از قرار معلوم خود استالونه هم این واقعیت را پذیرفته و به همین دلیل است که نام مجموعه فیلم «راکی» را به «کرید» تغییر داده و خودش هم در آن در نقش مکمل ظاهر خواهد شد و نه نقش اصلی. با این حال، اهل فن و منتقدان سینمایی این پرسش را مطرح میکنند که چرا این بازیگر سن و سال دار سینما (که زمانی قهرمان اکشن و بزن بهادر فیلمهای هالیوودی بود ) هنوز هم اصرار دارد پرچم شکسته راکی را بلند کند و با آن به کسب و کار بپردازد.
تحلیلگران سینمایی تولید «کرید» را به منزله قبول شکست از سوی استالونه مطرح میکنند و نه حرکتی در ادامه موفقیتهای او. آنها با اشاره به قصه و حال و هوای فیلم میگویند از قرار معلوم خود این بازیگر هم پذیرفته که به پایان راه رسیده و به قول اهالی حرفه مشتزنی، باید دستکشهایش را به دیوار آویزان کند! اشاره تحلیلگران سینمایی به قصه «کرید» است که در آن استالونه در نقش مکمل بازی میکند و دیگر میدان دار اصلی ماجراهای آن نیست. برخلاف «راکی»های قبلی سینما که استالونه نویسنده فیلمنامه آن ها بود، فیلمنامه «کرید» را رایان کوگلر با همکاری آرون کاروینگتون نوشته است.
کوگلر که وظیفه کارگردانی فیلم را نیز به عهده دارد، رسما گفته است استالونه نقشی در نگارش فیلمنامه و روند پیدایش آن نداشته و طرح اصلی فیلمنامه هم متعلق به خود اوست. این فیلمساز اعلام کرده پس از نوشتن طرح اصلی فیلم نامه با استالونه تماس گرفته و موضوع ساخت یک فیلم جدید را با وی مطرح کرده است. استالونه هم طرح را پسندیده و گفته هیچ دخالتی در کار نگارش فیلمنامه و امر فیلمبرداری آن نخواهد کرد. شایعات تائید نشده حکایت از آن میکند که این بازیگر از دیدار و گفتوگو با کوگلر بسیار خوشحال بوده و از وی برای این که دنبالهای بر «راکی» نوشته ( هرچند که ارتباط نزدیکی با قصه این مجموعه فیلم ندارد) تشکر کرده است.
در حقیقت، «کرید» با وامگیری از قصه مجموعه فیلم «راکی» به سراغ یکی از کارکترهای دیگر این قصه میرود و با آن که از آن به عنوان دنبالهای به مجموعه فیلم «راکی» اسم برده میشود، ولی قصهای مستقل دارد. قصه «کرید» بر روی نوه پسری آپولو کرید تمرکز میکند. آیولو کرید در نسخه اصلی «راکی» در سال 1976 توسط کارل ویترز بازی شد.
این کاراکتر در قصه فیلم یک قهرمان مشتزن سنگین وزن بود که راهی یک دیدار کاری در فیلادلفیا میشود. مدیر برنامه کرید در تدارک یک مبارزه نمایشی بین او و یک مشتزن جوان و جویای نام است. هدف وی از ترتیب دادن این مبارزه، تبدیل کردن این آدم گمنام به یک آدم مشهور است (در فیلم دیالوگی هست که گفته میشود، قصد داریم از هیچ کس یک آدم سرشناس بسازیم که همه او را به خاطر بسپارند.) قرار است در این مسابقه کرید خیلی زود حریف را ضربه فنی کند و مسابقه در چند راند اول به پایان برسد. اما راکی بالبوآ که قرار است در مقابل آپولو کرید وارد رینگ شود، تصمیم میگیرد از تنها و بزرگترین شانس زندگیاش استفاده کرده و مبارزه را به سادگی به حریف قدرتمند خود واگذار نکند.
در قصه «کرید»، نوه آپولو کرید در ناز و نعمت زندگی میکند و همه چیز برای او رو به راه است. اما این جوان در رویای مشتزن شدن است و می خواهد راه پدربزرگ خود را برود. اما هم آپولو کرید و هم بقیه اعضای خانواده مایل نیستند وی وارد حرفه مشتزنی شود و انتظار دارند وی در رشته تحصیلی خود یعنی علوم فعالیت کند. اما کرید جوان تصمیم نهایی خود را میگیرد و با وجود مخالفتهای خانواده به سراغ ورزش بوکس میرود.
راکی بالبوآ که حالا بازنشسته شده و به عنوان مربی در یک باشگاه کار میکند، تعلیم کرید جوان را به عهده میگیرد و تصمیم میگیرد از او یک قهرمان بسازد. مایکل بی جردن قرار است در فیلم سینمایی «کری»د در نقش کرید جوان بازی کند. کارل ویترز که در 4 قسمت اول مجموعه فیلم« راکی» بازی کرد، در این فیلم هم دوباره نقش قبلی خود را تکرار میکند. استالونه هم برای هفتمین بار دوباره در نقش راکی بالیوآ ظاهر خواهد شد.
