به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، همانگونه که در قسمت قبل گفته شد، سید حسین امامی که از اعضای اولیه تشکیل جمعیت فدائیان اسلام بود، با همراهی سید علیمحمد امامی، احمد کسروی را به دلیل اعمال خلاف دین، هتک حرمت مقدسات و تلاش برای از بین بردن احکام اسلام، در بیستم اسفند ماه 1324 در دادگاه، اعدام انقلابی کردند اما با فشار علمای بزرگ شیعه و نیز افکار عمومی، رژیم طاغوت مجبور به آزادی آنها شد.
چهار سال بعد از این واقعه، سید حسین امامی ماموریت دیگری یافت؛ این بار او می بایست عبدالحسین هژیر وزیر وقت دربار و یکی از سران موثر رژیم که بنا بر گواه تاریخ، نقش زیادی در خیانتهای طاغوت به خصوص اشرف پهلوی (خواهر شاه) داشت، اعدام انقلابی کند.
چهار سال بعد از این واقعه، سید حسین امامی ماموریت دیگری یافت؛ این بار او می بایست عبدالحسین هژیر وزیر وقت دربار و یکی از سران موثر رژیم که بنا بر گواه تاریخ، نقش زیادی در خیانتهای طاغوت به خصوص اشرف پهلوی (خواهر شاه) داشت، اعدام انقلابی کند.
* کارنامه سیاه هژیر
عبدالحسین هژير، فرزند يكي از كارمندان مشروطه خواه دربار مظفرالدين شاه كه به واسطه انفجار ترقه در كودكي يك چشم خود را از دست داده بود، در دربار پهلوي جزو معتمدان بحساب میآمد و همانطور که گفته شد، روابط حسنهاي با دربار بخصوص با اشرف پهلوي داشت.
اشرف، هژیر را از هر نظر پشتیبانی میکرد و سیاست او را میستود. بعد از سقوط کابینه هژیر در آبان ماه 1327 اشرف برای دهن کجی به مخالفان و مجلس ترتیبی داد که شاه، هژیر را به مقام نیابت رئیس سازمان شاهنشاهی اجتماعی منصوب کند و بعد از آن هم در سال 1328 هژیر را به مقام وزیر دربار شاهنشاهی گمارد چون اشرف میخواست همیشه هژیر بر سر کار باشد. بنا به عقیده اشرف پست وزارت دربار، پست استراحت و تجدید قوا بود که هژیر میتوانست در نخستین فرصت مناسب با پرشی کوتاه از روی آن، دیگر بار بر کرسی نخست وزیری تکیه زند.
به گفته خود اشرف «در خرداد 1327 برادرم، عبدالحسین هژیر را به نخست وزیری منصوب کرد. هژیر یکی از دوستان خوب من بود و باید بگویم که من تاحدی در انتصاب او موثر بودم. او در سمتهای وزیر دارایی و وزیر دربار نیز خدمت کرده بود.»
عبدالحسین هژیر وزیر وقت دربار
حضور در عرصه مطبوعات و روزنامهنگاري، خدمت در وزارت راه و دارايي، وزير مشاور، وزير راه، وزير كشور و وزير دربار از جمله مناصب و فعاليتهايي بود كه وي در طول دوران حيات خود به آن اشتغال داشت.
روابط صميمي و متقابل دربار و هژير سبب شد كه او از سوي نمايندگان مجلس پانزدهم به عنوان نخست وزير انتخاب شود اما نخستوزيرى هژير با مخالفت شديد آيتالله كاشانى و فداييان اسلام روبه رو شد.
آیتالله كاشانى، در مخالفت با هژير، اعلاميه تندى منتشر كرد و بازاريان نيز، به رهبرى «نواب صفوى»، تظاهراتى در برابر ساختمان مجلس به راه انداختند. در مجلس هم اكثريت موافقان او به مخالف تبديل شده بودند.
در اواخر دوره نخستوزيري او روزي جمعيت از منزل آيتالله كاشاني با پاي پياده به سوي مجلس حركت كردند تا اعتراض خود را عنوان كنند. وقتي جمعيت به مجلس رسيد شخصي بنام سيد هاشم حسيني، در حالي كه قرآن در دست داشت جلو مجلس گفت: آمدهايم تا مخالفت خود را نسبت به هژير اعلام كنيم چون او لياقت حكومت بر مسلمين را ندارد.
مخالفتها با دولت هژير در داخل و خارج مجلس بتدريج چنان شد كه او در بن بست قرار گرفت و ناچار، پس از چهار ماه، كناره گيرى كرد اما چند روز بعد به سمت وزير دربار منصوب شد.
فدائيان اسلام كه نسبت به اين انتصاب اعتراض داشتند در دادگاه انقلابي خود او را به مرگ محكوم كردند. هژير، پس از واقعه ترور نافرجام شاه در بهمن 1327 به عضويت مجلس مؤسسانى درآمد كه اختيارات شاه را افزايش داد و در تير 1328، وزير دربار شد.
