گروه گزارش ویژه مشرق- در جهان، فعلی با در نظر گرفتن همه گوناگونی ها در اندیشه، فکر و زندگی یک مفهوم به عنوان محور مشارکت مردم در سرنوشت خود مورد توجه همگان قرار دارد که از آن به دموکراسی یاد می شود. دموکراسی عبارتست از آن شکلی از حکومت که در آن قدرت فرمانرایی دولت به شکل قانونی به همه مردم واگذار شود.
در این نوع از مشارکت سیاسی نه تنها هیچ طبقه و گروه خاصی بر دیگری برتری ندارند بلکه همه مردم حق تعیین سرنوشت در دایره قانون را دارند 1. در شرایط کنونی انتخابات ها نمادی از دموکراسی ومشارکت مردم در امور سیاسی داخلی می باشند.
در دنیای سیاست، دموکراسی ها از هر نوع و با هر درجه از مشارکت مردمی در شیوه انتخابی خود، روشی را در پیش می گیرند تا بدان وسیله مشارکت عادلانه و حداکثری مردم را در درون خود فراهم آوردند چرا که شیوه انتخابی مردمی به عنوان منبعی برای افزایش مشروعیتت نظامهای سیاسی عمل می نماید. مشروعیت حاصل شده از نظر و رای مردم خود به خود برای کشور های مختلف موجب افزایش قدرت ملی و توان بالاتر چانه زنی برای منافع ملی در عرصه بین المللی می شود لذا دموکراسی به عنوان راهی برای افزایش توان ملی برای برآوردن منافع ملی مورد نظر همه ملت ها می باشد2.
در این میان، دولت آمریکا همواره یکی از دولت هایی بوده است که در سطح جهانی تلاش نموده است تا مدل دموکراسی خود را تقریبا برای همه کشور ها و بخصوص برای کشور های غیر غربی به عنوان میزان و معیاری برای سنجش عیار دموکراتیک بودن معرفی نماید.
در این خصوص داعیه داری جهانی آمریکایی ها برای دموکراسی تا جایی پیش فته است که در سخنرانی های رهبران این کشور دموکراسی به عنوان یکی از اساسی ترین پایه های ارزشی خودنمایی می نماید.
در بسیاری از این اظهار نظرات این روسای جمهور خود را نماینده جهان آزاد و دموکرات معرفی می کنند، جهانی که در آن مردم آزاد به تصمیم گیری می باشند و بر این اساس به مداخله در امور داخلی سایر کشور ها می نمایند3.
اما با نگاهی به روند دموکراسی در آمریکا این سوال پیش به اذهان خطور می نماید که مگر دموکراسی در این کشور چگونه می باشد؟ آیا در این کشور که در حال حاضر خود را مهد دموکراسی و آزادی معرفی می کند همه مردم توانایی شرکت در انتخابات کاملا آزاد و تعیین سرنوشت خود را دارند؟ اگز سازوکارهای دموکراسی در آمریکا بهترین نوع دموکراسی و مردم سالاری در سراسر جهان را به مردم آمریکا ارئه می دهد پس چگونه در اکثر انتخابات این کشور حدود نیمی از افراد واجد شرایط رای دادن از این حق، برای تعیین سرنوشت خود استفاده نمی نمایند؟
در این خصوص نکته ای که در بسیاری از موارد در مورد دموکراسی آمریکا به چشم می خورد عبارتست از این مسئله اساسی که دموکراسی در این کشور براساس گفته بسیاری از اندیشمندان حوزه سیاست هدایت شده می باشد و در اکثر موارد توده مردم آمریکا در حوزه های بسیار محدودی حق انتخاب و تعیین نمایندگان خود را دارند.
همانطور که سی رایت میلز در کتاب نخبگان قدرت(کتابی در مورد ساختار جامعه آمریکا ) اشاره می نماید در این کشور عده محدودی از قدرت تصمیم گیری و تغییر امور در مسائل سیاسی این کشور برخوردار می باشند و اکثریت مردم تنها به عنوان توده مورد توجه قرار می گیرند4.
جری مندرینگ یکی از شیوه هایی می باشد که صاحبان قدرت در آمریکا از آن برای تغییر معادلات سیاسی به نفع خود در تعییین نمایندگان کنگره استفاده می نمایند. این روش به طور اساسی در مورد مشخص نمودن نواحی مجاز برای رای دادن هر شهروند در انتخاب نمایندگان کنگره مورد استفاده قرار می گیرد. در انتخابات کنگره در آمریکا هر شهروند در محدوده ای(district) که شرایط رای دادن در آن را دارد مجاز به رای دادن می باشد. تعیین این نواحی برای آمریکایی ها در طول تاریخ این کشور متفاوت بوده است.
