرموده است: ﴿الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبات﴾، زنانِ نیک نصیب مردان نیک میشوند و بالعکس، و همچنین زنان خبیث بهرۀ مردان خبیث میگردند و برعکس. به این ترتیب طبق این قانون تکوینی خداوند، هر مردی از هر زنی خواستگاری نخواهد کرد، چه آن زنان از او بهتر باشند یا بدتر. بلکه یک مرد عموماً به خواستگاری زنی که همسنخ و همرتبۀ او باشد خواهد رفت. (البته در این مسئله ممکن است استثنائاتی مانند ازدواج فرعون و آسیه وجود داشته باشد که آسیه به سبب صبر بر ظلم فرعون توانست یکی از چهار زن برگزیدۀ همۀ تاریخ شود. این موضوع از بحث ما خارج است.)
مثال مرد و زن در خانواده مانند مدیر و ناظم در یک مدرسه است. مدیر، عملاً مدرسه را احداث و تجهیز کرده مقررات کلیاش را وضع میکند و همچنین ناظم را انتخاب مینماید. ناظم هم بچهها را هدایت و تمشیت میکند. برای نمونهای دیگر میتوان از کارگردان و بازیگر در سینما مثال آورد. کارگردان، بازیگر را انتخاب میکند و فیلمنامه را به او میدهد و نقش او را در فیلمش تعیین میکند. بازیگر یا با رضایت میپذیرد یا با اکراه، و یا اصلاً نمیپذیرد. اگر با رضایت بپذیرد یا حتی مشتاق بازی در آن فیلم باشد میتواند دستمزد خود را کاهش دهد یا اصلاً چیزی نخواهد، اگر با اکراه بپذیرد قاعدتاً دستمزد زیادی طلب خواهد کرد، و اگر هم بازی در آن فیلم را نپذیرد به نظر میرسد که میان خود و آن نقش سنخیت نیافته و یا از این کارگردان یا فیلمنامه نفرت دارد.
اما دختران امروز هر سه مورد را با هم به مرحلۀ اجرا میگذارند. نخست خود را علاقمند نشان میدهند که با آن مرد در مسیر زندگیاش همراه باشند. به وقت تعیین مهریه، نرخ نجومی میدهند و در وقت زندگی مشترک اصولاً نقش محوله را بازی نمیکنند! و چون قبلاً در عقدنامه از شوهرشان امضاء گرفتهاند مرد عملاً نمیتواند فرد دیگری را وارد به زندگی خود کند که نقش همسری و مادری را در خانوادهاش ایفاء کند. مهریه زیاد نیز تاحدی مانع از طلاق میشود و اینچنین مرد از اینجا مانده و از آنجا رانده به سبب عسرت از پرداخت مهریه از زندان سردرمیآورد. این وضع که متأسفانه در کشور ما بر خلاف اکثر ملتهای مسلمان رایج شده مانند موقعیت آن کارگردان است که بازیگر را به بهای گران استخدام میکند ولی او پس از مدتی از ادامۀ بازی استنکاف میورزد. کارگردان در نهایت راضی میشود که بازیگر دوم را استخدام کند. اما بازیگر نخست با استناد به قرارداد مانع از این کار میشود و به کمک قانون، حقوق کامل خود را نیز مطالبه میکند. و اینچنین کارگردان با پرداخت مبلغ توافقشده به بازیگر، عملاً هزینههای سایر عوامل را نیز ضرر کرده و اگر بتواند پس از مدتها شاید قادر شود که از نو شروع کند. حالا تصور کنید که این بازیگر فریاد مظلومیت سرمیدهد و مدعی میشود که جناب کارگردان بعد از عقد قرارداد با او از هنرپیشۀ دیگری خوشش آمده و میخواسته که او را به جای ایشان که قرارداد رسمی دارد بیاورد و لذا ایشان از حقوق خود دفاع کرده و حق خود را گرفته است!
