گروه فرهنگی مشرق- یکی از پرسشهای مهم و کلیدی بعد از 24 خرداد 92 و استقرار دولت جدید، سئوال از «چیستی» و «کیستی» دولت آقای دکتر روحانی است که این سوال در حوزه فرهنگ نه فقط در میان اهل فرهنگ و هنر بلکه از این جنبه که فرهنگ بر زندگی همه اقشار جامعه مهم و تأثیرگذار است، میان همه اقشار جامعه مطرح و پررنگ است. در اینباره هم نخبگان و هم مردم دغدغه دارند که آیا فرهنگ از بنبست خود خارج میشود و آیا برای بخشهای مختلف زندگی مردم میتوانند از خروجی فرهنگی دولت بهره بهتری ببرند یا نه؟
این دغدغه بین مردم و نخبگان جامعه مشترک است چرا که چه از نخبگان جامعه باشید و چه اهل فرهنگ و هنر و چه از بدنه جامعه باشید، زندگی شما با جریانهای فرهنگی و محصولات فرهنگی و هنری عجین شده است و هر طبقه از جامعه به سهم خود مخاطب دولت در این حوزه است.
آنچه از شعارهای انتخاباتی حسن روحانی برمیآمد، روند اعتدال در حوزه فرهنگ بود و تقریبا همه طبقات و اقشار جامعه از انتخاب او به عنوان رئیس دولت یازدهم راضی بودند؛ نخبگان معقولتر جامعه از گارد جامعه نسبت به دولتی بودن فعالیتها و حرفهای آنها رها شدند و روشنفکرترها راه را برای فعالیت بیشتر هموار دیدند. مردم نیز از اینکه به سلیقه همه آنها احترام گذاشته میشود راضی و خشنود هستند. اما باید دقیقتر به آنچه از ابتدای دولت یازدهم در حوزه فرهنگ رخ داده است، نگاه کرد:
جابجایی طیفهای شبه سیاسی
به طیفهای هنری نمیتوان به عنوان یک طیف و جناح سیاسی نگاه کرد اما آنچه واقعیت دارد این است که جامعه هنری کشور ما بهویژه سینما دارای دستهبندیهایی است که مشخصا از یک گروه و جریان سیاسی حمایت و تبعیت میکنند و با روی کار آمدن دولت یازدهم طیفهای اصلاحطلب سینما حرکتهای خود را آغاز کردند.مشخصه این حرکت بازگشایی خانه سینما و جشن سینماگران در روز ملی سینما بود. روزی که در دولت دهم از تقویم رسمی کشور حذف شده بود که البته در دولت یازدهم رسما بازنگشت اما طیف مذکور آن را برای خود رسمی کردند. این دو اتفاق نگرانکننده که نیست هیچ، بلکه باعث خرسندی است اما مساله اینجاست که این اتفاق با حذف جریان مقابل انجام شد.خانه سینما دوباره گشوده شد در حالی که جریان اصولگرای سینمای ایران در حال حذف کامل از این عرصه هستند و میرود که سالهای گذشته دولتهای هفتم و هشتم تکرار شود و سینمای ایران در انحصار گروهی خاص قرار بگیرد که این معنی اعتدال نیست.
مردم یعنی ما
«مردم یعنی ما». مفهوم این جمله برای خیلیها آشناست. برای کسانی که تیترهای روزنامههای اصلاحطلب، موضوع فیلمهای دوره اصلاحات، حرفها و سرمقالههای اصلاحطلبان را به یاد دارند. همان حرفهایی که اگر مردم در مسیر آن بودند، پس مردم فهمیده و عزیزی میشدند و اگر در مسیر آنها نبودند و مخالفتی با آنها میکردند یا خدای ناکرده مقابل آنها میایستادند، میشدند جماعت بیسواد، عوام، جهان سومی و... و نفر اولشان میشد پوپولیسم و هزار فریاد در انزجار از پوپولیسم و عوام. یادمان نمیرود وقتی در جنوبیهای ایران به استقبال رئیسجمهوری رفتند و از رئیس دولت اصولگرا استقبال گرمی کردند، در قلم همین روزنامه نگاران فهمیده اصلاحطلب به حیواناتی تشبیه شدند که برای لقمه نانی بالا و پایین میپرند. این تصویر قلم به دستان اصلاحطلب بود از مردمی که به خواست و سلیقه آنها نبودند که اگر همین مردم گرد رئیس دولت اصلاحات جمع میشدند، به زعم همین افراد نخبگان خفتهای بودند که جنوب ایران به آنها مزین شده است.