تاریخچه جری مندرینگ در آمریکا
جری مندرینگ یکی از کهن ترین واژه های سیاسی در تاریخ آمریکا می باشد که به صورت مفهومی از ابتدا وجود داشته است ولی تحت عنوان اختیار تعیین نواحی رای دهندگان( redistricting) در رقابت های سیاسی آمریکا به کار گرفته می شده است.در سال 1788 بعد از این که ویرجینیا به کلونی های دیگر آمریکا پیوست فرماندار ایالتی آن تصمیم گرفت تا 5 ناحیه از محدوده های رای دهندگان را مورد تغییر قرار دهد تا جیمز مونروئه در مقابل مدیسون پیروز شود.
جیمز مدیسون با فرماندار ویرجینیا به لحاظ سیاسی مخالف بود و این تلاش برای شکست مدیسون در انتخابات صورت گرفت هرچند موفق نبود و مدیسون چهارمین رئیس جمهوری منتخب آمریکا شد ولی پایه های تغییر محدوده ها را برای اهداف و اغراض سیاسی و دور زدن رای مردم توسط صاحبان قدرت را بنا ریخت5.
بعد از اعتراضات سیاهان در جنبش اعاده حقوق خود درآمریکا در این کشور قانون جری مندرینگ برای تعیین نواحی که در آن اکثریت با سیاهان بوده است اجرا شده است.
در ای خصوص می توان بیان کرد که نخبگان سیاسی در آمریکا محدوده های رای دهی را به نوعی تغییر داده بوده اند تا سیاهان کمترین شانس برای وارد کردن نماینگان خود به کنگره این کشور را داشته باشند. این تضییع حقوق سیاهان در همه عرصه های اجتماعی و سیاسی منجر به ایجاد جنبشی برای احقاق حق آنان در ساختار داخلی آمریکا شد7.
یکی از دست آورد های آن جنبش تغییر مناطق رای دهی سیاهان در سال 1965 برای دادن شانس بیشتر برای انتخاب نماینده خود بوده است که به معنای مخالف به مفهوم عدم برابری در انتخاب نماینده پیش از آن بوده است. در این سال قوانینی وضع شد که از آن به جری مندرینگ مثبت (affirmative gerrymandering)یاد می شود و درآن مناطق رای دهی اکثریتی-اقلیتی شد تا سیاهان هم شانس حداقلی برای داشتن نماینده خود در کنگره داشته باشند8.
در مورد جری مندرینگ در سند 1965 کلمه "جری مندرینگ مثبت" استفاده می شود که این ایده را به اذهان متبادر می نماید که تاکنون جری مندرینگ به عنوان عاملی منفی در سیستم انتخابی آمریکا مورد نظر بوده ایت و اکنون تنها بعد از این تحول که در آن از حقوق سیاهان دفاع شده است جری مندرینگ مثبت لقب گرفته است.
تلاشهای مارتین لوتر کینگ رهبر آزادی خواهای سیاهان در آمریکا منجر شد تا لیندون جانسون رئیس جمهور وقت آمریکا وارد عرصه شود و با امضا سند جری مندرینگ مورد نظر گامی به سوی آزادی واقعی سیاه پوستان آمریکا بردارد.
در سال 1993 دادگاه قانون اساسی آمریکا با ورود به پرونده ایالت کارولینای شمالی اذعان داشت که صاحبان قدرت در این ایالت با تغییرات و برنامه ریزی مناطق رای دهی به گونه ای که در آن اسپانیایی تبار ها شانس اخذ رای و انتخاب نماینده را نداشته باشند تخلف کرده است. طبق بیان دادگاه عالی آمریکا مسئولان ایالتی تعیین محدوده های سیاسی برای انتخاب نماینده را بر اساس نژاد انجام داده است. این مبنا قرار دادن نژاد در استفاده ار حقوق سیاسی در این کشور علاوه بر پایمال شدن حقوق اقلیت ها در این کشور نشان دهنده درجه واقعی دموکراسی و برابری برای همه در این کشور می باشد9.
باراک اوباما ریئس جمهور فعلی در سال 2001 به عنوان نماینده مجلس ایلینویز مسئول تغییر نواحی رای دهندگان در این ایالت بوده است تا راه را برای انتخاب مجدد هم حزبی هایش در انتخابات بعدی فراهم نماید.
