به باور بسیاری از تحلیل گران سیاسی ، انتخابات 22 خرداد 88 ، انتخاباتی شگفت انگیز ، کم نظیر و پر اهمیت بود. چه، درآن انتخابات حدود 85 درصد از ایرانیان با رفتن به پای صندوق های رأی در آغاز چهارمین دهه انقلاب خویش، مهر تأیید دیگری برمقبولیت و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران زدند.
اما شیرینی این پیروزی بزرگ دیری نپایید و بلافاصله پس از اعلام نتایج انتخابات ، اعتراض به نتیجه و عدم تمکین به قانون برخی کاندیداها و احزاب سیاسی شکست خورده، بعضی از شهرهای ایران به ویژه تهران را دستخوش وقوع نا آرامی ها و اعتراضات کرد.
گستردگی عملیات روانی و حجم فراگیر فعالیت های رسانه ای غرب علیه نظام جمهوری اسلامی در قبل و بعد از انتخابات نیز معترضان را در گسترش دامنه اعتراضات یاری نمود تا کشور و مردمی که در آستانه یک جهش در پیشرفت منطقه ای و جهانی قرار داشتند به مدت 8 ماه درگیر خود کند.
گستردگی عملیات روانی و حجم فراگیر فعالیت های رسانه ای غرب علیه نظام جمهوری اسلامی در قبل و بعد از انتخابات نیز معترضان را در گسترش دامنه اعتراضات یاری نمود تا کشور و مردمی که در آستانه یک جهش در پیشرفت منطقه ای و جهانی قرار داشتند به مدت 8 ماه درگیر خود کند.
مجموع این رخدادها موجب شد تا گروهها ، نهادها ، رسانه ها و کارشناسان مختلف از حوادث و رخ داد های پس از برگزاری انتخابات 22 خرداد 88 ، با اسامی مختلفی نظیر «بحران»، «جنبش اجتماعی»، « انقلاب و یا کودتای مخملی»، «تهدید نرم»،«آشوب های شهری»، «اغتشاشات گسترده»،«فتنه»،« نارضایتی عمومی»، «جنبش سبز»، «نافرمانی مدنی» و... یاد نمایند. برخی تحلیل گران غربی پا را فراتر نهاده و کنش های اعتراض آمیز پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم را « بزرگترین چالش داخلی » جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته، ارزیابی نمودند ( فرید زکریا ، 2009 و توماس فریدمن ، 2009 ).
این تحلیل گران مدعی شده اند که « اعتراضات گسترده پس از برگزاری انتخابات، مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی را در دنیا و مقبولیت آن را در نزد افکار عمومی داخلی، با چالش جدی رو به رو ساخته است ».صرفنظر از ادعای اینگونه تحلیل گران، این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که اقدامات طرح ریزی شده غرب برای تاثیر گذاری بر انتخابات دهم ریاست جمهوری در بعد تاکتیکی و براندازی نظام در بعد استراتژیک، با رفتار نابخردانه برخی از نخبگان (موسوی، کروبی و...) و برخی تشکل های سیاسی که نقش کاتالیزور را در این میان ایفا نموده و به نوعی ضمن ایفای نقش در پازل دشمن زمینه ساز و سرعت بخش تحقق اهداف براندازانه آنان شدند،هزینه های سیاسی، اجتماعی و معنوی زیادی را بر جمهوری اسلامی و نهادهای آن تحمیل کرد.
خسارت هایی که اقدامات در حوزه اقتصادی (آسیب رساندن به اموال عمومی و دولتی، ایجاد اختلال در کسب و کار مردم در خیابانهای اصلی شهر و... )، سیاسی ( زیر سوال بردن مشروعیت و مقبولیت نظام و...)، اجتماعی (افزایش آمار جرم و جنایت و...) و... داشت بر هیچ انسان منصفی پوشیده نیست.
گروهی مغرض و لجوج که منافع خود را در خطر می دیدند با اتخاذ برخی تصمیمات اشتباه که بر پایه اخبار و اطلاعات کاملاً غلط و برنامه ریزی شده از سوی دشمنان قسم خورده نظام بود با ادعای تقلب در انتخابات زمینه ساز چنین حوادثی شدند، ادعاهایی که به مرور بی پایه و اساس بودن آنها روشن شده و بسیاری بر این مهم اعتراف نمودند.(محمد علی ابطحی، تاجزاده، رمضان زاده ، صفایی فراهانی و...)
اما با قدری دقت و تأمل در حوادث رخ داده در سال 88 و شرایط پس از آن در می یابیم که همسویی برخی از نخبگان و تشکلهای سیاسی با غرب چه هزینه سنگینی را متوجه کشور جمهوری اسلامی ایران نموده و چگونه مانع از جهش تاریخی این نظام شد ، عمق فاجعه آنجا مشخص می شود که بدانیم در صورت تمکین معترضان به قانون و رعایت اخلاق سیاسی جمهوری اسلامی می توانست به عنوان الگویی بی بدیل برای آزادی خواهان جهان مطرح شده و اقتدار و مشروعیت نظام را در عرصه داخلی و بین المللی دوچندان نماید.