![](https://cdn.mashreghnews.ir/d/old/files/fa/news/1392/10/18/471581_569.jpg)
گروه فرهنگی مشرق - موضوع تقابل سنت و مدرنیته و همچنین شکاف فرهنگی موضوعاتی بسیار جذاب و
البته پرتکراری در سینمای هستند، پدر و مادر سنتی با ویژگیهای مانند داشتن
چادر، دست گرفتن تسبیح، خواندن نماز، مخالفت با موسیقی، و رفتارهایی از
این دست همهگی نماینده قشر سنتی-مذهبی هستند و از طرفی انتخاب پوشش با رنگ
روشن برای بازیگر، نحوه صحبت کردن جوان پسندانه و مهمتر از همه به نوعی
برخورد مثبت با روابط آزادانه میان دو جنس نماینده افراد مدرن و امروزی
جامعه است.
خلاصه داستان:
فیلم داستان زوجی به نام مجید(فرهاد اصلانی) و پونه(هانیه توسلی) را روایت میکند که به دلیل اعتیاد و بدگمانیهای مرد زندگیشان با مشکلات جدی مواجه میشودو پونه علاقهمند به کار در بیرون منزل است ولی مجید به علت نوع تربیت و بدگمانی هایش به پونه با این تصمیم مخالف است، سیر اتفاقات به نحوری پیش میرود که در آخر کارشان به جدایی میانجامد.
ساختار فیلم:
در "به خاطر پونه"، شخصیتها به خوبی معرفی میشوند، نمادگذاریها و کدهائی که تماشاگر برای شناخت و همراه شدن با فیلم نیاز دارد در وقت مناسب به او داده میشود، علاوه بر اینکه زوج بودن دوبارهی توسلی-اصلانی بعد از فیلم جنجال برانگیز زندگی خصوصی و دیدن نوع رابطهشان در آن فیلم نوعی جذابیت برای پیش از دیدن فیلم، ایجاد میکند.
زمان فیلم مدام در حال عقب و جلو شدن است، ولی این مسئله باعث گم شدن ِ مخاطب در سکانسها و صحنههای مختلف نمیشود، چرا که برای مخاطب نقاط اتکائی در تدوین لحاظ شده، مانند چهارشنبهای که قرار است مادر شخصیت اصلی فیلم مجید(فرهاد اصلانی) به روضهای برود، و از قبل گفته میشود، یا روز و شب تولد باجناق مجید، و اتفاقاتی که قبل، بعد و در این روزها میافتدد.
شخصیتها باورپذیرند، مجید مرد ِ معتاد و شکستهایست که میان زن ِ امروزیش و خواستههای او برای گذر از تحجر، و خودش و تربیت و خواستههای سنتیش مانده. به خاطر مناسبات اجتماعی و علاقه و تعصبی که به همسرش دارد نمیتواند تصمیم درستی بگیرد، این سردرگمی حتی در بالا و پائین رفتن کفهی تعصب و علاقهی او نشان دادهمیشود و حتی با تامل در انتخاب ِ پونه به عنوان همسر و ایجاد سوال در مورد اینکه چرا مجید، پونه را انتخاب کردهاست؟ نیز خودنمائی میکند.
سنت و مدرنیته:
در به خاطر پونه ما با شکاف فرهنگی و تقابل سنت و مدرنیته سروکار داریم. خانوادهی مجید در مقابل خانوادهی پونه قرار دارند، حتی نوع مشاغل ، لهجه و نوع چینش منازل و نگرش نسبت به مسائل این دو خانواده نمایندهای برای دو قشر سنتی(بیشتر روی نگاه به قشر مذهبی است) و قشر روشنفکر و امروزی ِ جامعه است، و زندگی ِ پونه و مجید رودروئیهی این دو تفکر در جامعهی ایرانیاست.
سنتی همان مذهبی است؟
پاسخ به این سوال در واقع راهگشای ما در مورد تقابل سنت و مدرنیته در فیلمهای ایرانی است، سینماگران ما سنت را همان مذهب میدانند، بدون نشانهگذاری و قائل شدن تفاوتی برای این دو قشر. ما در جامعه ایران با مذهبیون اصیلی مواجهیم که تنها خط قرمزشان محدوده دین است و قشر دیگری که خرافات و تفکرات خود را به دین اضافه کرده و با آن زندگی میکنند.
وقتی در سینمای ما قرار است قشر مذهبی نمایش دادهشود، دسته دوم است که بر روی صحنه میتازد، و همچنین در مقابل مدرنیته، سنت نیست که تخطئه میشود بلکه مذهب است که زیر سوال رفته و سعی در از میدان بهدر بردنش دارند.
خانواده:
مادر در دو خانواده در نقشهای متفاوتی ظاهر شدهاست و نوع رفتاری که اطرافیان با آنها انجام میدهند نیز متفاوت است، مادر مجید پیرهزنی سادهاست که به زبان فارسی مسلط نیست، بیشتر وقتش را صرف نماز و دعا میکند و با پونه نیز سر سازگاری ندارد و او را زنی میداند که نه غذائی برای شوهرش آماده میکند و نه بچهدار میشود.