بگذریم؛ «مردم یعنی ما» عبارتی است که سالها بر سرمان کوبیدند و مردم که این جمله در گلویشان حقنه کرده بود، در انتخابات 84 پاسخی با فریادی بلند به آن دادند. اما آنچه در اینجا مهم است، دنبال نکردن همان مفهوم است. همه مردم و نه فقط بخشی از آنها، به دنبال سهم خود از فرهنگ کشور هستند و انتظار میرود دولت اعتدال همه آنها را ببیند و از نمایندگان فرهنگی و هنریشان به طور یکسان حمایت کند.
روحانی به عنوان یک روحانی
آنچه از دولت حسن روحانی به عنوان یک روحانی انتظار میرفت، توجه ویژه به فرهنگ نه از جنبه سیاسی و نه اقتصادی بود. دقیقا به این معنی که مانند برنامههای پنج سالهای که با نگاه اقتصادی فرهنگ را در کشور ما تحت چنبره اقتصاد بردند، اتفاق نیفتد و از سویی دیگر سایه سیاست همچون ویرانگری یکجانبه فرهنگ و هنر این انقلاب را تسخیر نکند. همه به یاد داریم که برنامههای پنج ساله سوم تا پنجم توسعه چه نگاهی به حوزه فرهنگ داشتند و مشخصا توسعه فرهنگی را در سرانه مصرف کاغذ و تعداد صندلیهای سینمایی میدانستند. دولت اصلاحات هم با ادامه همین روند زخمی دیگر را بر پیکره فرهنگ زده بود و فقط با نگاه سیاسی، فرهنگ را تمام و کمال در خدمت سیاستهای جناحی خود درآورده بود. البته دولت اصولگرا در این میان هر چند شعارهای متفاوتی داشت اما در عمل چیزی غیراز این مگر در مواردی اندک دیده نشد. اما آنچه از دولت میانه روی روحانی انتظار میرود، رشد فرهنگ کشور به دور از سیاسی بازیهایی است که پیش از این به آن دچار بودهایم و امید است که دولت تدبیر و امید این نگاه را در پیش بگیرد. هر چند آنچه در سکانداری حوزههای فرهنگی در این دولت تا کنون دیده میشود، ریاست سیاسیون بر حوزه فرهنگ است.
*هادی کافی
این دغدغه بین مردم و نخبگان جامعه مشترک است چرا که چه از نخبگان جامعه باشید و چه اهل فرهنگ و هنر و چه از بدنه جامعه باشید، زندگی شما با جریانهای فرهنگی و محصولات فرهنگی و هنری عجین شده است و هر طبقه از جامعه به سهم خود مخاطب دولت در این حوزه است.
آنچه از شعارهای انتخاباتی حسن روحانی برمیآمد، روند اعتدال در حوزه فرهنگ بود و تقریبا همه طبقات و اقشار جامعه از انتخاب او به عنوان رئیس دولت یازدهم راضی بودند؛ نخبگان معقولتر جامعه از گارد جامعه نسبت به دولتی بودن فعالیتها و حرفهای آنها رها شدند و روشنفکرترها راه را برای فعالیت بیشتر هموار دیدند. مردم نیز از اینکه به سلیقه همه آنها احترام گذاشته میشود راضی و خشنود هستند. اما باید دقیقتر به آنچه از ابتدای دولت یازدهم در حوزه فرهنگ رخ داده است، نگاه کرد:
جابجایی طیفهای شبه سیاسی
به طیفهای هنری نمیتوان به عنوان یک طیف و جناح سیاسی نگاه کرد اما آنچه واقعیت دارد این است که جامعه هنری کشور ما بهویژه سینما دارای دستهبندیهایی است که مشخصا از یک گروه و جریان سیاسی حمایت و تبعیت میکنند و با روی کار آمدن دولت یازدهم طیفهای اصلاحطلب سینما حرکتهای خود را آغاز کردند.مشخصه این حرکت بازگشایی خانه سینما و جشن سینماگران در روز ملی سینما بود. روزی که در دولت دهم از تقویم رسمی کشور حذف شده بود که البته در دولت یازدهم رسما بازنگشت اما طیف مذکور آن را برای خود رسمی کردند. این دو اتفاق نگرانکننده که نیست هیچ، بلکه باعث خرسندی است اما مساله اینجاست که این اتفاق با حذف جریان مقابل انجام شد.خانه سینما دوباره گشوده شد در حالی که جریان اصولگرای سینمای ایران در حال حذف کامل از این عرصه هستند و میرود که سالهای گذشته دولتهای هفتم و هشتم تکرار شود و سینمای ایران در انحصار گروهی خاص قرار بگیرد که این معنی اعتدال نیست.
