«امروز همه مصيبت و عزاي آمريكا و شوروي شرق و غرب در اين است كه نه تنها ملت ايران از تحت الحمايگي آنان خارج شده است كه ديگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت مي كند...»
صحيفه امام ج 12 ص 09
كسانى كه دم از مذاكرهى با امريكا مىزنند، يا از الفباى سياست چيزى نمىدانند، يا الفباى غيرت را بلد نيستند؛ يكى از اين دو تاست. در حالى كه دشمن اينطور اخم مىكند، اينطور متكبّرانه حرف مىزند، اينطور به ملت ايران اهانت مىكند، تصريح هم مىنمايد كه مىخواهد عليه اين نظام و اين كشور و منافع آن اقدام كند، عدّهاى در اينجا ذليلانه و زبونانه مىگويند: چه كار كنيم؛ برويم، نرويم، نزديك شويم، با آنها صحبت كنيم، در خواست كنيم، خواهش كنيم؟! اين اهانت به غيرت و عزّت مردم ايران است؛ اين نشانهى بىغيرتى است؛ اين سياستمدارى نيست. سعى مىكنند رنگ و لعابى از فهم سياسى به كار خود بدهند؛ نه، اين درست ضدِّ فهم سياسى است.
بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا1381/03/01
یک اتفاق جالب و غرور برانگیز:
شهید بهشتی تعریف میکرد:
«چند روز قبل سفير انگليس آمده بود مي گفت: "بفرماييد تا کي مي خواهيد اين گروگان ها را نگه داريد؟"
گفتم تکليف اينها راکه روشن کرديم، چند بار مي پرسيد؟ تکليف اينها با نمايندگان امت و مردم در مجلس
شوراست. آيا از اين بهتر هم مي شود؟ مگر اينجا به اينها بد مي گذرد؟ شما جوان ما را در زندان هاي آمريکا
کشتيد، اما اينها در هتل سفارت زندگي مي کنند، ديگر چه مرگتان است؟ در اين مدت سعي شده است با
اينها رفتاري متناسب با اخلاق اسلامي داشته باشند؛ اما اين هم واقعاً مصيبت است که بهترين بچه هاي اين
امت، پنج، شش ماه است که ناچار شده اند که نگهبان پنجاه تا آمريکايي باشند.
... سفير انگليس گفت: "ولي دولت آمريکا نمي تواند تا دو ماه ديگر صبر کند." به او گفتم اينها خودشان مي
توانند صبر کنند يا مي توانند صبر نکنند، ولي ملت ما گفتند ما تصميم را خودمان مي گيريم و خودشان دارند
مي گيرند.
گفت: "خيلي غير واقع بينانه با مسائل سياسي برخورد مي کنيد." گفتم همين جورهاست، ما قرار است
آرمان طلبانه با مسائل برخورد کنيم. انقلاب ما انقلاب آرمان هاست نه انقلاب تسليم به واقعيت ها. ما انقلاب
کرديم که واقعيت ها را عوض کنيم، نه اينکه واقعيت ها را هرچه هست بپذيريم. [1]
صحبت از محاصره اقتصادي کرد. گفتم: ما از همان اول قرارمان بر اين بود که انقلاب پيش برود و ما همان نان و
پنير خودمان که توي همين مملکت به دست مي آيد مي خوريم؛ خدا هم در اين دو ساله [پس از پيروزي
انقلاب] برکت داده است. مژده باد بر امام، تا الآن محصول گندم ايران نسبت به سال گذشته بسيار عالي تر
شده است. ان شاء الله سياست ما بر اين است که حتي اگر قرار شود روزي همه مردم، نان خالي نوش جان
کنند، [همين کار را بکنند] ولي با آمريکا بجنگند.
آخرين بار سفير انگليس اوقاتش تلخ شد و يکه خورده گفت : "آمريکا دخالت نظامي خواهد کرد (همين کاري
که کرد و ديگر تمام محبتشان بود که به وسيله سفير انگليس انجام گرفته بود، چون خودشان ديگر سفير
ندارند). "
گفتم ما از خيلي وقت پيش براي دخالت نظامي آمريکا آماده ايم. خلاف انتظار ما نيست، ولي هر سرباز
آمريکايي که به داخل مرزهاي ايران بيايد، ميان مردم ما يک جا بيشتر برايش نيست و آن هم گور زير خاک
است؛ البته حالا فرمان خدا يک جاي ديگر برايشان پيش بيني کرده بود و آن ذغال گرديدن و سوخته شدن بود.
سفير انگليس گفت: "اين ممکن است به يک جنگ تمام عيار تبديل بشود." گفتم آن هم جنگ يک ملت فداکار
با ايمان با کمترين سلاح با دشمن مجهز به آخرين سلاح خواهد بود.
نخواستم به او بگويم مگر آمريکا تجربه ويتنام را به اين زودي فراموش کرد؟ ايران اگر ايران اسلامي است، برتر از
ويتنام است. ما زير بار سختي ها و مشکلات و دشواري ها قد خم نمي کنيم؛ ما راست قامتان جاودانه تاريخ
خواهيم ماند. تنها موقعي سر پا نيستيم که يا کشته بشويم يا زخم بخوريم و بر خاک بيافتيم و الّا هيچ قدرتي
پشت ما را نمي تواند خم کند.
... برادران و خواهران، شما چگونه مي خواهيد برخورد کنيد؟ از اينکه با مشت جلوي توپ و تانک و مسلسل
مي رفتيد و فرياد مي زديد که «توپ، تانک، مسلسل ديگر اثر ندارد» پشيمان که نيستيد؟ از اين حماسه
افتخار آميز که در فرهنگ مبارزات بشري به وجود آورديد، احساس سر افرازي مي کنيد. چيزي که مايه
سرافرازي است، بايد دوام داشته باشد و از بين نرود: ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنين.[2]
نترسيد و سست نشويد و حتي دچار غم و غصه هم نشويد؛ غم چه چيز؟ اگر غم جان است، که ما نبايد غم
جان بخوريم. غم جان يا غم نان و يا زن و يا فرزند و کسب و کار است؟ اگر هم غم انقلاب است، به شما بگويم
انقلاب با چهره ها و دل هاي افسرده تضمين نمي شود، بلکه با دلهاي پرشور و چهره هاي شاداب تضمين مي
شود. اين چيزي است که از شما مي خواهم و خودم نيز به آن عمل مي کنم. اين است هيچ کس مرا در اين
دورهي نشيب و فراز انقلاب در سختترين شرايط نتوانسته است با قيافهي افسرده ببيند، چرا افسرده باشيم؟
ما که به دنبال «احدي الحسنيين» هستيم (يا شهادت يا پيروزي) ديگر چرا افسردگي؟ اگر چهره ها شاداب
باشد و با نشاط باشيد، آن وقت شعارتان همين است که آمريکا و مزدوران او هيچ غلطي نمي توانند بکنند. ما
در زير بار سختي ها و مشکلات و دشواري ها قد خم نمي کنيم. ما راست قامتان جاودانه تاريخ خواهيم ماند.
تنها موقعي سرپا نيستيم که کشته شويم و يا زخم بخوريم و بر خاک بيفتيم. و الّا هيچ قدرتي پشت ما را
نمي تواند خم کند.»[3]
پي نوشتها
1-البته بايد دقت کرد که منظور شهيد بهشتي در اينجا آن دسته از واقعيت هايي است که اولا در آن روز وجود
داشته يا سعي ميشده واقع نمايي شود (مثلا اينکه ايران بايد تا ابد وابسته به غرب باشد يا اينکه هيچ کس
نمي تواند با آمريکا مقابله کند) و ثانيا تلاش هاي مجدانه آن روز ملت انقلابي و ايستادگيشان در برابر آمريکا
دقيقا منطبق بر برخي ديگر از واقعيتهاي جامعه ما (يعني توکل بر خدا، روحيه مبارزه با استکبار و تکيه بر توان
داخلي) بوده است. و اين دقيقا يعني همراه کردن واقع گرايي و واقع بيني با آرمان گرايي. ضمن آنکه همراه
کردن واقع گرايي با آرمان گرايي متفاوت است با اينکه انسان مطلقا تسليم واقعيت هاي موجود شود. آرمان
گرايي يعني مجاهدت در راه تغيير واقعيت هاي ناپسند امروز، منتها همراه با در نظر گرفتن امکانات واقعي و
دستکم نگرفتن آنها.