او در این مرزبندی دوباره تلاش کرد تا ترکیب جمعیتی محدوده مورد نظر خود را به گونه ای تغییر دهد تا در انتخابات آینده هم حزبی هایش بتوانند با احتمال بیشتری به کنگره راه یابند و دموکراتها بتوانند درآینده کنگره به اکثریت برسند.
این نوع از دموکراسی در واقع به نوعی نادیده گرفتن سایر عقیده ها و محروم کردنشان از داشتن یک انتخاب خواهد بود را که قدرت در دست این دو حزب اصلی دست به دست می شود و عملا شانسی برای سایر عقیده ها و اندیشه ها وجود نخواهد داشت چراکه همواره محدوده ها ی رای دهی توسط این دو حزب تایید می شود و آنها نیز براساس منافع حزبی خود آن را مورد برنامه ریزی قرار می دهند. عقیده های دیگر و یا حزب سوم در آمریکا نخواهد توانست که در کنگره صاحب نمایندگانی شود که بتواند چرخه فعلی قدرت در این کشور رابشکند.
از طرف دیگر جمهوری خواهها نیز در ایالتهایی نظیر تگزاس به منظور دستیابی به رای اکثریت، دست به تغییر محدده رای گیری می زنند تا محدوده های رای گیر طوری سازمان یابند که در آن احتمال ورود به کنگره برای اهضای این حزب آسانتر باشد.
نکته جلب در این خصوص این است که حزب دموکرات به عنوان حزبی همتراز با حزب جمهوری خواه این اقدامات را غیر قانونی می داند. این در حالیست که خود دموکراتها نیز از این حربه بشدت استفاده می نمایند. لذا مرز قانونی بودن و غیر قانونی بودن در فعالیت های سیاسی این کشور بسیار شکننده و نزدیک به هم می باشد.
عکس پایین نشان دهنده تغییرات حوزه رای گیری در ایالت تگزاس می باشد که درآن محدوده های رای گیری از مناطقی که درآن 70% اسپانیایی تبار های آمریکا حضور داشته اند و تمایل بسیار بالایی به رای دهی به نفع دموکرات ها داشته اند به منطقه ای تغییر پیدا کرد که در آن جمهوری خواهان نصف به علاو یک رای را بدست اورند که خود به خود نوعی نادیده گرفتن حق رای مردم آن ناحیه محسوب می شود10
با توجه به اینکه در انتخابات کنگره در آمریکا اخذ رای به میزان 51% از افراد رای دهنده در محدوده مورد نظر به معنی پیروزی در انتخابات کنگره می باشد و باقی رای دهندگان تاثیر چندانی در پیروزی و یا اخذ کرسی های پارلمان ندارند تعیین حدود رای دهی بسیار اهمیت پیدا می نماید. اهمیتی که خود به خود نیرویی به موازات رای مردم و یا حتی قوی تر از آن را در انتخابات آمریکا مطرح می نماید و مسئولان ایالتی در این خصوص جایگاهی رفیع می یابند. چراکه در صورتی که محدوده رای دهی طوری برنامه ریزی شود که در آن 51% آراء به یکی از دموکرات ها و یا جمهوری خواهها برسد پیروز انتخابات خواهند بود.
نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان در سال 2008 در تغیییر مرزهای محدوده های رای دهی در کالیفر نیا نقش آفرینی کرد تا نشان دهد که تغییر مرزهای محدوده های رای دهی عملی مختص به گذشته نیست بلکه همواره و به سود افراد صاحب توانایی و منافع فردی و حزبی آنها می باشد و در آن منافع مردم و خواست و نظر آنها در درجه دوم اهمیت قرار دارد.11
رابطه جری مندرینگ و دموکراسی
همانطور که در تعریف دموکراسی بیان شد، دوکراسی به معنی مشارکت همه مردم در تعیین سرنوشت خود و با شرایط مساوی و شانس برابر می باشد. در واقع در دموکراسی مردم مسئول نتخاب نمایندگان خود در کنگره و یا امور سیاسی به معنای اعم آن می باشند. چیزی که در حال حاضر در مورد آمریکا مشاهده می کنیم برخلاف نظرات مسئولین این کشور نتنها دموکراسی تمام عیار نیست بلکه نوعی از افراد صاحب قدرت می باشد که در قالب احزاب ، گروههای سیاسی و تشکلها گرد هم آمده اند و برای کسب مشروعیت خود از مردم رای می گیرند.
