جریان شعر مقاومت وبیداری اسلامی زاییده جریان بیداری امت اسلام است که شاعران بزرگی در ایران و پاکستان و ترکیه و دیگر کشورها از دهها سال قبل آغازگر آن بوده اند، در پاکستان اقبال لاهوری با طرح موضوع " فلسفه خودی " و " بازگشت به خویش " از بیداری امت اسلام سخن میگفت.
در ترکیه محمد عاکف از سرگردانی امت و لزوم مجهزشدن به « ایمان صدر اسلامی » ندا سر می داد. استاد شهریار در "حیدربابایه سلام" و دیگر شعرهایش از فریب خوردن ملت با وعده رسیدن به تمدن و لزوم تشکیل حکومت جهانی سخنها می آورد.
شاعران بزرگ روزی را خبر می دادند که بیداری اسلامی در میان مسلمین با روشن شدن چراغ انقلاب اسلامی آغاز شود و سالها بگذرد تا بیداری اسلامی ملتها، کشورهای اسلامی را از ساحل خلیج فارس تا شمال افریقا به تلاطم وا دارد و شعر مقاومت و بیداری اسلامی حیات تازه ای یابد.
گویی خونی تازه در رگ رگ شعربیداری و مقاومت جریان یافت
بی تردید جنگ معروف و فراموش نشدنی موسوم به جنگ "سی و سه روزه" که با حمله رژیم صهیونیستی به لبنان و حزب الله رقم خورد، از نگاه رژیم اشغالگر قدس و حامیان شناخته شده آن یعنی امریکا و انگلیس، جنگی سرنوشت ساز برای بسط قدرت امریکا در منطقه بود.
در همین روزها آمریکایی ها موضوع "خاورمیانه نوین" را مطرح کرده بودند، خاور میانه ای که شکل و شمایل آن بایستی آمریکایی باشد! به یاد دارم و بسیاری نیز به یاد دارند که وزیر امور خارجه وقت آمریکا در پاسخ به سوال های متعدد درباره وحشیگری های اسراییل در بمباران گسترده لبنان با بمبهای ویژه آمریکایی و ویرانی زیرساختهای لبنان، با لبخند پاسخ داد که: چیزی نیست، این درد زایمان خاور میانه جدید است!
مدت این جنگ از سوی سران رژیم اشغالگر قدس تنها یک هفته تعیین شده بود زیرا ابرقدرتها در قالب اسراییل به جنگ یک گروه چند هزار نفری به نام حزب الله رفته بودند ، اما جنگ سی و سه روز طول کشید و اسراییل که دیگر نمی توانست جنگ را ادامه دهد ، از صحنه جنگ عقب کشید در حالی که اجساد تانکهای "مرکاوا " که صهیونیستها مدعی بودند هیچ سلاح ضد تانکی بر آن کارگر نیست، توسط چریکهای حزب الله شکار شده بود.
امروز همه تحلیلگران سیاسی و از جمله تحلیلگران غربی معترف اند که آن چیزی که امروز "بیداری اسلامی" نامیده میشود و البته این بیداری خصیصه ضد اسراییلی و امریکایی دارد، تاثیرهای زیادی از جنگ سی و سه روزه گرفته است. تحلیلگران می گویند پیروزی حزب الله در جنگ با اسراییل و حامیانش – که البته دولت ترکیه نیز یکی از این حامیان بود – در حقیقت پیروزی ایران و سوریه نیز به شمار میرفت . آنها می گویند با پیروزی یک گروه چریکی چند هزار نفری شیعی در مقابل اسراییل، چشم تمام ملتهای اسلامی به سوی حزب الله، سوریه و ایران معطوف شد و این روح تازه ای در ملتهای مسلمان دمید، همان روحی که تاثیر آن را نه تنها در تونس و مصر وعراق بلکه حتی در اردن و مغرب و ترکیه و جمهوری آذربایجان ( ایران شمالی) و بخصوص بحرین نیز می توان دید.
