ویژه نامه حسینیه مشرق- عکس دو نفره و صمیمانه هلالی، مداح معروف دهه هشتاد با بهرام رادان سوپراستار چشم آبی سینمای ایران در این سالها نماد خوبی برای شروع صحبت درباره پدیده مداحی دهه هشتاد است: حضور در عالیترین سطح توجه رسانه ای و شکستن مرز دوباره تشکیل شده میان مذهبیها و غیرمذهبیها برای شرکت در هیئات مذهبی مهمترین دستاورد بزرگ هلالی در همه عمر فعالیت مداحی اش است. هلالی به فاصله چند ماه به خاطر ویژگیهای حاشیه ای کارش در حد یک مداح درجه اول رسانه ای مطرح میشود.
شکستن مرزهای فرمی و محتوایی سنتی مداحی و افزایش چندبرابری ریتم و آهنگ تند نوحه ها و همین طور مدت زمان سینه زنی ریتمیک و شور را اضافه کنید به استفاده از اشعار عاشقانه و بعضا عوامانه تا متوجه شوید که چگونه در طول یک دهه محرم هیئت او تبدیل به شلوغترین مجالس تهران می شود. جوانانی که سالیان سال بود شرکت در عزاداری محرم شان محدود شده بود به شرکت در دسته های زنجیرزنی شبهای محرم و روز عاشورا حالا کل دهه محرم پای ثابت مجلس کسی شده بود که شایعه های مختلف در مورد زندگی خصوصی و کاری اش به سرعت نور در حال پخش شدن در جامعه بود. عبدالرضا هلالی حالا دیگر یک پدیده رسانه ای دوران جدید ایران شده بود.
حاج منصور ارضی روزی در مجلس هلالی حاضر شد و از او حمایت کرد و از اطرافیانش خواست او را این قدر بزرگ نکنند.اما روزگار ظاهرا سر یاری نداشت و اتفاقات خاصی برای او رقم خورد. اتفاقاتی که هلالی را از اوج توجه رسانهای؛ به تدریح خارج کرد.
عبدالرضا هلالی بعد از اتفاقات ناگوار حاشیه ای در چند سال پیش به تدریج رویه سالهای گذشته اش را تغییر داد. امروز هلالی در شرایطی که دیگر آن توجه و برد رسانه ای سالهای اولیه فعالیتش را ندارد همچنان مجالسی در مناطق مختلفی از تهران برگزار می کند با این تغییر که در حال رفتن به سمت شیوه اصلی، سنتی و پرسابقه مراسم های مذهبی است.
و حالا امروز درمحرم سال 92 و در حالی که همه هیاهیوها پیرامون مورد خاص عبدالرضا هلالی فرونشسته است هلالی شمایل یک مداح جوان عوام پسند را از دست داده است. مجالس و هیئت هایش از حالت انرژی پراکنی سابق خارج شده است و هلالی تبدیل به یک مداح بدون حاشیه و تا حدی مطلوب پیرغلامان و پیشکسوتان شده است. در حالی که نسل جدیدی که هلالی شروع کننده آن بود بدون توجه به تغییرات خاص شخص هلالی همچنان در حال طی نمودن مسیر بی سرانجام او هستند. اما هلالی تغییر کرده است.این مهمترین گزاره در مورد او در ابتدای دهه نود شمسی است.
رضاهلالی در فضایی صمیمی و به دور از تشریفات رسانهای درباره چگونگی ورود خود به عرصه مداحی، جریانشناسی مداحی در فرهنگ شیعه، جایگاه و مقام نوکران، زائران و پیرغلامان امام حسین، ارتباط شور و معرفت، سهم واعظ و مداح در مجلس امام حسین(ع)، هیئتداری، هیئت و سیاست، مسائل صنفی و مالی هیئات و... به گفتوگو پرداخت. متن این گفتوگو به شرح ذیل منتشر میشود:
*از چگونگی ورود خود به عرصه مداحی و ذاکری در دستگاه اهل بیت(ع) بگویید.
شهید صابری؛ عامل آشنایی من با دستگاه امام حسین(ع)من در عرصه مداحی و ذاکری سابقه چندانی ندارم اما از سنین پایین به دستگاه امام حسین(ع) علاقهمند شدم و علتاش هم توجه شهید «عباس صابری» به ما بود که در تفحص سال 74 شهید شد. عباس صابری مرا به دستگاه امام حسین(ع) وارد کرد. این شهید یک بار در حالی که ما مشغول بازی فوتبال بودیم از کوچه ما رد شد و به تماشای بازی ما ایستاد. من به رفتار او علاقه بسیاری پیدا کردم چون خوشایند بود که یک بزرگتر با آن شمایل ظاهری و مذهبی بازی ما را نظاره میکند. همین توجه و دقت عباس صابری باعث شد به او گرایش پیدا کنم. شهید صابری به من گفت: ما هئیتی داریم، شما که انقدر خوب فوتبال بازی میکنید میتوانید به هیئت ما هم بیایید؟ گفتم بله؛ حتماً میتوانیم. بعد از اتمام بازی فوتبال به هئیتشان رفتم و این آغاز ورود من به روضههای هفتگی شد. محرم بود و مثل همه آنچه که درمورد محرم دیده و شنیده میشود در این ایام خیمه میزدند و علم و دستههای عزاداری به راه بود. آن موقع به هوای طبل و سنج به هیئات میرفتیم اما بعد از این که آشنایی من با شهید صابری شروع شد، در واقع به عمق مجالس و هئیت وارد شده بودم، فهمیدم که فضای هیئت خارج از ایام محرم میتواند به صورت هفتهای هم برگزار شده و در همه ایام برقرار باشد.