فمینیستهای وطنی، کفریات خود را از مجلس ششم و حتی قبل از آن در قوانین جمهوری اسلامی نفوذ دادهاند لکن ما هنوز شرم داریم که از قوانین الهی قرآن دفاع کنیم. بدون خجالت باید گفت که آن دوازده شرط که از سوی زوجه در عقدنامهها چاپ شده اصولاً خلاف عقل، قانون و مساوات است. عموم مردان این شروط را در آن حال شاد و شیرین لحظۀ عقد، بدون توجه امضاء میکنند، شروطی که در کمال تأسف طلاق گرفتن زنان را بسیار آسان میکند. درست است که به وقت عقد نکاح، اقامۀ شرط جایز است ولی قاعدتاً یک طرف باید شرط را قصد کند و بر زبان آورد و طرف دیگر حق داشته باشد که بپذیرد یا نه، و اگر پذیرفت آنگاه لازم الاتباع میشود. تحقیقات نشان میدهد که محضرداران در وقت عقد دربارۀ این شروط توضیحی نمیدهند و متأسفانه از زن و شوهر به عنوان طرفین ایجاب و قبول میخواهند که صرفاً آنها را امضاء کنند.
حکمت این مسئله و جواز آن در دین اسلام اصولاً به جهت نشوز احتمالی زن است. زیرا عملاً زنان با این شرط میتوانند مرد را مستأصل کنند. و اینچنین نه خودشان مقصود مرد از ازدواج را برآورده کنند و نه اجازه دهند که او به ازدواج مجدد اقدام کند. مضافاً که این مرد علاوه بر مخارج سنگین ازدواج و مخارج روزانۀ خانواده، باید مهریۀ زن را نیز بدهد و احتمالاً زندان هم برود. طبق آمار قوۀ قضائیه در سال 1390 بیش از بیست هزار مرد به سبب ناتوانی از پرداخت مهریه به زندان افتادهاند.
متأسفانه با وجود کثرت وقایعی از این دست که در اطراف خود میبینیم سینماگران ما حاضر نیستند در این خصوص قدمی بردارند و از حقانیت قوانین خداوند دفاع کنند، و یا حتی این مسائل واقعی را به عنوان موضوع فیلمهای خود برگزینند. بلکه بالعکس فیلمهایی از این قبیل میسازند و زنی را در یک وضع ایدهآل، باکمال و جمال تصویر میکنند و مردی که معلوم نیست به چه علت به زن و فرزند خود پشت کرده و همسر دوم اختیار نموده است.
البته این موضوع، تنها به این فیلم اختصاص ندارد و فیلم و سریالهای زیادی را میتوان یافت که از قضا همسر نخست را جمیل و خوشاخلاق نشان دادهاند، و مردی که گویا مغز حمار خورده و ما به عنوان مخاطب نمیفهمیم او چه دردی دارد که این زن پاک و نجیب را رها کرده و به ازدواج دوم روی آورده یا به زنی دیگر نظر دارد. برای نمونه به این موارد توجه کنید:
ـ بید مجنون/ مجید مجیدی (1383)، همسر نخست: رؤیا تیموریان
ـ هوو/ علیرضا داوودنژاد (1384)، همسر نخست: سپیده علایی
ـ سریال پیامک از دیار باقی/ سیروس مقدم (1387)، همسر نخست: افسانه بایگان
ـ زندگی خصوصی/ محمدحسین فرحبخش (1390)، همسر نخست: لعیا زنگنه
*امیر اهوارکی
خلاصۀ داستان
شهلا فکرت (نیکی کریمی) ماجرای خود را حکایت میکند و ما مطلع میشویم که شوهرش دکتر امیرحسین وارسته (مصطفی زمانی) مخفیانه با مرجان (میترا حجار) منشی مطب خود ازدواج کرده است، در حالیکه آنها دو پسر هفت و ده ساله دارند. شهلا با اتومبیل یکی از آشنایان قدیمی تصادف کرده، ماجرا را به شوهرش اطلاع میدهد. او سپس اندک اندک با آن شخص ارتباطاتی برقرار میکند و اینچنین ظن شوهرش را برمیانگیزد و در نهایت باعث توجه او به خانواده و آشتی مجددشان میشود. اما شهلا در انتها میگوید که امیرحسین باز هم به سراغ مرجان رفت و من نمیتوانم از او انتقام بگیرم، لذا بهترین راه خودکشی است!مختصری در خصوص عوامل فیلم