آمریکا و متحدانش همانگونه که برای ارایه تصویری سیاه و جعلی و خشن از انقلاب اسلامی ملت ایران، «گروه طالبان» را به عنوان «اسلامگرایان ناب» بر افغانستان مسلط ساختند و افغانستان را « امارات اسلامی افغانستان » نامیدند و این گروه را جز دولتهای عربستان و قطر و پاکستان به رسمیت نشناختند. برای ارایه تصویری جعلی ار انقلاب ها و حرکتهای اسلامی در بحرین و مصر و تونس و لیبی گروهی بدتر و خشن تر و ریشوتر از طالبان افغانستان را در سوریه به خدمت گرفتند و اعلام کردند که در سوریه هم انقلاب شده است! همانگونه که طالبان را با تجهیزات و پول فراوان بر سراسر افغانستان پخش کردند، طالبان و القاعده ای های کشورهای عرب منطقه را از یمن و سومالی و لیبی و عربستان و قطر و اردن را به سوریه گسیل داشتند تا در "قالب ارتش آزاد سوریه" دولت بشار اسد را که دولتی ضد اسراییلی و حامی حزب الله است به خشن ترین شیوه سرنگون سازند.
در این ماجرا نیز نقش دارو دسته رجب طیب اردغان که زمام دولت کشور بزرگ و مسلمان ترکیه را در دست دارند بر همگان روشن است و همه می دانند که اردوغان ترکیه را به پایگاه اصلی دشمنان دولت ضد اسراییلی سوریه تبدیل کرده است و همگان می دانند که در سایه همکاری و همراهی دولت ترکیه با امریکا و غرب و اسراییل ، تاکنون خون دهها هزار سوری بیگناه بر خاک ریخته که گزارشهای سازمان ملل حاکی از مرگ و میر هزاران کودک معصوم وزنان ودختران بی پناه است.
بیداری اسلامی ملتهای منطقه که پیروزی حزب الله در جنگ سی و سه روزه در تسریع آن نقش چشمگیری داشته، در ابعاد مختلف حیات ملتهای منطقه تاثیر نهاده است. این تاثیر را می توان در مطبوعات و رسانه ها و در آثار قلمی نخبگان نیز احساس کرد. این تاثیر را می توان در تظاهرات و اعتراضات ملتهای اردن و عربستان و قطر به روشنی دید.
عربستان کشور بسته ای که هنوز قانون اساسی و انتخابات ندارد و هنوز زنان آن از داشتن شناسنامه و ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق رانندگی محروم اند ، طی ماههای گذشته با موج اعتراضات گسترده شیعیان روبرو شده که تاکنون چنین حرکتهایی در این کشور دیکتاتوری و طالبانی سابق نداشته است. تاثیر بیداری اسلامی ملتهای مسلمان بر ادبیات و شعر نیز چشمگیر بوده است. اگر چه هنوز بسیار زود است که پیرامون پهنا و عمق تاثیر بیداری اسلامی بر شعر و ادب منطقه سخن گفته شود و طبیعی است که هر جریان ادبی به تدریج رشد و رویش می یابد اما دهها شاعر مسلمان از کشورهای مختلف از فلسطین و عربستان و ترکیه و بحرین و لبنان و سوریه ومصر و عراق و... که در «دومین کنگره شعر بین الملل اسلامی» در ایران حضور یافته و اشعار خود در موضوع بیداری اسلامی عرضه کردند، به روشنی چشم اندازی برای شعر مقاومت و شعر بیداری اسلامی که در سایه بیداری ملتهای مسلمان حیاتی نو یافته و خود نیز بیدارگر و برانگیزاننده است، ترسیم کردند.
به راستی که شاعر، شاعر مردمی و شاعری که در مقابل رویدادهای تاریخی و سرنوشت امت اسلام احساس مسولیت می کند، چگونه می تواند نسبت به آنچه که در بحرین و سوریه و باکو و عربستان و ترکیه و مصر می گذرد، بی تفاوت باشد؟ استاد جلال محمدی شاعر توانای میهن ما از این شاعران است ، شاعری که همواره نسبت به سرنوشت میهن و ملت خویش و امت اسلام حساس بوده و تجلی این حساسیت در شعرهای دهه هفتاد وی نیز به خوبی نمایان است:
ز هر مقاتله زخمی دگر به بر دارم
ز هر مقاتله صد داغ بر جگر دارم
چه داغ ، داغ یلانی که پاره پاره شدند
در آسمان شهادت همه ستاره شدند...