مردم یعنی ما
«مردم یعنی ما». مفهوم این جمله برای خیلیها آشناست. برای کسانی که تیترهای روزنامههای اصلاحطلب، موضوع فیلمهای دوره اصلاحات، حرفها و سرمقالههای اصلاحطلبان را به یاد دارند. همان حرفهایی که اگر مردم در مسیر آن بودند، پس مردم فهمیده و عزیزی میشدند و اگر در مسیر آنها نبودند و مخالفتی با آنها میکردند یا خدای ناکرده مقابل آنها میایستادند، میشدند جماعت بیسواد، عوام، جهان سومی و... و نفر اولشان میشد پوپولیسم و هزار فریاد در انزجار از پوپولیسم و عوام. یادمان نمیرود وقتی در جنوبیهای ایران به استقبال رئیسجمهوری رفتند و از رئیس دولت اصولگرا استقبال گرمی کردند، در قلم همین روزنامه نگاران فهمیده اصلاحطلب به حیواناتی تشبیه شدند که برای لقمه نانی بالا و پایین میپرند. این تصویر قلم به دستان اصلاحطلب بود از مردمی که به خواست و سلیقه آنها نبودند که اگر همین مردم گرد رئیس دولت اصلاحات جمع میشدند، به زعم همین افراد نخبگان خفتهای بودند که جنوب ایران به آنها مزین شده است.
بگذریم؛ «مردم یعنی ما» عبارتی است که سالها بر سرمان کوبیدند و مردم که این جمله در گلویشان حقنه کرده بود، در انتخابات 84 پاسخی با فریادی بلند به آن دادند. اما آنچه در اینجا مهم است، دنبال نکردن همان مفهوم است. همه مردم و نه فقط بخشی از آنها، به دنبال سهم خود از فرهنگ کشور هستند و انتظار میرود دولت اعتدال همه آنها را ببیند و از نمایندگان فرهنگی و هنریشان به طور یکسان حمایت کند.
روحانی به عنوان یک روحانی
آنچه از دولت حسن روحانی به عنوان یک روحانی انتظار میرفت، توجه ویژه به فرهنگ نه از جنبه سیاسی و نه اقتصادی بود. دقیقا به این معنی که مانند برنامههای پنج سالهای که با نگاه اقتصادی فرهنگ را در کشور ما تحت چنبره اقتصاد بردند، اتفاق نیفتد و از سویی دیگر سایه سیاست همچون ویرانگری یکجانبه فرهنگ و هنر این انقلاب را تسخیر نکند. همه به یاد داریم که برنامههای پنج ساله سوم تا پنجم توسعه چه نگاهی به حوزه فرهنگ داشتند و مشخصا توسعه فرهنگی را در سرانه مصرف کاغذ و تعداد صندلیهای سینمایی میدانستند. دولت اصلاحات هم با ادامه همین روند زخمی دیگر را بر پیکره فرهنگ زده بود و فقط با نگاه سیاسی، فرهنگ را تمام و کمال در خدمت سیاستهای جناحی خود درآورده بود. البته دولت اصولگرا در این میان هر چند شعارهای متفاوتی داشت اما در عمل چیزی غیراز این مگر در مواردی اندک دیده نشد. اما آنچه از دولت میانه روی روحانی انتظار میرود، رشد فرهنگ کشور به دور از سیاسی بازیهایی است که پیش از این به آن دچار بودهایم و امید است که دولت تدبیر و امید این نگاه را در پیش بگیرد. هر چند آنچه در سکانداری حوزههای فرهنگی در این دولت تا کنون دیده میشود، ریاست سیاسیون بر حوزه فرهنگ است.
*هادی کافی