بعد از شروع، آشنایی من و شهید عباس صابری مقدمهای بود تا هر هفته بتوانم با این شهید به هئیت بروم؛ یک روز به عباس گفتم که صدای من خوب است و در مدرسهمان هم قرآن میخوانم، به من گفت: «قرآن خواندن را در جلسهها ادامه بده»؛ هفته بعد به خاطر قرآنخواندم به من تقویمی هدیه داد که دستنوشتهای روی آن نوشته بود. با دادن این هدیه من بیشتر تشویق شدم و گفتم اجازه بدهید من بخوانم. به من گفت خواندن مشکل ندارد اما آیا خواندن را بلدی؟ من هم آن شعر «برمشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا» را از مداحان یاد گرفته بودم و گفتم که این بخش را خیلی دوست دارم و علاقمندم در زمان واحد بخوانم.
ماجرای خنده وسط اولین مداحی دوران نوجوانیروز شهادت حضرت رقیه که هیئت برقرار بود، میکروفون را به من دادند و گفتند بخوان! من هم شعری که دوست داشتم را خواندم. یکی از هیئتیها که از رفقای نزدیکم بود هنگامی که سینه سنگین میزد دست بغلدستی به صورتش خورد و عینکش روی زمین افتاد. نشسته بود روی زمین و دنبال عینکش میگشت. من هم با دیدن این صحنه وسط مداحی پشت میکروفون خندهام گرفت خیلی ناجور. از خجالت میکروفون را انداختم و از هئیت فرار کردم. همه عصبانی شده بودند و گفتند دیگر این طرفها پیدایت نشود. خیلی گذشت تا شهید صابری من را بخشید بعد از مدتی هم به شهادت رسید. بعد از شهادت عباس، رفتیم گفتیم پرچم هیئت را به دست ما بسپارید تا آن را دوباره راه بندازیم. گفتند مگر بچه بازی است. گفتم حالا که نمیدهید خودمان راه میاندازیم. هئیت الرضا بسیجیان رهروان شهدا را راه انداختیم که با بسیج، نماز جماعت و مسجد گره خورد و وارد هئیت شدیم.
تمام شعرهای حاج منصور را با جزئیات مینوشتم
«شهید صابری» جرقه هئیت و روضهخوانی من بود تا اینکه خودم هم به دنبال جلسات مذهبی رفتم. قبلا صدای حاج منصور و حاج صادق آهنگران را شنیده بودم که در هیئت صنف لباس فروشها بودند من هم به آنجا میرفتم. سال 74 تمام شعرهایی که حاج منصور در صنف لباس فروشان یا در حرم سیدالکریم(ع) میخواند را با تاریخ، جزئیات دقیق و عین جملات مینوشتم و فردای آن روز در هیئت خودمان میخواندم. استاد آنچنانی نداشتم بیشتر کارم با عشق، علاقه و محبتی که به امام حسین(ع) داشتم؛ گره خورد. همه چیز این جلسه به راه افتاد تا اینکه به مراسم هفتهای تبدیل شد، سینه زنی واحد را دوست داشتم سینهزنی شور هم در آن به راه افتاد.
مدرسهایها هم به هیئت میآمدند/زبان ساده برای آنها لازم بود/به گذشته برگردم شاید دیگر آن شعرها را نخوانمآن موقع شاعرانی که به سبک شور سینه زنی شعر بگویند نداشتیم؛ به تدریج اشعاری را از کتب مختلف در میآوردم و استفاده میکردم. برای مداحان باتجربهتر شاعران زیادی وجود داشت اما برای ما اینطور نبود. آن موقع با اشعار ضعیف زیاد مبارزه شد؛ ما یک چیزهایی خواندیم و قطعاً عشقی که با خواندن این اشعار به ما دست میداد به مستمع هم این حس منتقل می شد. کم کم جمعیتمان در حسینیه زیاد شد و مراسمهایمان اوج گرفت. به این شکل و این حالت افرادی همچون حاج قربان، حاج نریمان هم میخواندند اما نه دقیقا به این روش که شعر روان بیاورند. مثلاً حاج نریمان شعر «از آب هم مضایقه کردند کوفیان» را میخواند که من خودم آن موقع نمیفهمیدم این شعر یعنی چه؟ به نظرم آن شعر برای نوجوانان 14، 15 ساله خیلی سنگین بود. اما زبان شعری همچون «ارباب زمین خوردت منم؛ نون و نمک خوردت منم» زبان سادهای است؛ به نوعی که هر قشر و هر سنی آن را میفهمند. آن موقع و آن سالها شعر خوبی بود اما شاید الان که 33 ساله هستم بخواهم به گذشته برگردم، دیگر آن را نخوانم. آن موقع مستمعین من بچههایی بودند که از مدرسه به هیئت میآمدند و فکر میکنم واجب بود که چنین اشعاری خوانده شود که شکر خدا شور لازمه را ایجاد کرد و جوانان و نوجوانان زیادی جذب دستگاه سیدالشهدا شدند.
