کد خبر 18035
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۰۰:۳۶

افسر بعثي سراغ رضائيان رفت و گفت «اگه مقاومت کني، سرت رو مي‌برم.» رضائيان سرش را پائين انداخت. افسر عراقي پا روي سينه‌اش گذاشت و او را به پشت خواباند. دست رضائيان را بستند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق-  رضا رضائيان که در جبهه دار خوين مسئوليت شناسايي منطقه غرب کارون را داشت، به دستور فرمانده‌اش حسين خرازي، براي شناسايي عوامل نفوذي دشمن، با همرزمش محسن، به سوي منطقه‌اي حد فاصل مرز خودي و خط دشمن حرکت کردند.
هنوز از حاشيه رودخانه دور نشده بودند که يک سنگر دشمن توجهشان را جلب کرد. به طرف سنگر رفتند اما نيروهاي دشمن که متوجه حضور آن دو شده بودند، آن ها را محاصره و دستگير کردند.
ابتدا آن ها را مورد شکنجه و آزار وحشيانه قرار دادند، بعد از آن، يکي از افسران بعثي سرنيزه‌اي را در ران پاي محسن فرو برد که خون از پايش فوران کرد، سپس به سراغ رضائيان رفت و گفت «اگه مقاومت کني، سرت رو مي‌برم.» رضائيان سرش را پائين انداخت. افسر بعثي پا روي سينه‌اش گذاشت و او را به پشت خواباند. دست رضائيان را بستند و ضربه‌اي به سرش زدند که از حال رفت، اما هنوز کاملاً از هوش نرفته بود. افسر بعثي شقاوت را به حد اعلا رسانده و سر رضا رضائيان را از پيکرش جدا کرد.
در اين ميان، محسن که خون زيادي از او رفته اما هنوز به هوش بود، نظاره‌گر صحنه دست و پا زدن شهيد رضائيان بود.
افسر بعثي دست‌بردار نبود، او سر شهيد رضائيان را بلند کرد و با خنده گفت: «هديه خوبيه براي فرمانده. اين پاسدارها، دارخوين (يکي از مناطق عملياتي جبهه‌هاي جنوب) رو فلج کردن.» * سپس با سر شهيد رضائيان به طرف خاکريز خودشان رفت.
نيروهاي خودي وقتي رسيدند که عراقي‌ها آنجا را ترک کرده بودند. آنها وقتي با پيکر بي‌سر رضا رضائيان مواجه شدند، مشغول جست و جو در اطراف شدند که ناگهان صداي محسن را شنيدند که هنوز نفس مي‌کشيد و به سختي مي‌گفت: «سرش را بردند.»

 

*پاورقي:

ذبح کردن اعضاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در صورت اسارتشان ، دستور صريح و مکتوب صدام حسين المجيد ، رييس جمهور وقت عراق بود.

 


 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس