به گزارش مشرق، وقتی در سال 1917 میلادی نخستین علائم راهنمایی و رانندگی در شهر «سالت لیک» آمریکا نصب شد، رانندگان آنها را تنها یک شوخی قلمداد کرده و به راحتی آن را نادیده میگرفتند. در آن زمان نیروهای پلیس برای اینکه مطمئن شوند رانندگان متوجه عملکرد و وجود چراغهای راهنمایی و رانندگی شدهاند، بسیج شده بودند.
البته تاریخچه استفاده از چراغهای راهنمایی و رانندگی به سال 1860 میلادی در شهر لندن بازمیگردد که از آنها برای راهنمایی درشکهسواران استفاده میشد. از آنجا که مخترع چراغهای راهنمایی و رانندگی شانس این را نداشت که از برق استفاده کند از همان لامپهای گازی شهری استفاده میکرد که تنها پس از تاریک شدن هوا، روشن میشدند.
اما در یک حادثه نشتی گاز از یکی از این چراغها سبب بروز انفجار شد و به دنبال مجروح شدن تعدادی از مردم در این حادثه استفاده از چراغهای راهنمایی و رانندگی تا زمان عمومی شدن کاربرد انرژی برق، متوقف شد.
چراغهای راهنمایی و رانندگی که بسیاری از ما با آنها آشنایی کامل داریم هنوز بر مبنای همان الگوی قدیمی سهتایی هستند. با این حال در برخی شهرهای بزرگ به منظور هدایت اتوبوسها و وسایط نقلیه مخصوص، استفاده از چند نوع چراغ راهنمایی و رانندگی با علائم خاص مرسوم شده است.
با این وجود سوال اصلی این است که چرا چراغهای راهنمایی و رانندگی از الگوی استاندارد رنگهای قرمز در بالا، زرد یا کهربایی در وسط و سبز در پایین استفاده میکنند؟
به گزارش ایسنا به نقل از پایگاه اینترنتی بولدراید، پاسخ این سوال برمیگردد به نخستین روزهای سفر با قطار که کارگران خط آهن به راهی نیاز داشتند که قطارها را از بروز خطراتی که در پیش رو داشتند، آگاه کنند.
در ابتدا آنها از رنگ «قرمز» به معنی «ایست» استفاده کردند زیرا این رنگ کنایه از «خون» است. رنگ سبز در اصل سمبل احتیاط بود و نور سفید یا بیرنگ به معنای موقعیت ایمن بود. اما مشکل اصلی با این ترکیب رنگی این بود که لوکوموتیورانها، نور ستارگان و ماه را با نور سفید چراغ اشتباه گرفته و تصور میکردند کل مسیر ایمن است. در نتیجه این مسئله سبب بروز سوانح ریلی جدی میشد.
برای رفع این مشکل در نهایت تصمیم بر آن شد که رنگ زرد جایگزین رنگ سفید شود و ترتیببندی رنگهای چراغ راهنما تغییر کرد. یعنی رنگ زرد نمایانگر موقعیت خطر و رنگ سبز نمایانگر حرکت و ایمن بودن مسیر شد.
این روزها چراغهای راهنمایی و رانندگی به یک موضوع بسیار عادی در زندگی ما تبدیل شدهاند و وجود آنها با همین ساختار و رنگهای کنونی به قدری برای همه مسلم و پذیرفته شده است که به ندرت به چیزی خارج از کارکرد آنها فکر میکنیم و تنها کاری را انجام میدهیم که آنها به ما دیکته میکنند.