مشرق- بعضي فكر ميكنند تختي آدم سادهاي بود كه نميدانست كيست؟ ورزشكاري بوده كه يكسري خصلتهاي جوانمردانه هم داشته، ولي جايگاه و موقعيت خود را نميدانسته است. اگر كسي فكر كند تختي به موقعيت خودش واقف نبوده، خيلي سادهلوحانه فكر ميكند. تختي خودش را خوب ميشناخت، ميدانست كه در جامعه الگوست و مورد توجه قشر عظيمي از افراد جامعه قرار دارد بنابراين از خودش مراقبت ميكرد.
مرحوم عدل كه آن سالها كاپيتان تيم ملي واليبال بوده، به من ميگفت: ما با تختي در خيابان راه ميرفتيم به يك جوي پهن رسيديم، من از جوي آب پريدم، اما ديدم تختي آنقدر كنار جو راه رفت تا به يك پل برسد و از روي پل رد بشود. دليل اين كارش را پرسيدم، گفت ما ورزشكاريم و الگوي جامعهايم. بايد مراقب راه رفتن خود هم باشيم. چون مردم ما را ميبينند.
ما اين خصوصيات را در تختي ميبينيم. خيلي از حرفها را نميشود زد چون ممكن است به برخي شخصيتهاي امروز بر بخورد. مثلا در يكي از سفرهاي خارجي تختي يكي از همدورهايهايش كه الان هم شايد زنده باشد، به صورت او سيلي ميزند. چرا؟ چون نميتوانستند بزرگي او را تحمل كنند؛ اما تختي هيچكاري نميكند و فقط سرش را پايين مياندازد. اين شخصيت يك بزرگمرد است كه در اوج قدرت ميگذرد.
تختي چيزي در رديف پوريايولي است و بايد ابعاد شخصيتي، جوانمردي و معنويت او را حفظ كنيم و پرورش دهيم و بگذاريم الگوي خوبي براي ورزشكاران ما باشد.
اگر ما بخواهيم ورزشكاران امروز را با تختي مقايسه كنيم، به بيراهه ميرويم. چون ابعاد روحي و شخصيتي تختي از نظر فرهنگي بسيار بزرگ بود. به شكلي كه به جامعه خود، آموزش ميداد. در زمان حيات تختي، 9 ساله بودم و ماجراهاي آن زمان را به ياد دارم چون آنموقع تلويزيوني وجود نداشت و راديو هم خيلي گسترده نبود. قشر عظيمي از مردم هم بيسواد بودند و عملا كمتر كسي روزنامه ميخواند. وقتي مرگ تختي اتفاق افتاد، ساواك يكسري روزنامه فوقالعاده چاپ كرد و در محلهها پخش كرد.
هنوز چهره روزنامهچي را كه در محله ما داد ميزد: «تختي خودكشي كرد» بهخاطر دارم. به اين ترتيب ساواك از اين طريق در جامعه القا كرد كه تختي خودكشي كرده است. اگر بگوييم تختي خودكشي كرد يعني همان تحليلي كه سازمان اطلاعات و امنيت ملي شاه ميخواست قبول كردهايم. همين را الان عدهاي از روشنفكران ما مطرح ميكنند كه البته خيلي ابلهانه است. مرگ تختي در واقع يك اعدام نرم بود، ميخواستند بيسر و صدا او را از ميان بردارند.
اتفاقا چون نگران بودند گفتند خودكشي. اگر ميگفتند تختي كشته شد يا تختي را زدند، قيامت ميشد. يكسري جوان بيباك به خيابانها ميريختند و اوضاع بههم ميريخت. بنابراين ساواك تحليل كرد و گفت چرا ما خودمان را درگير مسألهاي كنيم كه به اين راحتي حل ميشود؟ نقشه كشيدند و مسأله را اينگونه مطرح كردند كه تختي مشكل خانوادگي داشته و به هتل رفته. در حاليكه هتل «آتلانتيك» آنموقع دقيقا كنار مقر ساواك قرار داشت.
مشخص نيست كداميك از عوامل شاه در اين مسأله دخيل بودند چون سندي هم وجود ندارد؛ ولي خيلي دقيق كار شده.
تختي قبل از مرگ روي كاغذ يادداشت هتل، وصيتنامه نوشته است. كسيكه برنامه خودكشي و اعتقاد به وصيتنامه دارد؛ روي كاغذ هتل اين كار را نميكند. تازه كسيكه اعتقاد به وصيتنامه دارد، هيچوقت خودكشي نميكند. وصيتنامه هم يك وصيتنامه مالي بوده. بدهكاري و طلبكاريهايش را نوشته. كسيكه در زندگي خودش مو را از ماست بيرون ميكشد آيا نميداند خودكشي كار بدي است؟ مگر تختي آدمي بود كه اطلاعات ديني كمي داشته؟ با خانواده آقاي طالقاني مراوده داشت. يعني اين آدم بهشدت مذهبي كه اينقدر به اداي دين مقيد است نميداند خودكشي حقالناس است و راه توبه ندارد؟
تختي اسطوره بزرگي است و خيليها به اين دليل كه ابعاد شخصيتي او را نشناختهاند، دنبال اين هستند كه چهره او را خدشهدار كنند. تختي يك آدم سياسي و جزو جبهه ملي بود. محبوبيتي داشت كه آنموقع بعضي از روحانيون مبارز هم نداشتند؛ مردم بسيار دوستش داشتند.