حاج منصور ارضی و حاج سعید حدادیان نقش موثری در آموختههایم دارندکنار همین جریان؛ سیدجواد ذاکر از کاشان درآمد که شعر «اگه دیوونه ندیدهای...» را خوانده بود. با مداحی، سیدجواد ذاکر این زبان را وارد عرصه کرد که «آغاز» خیلی خوبی بود و هنوز هم اثرات آن را در جامعه میتوانیم حس کنیم. بسیاری از نسلهای الان، میتوانند بگویند آن زبان، سرآغاز هیئتی شدنشان بود. کارهایی که در آن سالها انجام شد؛ شاید لایههای خود را تغییر داده باشد و پیشرفت کرده است. همه اشعار و مطالب به مرور تغییر کرد. من به تدریج با بزرگترها و مداحانی چون حاج سعید حدادیان بیشتر نشست و برخاست کردم و بیشتر به حاج منصور نزدیک شدم و خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم؛ در میان بزرگوارانی که به من کمک کردند این دو شخص سهم بیشتری نسبت به باقی افراد داشتند.
*مقام معظم رهبری توصیهای در دیدار با شعرای آیینی و مداح ها دارند تاکید دارند اگر برای اهل بیت شعری گفتید قوی باشد، شعر ضعیف و متوسط را پیش خود نگه دارید و نخوانید. یکی از اشارههایی که داشتید این بود که این سبک اشعار و مجالس برای آغاز است. آیا نباید مستمع در این حد باقی بماند و باید ارتقا بگیرد؟
سالهای گذشته جوانان کمتر اهل روضه بودند/علت فقدان شعر قابل فهم بودمن با جرات و با احترام به همه پیکسوتان میتوانم بگویم که هئیتهای امروز ما با مجالس سال 77 قابل قیاس نیست کما اینکه مجالس این روزها بزرگان ما هم با آن زمان قابل مقایسه نیست خیلی سطحش بالاتر آمده است. ما نمیتوانیم بگوییم آن افرادی که آن زمان میآمدند با مستمعین فعلی قابل مقایسه هستند. شاید بتوانیم بگوییم طیف آدمهایی که آن وقت میآمدند همه یکدست و دوستدار نوع خاصی از جلسه بودند. مثلا همین هئیت صنف لباسفروشها که جمعیت زیادی در محرم میآمد و در هیئت حضور داشتند؛ سبقه مستمعین جلسه و سلیقه آنها کاملا" مشخص بود ولی همین مجلس را در سال 92 ببینید، اصلاً قابل قیاس با سالهای گذشته نیست. شاید نسل جدید و جوانها بیشتر شدهاند نمیدانم چه میتوان اسمش را گذاشت اما تا آنجاکه یادم هست سال 75 همسنهای من کمتر اهل روضه بودند و آن سبک و اشعار آغاز خوبی در آن سالها بود. علت اینکه جوانان آن دوره کمتر اهل روضه بودند، فقدان شعر قابل فهم است. مستمعان آن روضه بچههای 16 ساله بودند نه افراد 40 ساله. چیزی که جوانهای آن موقع را جذب میکرد شعرهای معمولی آن دوران بود. مثلا شعر «پرچمی بر قله عالم زدهاند؛ زینبیون پادشاه عالماند» شاید این شعر خیلی خاص نباشد اما آن موقع حرکت و فضای خوبی ایجاد کرد.
وجه شرعی و مضمونی اشعار باید حفظ شود/حاج منصور سردمدار مداحی نوین بود*اشعار و روضههای رضا هلالی از آن زمان قویتر شده و به لزومش هم رسیده پس کسی که پای مداحی او قرار میگیرد هم باید سطحش بالا آمده باشد؟
صد در صد با ما رشد کردند اما هنوز هم نیاز به پیشرفت حس میشود. کسی که به دانشگاه میرود مقطع به مقطع رشد میکند. توقع باید متناسب با شرایط موجود، باشد. یکسری مداحها هستند که نیاز است که با زبان ساده حرف بزنند اما اشعاری باید مطرح شود که وجه شرعی و مضمونی آنها هم حفظ شود و این خیلی مهم است. شرایط گاهی زبان ساده میطلبد. البته این را هم بگویم درباره آن زمان که تا حرکتی نباشد، بحثی هم نمیشود. اگر میبینید که مقام معظم رهبری نظری میدهند یعنی حرکتی انجام شده که آن حرکت به چشم آمده و حالا در نقاطی از این حرکت نیاز به اصلاح یا ایجاد قوتی احساس می فرمایند که حضرت آقا آن نکات را تذکر می دهند. این خیلی خوب است، این آغاز رشد است و نشانه اثرگذاری است. نسلی که معلوم نبود الآن قرار است کجا باشد به هیئت آمد.
بحثم شخص رضا هلالی نیست، عرضم شکل گیری فضای نو و بوجود آمدن طیفی جدید از مداح و مستمع است که یک جریان عظیم در آغاز این روند دخیل بود و بنده هم نقش اندکی در آن داشتهام باید عرض کنم ما نباید از حاج منصور ارضی به عنوان سردمدار مداحی نوین غفلت کنیم. شروع اولیه با ایشان بود و این روند توسط نسلهای بعد از ایشان که بنده هم جزو آنها بودم به نوعی پیگیری شد و البته لازم است با نظر همین بزرگواران مدام مورد بررسی قرار بگیرد. این روند رو به رشد و مثبت بود، باعث شد بسیاری از نوجوانها و جوانهایی که شاید هیچ وقت سراغ روضه و هئیت نمیرفتند الان امام حسین(ع) را میتوانند بفهمند و با این دستگاه آشنا شدهاند. چند درصد از جوانان سال 77 مداحها را میشناختند؟ آن موقع اصلاً مداحی در نگاه جوانان خیلی شناخته شده نبود. با وجود سیدی و نوارهای مختلف و فضای مجازی وضعیت الان فرق کرده و آن موقع کثرت این ابزارها وجود نداشت.