2-سوره آل عمران، آيه 139. به معني: و سست نشويد. و غمگين نگرديد. و شما برتريد اگر ايمان داشته
باشيد.
3-بخشي از سخنراني روز 9 ارديبهشت 59 در مسجد حضرت ابوالفضل، به نقل از سخنراني ها و مصاحبه
هاي آيت الله شهيد دکتر سيد محمد حسيني بهشتي، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامي، جلد 1، صفحات
553 تا 555.
شهید بهشتی تعریف میکرد:
«چند روز قبل سفير انگليس آمده بود مي گفت: "بفرماييد تا کي مي خواهيد اين گروگان ها را نگه داريد؟"
گفتم تکليف اينها راکه روشن کرديم، چند بار مي پرسيد؟ تکليف اينها با نمايندگان امت و مردم در مجلس
شوراست. آيا از اين بهتر هم مي شود؟ مگر اينجا به اينها بد مي گذرد؟ شما جوان ما را در زندان هاي آمريکا
کشتيد، اما اينها در هتل سفارت زندگي مي کنند، ديگر چه مرگتان است؟ در اين مدت سعي شده است با
اينها رفتاري متناسب با اخلاق اسلامي داشته باشند؛ اما اين هم واقعاً مصيبت است که بهترين بچه هاي اين
امت، پنج، شش ماه است که ناچار شده اند که نگهبان پنجاه تا آمريکايي باشند.
... سفير انگليس گفت: "ولي دولت آمريکا نمي تواند تا دو ماه ديگر صبر کند." به او گفتم اينها خودشان مي
توانند صبر کنند يا مي توانند صبر نکنند، ولي ملت ما گفتند ما تصميم را خودمان مي گيريم و خودشان دارند
مي گيرند.
گفت: "خيلي غير واقع بينانه با مسائل سياسي برخورد مي کنيد." گفتم همين جورهاست، ما قرار است
آرمان طلبانه با مسائل برخورد کنيم. انقلاب ما انقلاب آرمان هاست نه انقلاب تسليم به واقعيت ها. ما انقلاب
کرديم که واقعيت ها را عوض کنيم، نه اينکه واقعيت ها را هرچه هست بپذيريم. [1]
صحبت از محاصره اقتصادي کرد. گفتم: ما از همان اول قرارمان بر اين بود که انقلاب پيش برود و ما همان نان و
پنير خودمان که توي همين مملکت به دست مي آيد مي خوريم؛ خدا هم در اين دو ساله [پس از پيروزي
انقلاب] برکت داده است. مژده باد بر امام، تا الآن محصول گندم ايران نسبت به سال گذشته بسيار عالي تر
شده است. ان شاء الله سياست ما بر اين است که حتي اگر قرار شود روزي همه مردم، نان خالي نوش جان
کنند، [همين کار را بکنند] ولي با آمريکا بجنگند.
آخرين بار سفير انگليس اوقاتش تلخ شد و يکه خورده گفت : "آمريکا دخالت نظامي خواهد کرد (همين کاري
که کرد و ديگر تمام محبتشان بود که به وسيله سفير انگليس انجام گرفته بود، چون خودشان ديگر سفير
ندارند). "
گفتم ما از خيلي وقت پيش براي دخالت نظامي آمريکا آماده ايم. خلاف انتظار ما نيست، ولي هر سرباز
آمريکايي که به داخل مرزهاي ايران بيايد، ميان مردم ما يک جا بيشتر برايش نيست و آن هم گور زير خاک
است؛ البته حالا فرمان خدا يک جاي ديگر برايشان پيش بيني کرده بود و آن ذغال گرديدن و سوخته شدن بود.
سفير انگليس گفت: "اين ممکن است به يک جنگ تمام عيار تبديل بشود." گفتم آن هم جنگ يک ملت فداکار
با ايمان با کمترين سلاح با دشمن مجهز به آخرين سلاح خواهد بود.