خیانت است اگر تیغ د رغلاف رود
زره ز تن نگشاییم تا مصاف رود
کجاست تیغ شهادت که سر نثار کنیم
زمین به خون خود آیینه بهار کنیم
همین نه قدس مه بیت الحرام در بند است
چگونه تیغ شما د رنیام در بند است؟
ز قدس جانب بیت الحرام باید رفت
به ره چو پای نهادی ، تمام باید رفت
در این مثنوی بلند که ابیاتی از آن آمد، شاعر متعهد وطن ما، دفاع را تنها محدود به سرزمین ایران ندیده و ادامه دفاع مقدس را به رهایی قدس و بیت الحرام پیوند زده است و البته این دیدگاه یعنی مسوول بودن انسان مسلمان در مقابل سرنوشت همه امت و همه مسلمانان، دیدگاه قرآن و پیامبر و اهل بیت «علیهم السلام» است و شاعر و نویسنده مسلمان اگر بهره ای از بیداری داشته باشد، بدیهی است که نمی تواند در مقابل ستم هایی که بر مسلمین از جانب استعمارگران و دست نشانده های آنها میرود سکوت کند. پیغمبر اسلام می فرماید: « هر کس صبح کند و به امور مسلمین اهتمام نورزد ،پس او مسلمان نیست. » یعنی هر مسلمان درباره همه مسلمانان مسول است و هر شاعر مسلمان نیز در مقابل سرنوشت مسلمین رسالتی بر عهده دارد.
البته برای بسط جریان شعر بیداری و شعر مقاومت اسلامی، متولیان و مسولان فرهنگی بخصوص نهادهای فرهنگی که وظیفه و مسولیتی درباره شعر وادب دارند، مسولیتشان دو چندان است. همان مسولیتی که در مقابل شعر انقلاب و شعر دفاع مقدس ادا نشد و چندان انتظار نمی رود که در مقابل شعر بیداری اسلامی و بسط و تقویت این جریان از جانب نهادهای فرهنگی مسول درباره شعر و ادب ، واکنشی محسوس نمایان شود!
من سابقه ای ده سال در آشنایی با شعر و قلم و قریحه استاد جلال محمدی دارم و در حد بضاعت خویش درباره شعر و شیوه شاعری ایشان مقالاتی در مطبوعات منتشر کرده ام ، شاعر ما چنانکه معروف است ، هرگز در قبال رویدادهای مهم سیاسی – اجتماعی سکوت نکرده و به صراحت واکنش خود را به زبان شعر ابراز داشته است. و همین صراحت و شجاعت در بیان مواضع است که « محافظه کاران » چه از قماش اهل سیاست وچه از قماش اهل قلم از آن محروم اند .پس اینان به لطایف فراوان شعر محافظه کارانه و شعر گل و بلبلی را ترویج کمی کنند و می گویند؛ « شاعر نباید کاری با مسایل اجتماعی و سیاسی داشته باشد ، شاعر برای دل خود شعر می گوید .»
استاد محمدی در بحث پیرامون موضوع به من گفتند : « یکی از اصلی ترین علل دشمنی ، غربگرایان و بخصوص شوروی گرایان با استاد شهریار این بود که می گفتند فی المثل منظومه حیدربابایه سلام پیامهای سیاسی دارد. مثلا جایی که شهریار میگوید ؛" انسان اولان خنجر بئلینه تاخماز " یا با اشتیاق از سفر به کربلا یاد میکند و " تمدن " را به باد انتقاد میگیرد " اویدوق تمدنون یالان سوزونه " پیامهای مذهبی و سیسای میدهد که با ایدئولوژی گروهای وابسته به غرب و مکتب سوسیالیسم تعارض دارد . این تعارض از اختلاف دیدگاه استاد شهریار با منتقدانش ناشی می شود.