برخی شعرا، سبک گفتن را کسر شأن میدانستند
*به جز شعر؛ درمورد سبک و ملودی میخواهم سوال کنم؛ سبک مداحی را مستقیم و غیرمستقیم از چه اساتیدی وام گرفته شده است؟
کسانی که شعر میگفتند؛ عار میدانستند بخواهند سبک با شعر بگویند. میگفتند ما سبک نمیگوییم فقط شعر میگوییم. در حالی که نیاز جلسات، سبک بود. مقام معظم رهبری هم گفتند سبکهای خوب را خودتان گزینش کرده و ارائه دهید. این باعث میشد برخی از مداحان؛ برای سبک مداحی گاهی سراغ آهنگهای لسآنجلسی بروند و شعری روی آن بگذراند و بخوانند. مقام معظم رهبری فرمودند این کار را تصحیح کنید خودتان ملودی درست کنید و سبک بسازید چون این توانایی را دارید.
مداحان به خاطر فقدان سبک خوب همراه با شعر، به در و دیوار زدند و سراغ آهنگهای خاص رفتندما سابقا این را بد میدانستیم الان هم خیلی از شعرا میگویند که ما شعرِ سبک، نمیگوییم. من این سبک نگفتن را زیاد نمیپسندم. چرا که اگر کار برای اهل بیت(ع) است این هم خدمت محسوب میشود؛ چرا باید از زیر آن فرار کنیم؟ برای دستگاه امام حسین(ع) باید هر خدمتی که میتوانیم انجام دهیم. اگر برای مثال هلالی خاطی است و شعر لسآنجلسی خوانده بخاطر فقدان سبک خوب همراه با شعر بود. شعرا باید کار میکردند که نکردند که هلالی خواسته یا ناخواسته فلان شعر را خوانده است. البته این را هم بگویم اگر سبک نبود ما نباید لزوماً به سراغ این سبکها برویم. دارم میگویم علت انتخاب این سبکها، آن موقع چه بود.
عمداً از آهنگها برای سبک استفاده نکردم/اصلا اطلاعی از سابقه آن سبک نداشتمشعرهایی که من خواندم کسی برایشان سبک نگفته بود. من خودم روی آن آهنگ گذاشتهام و شورهایی که خواندم را بیآنکه کسی برایشان سبک بگوید از روی کتاب برداشته و روی آن آهنگ گذاشتهام. گاهی هم مثلاً آقای ایکس آمده گفته این آهنگ قشنگ است بعد که آن را خواندهام فهمیدهام که مثلا آهنگش برای فلانی بوده و باور کنید به عمد از جانب بنده این اتفاق نیفتاده است و اصلاً اطلاعی از سابقه آن سبک نداشتم. اینگونه اتفاقات به خاطر این است که در این زمینه کار نشده که حضرت آقا فرمودند بروید ملودی خوب بگذارید این هنر را شما دارید. الان تازه یک بخشی از شاعران ما دارند وارد این حوزه میشوند.
*حالا که حضرت آقا این تذکر را دادند که شما این هنر را دارید که سبک و ملودی بسازید، اگر همچنان کسی با آگاهی سراغ این موضوع و سراغ سبک آهنگ لس آنجلسی برود، نظر شما درموردش چیست؟ چون طبیعتا مداحی با سبک آهنگ غربی باز همان آهنگ را یادآوری و تداعی میکند.
الان آنقدر سبک و شعر وجود دارد که اصلا نیازی نیست ما بخواهیم سراغ آهنگ فلان برویم. مگر اینکه از دست کسی در برود یا کارشناسی نشود. چه نیازی هست که آقای فلانی بیاید بگوید من سبک قشنگی دارم بیا و استفاده کن. آن موقع چون به اندازه کافی سبک نبود و یا به میزان محدودی وجود داشت از سبک هایی که به دستمان می رسید استفاده میکردیم. اما الان نیازی نیست. الان نوحههای ملودی عربی و ترکی میگویند مثلا نوحه امسال، ملودی ترکی سنتی است آهنگِ چیز خاصی هم نیست. برای اینکه عزاداری برای نوجوانان و جوانان؛ زیبا، قابل پذیرش و جذاب شود باید اقداماتی صورت بگیرد چون عزاداری تا به دل جوان ننشیند آن را نمیپذیرد و قابل پذیرش نیست. ما باید شعر و سبک زیبا و درخور داشته باشیم.
