
به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از فارس، رحیم مخدومی نویسنده دفاع مقدس و انقلاب اسلامی داستانکی با عنوان «متعادل خمیده» نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که در ذیل از خاطرتان میگذرد:
متعادل خمیده
یکی ایستاده بود، یکی خمیده، یکی خوابیده.
شکارچی، ایستاده را به گلوله بست.
خوابیده به ایستاده گفت: «بخواب یه دنده! میبینی که شکارچی با خوابیدهها کاری نداره!».
خمیده گفت: «با خمیدهها هم کاری نداره. نه نیاز به اون همه شُل بازی است که بخوابی، نه نیاز به این همه قُد بازی که سیخ بایستی. مثل من خمیده و متعادل باشین!»
خوابیده هر چه داشت خرج شکم و بالش زیر سرش کرد و به خواب رفت.
خمیده همه را صرف دیده شدن کُرنش خود کرد. درد کرنش او را سست و بی حال کرده بود.
ایستاده از ضرب گلولهها هر لحظه هشیارتر و بیدارتر میشد!
شکارچی از هیچ کدام دست برنمیداشت. دو تا از نوچههایش را فرستاد سراغ خمیده و خوابیده. یکی افتاد روی شکار خوابیده، یکی هم سوار شکار خمیده شد.
ایستاده عرق شکارچی را درآورده بود!
رحیم مخدومی
متعادل خمیده
یکی ایستاده بود، یکی خمیده، یکی خوابیده.
شکارچی، ایستاده را به گلوله بست.
خوابیده به ایستاده گفت: «بخواب یه دنده! میبینی که شکارچی با خوابیدهها کاری نداره!».
خمیده گفت: «با خمیدهها هم کاری نداره. نه نیاز به اون همه شُل بازی است که بخوابی، نه نیاز به این همه قُد بازی که سیخ بایستی. مثل من خمیده و متعادل باشین!»
خوابیده هر چه داشت خرج شکم و بالش زیر سرش کرد و به خواب رفت.
خمیده همه را صرف دیده شدن کُرنش خود کرد. درد کرنش او را سست و بی حال کرده بود.
ایستاده از ضرب گلولهها هر لحظه هشیارتر و بیدارتر میشد!
شکارچی از هیچ کدام دست برنمیداشت. دو تا از نوچههایش را فرستاد سراغ خمیده و خوابیده. یکی افتاد روی شکار خوابیده، یکی هم سوار شکار خمیده شد.
ایستاده عرق شکارچی را درآورده بود!
رحیم مخدومی