هنوز زمانی برای شروع کار فیلمبرداری «کری»د اعلام نشده است. اما منتقدان و تحلیلگران سینمایی که چندان اهمیتی به زمان شروع تولید فیلم نمیدهند، میپرسند چرا باید این فیلم ساخته شود و استالونه دوباره دست به نبش قبر موضوعی بزند که خودش هم میداند دوران و اعتبار آن مدتهاست به پایان رسیده است. آنها میگویند پدیده «راکی» یک اتفاق زودگذر بود که پس از موفقیت نسخه اصلی آن در سال 1976 باید به پایان میرسید و استالونه با زیرکی آن را وارد دنیای سیاست کردو باعث ادامه بقای آن شد. اما این ادامه بقا به قیمت بیآبرویی کاراکتر راکی شد. هرچند که بسیاری برا ین باور هستند که برای استالونه 30 ساله و جویای نام در آن سالها، پول و شهرت ارزشی بالاتر از آبرو و خوش نامی داشت.
منتقدان می گویند موفقیت مالی «راکی»در سال 1976 و استقبال تماشاگران از آن، دلایل خاص خود را داشت. در آن دوران اقتصاد آمریکا در وضعیت بدی قرار داشت و مشکلات اقتصادی باعث بدبینی و سرخوردگی مردم عادی (به ویژه قشر متوسط جامعه) شده بود. ناامیدی تنها لفظی بود که میشد در آن ایام به اوضاع مردم داد. در چنین شرایطی فیلم «راکی» بارقهای از امید را در دل مردم عادی ایجاد کرد. فیلم به طرح این مسئله میپرداخت که اگر هیچ کسی نباشی اما سخت کوشش کنی، میتوانی به آن چه که میخواهی دست پیدا کنی.
قصه فیلم جوانی را نشان میداد که هیچ چیزی ندارد و ناگهان یک فرصت طلایی برایش مهیا میشود. بسیاری از تماشاگران ناامید فیلم خودشان را به جای کاراکتر راکی قرار دادند و با او هم ذاتپنداری میکند. اما فقط تماشاگران فیلم نبودند که چنین رویایی را در سر داشتند و خواب چنین موقعیت طلایی را میدیدند. خود استالونه هم یکی از همین رویاپردازها بود که وضعیتی کاملا شبیه کاراکتر راکی داشت. به مدد موفقیتهای «راکی»، او هم یک شبه از هیچ کس تبدیل به همه کس شد و به شهرت رسد. اما در ارتباط متقابل استالونه و تماشاگران، فقط او بود که توانست برنده شود و همذاتپنداریاش با راکی بالبوآ به ثمر نشست. استالونه بر روی شانههای تماشاگران نردبان ترقی را طی کرد و بالا رفت و تماشاگران سینما فقط خاطره فیلم را همراه خود به خانههای سرد و بیبرکت بردند.
اما موفقیت «راکی» را نباید به پای استالونه نوشت. ایروین وینکلر تهیه کننده فیلم بعدها گفت طرح فیلمنامه استالونه را همکاران او سیزده بار دوبارهنویسی کردند تا به شکل امروزی رسید و امتیاز مربوط به آن را نباید به نام استالونه ثبت کرد. ولی استالونه که میدانست «راکی» تنها برگ برنده اوست، اعلام کرد امتیاز تولید فیلم را تنها به شرطی میفروشد که خودش در نقش اصلی آن بازی کند. استالونه با آنکه در آن زمان فقط 100 دلار در بانک داشت، حاضر نشد رقم پیشنهادی بالای 350 هزار دلاری وینکلر برای فروش امتیاز فیلمنامه را قبول کند. کمپانی یونایند آرتیست هم که میخواست فیلم را با هزینهای 2 میلیون دلاری (که برای آن زمان رقم بالایی محسوب میشد) تهیه کند، اصرار داشت یک بازیگر سرشناس و درجه یک مثل رابرت ردفورد، رایان اونیل، برت رینولدز و یا جیمز کان نقش اصلی را بازی کند.یونایتد آرتیست هم وقتی متوجه شد استالونه قصد دارد نقش اصلی را بازی کند، هزینه تولید را تا یک میلیون دلار پائین آورد.
بعدها مشخص شد فیلمنامه استالونه هم اصیل نبوده و او سوژهاش را از مسابقه سال 1974 محمدعلی کی و ر چاک و پنر گرفته است. در آن زمان وپنر یک مشتزن مستعد بود، ولی کسی انتظار نداشت که او بتواند در مقابل محمدعلی مقاومت کند. باور همگان این بود که وی در راند سوم مسابقه ضربه خواهد شد، اما این مسابقه بیش از ده راند ادامه یافت.