*تا اینجا قدری روی بحث شور هیئت صحبت کردیم؛ بزرگان میگویند شور هیئت بهانهای است تا معرفت به خدا و اهل بیت(ع) ارتقا پیدا کند؛ جنبه اول خیلی مطرح میشود. در جنبه دوم هیئت شما چه فضایی دارد؟
ذات مجلس امام حسین(ع) تأثیرگذار استمجلس امام حسین(ع) بهگونهای است که ذاتاً تاثیر خود را میگذارد شما نمیتوانی بگویی من به عطرفروشی میروم اما بوی عطر نمیگیرم. این خیلی خوب است که برای خرید عطر، با انگیزه و معرفت بروی و بگویی من دنبال فلان چیز هستم. اگر هم اینطور نباشد ذاتاً مجلس و جلسه امام حسین(ع) اثربخش است. رفت و آمد در جلسه اهل بیت ناخودآگاه شما را اصلاح کرده و در مسیر قرار میدهد. من اگر به جلسه امام حسین میآیم ناخودآگاه جملاتی را میشنوم که سبب تغییر میشود. این خاصیت این جلسه است. هرکس معرفتی میبرد البته اگر آگاهانه و با هدف بیایی خیلی بیشتر گیرت میآید. هیچ کس این را رد نمیکند. ولی اینکه ما بگوییم ما به دنبال معرفت هستیم لذا این کار نشود آن کار نشود یا به هر چیزی اشکال شود، این کار را سخت می کند. خدا کند افراد با وجودی بهتر، دلی رقیقتر و با نیت معرفت در مجالس امام حسین(ع) شرکت کنند.
*درمورد ملودی سوال دارم؛ با توجه به نگاه آنهایی که سنتیتر هستند. جذب حداکثری خوب است اما لزوماً ملاک درستی کار این نیست که مخاطبان بیشتر باشند.و مجاز باشیم برای جذب از هر شیوهای بهره بگیریم. آنها که سنتیتر هستند این را نقل میکنند که هرچقدر از سبک و ملودی جدید استفاده شود و وارد حوزه مداحی شویم به همان میزان از پامنبری و پا روضهایها کم میشود، هر چقدر مخاطب مداح زیاد شده مخاطبان واعظان کمتر شده است و معتقدند. مداحی با روح سنتی عزاداری سازگار نیست.
جوان امروزی؛شاید با سبک سنتی وارد جلسه روضه امام حسین(ع) نشود و با سبک جدید بهتر جذب این جلسات شود اما تاحدی قبول دارم که برای آغاز خوب است. ببینید باید توجه به مبنا شود، برای ما مبنا معرفت و محبت اهل بیت(ع) است. اگر از دمی، ذکری، نوحه ایی و... به عنوان سبک سنتی یاد میشود به خاطر تاثیرگذاری است که اینها در جهت هدف دستگاه امام حسین(ع) داشته است مگر نه صرف قدمت که حرمتی ندارد.
این سنت را چه کسی گفته و باب کرده است؟ سبکی را که به آن سنتی میگوییم چه کسی آورده است؟ چون فقط قبلا این کار انجام میشده باید حالا ادامه پیدا کند یا به خاطر تاثیرگذاری باید به آن عمل کنیم؟ اگر بنا به تاثیرگذاری است که خب ممکن است یک سبک برای نسل و مخاطب امروز دیگر آن تاثیرگذاری قبل را نداشته باشد ما چه اصراری داریم با این روش جلو برویم؟ تازه ما باید تلاش کنیم بر مخاطبان این دستگاه بیافزاییم. البته باید حدود و اصول را مراعات کنیم ولی صرف نوآوری اشکالی ندارد. ما باید بپذیریم که جوان امروزی شاید با سبک سنتی وارد جلسه روضه امام حسین(ع) نشود و با سبک جدید بهتر جذب این جلسات میشود. حالا چه خوشمان بیاید چه نیاید. من خودم عاشق سبک سنتی هستم و با آن مشکلی ندارم اما باید بپذیریم که همه جوانها نمیپذیرند! برای علاقمند کردنش به همان سبک سنتی هم این سبک جدید میتواند فتح باب تلقی شود کما اینکه خیلی از بچه هیئتیها با این سبکها جدید آمدند و بعد این روزها از همان سبکهای قدیمی بیشتر بهره میبرند. یک فضایی برای ورود اولیه او نباید فراهم شود؟ توجه کنید منظور بنده بی بندوباری در مداحی به بهانه جذب نیست ولی میگویم می توان با شعر خوب و سبک مناسب و مضامین صحیح ولی متفاوت با سبکهای سنتی مداحی کرد و ذائقه جوانان را هم تامین کرد.
با یک جنگ فرهنگی مواجهایم/در کنار سبک سنتی، نوآوری هم باید بکنیمباید بیتعارف پذیرفت که با وضعیت ماهواره، موبایل، شبکههای اجتماعی و سایتهای اینترنتی، ما با یک جنگ فرهنگی مواجهایم. شما فکر میکنید تنها با یک سبک سنتی چه کارهایی میشود، کرد؟ حفظ آنها به خاطر خاطرات و پیوستگی زنجیر قدیم لازم است و معتقد هستم اثر خوبی هم دارد ولی این دلیل نمیشود چون به سبک سنتی توجه میکنیم در کنارش نوآوری نشود و رو به جلو حرکتی نکنیم. ضمن آنکه ما نسبت به جوانان مسئولیت داریم باید از هر ترفند استفاده کنیم اما نه ترفندهای غیرشرعی.
گاهی میگویم نکند عمل ما عمل تفرقهانگیز باشد که در کربلا بودند تفرقهانگیزان. شمر بر روی سینه حضرت بود و به لحاظ جسمی از نزدکترین افراد به ایشان بود ولی عمل او تفرقه بود و عملش او را به ملعون ازل و ابد تبدیل کرد. حالا خاک که ظاهرش بی ارزش است وقتی به واسته خون سیدالشهدا ارزش پیدا میکند میشود تربت چون منتسب به حضرت است. ماهیت خاک کربلا به واسطه حضرت متحول شده. مسیر نزیکی به حضرت در واقع این است. در همین جلسات میتوان به جوانها گفت تا مادر و پدرت راضی نباشند نمازت پذیرفته نیست. این جمله گاهی در میان مجلس اثر میگذارد. برخی میگویند در جلسه گفتی فلان کار را بکنید ما هم از این جلسه به بعد، انجامش میدهیم. مثلاً نماز اول وقت، همین میشود رشد و حرکت رو به جلو.