سخنرانی شهید نواب صفوی در منزل آیت الله کاشانی علیه کابینه هژیر
در جريان تحصن مصدق و يارانش، در اعتراض به شيوه برگزارى انتخابات مجلس شانزدهم كه به تشكيل جبهه ملى انجاميد، هژير از سوى شاه مامور مذاكره با تحصن كنندگان بود.
دخالت دربار و نظاميان در اين انتخابات به حدى بود كه مى رفت مجلسى كاملا مطيع شاه تشكيل شود. هژير نيز، به عنوان وزير دربار، در فرآيند تقلب در انتخابات نقش مهمى داشت.
بنا به نظر مورخان، هژير ميتوانست نقش مهمي را در جهت جلوگيري از ورود نمايندگان مستقل و غير درباري ايفا كند. تهميدات لازم براي تقلب در انتخابات ديده شد بود و حتي سيد حسين امامي عامل ترور هژير و يكي از فداييان اسلام خود نظارهگر تعويض آرا در مسجد سپهسالار بوده و اين امر بر تصميم او به ترور هژير اثر گذارده بود و حتي در برابر با شنيدهها به دنبال انتقال صندوقها به عمارت فرهنگستان (دانشكده معقول و منقول) در ردهبندي حائزين بالاترين آرا در ميان نمايندگان تهران رفته رفته تغييرات محسوس به وجود آمد.
كانديداهاي «جبهه ملي» كه قبل از حركت صندوقها، جزء 8 نفر اول بودند جاي خود را به «وكلاي دولتي» دادند. بنابراين فداييان اسلام تنها راه چاره را در ترور هژير ديد و اين وظيفه به عهده سيد حسين امامي واگذار شد.
* سید حسین امامی؛ اولین شهید فدائیان اسلام
سید حسین امامی قبل از حضور نواب در ایران، به حلقه مبارزان با کسروی پیوسته بود. اما ظاهراً به ارادت به او تظاهر می کرد و در حلقه حامیان او وارد شده بود تا از این طریق بتواند اخبار درون گروهی آنان را به دوستان خود برساند.
شهید سید حسین امامی
پس از نافرجام ماندن ترور کسروی به دست نواب، امامی پیشنهاد داد تا گروه فدائیان اسلام تشکیل شود و مبارزه علیه کسروی به شکل سازماندهی شده، سامان یابد. همه این پیشنهاد را پذیرفتند و نواب را به عنوان رهبر خود انتخاب کردند.
سید حسین امامی در دادگاه کسروی موفق شد با چاقو او را به قتل رسانده و اولین اعدام انقلابی فدائیان اسلام را به ثمر برساند و حالا بعد از چهار سال، عبدالحسین هژیر، مغز متفکر دستگاه پهلوی، در مقابل آرمان های ملی و اسلامی ملت و به خصوص ملی شدن صنعت نفت مقاومت می کرد.
این بار نیز قرعه به نام سیدحسین امامی افتاد تا این جرثومه فساد را از سر راه ترقی کشور بردارد. شهید امامی بارها به مناسبت های گوناگون به هژیر هشدار داده بود که دست از مبارزه با مردم و اعتقادات دینی و منافع ملی آنها بردارد اما هژیر به هیچ یک از این هشدار اعتنا نکرد.
شهید سید حسین امامی
سرانجام در آبان ماه سال 1328 هجری شمسی، شهید امامی موفق شد با شلیک چند گلوله، او را از پا در آورد.
ماجرا از این قرار بود که در روز سوم محرم برابر با 13 آبان 1328 مراسمي عزاداري از سوي دربار در مسجد سپهسالار برگزار شد.
هژير در راهروي مسجد ايستاده بود و به هر مداحي كه ميآمد يك خلعت ميداد. امامي به محض آنكه وارد شد، گردن هژير را گرفت و يك تير به او شليك كرد. مردم از صداي تير وحشت کردند اما گفته شد كه لامپ تركيده است. مردم آرام شدند و دوباره به جاي خود نشستند.
امامي به تصور اينكه كار هژير تمام نشده، يقه او را گرفت و دو تير ديگر به او زد و همانجا كار تمام شد و نعش هژير بر زمین افتاد و سپس او را از در پشت مسجد بيرون بردند.
دوستان امامي قصد خارج كردن او از صحنه را داشتند اما یکی از ماموران، امامي را گرفت و تلاش دوستان امامي براي رهانيدن او از مهلكه بينتيجه ماند.
بعد از دستگيري امامي، وي بلافاصله به اين اقدام اعتراف كرد و گفت چون زنده ماندن هژير را به زيان مملكت ميدانسته، اقدام به ترور او كرده است.