مطصفی شایسته متولد 1337 تهران، با این فیلم نخستین تجربۀ کارگردانی خود را در هدایت فیلم به ثمر رساند. این شرکت فیلمسازی به او و برادرش مرتضی تعلق دارد. نویسندۀ فیلمنامه نازنین لیقوانی است که با تصویری که از او در جشنوارۀ فجر دیدم در حدود 30 ساله مینمود. او پیش از این فقط یک کتاب داستان در موضوعات زنانه در انتشارات روزنهکار منتشر کرده است با عنوان «به سادگی خوردن یک فنجان چای». فیلم من همسرش هستم نخستین تجربۀ فیلمنامه نویسی او در سینما محسوب میشود.نقد حضوری در جشنواره
بعد از نمایش فیلم در جشنواره سیام فیلم فجر، جلسۀ پرسش و پاسخ با حضور عوامل فیلم برگزار شد که بنده در حضور کارگردان انتقاداتی را از منظر دین مطرح کردم و به طور خلاصه به سه مسئله پرداختم.1. این فیلم از منظر مسیحیت تحریفشده ساخته شده که به تکهمسری قائل است، و نظر دین مبارک اسلام و حتی دین یهود را که تعدد زوجات در آنها جایز است مطرح نکرده است. طبق قانون خداوند، مرد میتواند بیش از یک همسر داشته باشد ولی زن نمیتواند. (آنها که مخالف این حکم خدا هستند و از حقوق مساوی زن و مرد سخن میگویند بهتر است در اختلاف خلقت زن و مرد دقت کنند خصوصاً اینکه زن از مرد حمل برمیدارد).
2. به فرمودۀ حضرت امیر المؤمنین در کلمات قصار 124 نهج البلاغه، غیرت زنان کفر است و غیرت مردان از ایمان. در شرح این سخن مولا(ع) باید گفت که غیرت، احساسی است که یک شخص به رقیب خود دارد. لذا اگر زنی به همسر دوم شوهرش غیرتمند شود و به شوهرش اعتراض کند، او محققاً کافر شده است. اما اگر مردی به زنش غیرتمند شود که چرا به بیگانه نظر دارد این «غیرت» عین ایمان است و در نزد خداوند پسندیده. اما دیده میشود که این فیلم کفر و ایمان را یکی کرده است.
3. ما انسانها حتی در قبال بیگانگان هم مسئولیت داریم. مثلاً اگر در قضیهای شاهد بودیم و از شهادت دادن استنکاف ورزیدیم در قلب خود گناه کردهایم: ﴿وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإنَّهُ آثِمٌ قَلْبُه ـ بقره/ 283﴾. اگر ما در قبال دیگران مسئول هستیم پس چه اندازه بیشتر برای نجات زندگی خود و جلوگیری از سوء تفاهمها؟ چرا این زن خود را در معرض اتهام قرار میدهد؟
نقد حضوری بنده مورد اعتراض برخی از زنان فمینیست حاضر در جلسه واقع شد و بنده پاسخ گفتم که بهتر است لااقل یک بار به سخنان حق گوش کنید، و بنده فقط در اینجا نقل قول میکنم. ناظم جلسه آقای محمود گبرلو هم آنها را ساکت کرد. جناب مصطفی شایسته با دقت به عرایض بنده گوش داد و در انتها گفت: «خیلی ممنون. استفاده کردم.» برخی از همان زنان با یک شادی وصف ناپذیر شروع به کف زدن برای او کردند. آقای شایسته پس از کمی تأمل گفت: «من نفهمیدم شما برای چه کف زدید. سخنان این آقا مفید بود و من از آنها استفاده کردم». و بنده در قلبم خدا را شکر کردم که جناب شایسته اهل تمسخر و کنایه زدن نیست.
ایرادها و نواقص
علاوه بر ایرادهای سهگانه که در بخش قبل آمد، نقایص دیگری نیز در این فیلم به چشم میخورد:1. فیلمنامه از منظر یک فمینیست نوشته شده است. و اگر کسی فمینیست نباشد با فیلم همراهی نخواهد کرد. به عبارت دیگر فیلم بسیاری از مخاطبان خود را از دست میدهد. فمینیستها انسانهایی غیرمتعارف هستند. تجربۀ بنده نشان میدهد که اصولاً آدمی که از جوهر عقل و اعتدال برخوردار باشد فمینیست نمیشود. زیرا عقاید فمینیستی، عین افراط و تفریط و خروج از مسیر اعتدال است. لهذا به طور خلاصه میتوان گفت که فمینستها کسانی هستند که از دروازه رد نمیشوند ولی در همان وقت قادرند از سوراخ سوزن عبور کنند.