کسانی از بچههای هیئت بودند که در دفاع از حرم شهید شدند*سید محمد جوادی یک موردی را میگفت که وعاظ بزرگی بودند که در گذشته وقتی به اوج هئیت میرسیدند، هئیت را نگه میداشتند و نصیحتی میکردند و مثلا میگفتند خمست را پرداخت کن، نگاهشان این بود که نوکری میکنند برای امام حسین(ع) تا بتوانند برای خدا بندگی کنند. یک تعدادی از علما معتقدند اگر زیاد وارد فضای شور بشوی نمیتوانی آن تاثیرگذاری را داشته باشی، طرف وارد عالم دیگری میشود. تذکر میدهند آقای فلانی شما درمورد آدمی میخوانی که ساحتاش بسیار مقدس است و متوجه باش سطح کار را. داشتن این سبک ملاحظات جدی به نظر میرسد اینطور نیست؟
برای دفاع از آن نگاهی که عرض کردم ابتدای یک ماجرایی را بگویم که در جریان مدافعان حرم داشتیم. گفتنش در این راستا بد نیست. ما درباره مدافعان حرم بچههایی را داشتیم در همین هیئت که رفتند و شهید شدند. چند نفر مثل شهید مهدی عزیزی شهید شدند که همه اینها اکثرشان سینه میزدند و در شور بودند ولی دفاع از حرم شده بود معرفت آنها. حالا بیاییم برای این بچهها خاطرهای از صد سال پیش بگوییم؟ وقتی در جوانان خودمان الان مصداقهای بسیار داریم، چرا باید راه دور برویم؟ اکثر بچههایی که در تفحص هستند را میشناسم که سینه میزنند و هروله میکنند و خیلیشان هم شهید شدند، مثل شهید عباس صابری. شهادت انتهای سعادت و آمال و آرزویشان بود.
شهید ابراهیمی از هیئت تا شهادت/شهیدی که پدال ترمز ماشینش زنگوله داشتآیا فقط معرفت در این است که دنبال خاطرهای در صد سال گذشته باشیم؟ اینها چگونه به اینجا رسیدند؟ این همان معرفت است که آنها را به سعادت رساند. چرا همیشه از گذشته بگوییم؟ الان آدمهایی را میشناسم که سینه میزنند، بر سرشان میزنند اما رفتار و سکناتشان الگوی اسلامی دارد و واقعا تحسین برانگیز است. چرا فکر میکنیم هر کسی که سینه میزند راه درست را نمیرود و از معرفت به دور است این تفکر اشتباه است. این شور سینهزنی باعث جذب جوانان است. چرا از شهید ابراهیمی نمیگوییم. فردی بود یک زمانی در محله ابوذر که ما آنجا هیئت داشتیم برای خودش برو و بیایی داشت. در هیئت که برهنه میشد تمام تنش خال کوبی داشت. تصور کنید از همینهایی بود که پایین پدال ترمز ماشینشان زنگوله میبندند. یکبار همین آقا به من گفت میشود من رانندهات باشم؟ گفتم من راننده نمیخواهم، خودم میروم. گفت من دوست دارم شما را یکبار ببرم، شما برای امام حسین(ع) میخوانی. دوسه ماه بیشتر نیست که در خط امام حسین(ع) آمدهام و عاشق امام شدهام. میگفت: داشتم از اینجا رد میشدم که صدای سینهزنی شنیدم. گفتم خوش به سعادت شما. گفت: نه من وضعیت خوبی ندارم با این خالکوبیها و گذشتهامف خجالت میکشم. چند ماه بعد از آن گفت من دارم میروم کربلا، باور کنید رفت و دیگر هم برنگشت. آنجا شهید شد. چرا ما این چیزها را نمیبینیم؟ نمونه این آدم امروز زیاد داریم.
مثلا شهید چینیچیان؛ که البته خودش و خانوادهاش مذهبی بودند و شعر هم میگفت. چرا فقط ابعاد منفی را دراین حوزه میبینیم فکر میکنیم هر کسی که عریان میشود و با شور سینه میزند نسبت به دستگاه امام حسین(ع) معرفتی ندارد و همینطوری هیئت آمده است؟ اینطور نیست. اشتباه است و برعکساش خیلیها که خودشان را خوب میدانند موقع کارزار شاید نباشند. شعر میخواند: سه روز اول قبرم مرا کفن نکنید- که من غلامم و ارباب بی کفن دارم، و در واقع هم سه روز بدنش در بیابانها ماند تا خانوادهاش آن را پیدا کردند و به خاک سپردند. در دستگاه امام حسین(ع) از این آدمها کم نداریم. من که باشم که راجعبه عشق جوان قضاوت کنم؟
*چیزی که از قدیم بوده و الان هم است و در هئیتها به آن توجه میشود، جایگاه واعظ در کنار جایگاه مداح است. بعضی مجالس، واعظ محور و برخی محافل مداح محور هستند. عقل سلیم تأیید میکند که هر دو در کنار هم باشند. اما هئیتهای الان به واعظ اصلاً توجه نمیکنند و یا اینکه واعظی میآورند که اطلاعات و محتوای چندانی ندارد. درمورد جایگاه واعظ بگویید.