این کسب مشروعیت در بسیاری از موارد نتنها به سود مردم نیست که اکثر مواقع و موارد به زیان آزادی مردم و حق آنان برای تعیین سرنوشت خود می باشد. جری مندرینگ یکی از تکنیک هایی می باشد که هر یک از احزاب برای کنترل امور سیاسی و کسب قدرت سیاسی در آمریکا به کار می گیرند .
از طرف دیگر جری مندرینگ به عنوان ابزاری عمل می نماید که از طریق آن نخبگان سیاسی آمریکا می توانند عناصر غیر همسو در درون سیستم را به راحتی و بدون اصطکاک از صحنه رقابت سیاسی به در کنند.. حلقه اصلی قدرت را میان دو حزب نگه دارند و مانع از شکل گیری حزب سوم قدرتمند در این کشور شوند
در نهایت مهمترین نتیجه جری مندرینگ در انتخابات این کشور عبارتست از نادیده گرفتن نظر مردم و کم شدن توان آنها برای اعمال کنترل بر سرنوشت خود که از اصلی ترین پایه های دموکراسی می باشد. جری مندرینگ از ابندا بدلیل در نظر گرفتن رای و نظر مردم شکل گرفت و تلاش می شد تا با تغییرات محدوده های رای دهی همه جمعیت رو به رشد آمریکا داخل در فعالیت سیاسی شوند ولی تبدیل به ابزاری شد که در فعالیتهای سیاسی از آن برای دور زدن رای مردم استفاده شود.
منابع
1-عبد الرحمان عالم ، بنیادهای علم سیاست، نشر نی، 1384.
2-عبد العلی قوام، اصول سیاست بین الملل و سیاست خارجی، انتشارات سمت، 1384.
3- باراک اوباما، رویاهای پدرم، نیویورک تایمز، 2007.
4-سی رایت میلز، نخبگان قدرت، بنیاد فرهنگی و پژوهشی غرب شناسی، 1383.
5- http://www.theatlantic.com/politics/archive/2012/09/the-twisted-history-of-gerrymandering-in-american-politics/262369/
6- http://orwww.aslanmedia.com/media-portal-feedgator-links/60-links-national/15151-the-long-twisted-history-of-gerrymandering-in-american-politics
7- http://www.gerrymandering.senategop.net/historygerry.html
8- http://articles.sun-sentinel.com/1993-07-01/news/9301210825_1_gerrymandering-district-lines-12th-district
9- http://www.senate.leg.state.mn.us/departments/scr/REDIST/red907.htm
10- http://nospeedbumps.com/?p=936
11- http://www.politico.com/news/stories/0611/56786.html
در این نوع از مشارکت سیاسی نه تنها هیچ طبقه و گروه خاصی بر دیگری برتری ندارند بلکه همه مردم حق تعیین سرنوشت در دایره قانون را دارند 1. در شرایط کنونی انتخابات ها نمادی از دموکراسی ومشارکت مردم در امور سیاسی داخلی می باشند.
در دنیای سیاست، دموکراسی ها از هر نوع و با هر درجه از مشارکت مردمی در شیوه انتخابی خود، روشی را در پیش می گیرند تا بدان وسیله مشارکت عادلانه و حداکثری مردم را در درون خود فراهم آوردند چرا که شیوه انتخابی مردمی به عنوان منبعی برای افزایش مشروعیتت نظامهای سیاسی عمل می نماید. مشروعیت حاصل شده از نظر و رای مردم خود به خود برای کشور های مختلف موجب افزایش قدرت ملی و توان بالاتر چانه زنی برای منافع ملی در عرصه بین المللی می شود لذا دموکراسی به عنوان راهی برای افزایش توان ملی برای برآوردن منافع ملی مورد نظر همه ملت ها می باشد2.
در این میان، دولت آمریکا همواره یکی از دولت هایی بوده است که در سطح جهانی تلاش نموده است تا مدل دموکراسی خود را تقریبا برای همه کشور ها و بخصوص برای کشور های غیر غربی به عنوان میزان و معیاری برای سنجش عیار دموکراتیک بودن معرفی نماید.
در این خصوص داعیه داری جهانی آمریکایی ها برای دموکراسی تا جایی پیش فته است که در سخنرانی های رهبران این کشور دموکراسی به عنوان یکی از اساسی ترین پایه های ارزشی خودنمایی می نماید.