کسانی که شاعران را به سکوت در مقابل سرنوشت امت اسلام و ستمهای قدرتهای سلطه گر در حق مسلمین و مشغول شدن به توصیف شمع و گل و پروانه فرا میخوانند، در واقع علاوه بر مخالفت با پیام پیغمبر اسلام یعنی مسوول بودن هر مسلمان در اهتمام به امور امت، با آزادی بیان نیز مخالف اند آنها می خواهند شاعران را سانسور کنند.
مثنوی تازه جلال محمدی نیز واکنشی است به آنچه در جهان اسلام می گذرد از قفقاز تا قدس. در این مثنوی بلند، موضوع « فتنه شام» در کانون توجه شاعر متعهد ما قرار دارد. و لحن شعر ، گویی ابتدا از تاثر و اندوه بزرگ شاعر حکایت میکند و رفته رفته لحن سخن حماسی تر و پرشورتر می شود. شعر با پرسش آغاز می شود که پرسش برای مخاطب جذاب وبرانگیزاننده است و گویی ذهن مخطب را برمی آشوبد و با شعر پیوند میزند. و با ابیاتی درباره کربلا ، موضوع اشغال قدس و اهداف صهیونیسم را با بیانی شاعرانه با مخاطب در میان می نهد:
من از نیل آواره ام تا فرات
مصیبت کش جاده های حیات
من از روز اول در این جاده ام
و با هر که افتاد، افتاده ام
قلم شد در این جاده ها پای من
همین خط خون است امضای من
من آواره در خانمان خودم
غریب زمین و زمان خودم
و در ادامه با همان بیان شاعرانه، دردهای قفقاز و حجاز و یمن و عراق را به اشارت میگوید و با این زمینه به مساله " شامات " میرسد. شیوخ متحجر وراحت طلب وقارون صفت عرب را " شیوخ شراب و شیرینی و نازکتر از شیشه وچینی " به وصف میآورد و در مقابل " بشار اسد " رییس جمهور ضد اسراییلی سوریه که با عزمی راسخ از سالها قبل در مقابل توطئه های صهیونیسم وامریکا ایستاده و از مقاومت لبنان نیز دفاع کرده است ، با عبارتی بلند و فاخر ستوده است :
"اسد" شیر و این شیخکان روبه اند
"اسد" سرو و این فربهان کوته اند
همان قلّه ی پایداری "اسد"
همان گردباد صحاری "اسد"
شعر هر چه به پایان خود نزدیکتر می شود ،صمیمی تر و در عین حال برانگیزاننده تر می شود و با لحنی درشت ، مخاطب را به آگاهی و واکنش فرا میخواند :
ببین فتنه ی شام نیرنگ کیست؟
ببین کعبه و قدس در چنگ کیست؟
و سپس ، شاعر از اینکه دست نشاندگان کفر بر مسلمین فرمان میرانند و در " فتنه شام" با مشرکان فرنگ همنوا وهمراهند ، شکوه ها میکند و شعر به سیر حماسی خود که گیرایی خاصی دارد ادامه میدهد ...شاعر دردها را باز می گوید و پرسشها را نیز ، که البته پرسشهایی دردناک است .اما پیروزی را از آن حق میداند ، چرا که روزگار را روزگار مردان مقاومت میداند ، همان مردانی که به فرموده قرآن کریم گفتند : « خدای ما الله است و سپس پایداری ورزیدند » شاعر بیدارگر ما می گوید ؛ این مردان بر خصم غالب اند حتی اگر خصم از آهن باشد، چرا که اینان با خون خود ، تیغ را طالب اند ... وامید که جریان مقاومت وبیداری در سوریه با همه زخمهای عمیقی که ازخنجرهای زهرآگین " اتحاد جهانی زرو زور وتزویر " بر پیکر دارد ، با ایمان وامید و خستگی ناپذیری به مبارزه ادامه دهد و پرچم پیروزی را به اهتزار درآورد. آری پیروزی در گرو تداوم مقاومت است ، اگر سوریه زخمها خورده است ، بی گمان زخمهایی نیز بر جبهه مقابل زده است.
ارسالی از خبرنگار افتخاری مشرق: جواد زارع
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.