نخواستم به او بگويم مگر آمريکا تجربه ويتنام را به اين زودي فراموش کرد؟ ايران اگر ايران اسلامي است، برتر از
ويتنام است. ما زير بار سختي ها و مشکلات و دشواري ها قد خم نمي کنيم؛ ما راست قامتان جاودانه تاريخ
خواهيم ماند. تنها موقعي سر پا نيستيم که يا کشته بشويم يا زخم بخوريم و بر خاک بيافتيم و الّا هيچ قدرتي
پشت ما را نمي تواند خم کند.
... برادران و خواهران، شما چگونه مي خواهيد برخورد کنيد؟ از اينکه با مشت جلوي توپ و تانک و مسلسل
مي رفتيد و فرياد مي زديد که «توپ، تانک، مسلسل ديگر اثر ندارد» پشيمان که نيستيد؟ از اين حماسه
افتخار آميز که در فرهنگ مبارزات بشري به وجود آورديد، احساس سر افرازي مي کنيد. چيزي که مايه
سرافرازي است، بايد دوام داشته باشد و از بين نرود: ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنين.[2]
نترسيد و سست نشويد و حتي دچار غم و غصه هم نشويد؛ غم چه چيز؟ اگر غم جان است، که ما نبايد غم
جان بخوريم. غم جان يا غم نان و يا زن و يا فرزند و کسب و کار است؟ اگر هم غم انقلاب است، به شما بگويم
انقلاب با چهره ها و دل هاي افسرده تضمين نمي شود، بلکه با دلهاي پرشور و چهره هاي شاداب تضمين مي
شود. اين چيزي است که از شما مي خواهم و خودم نيز به آن عمل مي کنم. اين است هيچ کس مرا در اين
دورهي نشيب و فراز انقلاب در سختترين شرايط نتوانسته است با قيافهي افسرده ببيند، چرا افسرده باشيم؟
ما که به دنبال «احدي الحسنيين» هستيم (يا شهادت يا پيروزي) ديگر چرا افسردگي؟ اگر چهره ها شاداب
باشد و با نشاط باشيد، آن وقت شعارتان همين است که آمريکا و مزدوران او هيچ غلطي نمي توانند بکنند. ما
در زير بار سختي ها و مشکلات و دشواري ها قد خم نمي کنيم. ما راست قامتان جاودانه تاريخ خواهيم ماند.
تنها موقعي سرپا نيستيم که کشته شويم و يا زخم بخوريم و بر خاک بيفتيم. و الّا هيچ قدرتي پشت ما را
نمي تواند خم کند.»[3]
پي نوشتها
1-البته بايد دقت کرد که منظور شهيد بهشتي در اينجا آن دسته از واقعيت هايي است که اولا در آن روز وجود
داشته يا سعي ميشده واقع نمايي شود (مثلا اينکه ايران بايد تا ابد وابسته به غرب باشد يا اينکه هيچ کس
نمي تواند با آمريکا مقابله کند) و ثانيا تلاش هاي مجدانه آن روز ملت انقلابي و ايستادگيشان در برابر آمريکا
دقيقا منطبق بر برخي ديگر از واقعيتهاي جامعه ما (يعني توکل بر خدا، روحيه مبارزه با استکبار و تکيه بر توان
داخلي) بوده است. و اين دقيقا يعني همراه کردن واقع گرايي و واقع بيني با آرمان گرايي. ضمن آنکه همراه
کردن واقع گرايي با آرمان گرايي متفاوت است با اينکه انسان مطلقا تسليم واقعيت هاي موجود شود. آرمان
گرايي يعني مجاهدت در راه تغيير واقعيت هاي ناپسند امروز، منتها همراه با در نظر گرفتن امکانات واقعي و
دستکم نگرفتن آنها.
2-سوره آل عمران، آيه 139. به معني: و سست نشويد. و غمگين نگرديد. و شما برتريد اگر ايمان داشته
باشيد.
3-بخشي از سخنراني روز 9 ارديبهشت 59 در مسجد حضرت ابوالفضل، به نقل از سخنراني ها و مصاحبه
هاي آيت الله شهيد دکتر سيد محمد حسيني بهشتي، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامي، جلد 1، صفحات
553 تا 555.