در بسیاری از این اظهار نظرات این روسای جمهور خود را نماینده جهان آزاد و دموکرات معرفی می کنند، جهانی که در آن مردم آزاد به تصمیم گیری می باشند و بر این اساس به مداخله در امور داخلی سایر کشور ها می نمایند3.
اما با نگاهی به روند دموکراسی در آمریکا این سوال پیش به اذهان خطور می نماید که مگر دموکراسی در این کشور چگونه می باشد؟ آیا در این کشور که در حال حاضر خود را مهد دموکراسی و آزادی معرفی می کند همه مردم توانایی شرکت در انتخابات کاملا آزاد و تعیین سرنوشت خود را دارند؟ اگز سازوکارهای دموکراسی در آمریکا بهترین نوع دموکراسی و مردم سالاری در سراسر جهان را به مردم آمریکا ارئه می دهد پس چگونه در اکثر انتخابات این کشور حدود نیمی از افراد واجد شرایط رای دادن از این حق، برای تعیین سرنوشت خود استفاده نمی نمایند؟
در این خصوص نکته ای که در بسیاری از موارد در مورد دموکراسی آمریکا به چشم می خورد عبارتست از این مسئله اساسی که دموکراسی در این کشور براساس گفته بسیاری از اندیشمندان حوزه سیاست هدایت شده می باشد و در اکثر موارد توده مردم آمریکا در حوزه های بسیار محدودی حق انتخاب و تعیین نمایندگان خود را دارند.
همانطور که سی رایت میلز در کتاب نخبگان قدرت(کتابی در مورد ساختار جامعه آمریکا ) اشاره می نماید در این کشور عده محدودی از قدرت تصمیم گیری و تغییر امور در مسائل سیاسی این کشور برخوردار می باشند و اکثریت مردم تنها به عنوان توده مورد توجه قرار می گیرند4.
جری مندرینگ یکی از شیوه هایی می باشد که صاحبان قدرت در آمریکا از آن برای تغییر معادلات سیاسی به نفع خود در تعییین نمایندگان کنگره استفاده می نمایند. این روش به طور اساسی در مورد مشخص نمودن نواحی مجاز برای رای دادن هر شهروند در انتخاب نمایندگان کنگره مورد استفاده قرار می گیرد. در انتخابات کنگره در آمریکا هر شهروند در محدوده ای(district) که شرایط رای دادن در آن را دارد مجاز به رای دادن می باشد. تعیین این نواحی برای آمریکایی ها در طول تاریخ این کشور متفاوت بوده است.
تاریخچه جری مندرینگ در آمریکا
جری مندرینگ یکی از کهن ترین واژه های سیاسی در تاریخ آمریکا می باشد که به صورت مفهومی از ابتدا وجود داشته است ولی تحت عنوان اختیار تعیین نواحی رای دهندگان( redistricting) در رقابت های سیاسی آمریکا به کار گرفته می شده است.در سال 1788 بعد از این که ویرجینیا به کلونی های دیگر آمریکا پیوست فرماندار ایالتی آن تصمیم گرفت تا 5 ناحیه از محدوده های رای دهندگان را مورد تغییر قرار دهد تا جیمز مونروئه در مقابل مدیسون پیروز شود.
جیمز مدیسون با فرماندار ویرجینیا به لحاظ سیاسی مخالف بود و این تلاش برای شکست مدیسون در انتخابات صورت گرفت هرچند موفق نبود و مدیسون چهارمین رئیس جمهوری منتخب آمریکا شد ولی پایه های تغییر محدوده ها را برای اهداف و اغراض سیاسی و دور زدن رای مردم توسط صاحبان قدرت را بنا ریخت5.