واعظ مجلس امام حسین(ع)؛ باید روحانی باشد/اشتیاق برای سخنرانی، باید از طریق واعظ ایجاد شودمن حضور واعظ را از واجبات میدانم و معتقدم واعظی که به منبر امام حسین(ع) میرود حتما باید معمم و روحانی باشد. حتی اگر فوق دکترای رشتهای دینی هم داشته باشد اگر بخواهد بالای منبر امام حسین(ع) رود باید روحانی باشد این اعتقاد شخصی من است. شاید بگویند مثلاً فلانی باسواد است و به اندازه 10 طلبه میفهمد. طلبه با عمامهاش برای هیئت و جلسه مهمتر از علم آن فرد مکلا است. منبر امام حسین(ع) حرمتی دارد. احساس میکنم در این زمینه، ضعیف هم کار شده است چرا پای منبر حاج شیخ حسین انصاریان این همه جمعیت میرود. این به خاطر حسن سخنرانی است و حتما توانسته است با یک روش خوب، منبر و مخاطب خودش را حفظ کند. بخش زیادی از این اشتیاق باید از طریق خود منبری ایجاد شود. کلام و یا علم باید جذابیتی داشته باشد که کسی آن را رها نکند ولی به آن توجه ویژه نشده است.
سخنران و مداح مکمل یکدیگرند/وقت زیادی برای دعوت از سخنران اختصاص میدهیممن بر خلاف فضایی که وجود دارد و برخی رسانه ها و تریبونها به آن دامن میزنند قائل به این تقسیم بندیها نیستم. یعنی سخنران و مداح نه تنها در تضاد یا در برگیرنده سهم دیگری از جلسه نیستند بلکه مکمل یکدیگر هستند. بستری به عنوان جلسه فراهم میشود و مستمع آماده بهره برداری است. حالا شما سخنران خوب استفاده کنید، میشود سخنران محور. مداح خوب استفاده کنید میشود مداح محور. مداح و سخنران خوب استفاده کنید میشود هر دو محور. این یعنی چه که جلسات را به دو دسته تقسیم کنیم یا دو ظرفیت دستگاه سیدالشهد (سخنران ومداح) را در لفظ مقابل هم قرار دهیم.
حقیر و دوستانم در هیئت برای هماهنگی جلسات بیشترین وقت را برای تعیین و دعوت سخنران اختصاص میدهیم و به حمدا... مستمعین هم استفاده کردهاند و گوش دادهاند و بر خلاف برخی حرفها جمعیت در هیئت در زمان سخنرانی و مداحی یکسان بود و همه در جلسه حاضر بودند و تصاویر آنها موجود است ما بر روی سایت هیئت همان طور که مداحی را منتشر میکنیم سخنرانی را قرار میدهیم. بنده برای آنکه خدایی نکرده برداشتهای دیگری نشود کمتر به این نکته اشاره میکنم ولی اینجا به نیت اهمیت سخنران عرض میکنم شما اسامی بزرگوارانی که در جلسه ما برای سخنرانی حاضر شدند را بررسی کنید بر اساس مناسبت عزیزان محبت کردند و تشریف آوردند و مردم هم استفاده کردند. استاد فاطمی نیا، حجه الاسلام و المسلمین صدیقی، حجه الاسلام و المسلمین پناهیان، حجه الاسلام و المسلمین رئیسی، حجه الاسلام و المسلمین محسنی اژه ای، حجه الاسلام و المسلمین سید رضا تقوی، حجه الاسلام و المسلمین میرلوحی، حجه الاسلام و المسلمین الهی، حجه الاسلام و المسلمین حسینیان و دیگر بزرگواران که بنده الآن از ذهنم رفته است.
دستگاه امام حسین(ع) به هنرمند هم نیاز دارد/دست فرشچیان را میبوسمباید به این نکته توجه کرد که دستگاه امام حسین(ع) یک مجموعه است که عوامل مختلفی در آن نقش و فعالیت دارند از هنرمند خطاط، شاعر، طراح، پرچم دوز، آشپز، سخنران، مداح و... شما نمیتوانید هیچ کدام را نادیده بگیرید. مگر میشود از هنر استاد فرشچیان در طراحی و ساخت ضریح حضرت گذشت که با زبان هنر و رنگ و با شکست و خم خطوط زائر حرم را به ارباب نزدیک و انسان را محو سیدالشهدا میکند این هنر کار چند تا منبر و مداحی را میکند؟ بنده دنبال فرصتی هستم تا خدمت این استاد برسم و دست او را ببوسم. قطعاً توفیق ساخت ضریح حرم امام حسین(ع) و امام رضا(ع) حاصل نمیشود مگر با توجه حضرات معصومین و استاد فرشچیان مفتخر به توجه و موفق به این توفیقات است و من همیشه به اینها غبطه میخورم و برای سلامتی ایشان دعا میکنم.