دادگاه نظامى، روز 14 آبان، امامى را به اعدام محكوم كرد و او حتى تجديدنظر هم نخواست و در پايين پرونده خود نوشت: «من آماده كشته شدن بوده و در انتظار شهادتم.»
امامي به تصور اينكه كار هژير تمام نشده، يقه او را گرفت و دو تير ديگر به او زد و همانجا كار تمام شد و نعش هژير بر زمین افتاد و سپس او را از در پشت مسجد بيرون بردند.
دوستان امامي قصد خارج كردن او از صحنه را داشتند اما یکی از ماموران، امامي را گرفت و تلاش دوستان امامي براي رهانيدن او از مهلكه بينتيجه ماند.
بعد از دستگيري امامي، وي بلافاصله به اين اقدام اعتراف كرد و گفت چون زنده ماندن هژير را به زيان مملكت ميدانسته، اقدام به ترور او كرده است.
دادگاه نظامى، روز 14 آبان، امامى را به اعدام محكوم كرد و او حتى تجديدنظر هم نخواست و در پايين پرونده خود نوشت: «من آماده كشته شدن بوده و در انتظار شهادتم.»
شهید سید حسین امامی
با قطعی شدن حکم اعدام امامی، گروه فداييان اسلام تلاش خود را مبني بر آزادي او آغاز کرده و تصميم گرفتند تا در شب اجراي حكم به مأموران حمله كرده و امامی را آزاد كنند.
شب هفدهم آبان ماه، فداييان اسلام براي نجات امامي آماده میشدند که جواني روزنامه بدست وارد اتاق شد و گفت: «حكم به تأخير افتاده است.» فداييان اسلام ناچار آن شب متفرق شدند ولي صبح روز بعد فرياد روزنامه فروشها که می گفتند: «اعدام امامي، اعدام امامي» دلها را لرزاند و اشك حسرت را بر گونه ها جاري کرد.
رژيم كه از تصميم فداييان اسلام مبني بر آزادسازي امامي آگاه شده بود، خبر تأخير اجراي حكم را در جرايد منتشر كرد و از غروب شانزدهم آبان ماه خيابانهاي متصل به میدان سپه (توپخانه) را به علت حفاري بست. اما در ساعت 2 نيمه شب پس از قرائت حكم توسط نماينده دادستان اولين شهيد فداييان اسلام با قلبي مطمئن در راه اسلام به شهادت رسيد.
شهید نواب در رثای او گفت: «امامی! ای شهید عزیزما! ای جگر گوشه زهرا! ای قربانی راه خدا! آسوده بیارام و در باغ رضوان خدا، قدم به آسایش بزن... آری! امامی عزیز، اگر نبود دیگر وظایف ما، همچون تو کلام زیبای خدا را بر فراز چوبه دار تلاوت و همچون تو، آخرین نفس خود را با کلمه دلنشین زنده باد اسلام، فریاد می کردیم!»
شب هفدهم آبان ماه، فداييان اسلام براي نجات امامي آماده میشدند که جواني روزنامه بدست وارد اتاق شد و گفت: «حكم به تأخير افتاده است.» فداييان اسلام ناچار آن شب متفرق شدند ولي صبح روز بعد فرياد روزنامه فروشها که می گفتند: «اعدام امامي، اعدام امامي» دلها را لرزاند و اشك حسرت را بر گونه ها جاري کرد.
رژيم كه از تصميم فداييان اسلام مبني بر آزادسازي امامي آگاه شده بود، خبر تأخير اجراي حكم را در جرايد منتشر كرد و از غروب شانزدهم آبان ماه خيابانهاي متصل به میدان سپه (توپخانه) را به علت حفاري بست. اما در ساعت 2 نيمه شب پس از قرائت حكم توسط نماينده دادستان اولين شهيد فداييان اسلام با قلبي مطمئن در راه اسلام به شهادت رسيد.
شهید نواب در رثای او گفت: «امامی! ای شهید عزیزما! ای جگر گوشه زهرا! ای قربانی راه خدا! آسوده بیارام و در باغ رضوان خدا، قدم به آسایش بزن... آری! امامی عزیز، اگر نبود دیگر وظایف ما، همچون تو کلام زیبای خدا را بر فراز چوبه دار تلاوت و همچون تو، آخرین نفس خود را با کلمه دلنشین زنده باد اسلام، فریاد می کردیم!»
از راست: شهید سید عبدالحسین واحدی، شهید سید مجتبی نواب صفوی و شهید سید حسین امامی
پيكر اولین شهید فدائیان اسلام پيش از سحرگاه، توسط عمال رژيم در امامزاده حسن به خاك سپرده شد اما صبح روز بعد با تلاش بسيار، فداييان اسلام پيكر او را به « ابن بابويه» انتقال داده و پس از برگزاري مراسم مذهبي به سوگ عزيزشان نشستند.