2. از منظر دین، امیرحسین در ازدواج موقت با منشی مطب خود مرتکب گناه نشده است. اما فیلم این حلال خدا را حرام تلقی میکند. از طرف دیگر شهلا با نزدیک شدن به یک مرد غریبه گناه کبیره کرده و عملاً حرام خدا را حلال کرده است. گرچه شهلا در واقع این بازی را برای شوهرش اجرا میکند تا غیرت او را برانگیزد ولی سخن در این است که چرا او از اینکه در شمار فاسقان تلقی شود ناراحت نیست؟ این قبح قبلاً در فیلم تسویه حساب/ تهمینه میلانی (1388) شکسته شده است. مهناز افشار خود را بزک میکند و در کنار خیابان میایستد تا یک مرد هوسران پیدا شود و او را سوار کند و سپس سه رفیق او از عقب برسند و هر چهار زن، آن مرد را تلکه کنند.
3. شیوۀ روایت فیلم، نادرست است. زیرا قصه را شهلا روایت میکند ولی تماشاگر در طول فیلم از او فریب میخورد و در انتها میفهمد که او خود را در مواضع تهمت قرار میداده تا سوء ظن شوهرش را برانگیزد. چگونه میشود که شهلا تماشاگر را به عنوان شاهد و قاضی به قصه وارد کند و خودش آنها را فریب بدهد؟ مخاطب حق دارد که او را صادق و درستکار نخواند خصوصاً که او باکی ندارد از اینکه خود را در واضع تهمت قرار دهد. لهذا در چنین فیلمی نباید قصه از منظر اول شخص روایت میشد.
4. سن بازیگران اصلی به هم نمیآید. سخت است که بخواهیم نیکی کریمی که او را از سال 1369 در سینما دیدهاند را همسر مصطفی زمانی که مردم او را از هجده سال بعد شناختهاند قلمداد کنیم.
5. خودکشی گناه بسیار بزرگی است و عقل نیز گواهی میدهد که جان و روحی که خداوند عطا فرموده نباید گرفت. متأسفانه شهلا (نیکی کریمی) در انتهای فیلم میگوید که برای مقابله با شوهرش ناچار به خودکشی است. مسئلۀ حاشیهای در این خصوص آن است که به نظر میرسد که این مسئله از سوی نیکی کریمی به فیلمنامه اضافه شده باشد. زیرا او در مرداد سال 1390 فیلم سوت پایان را در اکران داشت و همزمان در آن فیلم نقش یک کارگردان را ایفاء میکرد که یک سکانس از یک تله فیلم را به دلیل ممانعت تلویزیون از نمایش خودکشی در آن، باید با تغییر قصه دوباره فیلمبرداری میکرد. اینکه خانم کریمی گویا مشکلی با انتحار ندارد مرا به یاد آن ضرب المثل میاندازد که کاسبی میگفت: «سر مرا بشکن ولی نرخ مرا نشکن». لذا فمینستها بر خلاف عقل و منطق و شرع، به خودکشی راضی میشوند ولی در برابر حکم خداوند در خصوص ازدواج دوم مرد تسلیم نمیشوند!