*همه میدانیم پیر غلامان سوز خاصی دارند، از آنجایی که معتقد هستیم اغلب مخاطبان هیئت شما را جوانان تشکیل میدهند اگر پیرغلامان محور هیئت شما قرار گیرند چه تأثیری بر جوانها میگذارد؟ این افراد در دستگاه امام حسین(ع) هر چقدر خاک بیشتری بخورند سوز و داغشان بیشتر میشود. معرفتشان بالاتر میرود و تأثیرگذاریشان نیز افزایش مییابد. پیوند این نسل جدید با پیرغلامان چقدر اثرگذار است در تقویت آن معرفت طراز بالاتر؟
پیرغلامها هیچوقت بازنشسته نمیشوندسوز و معرفت این بزرگواران به نظرم از برکت امام حسین(ع) است. در هر صنفی کسی که بازنشسته شود میگویند مقداری به او پول میدهند و باید از آن حوزه برود. ولی پیرغلامها هیچ وقت بازنشسته نمیشوند مثلا وقتی یک پیرغلام از در میآید بالای مجلس مینشانندش. این به خاطر خاصیت دستگاه امام حسین(ع) است. من خودم احترام ویژهای برای مداحان پیشکسوت و پیرغلامان قائل هستم. کسی که ذاکر امام حسین(ع) است و همین که میتواند جلسه و مردم را نگه دارد، برای من جایگاه بسیاری دارد. من در این فضا نیستم که حتما تعیین کنم باید آدم مشهوری بیاید هر کسی که ذکر امام حسین(ع) بگوید حتما آثار خوبی را در خود دارد و ارتباط بین اینها را در جایگاهی نیستم که بگویم چطور است ولی قطعاً ادب و معرفت مهم است و ما از بزرگان این چیزها را میآموزیم. من اگر بدانم کجا قدم گذاشتهام و بفهمم زیر خیمه امام حسین(ع) هستم، ادب و معرفتم همچنین سلامم به پیرغلامان فرق میکند، اینها خاصیت جلسه امام حسین(ع) است.
*چند سال پیش اتفاقی در رابطه با شما افتاد. متاسفانه برخی رسانهها هم اصول اسلامی را رعایت نکردند و به حواشی دامن زدند. حتی خیلی از خودیهای اطراف هلالی، او را زدند تا جایی که از عرصه رسانه کنار رفت و مدتها نبود. البته مدتی است میبینم که برخی بزرگان و پیشکسوتان هوای هلالی را دارند و در مجالس خود به او تریبون میدهند. یک بنده خدایی به من میگفت مسأله و نظر من این است که در دستگاه امام حسین(ع) چرا برخی جرأت میکنند خود را همهکاره بدانند و اتفاقاً گناهی کبیره با محوریت انتشار فیلم شخصی فردی انجام دهند و آن را محل اشکال کنند. او ادامه میداد از طرف دیگر حالا که به این دستگاه آمدی؛ باید حواست باشد، منتسب به کجا هستی و چه کار میکنی؟ نباید تو را پای هر مجلس و بساطی یا دمخور هم گروهی ببینند، این موجب سوءاستفاده برخی برای لطمه به دستگاه میشود. تو تا الان فقط یک سینهزن بودی اما الان که رسانهای شدهای باید بیشتر حواست را جمع کنی. نظر شما چیست؟
برای جرم مرتکب نشده محاکمه شدم/خدا تحمل خواسته بود، تحمل کردم/کسی پای منبرم بیاید یا نیاید؛ دلم عوض نمیشود، من امام حسین(ع) را میخواهم
من قصد داشتم راجع به آن مقطع زندگی اصلاًحرفی نزنم ولی به تأسی از سیدالشهدا و با نیت اصلاح اذهان ناآگاهان و غافلان برای آخرین بار این چند جمله را میگویم که اتمام حجتی باشد برای خودم. تلخ ترین و موثرترین ایام زندگی بنده آن دوران بود که به خاطر جرم مرتکب نشده خود و جنایت دیگران محاکمه میشدم و باید تحمل سختترین و تلخترین لحظات را میکردم و نوازش ناجوانمردانه توسط دوست و دشمن را نظاره میکردم. دقایق مشاهده تصویر همسرم توسط هم برخی متدینین و هم بیایمانان برای «دق» کردن کافی بود ولی خدا از من تحمل خواسته بود و من تحمل کردم. قضاوت این موضوع باشد به قیامت. از خدا در این موضوع دو چیز را همیشه خواستهام: اول اینکه این بلا را بر هیچ کس نازل نکند و دوم اینکه دخترمان رقیه از این موضوع دور بماند. یقین داشتم خدا تحمل این مصائب و تنهاییها را بیپاسخ نمیگذارد. این آموزه ی قرآنی ماست إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا....
شاید خیلیها پیش خدا و امام حسین(ع) ویژه باشند. ممکن است در ظاهر هرکسی یک جوری به نظر آید. اما رضا هلالی هم مثل بقیه یک آدم معمولی است. درست است که باید مواظب اعمالمان باشیم اما این مواظبت شامل همه میشود. باور کنید من هم برای رسیدن به درجات بالا دارم تلاش میکنم. کسی پای منبر من بیاید یا نیاید، دل من را عوض نمیکند. من امام حسین(ع) را دوست دارم؛ نه عارف هستم. نه شخص ویژهای. من هم مثل همه مردم یک فرد معمولی هستم. آدم باید خودش، خودش را به حقیقت نزدیک کند. البته این را هم بگویم به لطف سیدالشهدا در هیچ مقطعی جلسه ما تعطیل نشد.من بیمار شدم و نمیخواندم ولی در هیئت شرکت میکردم. جلسه ها تشکیل میشد.
منبع: تسنیم