سیلوستر استالونه در سال 1979 در قسمت دوم «راکی» بازی کرد. این بار او خودش فیلم را کارگردانی کرد. اما منتقدان سینمایی هم فیلمنامه و هم کارگردانی او را کمارزش ارزیابی کردند و گفتند این فیلم در حال تکرار کردن ناشیانه و احمقانه همان چیزهایی است که جان آویلدسن در قسمت اول فیلم به شکل بهتر و منطقیتری تعریف کرد. دومین قسمت «راکی» با هزینهای 7 میلیون دلاری (شش برابر هزینه تولید نسخه اصلی) ساخته شد و فروشی معمولی در جدول گیشه نمایش سینماهای آمریکای شمالی کرد. شاید به همین دلیل بود که استالونه در سال 1982 سومین قسمت فیلم را با ایجاد تغییراتی جدی کارگردانی و بازی کرد. در دهه هشتاد میلادی تضاد و درگیری بین دو بلوک شرق و غرب به اوج خود رسید و دیدگاههای ضد کمونیستی و ضد شوروی در بین مقامات دولتی در آمریکا به اوج خود رسید. سردمدار این دیدگاه رونالد ریگان بازیگر درجه دو فیلمهای سینمایی بود که به عنوان رئیس جمهور به کاخ سفید راه پیدا کرده بود.
فیلمهای جعلی؛ابزار سیاستمداران آمریکایی
ریگان که دنیای واقعی سیاست را با اکشنکاریهای خیالی فیلمهای سینمایی اشتباه گرفته بود، با پروژه جنگهای ستارهای خود و موضوع استقرار موشک های هستهای در مدار کره زمین، جهان را تا یک قدمی یک جنگ ویرانگر جدید برد. استالونه که آدمی فرصتطلب و در عین حال زیرک بود، از موقعیت پدید آمده به نفع خود بهره گرفت و در «راکی 4»کاراکتر اصلی را به مصاف مبارزه با یک مشتزن روسی برد. کاراکتر راکی در این فیلم حریف روسی را در خانهاش ضربه میکند و با این کار، حتی تحسین اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی را هم بر میانگیزد و آنها را ایستاده به تشویق وا میدارد! اما در دنیای واقعی، این مسئولان پنتاگون و وزارت دفاع آمریکا بودند که خشنودی خود را از تولید «راکی 4»(1985) اعلام کردند. این فیلم همسو با دیدگاههای جنگطلبانه و تجاوزگرانه آنها ساخته شده بود. استالونه در مقابل انتقادهای شدیدی که به سیاسی کردن مجموعه فیلم «راکی» شد، ادعا کرد از وزارت دفاع برای تولید فیلم خود کمک مالی و مشورتی نگرفته است، در همین ایام بود که استالونه در فیلم اکشن دیگر خود «رامبو» راهی جنگلهای ویتنام شد تا با ویتنامیها و روسیهای مستقر در آن کشور مبارزه کند. بازی در این دو فیلم، استالونه را تبدیل به یک بازیگر ارتجاعی کرد که فیلمهایش همسو با دیدگاههای جنگ طلبانه و واپسگرای اعضای دولت مرکزی آمریکا هستند.
منتقدان میگویند مجموعه انتقاداتی که به استالونه شد وی را وادار کرد در سال 1990 کارگردانی پنجمین قسمت «راکی» را به دست جان آویلدسن کارگردان نسخه اصلی آن بسپارد این فیلم تلاش زیادی کرد تا راکی را به همان دوران و حال و هوای نسخه سال 1976 برگرداند.ولی قسمت چهارم فیلم بلایی بر سر کلیت آن آورده بود که حتی فیلمسازی مثل آویلدسن هم نمیتوانست کمکی به بهبود وضعیت آن کند. پس از آن، استالونه برای 16سال دور کاراکتر راکی را خط کشید و به سراغ آن نرفت.
در سال 2006، این بازیگر یک بار دیگر تلاش کرد راکی را مطرح کند. راکی بالبوآی وی که حالا بازنشسته شده، تصمیم میگیرد آخرین مبارزه ورزشی اش را انجام دهد. فیلم را خود استالونه کارگردانی کرد. اما راکی این فیلم یک موجود از پاافتاده، درهم شکسته و پیر بود که هیچ شباهتی به قهرمان جوان سال نداشت. منتقدان سینمایی در نقدهای خود بر روی این فیلم نوشتند راکی بالبوآ همان زمانی که خودش را درگیر سیاستهای ارتجاعی دولت مردان آمریکا کرد ، مرگ هنریاش را رقم زد، آنها این سوال را مطرح کردند که چرا استالونه اصرار دارد به مرده چوب بزند و کاراکتر راکی را به زور راهی پرده سینما کند. این پرسشی است که آنها هنوز هم مطرح میکنند و منتظر دریافت پاسخ مناسب و قابل قبولی برای آن هستند.