به من یا آزادی بدهید یا قدرت تغییر نواحی
(فرماندار ویرجینییا)
واژه جری مندرینگ در سال 1812 توسط فرماندار ماساچوست به عنوان قاعده سیاسی به بوجود آمد. فرماندار ماساچوست این واژه را از ترکیب کلمه (Salamander) واسم خود (Elbridge Gerry) ابداء کرد از آن به نفع حزب سیاسی خود در ایالت ماساچوست استفاده نمود و این نام گذاری به این دلیل بود که محدوده طراحی شده توسط او به سمندر شباهت داشت که بعد ها توسط جناح رقیب او نبز به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت. این واژه در همان سال توسط مجله رسمی بوستون چاپ شد و این کلمه را وارد ادبیات سیاسی ایالات متحده آمریکا کرد.(فرماندار ویرجینییا)
اولین تعیین محدوده چاپ شده در روزنامه بوستن1812
در سال 1842 بر اثر تغییرات جمعیتی در این کشور و تغییرات در تعداد انتخاب شوندگان در کنگره، این کشور برای تعداد مشخصی از افراد(70680)یک نماینده کنگره مقرر کرد که موجب شد محدود های رای دهی فقط به یک نماینده محدو دشوند. به این معنی که هر منطقه حق دارد تنها یک نماینده در کنگره داشته باشد که خود تحولی دیگر در تاریخ جری مندرینگ در آمریکا بوده است6. نقشه آمریکا در سال 1842
از آن پس جری مندرینگ در مواقع بسیار متنوعی در تاریخ آمریکا مورد استفاده قرار گرفته است. بطور خیلی واضح جری مندرینگ در ایالات داکوتا در سال 1889به نفع جمهوری خواهها استفاده شده است تا شانس آنها را برای موفقیت در انتخابا ت بالا ببرد. همانطور که مشاهده می شود در امریکا مجلس نمایندگان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار می یباشد اما روش هایی وجود دارد تا رای دهندگان در آن قالب ها رای دهند که نتیجه انتخابات را فراتر از خواست مردم به نفع تصمیم گیرندگان سیاسی تغییر می دهد. در ای خصوص می توان بیان کرد که نخبگان سیاسی در آمریکا محدوده های رای دهی را به نوعی تغییر داده بوده اند تا سیاهان کمترین شانس برای وارد کردن نماینگان خود به کنگره این کشور را داشته باشند. این تضییع حقوق سیاهان در همه عرصه های اجتماعی و سیاسی منجر به ایجاد جنبشی برای احقاق حق آنان در ساختار داخلی آمریکا شد7.
یکی از دست آورد های آن جنبش تغییر مناطق رای دهی سیاهان در سال 1965 برای دادن شانس بیشتر برای انتخاب نماینده خود بوده است که به معنای مخالف به مفهوم عدم برابری در انتخاب نماینده پیش از آن بوده است. در این سال قوانینی وضع شد که از آن به جری مندرینگ مثبت (affirmative gerrymandering)یاد می شود و درآن مناطق رای دهی اکثریتی-اقلیتی شد تا سیاهان هم شانس حداقلی برای داشتن نماینده خود در کنگره داشته باشند8.
در مورد جری مندرینگ در سند 1965 کلمه "جری مندرینگ مثبت" استفاده می شود که این ایده را به اذهان متبادر می نماید که تاکنون جری مندرینگ به عنوان عاملی منفی در سیستم انتخابی آمریکا مورد نظر بوده ایت و اکنون تنها بعد از این تحول که در آن از حقوق سیاهان دفاع شده است جری مندرینگ مثبت لقب گرفته است.
تلاشهای مارتین لوتر کینگ رهبر آزادی خواهای سیاهان در آمریکا منجر شد تا لیندون جانسون رئیس جمهور وقت آمریکا وارد عرصه شود و با امضا سند جری مندرینگ مورد نظر گامی به سوی آزادی واقعی سیاه پوستان آمریکا بردارد.
لوتر کینگ و جانسون رئیس جمهور آمریکا
نقش نژاد در انتخابات آمریکا از سوی دیگر علیه اسپانیایی تبار های آمریکا نیز مشاهده می شود. بعد از سیاهان آمریکایی های اسپانیایی تبار بزرگتریم اقلیت در کشورآمریکا بوده اند(البته در حال حاضر این موضوع در سال 2013 تغییر کرده است و اسپانیای تبار ها بزرگترین اقلیتی باشند)که از لحاظ فرهنگی تفاوت زیادی با جریان انگلوساکسونی غالب در آمریکا دارد مورد این تبعیض در حقوق سیاسی شان قرار گرفتند واین بار در مناطقی که اسپانیایی تبار های آمریکا تعداد بیشتری داشته اند این تبعیض واقع شده است.در سال 1993 دادگاه قانون اساسی آمریکا با ورود به پرونده ایالت کارولینای شمالی اذعان داشت که صاحبان قدرت در این ایالت با تغییرات و برنامه ریزی مناطق رای دهی به گونه ای که در آن اسپانیایی تبار ها شانس اخذ رای و انتخاب نماینده را نداشته باشند تخلف کرده است. طبق بیان دادگاه عالی آمریکا مسئولان ایالتی تعیین محدوده های سیاسی برای انتخاب نماینده را بر اساس نژاد انجام داده است. این مبنا قرار دادن نژاد در استفاده ار حقوق سیاسی در این کشور علاوه بر پایمال شدن حقوق اقلیت ها در این کشور نشان دهنده درجه واقعی دموکراسی و برابری برای همه در این کشور می باشد9.