چرا ازدواج دوم مرد مجاز است؟
در سیامین جشنواره فیلم فجر، «خیانت زناشویی» موضوع بیشترین فیلمها را به خود اختصاص داده بود، فیلمهایی مانند: زندگی خصوصی آقا و خانم میم، پل چوبی، زندگی خصوصی (خصوصی)، برف روی کاجها، و همین فیلم من همسرش هستم. بجز فیلم نخست، چهار فیلم دیگر در خصوص ازدواج مجدد مردان و به قول فمینیستها خیانت مرد در ازدواج است. اما دو فیلم اخیر در قبال ازدواج ثانوی شوهر، راه «مقابله به مثل» را پیشنهاد میکنند. لذا است که شهلا در فیلم من همسرش هستم به یکی از آقایان آشنا نزدیک میشود تا غیرت شوهرش را برانگیزد. ماجرا در فیلم برف روی کاجها که نوشته و ساختۀ پیمان معادی است از این هم فجیعتر است. در آنجا، زن با مرد دیگری دوست میشود و با او به کنسرت میرود.متأسفانه این نسخهای که فمینیستهای وطنی برای مردم مسلمان ما پیچیدهاند مطابق الگوی فیلمهای خارجی است و فقط به درد دنیای غرب و دین تحریفشدۀ مسیحیت میخورد، و نه حتی دین یهود. زیرا در دین یهود و اسلام، تعدد زوجات یک مسئلۀ قانونی و شرعی است که شوهر میتواند از آن حق استفاده کند. طبق احادیث شیعه مهمترین کاربرد ازدواج مجدد، به وقت نشوز زنان است، چیزی که در چنین فیلمهایی اصولاً مطرح نمیشود. بدین ترتیب سازندگان این فیلمها عملاً یکی از حکیمانهترین قوانین شرع مقدس را استهزاء کرده و میکنند. مردی را تصوّر کنید که همسرش از او به عنوان مدیر خانواده تبعیت نمیکند و این مرد ممکن است حتی از حق شرعی نکاح نیز محروم شده باشد. خداوند به چنین مردی اذن داده تا همسر دوم اختیار کند (در عقد دائم یا موقت) و همزمان سرپرستی همسر اول را نیز عهدهدار باشد. این فرآیند میتواند به تمکین همسر نخست منجر میشود.
اما رگ غیرت فمینیستها در چنین مواقعی تورم میکند و صدای نخراشیدهشان حلقومشان را میدرد تا بلکه چنین مردی را به عنوان یک خائن معرفی کنند. در حالی که خائن اصلی آن زن است که قوانین خانواده را رعایت نکرده و باعث این مشقات و زحمات عدیده شده است. وگرنه کدام مرد ابلهی است که با وجود داشتن همسری خوب به ازدواج دوم روی آورد و تبعات گران آن را بر خود بخرد؟
خداوند در قبال پرداخت مهریه حق ریاست خانواده را به مردان داده است. اما متأسفانه در این روزگار تعداد زنانی که این حق را به رسمیت میشناسند روز به روز کاهش یافته است در حالیکه نرخ کمّی و کیفی مهریه افزایش غیرقابل وصفی پیدا کرده است. در کمال تأسف امروزه مهریه از صورت حقیقیاش که خداوند آن را تشریع فرموده خارج شده است. اغلب دختران امروز مهریههای زیاد مطالبه میکنند و متأسفانه به وقت زندگی زناشویی آن را همچون چماقی برای مطیع کردن شوهر به کار میگیرند. متوسط نرخ مهریه در کشور ما طبق آمار ادارۀ ثبت، سیصد سکۀ طلا است. اما اکنون حتی خانوادههای مرفه هم قادر به پرداخت چنین مبلغی نیستند. آیا ازدواج فقط برای مرفهین است؟ با این فرهنگ فمینیسم که متأسفانه در میان دختران دانشگاهرفته رواج یافته است کمکم دارد اوضاع به گونهای میشود که فقط مردان مرفه بتوانند ازدواج کنند و اینچنین عدۀ کثیری از این سنت رسول خدا(ص) محروم شده و خواهند شد.
فمینیستها عموماً همچون قصۀ این فیلم، ماجرای تعدد زوجات را از میانه حکایت میکنند. آنها مردی را نشان میدهند که میخواهد همسر دوم اختیار کند ولی هیچگاه به این پرسش پاسخ نمیدهند که این مرد چرا به چنین کاری اقدام کرده است. اگر همسر اول خوب بوده پس مرد هم قاعدتاً باید حقشناس باشد و قدر خانواده و بچههایش را بداند، خانوادهای که مرد با سختی و مرارت و هزینههای گزاف، آن را بنیان نهاده است.
اگر کسی بخواهد پاسخ گوید که آن زن خوب بوده و این مرد بد و قدرناشناس است آنگاه بنده ناچار خواهم بود به آیهای از قرآن استناد کنم. خداوند در آیۀ 26 از سورۀ مبارکۀ نور یکی از سنتهای خود را بیان فرموده است: ﴿الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبات﴾، زنانِ نیک نصیب مردان نیک میشوند و بالعکس، و همچنین زنان خبیث بهرۀ مردان خبیث میگردند و برعکس. به این ترتیب طبق این قانون تکوینی خداوند، هر مردی از هر زنی خواستگاری نخواهد کرد، چه آن زنان از او بهتر باشند یا بدتر. بلکه یک مرد عموماً به خواستگاری زنی که همسنخ و همرتبۀ او باشد خواهد رفت. (البته در این مسئله ممکن است استثنائاتی مانند ازدواج فرعون و آسیه وجود داشته باشد که آسیه به سبب صبر بر ظلم فرعون توانست یکی از چهار زن برگزیدۀ همۀ تاریخ شود. این موضوع از بحث ما خارج است.)