در مسابقهاي با يك كشتيگير خارجي به پاي مصدوم اين كشتيگير دست نزد. اين چيزها موجب شد تختي محبوب شود. كمك به زلزلهزدگان بوئينزهرا و هزار كار مهم ديگري هم انجام داده كه در جايي ثبت نشده است.
البته ميدانيد آن زمان هركس وارد كارهاي سياسي ميشد، در سيستم امنيتي شاه كد ميگرفت. مثلا در پروندهاش نوشته بودند كه آقاي تختي با رژيم شاه مقابله ميكند. البته مقابله افراد مختلف با رژيم پهلوي شدت و ضعف داشت. تختي جايگاه خودش را بهخوبي ميشناخت و آگاهانه وارد مسائل سياسي شده بود. مسائل مذهبي، مسائل جامعه، فقر و غناي جامعه و... همه اينها را درك ميكرد. بنابراين به شخصيتي تبديل شد كه براي رژيم شاه خطرناك بود.
تختي اخلاص داشت، اخلاص بود كه تختي را بزرگ كرد و به اينجا رساند. شايد كمكهايي كه ديگران به زلزلهزدگان كردند، خيلي بيشتر از تختي بود، ولي اين نام تختي بود كه ماندگار شد. ريشه محبت و عشقي كه همه مردم به تختي داشتند، همين اخلاص بود. اخلاصش هم بهدليل اعتقادات مذهبي بود. اعتقاد به دين، خدا، ائمه و نمازي كه ميخواند.
همسرش بعد از مرگ تختي حتي ازدواج هم نكرد. در صورتيكه اگر مشكلي بين آنها بود، اينقدر به تختي وفادار باقي نميماند.
به خانواده تختي ظلم شد. خدا خودش گفته ما انسان را در رنج آفريديم. همه كم و بيش رنج و سختي دارند. اين تعبير غلطي است كه بگوييم چون تختي در زندگي مشكل داشته، خودكشي كرده. البته فاصله طبقاتي بين آنها وجود داشته، همچنين همسر تختي دانشجو بوده. اختلاف هايي از اين دست داشتند، اما اينها دليل خودكشي شخصيتي به اين بزرگي نميشود.
خودكشي چيزي بود كه ساواك شايعه كرد و اولين كسانيكه اين ادعاي هدفدار ساواك را قبول كردند، روشنفكران آنموقع بودند. اما كسي مثل جلال آلاحمد اين خودكشي را تكذيب كرده و قبول نميكند، اما بعضي از روشنفكران قبول كردند.
چطور ميتوان پذيرفت كه يك آدم به شدت سرشناس كه از دست شاه، بازوبند پهلواني گرفته و حتي سرش را پيش او خم نكرده، تصميم به خودكشي ميگيرد و ميرود به هتل آتلانتيك درست كنار يكي از مقرهاي ساواك، براي چند روز يك اتاق ميگيرد. شهرباني هر روز بايد آمار مسافران هتل را به ساواك ميداده. چطور است كه در هيچيك از پروندههاي شهرباني هيچ اسمي از غلامرضا تختي برده نشده؟! ساواك هم دنبال سوژهاي بود كه تختي را تخريب كند. بعد سه روز او را رها كردهاند و يكي از كاركنان هتل متوجه ميشود كه از اتاق تختي هيچ صدايي نميآيد؟
حتي كاركنان هتل اين ماجرا را اصلا به شهرباني نگفتهاند و مستقيما به ساواك اطلاع دادهاند؛ يعني شهرباني هم در ماجرا حضور نداشته.
بنابراين كاملا مشخص است كه همه اينها هدايتشده بوده و قتل تختي، يك اعدام نرم بهحساب ميآيد كه دستگاه امنيتي شاه كاملا با برنامه انجام داد و بسيار دقيق و متأسفانه كسانيكه بايد اصل اين موضوع را افشا ميكردند، اولين كساني بودند كه اين دروغ را باور كردند، اما مردم باور نكردند؛ هر فرضيهاي را مطرح ميكردند، اما خودكشي را نه.
متأسفانه در برخي نوشتههاي جبهه ملي هم به اين مسأله اشاره شده و آنها هم قضيه خودكشي را باور كردند.اين كارشان هم ناآگاهانه نبود. كاملا آگاهانه اين شخصيت را زايل كردند. بهجاي اينكه از تختي كه همسوي جبهه ملي بود حمايت كنند، دروغ خودكشي او را باور كردند. جبهه ملي رسما اعلاميه داد كه تختي خودكشي كرده؛ اما مردم باور نكردند. تختي در قلب مردم همان تختي پهلوان باقي ماند؛ امروز هم هست و از اين پس نيز خواهد بود.
بهزاد كتيرايي (رئيس اسبق فدراسيون كاراته و مديركل اسبق حراست سازمان تربيت بدني)
کد خبر 275219
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۰
- ۸ نظر
- چاپ
قتل تختي، يك اعدام نرم بهحساب ميآيد كه دستگاه امنيتي شاه كاملا با برنامه انجام داد و بسيار دقيق و متأسفانه كساني كه بايد اصل اين موضوع را افشا ميكردند، اولين كساني بودند كه اين دروغ را باور كردند، اما مردم باور نكردند.