اعضای دادگاه عالی آمریکا و باطل کننده گان محدوده بندی های ایالت کارولینای شمالی
با تغییر محدوده های رای گیری به نفع نژاد سفید صاحب قدرت در این کشور، این شبهه به ذهن خطور می کند که دموکراسی در این کشور به صورت شکلی وظاهری در حال اعمال می باشد و بصورت واقعی و مفهومی در آمریکا عده کمی صاحب قدرت سیاسی می باشند و باقی اقلیت ها از میدان سیاست و فعالیت های سیاسی در آمریکا خارج می باشند و تنها وقتی که اعتراضات ناشی از بی عدالتی ها به درجات بسیار بالای می رسد و آنهم برای فرونشانده خشم مردم به حاشیه، رانده اقداماتی اتخاذ می شود.دو حزب اصلی آمریکا در حال مرزبندی این کشور
استفاده از جری مندرینگ در آمریکا در حال حاضر هم وجود دارد و در بسیاری از موارد در مورد بسیاری از شخصیت های سیاسی که می بایست حذف شوند یا کسانی که می باید در عرصه سیاست این کشور مطرح شوند به کار می رود. باراک اوباما ریئس جمهور فعلی در سال 2001 به عنوان نماینده مجلس ایلینویز مسئول تغییر نواحی رای دهندگان در این ایالت بوده است تا راه را برای انتخاب مجدد هم حزبی هایش در انتخابات بعدی فراهم نماید.
او در این مرزبندی دوباره تلاش کرد تا ترکیب جمعیتی محدوده مورد نظر خود را به گونه ای تغییر دهد تا در انتخابات آینده هم حزبی هایش بتوانند با احتمال بیشتری به کنگره راه یابند و دموکراتها بتوانند درآینده کنگره به اکثریت برسند.
این نوع از دموکراسی در واقع به نوعی نادیده گرفتن سایر عقیده ها و محروم کردنشان از داشتن یک انتخاب خواهد بود را که قدرت در دست این دو حزب اصلی دست به دست می شود و عملا شانسی برای سایر عقیده ها و اندیشه ها وجود نخواهد داشت چراکه همواره محدوده ها ی رای دهی توسط این دو حزب تایید می شود و آنها نیز براساس منافع حزبی خود آن را مورد برنامه ریزی قرار می دهند. عقیده های دیگر و یا حزب سوم در آمریکا نخواهد توانست که در کنگره صاحب نمایندگانی شود که بتواند چرخه فعلی قدرت در این کشور رابشکند.
از طرف دیگر جمهوری خواهها نیز در ایالتهایی نظیر تگزاس به منظور دستیابی به رای اکثریت، دست به تغییر محدده رای گیری می زنند تا محدوده های رای گیر طوری سازمان یابند که در آن احتمال ورود به کنگره برای اهضای این حزب آسانتر باشد.
نکته جلب در این خصوص این است که حزب دموکرات به عنوان حزبی همتراز با حزب جمهوری خواه این اقدامات را غیر قانونی می داند. این در حالیست که خود دموکراتها نیز از این حربه بشدت استفاده می نمایند. لذا مرز قانونی بودن و غیر قانونی بودن در فعالیت های سیاسی این کشور بسیار شکننده و نزدیک به هم می باشد.
عکس پایین نشان دهنده تغییرات حوزه رای گیری در ایالت تگزاس می باشد که درآن محدوده های رای گیری از مناطقی که درآن 70% اسپانیایی تبار های آمریکا حضور داشته اند و تمایل بسیار بالایی به رای دهی به نفع دموکرات ها داشته اند به منطقه ای تغییر پیدا کرد که در آن جمهوری خواهان نصف به علاو یک رای را بدست اورند که خود به خود نوعی نادیده گرفتن حق رای مردم آن ناحیه محسوب می شود10
با توجه به اینکه در انتخابات کنگره در آمریکا اخذ رای به میزان 51% از افراد رای دهنده در محدوده مورد نظر به معنی پیروزی در انتخابات کنگره می باشد و باقی رای دهندگان تاثیر چندانی در پیروزی و یا اخذ کرسی های پارلمان ندارند تعیین حدود رای دهی بسیار اهمیت پیدا می نماید. اهمیتی که خود به خود نیرویی به موازات رای مردم و یا حتی قوی تر از آن را در انتخابات آمریکا مطرح می نماید و مسئولان ایالتی در این خصوص جایگاهی رفیع می یابند. چراکه در صورتی که محدوده رای دهی طوری برنامه ریزی شود که در آن 51% آراء به یکی از دموکرات ها و یا جمهوری خواهها برسد پیروز انتخابات خواهند بود.
نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان در سال 2008 در تغیییر مرزهای محدوده های رای دهی در کالیفر نیا نقش آفرینی کرد تا نشان دهد که تغییر مرزهای محدوده های رای دهی عملی مختص به گذشته نیست بلکه همواره و به سود افراد صاحب توانایی و منافع فردی و حزبی آنها می باشد و در آن منافع مردم و خواست و نظر آنها در درجه دوم اهمیت قرار دارد.11
نانسی پلوسی در زمان تغییر محدوده ها
رابطه جری مندرینگ و دموکراسی
همانطور که در تعریف دموکراسی بیان شد، دوکراسی به معنی مشارکت همه مردم در تعیین سرنوشت خود و با شرایط مساوی و شانس برابر می باشد. در واقع در دموکراسی مردم مسئول نتخاب نمایندگان خود در کنگره و یا امور سیاسی به معنای اعم آن می باشند. چیزی که در حال حاضر در مورد آمریکا مشاهده می کنیم برخلاف نظرات مسئولین این کشور نتنها دموکراسی تمام عیار نیست بلکه نوعی از افراد صاحب قدرت می باشد که در قالب احزاب ، گروههای سیاسی و تشکلها گرد هم آمده اند و برای کسب مشروعیت خود از مردم رای می گیرند.
این کسب مشروعیت در بسیاری از موارد نتنها به سود مردم نیست که اکثر مواقع و موارد به زیان آزادی مردم و حق آنان برای تعیین سرنوشت خود می باشد. جری مندرینگ یکی از تکنیک هایی می باشد که هر یک از احزاب برای کنترل امور سیاسی و کسب قدرت سیاسی در آمریکا به کار می گیرند .
از طرف دیگر جری مندرینگ به عنوان ابزاری عمل می نماید که از طریق آن نخبگان سیاسی آمریکا می توانند عناصر غیر همسو در درون سیستم را به راحتی و بدون اصطکاک از صحنه رقابت سیاسی به در کنند.. حلقه اصلی قدرت را میان دو حزب نگه دارند و مانع از شکل گیری حزب سوم قدرتمند در این کشور شوند
در نهایت مهمترین نتیجه جری مندرینگ در انتخابات این کشور عبارتست از نادیده گرفتن نظر مردم و کم شدن توان آنها برای اعمال کنترل بر سرنوشت خود که از اصلی ترین پایه های دموکراسی می باشد. جری مندرینگ از ابندا بدلیل در نظر گرفتن رای و نظر مردم شکل گرفت و تلاش می شد تا با تغییرات محدوده های رای دهی همه جمعیت رو به رشد آمریکا داخل در فعالیت سیاسی شوند ولی تبدیل به ابزاری شد که در فعالیتهای سیاسی از آن برای دور زدن رای مردم استفاده شود.
منابع
1-عبد الرحمان عالم ، بنیادهای علم سیاست، نشر نی، 1384.
2-عبد العلی قوام، اصول سیاست بین الملل و سیاست خارجی، انتشارات سمت، 1384.
3- باراک اوباما، رویاهای پدرم، نیویورک تایمز، 2007.
4-سی رایت میلز، نخبگان قدرت، بنیاد فرهنگی و پژوهشی غرب شناسی، 1383.
5- http://www.theatlantic.com/politics/archive/2012/09/the-twisted-history-of-gerrymandering-in-american-politics/262369/
6- http://orwww.aslanmedia.com/media-portal-feedgator-links/60-links-national/15151-the-long-twisted-history-of-gerrymandering-in-american-politics
7- http://www.gerrymandering.senategop.net/historygerry.html
8- http://articles.sun-sentinel.com/1993-07-01/news/9301210825_1_gerrymandering-district-lines-12th-district
9- http://www.senate.leg.state.mn.us/departments/scr/REDIST/red907.htm
10- http://nospeedbumps.com/?p=936
11- http://www.politico.com/news/stories/0611/56786.html