مدیریت مرد در خانواده
متأسفانه مطابق با افزایش نرخ تحصیلات دانشگاهی دختران، نشوز آنها در خانواده افزایش یافته است. به طوری که آمار زنسالاری در خانوادهها اکنون به بیش از هفتاد درصد رسیده است. زنسالاری مسئلهای خلاف شرع است و خداوند در نساء/ 34 مرد را قیّم همسرش قرار داده است. چنانکه حکم عقل نیز به ضد زنسالاری است. زیرا واضحاً مردی که از زنی خواستگاری میکند در پی یافتن معاونی برای زندگی خود است و نه آنکه در پی یافتن رئیسی آمده باشد که به او امر و نهی کند. و البته یکی از علل پایین آمدن آمار ازدواج نیز همین مسئلۀ عدم تمکین زنان در خانواده است.مثال مرد و زن در خانواده مانند مدیر و ناظم در یک مدرسه است. مدیر، عملاً مدرسه را احداث و تجهیز کرده مقررات کلیاش را وضع میکند و همچنین ناظم را انتخاب مینماید. ناظم هم بچهها را هدایت و تمشیت میکند. برای نمونهای دیگر میتوان از کارگردان و بازیگر در سینما مثال آورد. کارگردان، بازیگر را انتخاب میکند و فیلمنامه را به او میدهد و نقش او را در فیلمش تعیین میکند. بازیگر یا با رضایت میپذیرد یا با اکراه، و یا اصلاً نمیپذیرد. اگر با رضایت بپذیرد یا حتی مشتاق بازی در آن فیلم باشد میتواند دستمزد خود را کاهش دهد یا اصلاً چیزی نخواهد، اگر با اکراه بپذیرد قاعدتاً دستمزد زیادی طلب خواهد کرد، و اگر هم بازی در آن فیلم را نپذیرد به نظر میرسد که میان خود و آن نقش سنخیت نیافته و یا از این کارگردان یا فیلمنامه نفرت دارد.
اما دختران امروز هر سه مورد را با هم به مرحلۀ اجرا میگذارند. نخست خود را علاقمند نشان میدهند که با آن مرد در مسیر زندگیاش همراه باشند. به وقت تعیین مهریه، نرخ نجومی میدهند و در وقت زندگی مشترک اصولاً نقش محوله را بازی نمیکنند! و چون قبلاً در عقدنامه از شوهرشان امضاء گرفتهاند مرد عملاً نمیتواند فرد دیگری را وارد به زندگی خود کند که نقش همسری و مادری را در خانوادهاش ایفاء کند. مهریه زیاد نیز تاحدی مانع از طلاق میشود و اینچنین مرد از اینجا مانده و از آنجا رانده به سبب عسرت از پرداخت مهریه از زندان سردرمیآورد. این وضع که متأسفانه در کشور ما بر خلاف اکثر ملتهای مسلمان رایج شده مانند موقعیت آن کارگردان است که بازیگر را به بهای گران استخدام میکند ولی او پس از مدتی از ادامۀ بازی استنکاف میورزد. کارگردان در نهایت راضی میشود که بازیگر دوم را استخدام کند. اما بازیگر نخست با استناد به قرارداد مانع از این کار میشود و به کمک قانون، حقوق کامل خود را نیز مطالبه میکند. و اینچنین کارگردان با پرداخت مبلغ توافقشده به بازیگر، عملاً هزینههای سایر عوامل را نیز ضرر کرده و اگر بتواند پس از مدتها شاید قادر شود که از نو شروع کند. حالا تصور کنید که این بازیگر فریاد مظلومیت سرمیدهد و مدعی میشود که جناب کارگردان بعد از عقد قرارداد با او از هنرپیشۀ دیگری خوشش آمده و میخواسته که او را به جای ایشان که قرارداد رسمی دارد بیاورد و لذا ایشان از حقوق خود دفاع کرده و حق خود را گرفته است!
فمینیستهای وطنی، کفریات خود را از مجلس ششم و حتی قبل از آن در قوانین جمهوری اسلامی نفوذ دادهاند لکن ما هنوز شرم داریم که از قوانین الهی قرآن دفاع کنیم. بدون خجالت باید گفت که آن دوازده شرط که از سوی زوجه در عقدنامهها چاپ شده اصولاً خلاف عقل، قانون و مساوات است. عموم مردان این شروط را در آن حال شاد و شیرین لحظۀ عقد، بدون توجه امضاء میکنند، شروطی که در کمال تأسف طلاق گرفتن زنان را بسیار آسان میکند. درست است که به وقت عقد نکاح، اقامۀ شرط جایز است ولی قاعدتاً یک طرف باید شرط را قصد کند و بر زبان آورد و طرف دیگر حق داشته باشد که بپذیرد یا نه، و اگر پذیرفت آنگاه لازم الاتباع میشود. تحقیقات نشان میدهد که محضرداران در وقت عقد دربارۀ این شروط توضیحی نمیدهند و متأسفانه از زن و شوهر به عنوان طرفین ایجاب و قبول میخواهند که صرفاً آنها را امضاء کنند.
ازدواج دوم مرد جایز است حتی اگر مرد بر عدم انجامش تعهد داده باشد
مسئلۀ مهم که به بحث این فیلم مربوط میشود در شرط دوازدهم مندرج در عقدنامهها است که ازدواج مجدد شوهر را مشروط به اذن زوجه کرده و اگر مرد بدون رضایت زوجه همسر دوم بگیرد او میتواند غیاباً خود را مطلّقه کند. این شرط آشکارا خلاف شرع است. امام خمینی(ره) در کتاب نکاح از تحریر الوسیله، در فصلی با عنوان «شروط باطل ضمن عقد» نوشتهاند که اگر زن شرط بکند که مرد پس از ازدواج با او، همسر دوم اختیار نکند این شرط باطل است و اثری ندارد، زیرا این از حقوق اساسی مرد است و به فرد دیگری واگذار نمیشود.حکمت این مسئله و جواز آن در دین اسلام اصولاً به جهت نشوز احتمالی زن است. زیرا عملاً زنان با این شرط میتوانند مرد را مستأصل کنند. و اینچنین نه خودشان مقصود مرد از ازدواج را برآورده کنند و نه اجازه دهند که او به ازدواج مجدد اقدام کند. مضافاً که این مرد علاوه بر مخارج سنگین ازدواج و مخارج روزانۀ خانواده، باید مهریۀ زن را نیز بدهد و احتمالاً زندان هم برود. طبق آمار قوۀ قضائیه در سال 1390 بیش از بیست هزار مرد به سبب ناتوانی از پرداخت مهریه به زندان افتادهاند.
متأسفانه با وجود کثرت وقایعی از این دست که در اطراف خود میبینیم سینماگران ما حاضر نیستند در این خصوص قدمی بردارند و از حقانیت قوانین خداوند دفاع کنند، و یا حتی این مسائل واقعی را به عنوان موضوع فیلمهای خود برگزینند. بلکه بالعکس فیلمهایی از این قبیل میسازند و زنی را در یک وضع ایدهآل، باکمال و جمال تصویر میکنند و مردی که معلوم نیست به چه علت به زن و فرزند خود پشت کرده و همسر دوم اختیار نموده است.
البته این موضوع، تنها به این فیلم اختصاص ندارد و فیلم و سریالهای زیادی را میتوان یافت که از قضا همسر نخست را جمیل و خوشاخلاق نشان دادهاند، و مردی که گویا مغز حمار خورده و ما به عنوان مخاطب نمیفهمیم او چه دردی دارد که این زن پاک و نجیب را رها کرده و به ازدواج دوم روی آورده یا به زنی دیگر نظر دارد. برای نمونه به این موارد توجه کنید:
ـ بید مجنون/ مجید مجیدی (1383)، همسر نخست: رؤیا تیموریان
ـ هوو/ علیرضا داوودنژاد (1384)، همسر نخست: سپیده علایی
ـ سریال پیامک از دیار باقی/ سیروس مقدم (1387)، همسر نخست: افسانه بایگان
ـ زندگی خصوصی/ محمدحسین فرحبخش (1390)، همسر نخست: لعیا زنگنه
*امیر اهوارکی