در مقابل، مادر پونه، زنی مستقل است که با وجود مرگ همسر، فرزندانش را اداره میکند، به خانهی بخت میفرستد، و در کلانتری قضیه را فیصله میدهد و بهمجید میگوید که چه زمانی به دیدار پونه برود و چه زمانی نرود، دلسوز زندگی ِ آنهاست، و تمام ِ سعیش را برای حل شدن ِ مشکل پونه و مجید میکند.
خواهر مجید نیز با لهجه کمرنگ ترکی، نماد زنان امروز ِ خانهداری است که هنوز به سبک و سیاق مادرانشان زندگی میکنند، سبزی پاک میکنند، از ماکرووفر خوششان نمیآید، و شوهرشان را با ترفندهای ِ سطح ِ پائین ِ زنانه در دست گرفتهاند و به نوعی بر آنها حکومت میکنند، در مقابل باز هم با خواهر پونه مواجهیم، زنی که چندینبار در طول فیلم مجید از او تعریف میکند، و تنها زنیاست که مجید اعتقاد دارد با باقی زنان فرق دارد، اینجا باید توجه کرد که مجید نه مادر و همسر و حتی خواهر ِخود، بلکه خواهر ِ همسرش را زنی متفاوت و نمونه میشناسد، زنی با خصوصیات ِ ظاهری ِ خوب، تحصیل کرده و معلم ، و همچنین مهربان و خوش خلق با همسر.
حتی شوهر خواهر مجید و خواهر پونه نیز نمادی از نوع تفکر این دو خانوادهاست، داماد خانوادهی مجید مردی است به شدت سنتی با ظاهری که نشاندهندهی تفاوت سنی زیادش با همسرش است، در حالی که شوهر خواهر پونه، مرد ِ جوان و مهربانی است که با کامپیوتر و اینترنت که نماد تجدد است، سروکار دارد و در هیچکجا کمترین اثری از سوءنیت و یا بدخواهی در او نمیبینیم، همواره آماده برای کمک کردن به مجید و پونه است و در جائی که اشتباهی میکند، دلایلش را برای پنهانکاری صادقانه به مجید میگوید و مخاطب را قانع و خود را تبرئه میکند، و برای آشتی پیشقدم میشود و مجید را در آغوش میگیرد.
لهجهی ترکی خانوادهی مجید نوع رفتار مادر و خواهرش، خود نشانی از مادرشوهرها و خواهرشوهرهایی دارد که بسیار آشنا هستند، زنان ِ چادر به سری که یا در حال رفتن به روضه هستند و یا سبزی پاک کردن، و یا غیبت کردن. مادر مجید هم همینطور است، با چادر و مقنعه نماز به غیبت مینشیند و راز مردم را فاش میکند و بعد با دختر و پسرش میخندد، در حالی که هیچکجا مادر پونه حرفی از خانوادهی مجید نمیزند. چیزی که مشخص است، خانوادهی مجید تنها نشان دهندهی یک خانوادهی سنتی نیست، بلکه خانوادهی مذهبی ِ سنتی هستند، و به سبک و سیاق خانوادههای سنتی ِ بیفرهنگی که در سینمای ایران به وفور دیده میشود، چادر به کمر میزنند و فضولی میکنند و مردانشان، زنانشان را کتک میزنند.
پونه کیست؟
هر زن ِ خانهدار و حتی هر زن ِ متاهلی میتواند پونه(هانیه توسلی) را درک کند، و در اطراف خود مثالهائی مانند او پیدا کند، زنی امروزی، با ظاهری مناسب و جوان، مستعد، که در شرایطی نامناسب قرار دارد و مجبور است در خانه بماند و تمام استعداد و امیدش را به پای شوهری بریزد که حتی به هیچیک از توانائیهای او توجهی ندارد و تنها پونه را ابزاری برای انجام وظایف خانه میداند.
پونه زنی است در آستانهی 30 سالگی و 5 سال از زندگی ِ مشترکش میگذرد و هر روز که سپری میشود به تفاوت فاحشش با همسر و فرهنگ ِ خانوادگی ِ او پیمیبرد و میبیند که روزبهروز از مجید دورتر میشود، قبلاً سعی در درست کردن رابطه داشته، ولی دیگر ناامید و خسته شدهاست.
دلیل ِ اعتیاد مجید نیز مشخص نیست که به خاطر نوع ِ شخصیت ولنگار و باری ِ به هر جهتش است و یا فشار ِ تعصب و حسادتی که از خیانت ِ خیالی پونه داشته. پونه با وجود تمام کارهای مجید میماند، اعتیاد، کتکزدن، شک، خودزنیهای مجید و دخالتها و دو بههم زنیهای خانوادهی مجید و مشکلات زناشوئیشان را تحمل میکند، و باز هم صبر میکند به امید گرهگشائی، و همهی اینها نشان میدهد که پونه زندگیش را به روش خودش دوست دارد، شاید هر روز غذا نپزد، کودکی نداشتهباشد، خواستار کار در بیرون باشد، ولی شوهر و زندگیش را نیز دوست دارد، و در انتها نیز، آخرین صحنهای که از او میبینم، در اتاق زمان ِ مجردیش که پر از کتاب از هر نوع و سلیقهایست(که نشان دهنده روشنفکر بودن پونه است.)
پونهی سفید پوش و سرماخورده با روی باز مجید را میپذیرد، و سعی میکند اتهاماتش را رفع کند و وقتی با مجیدی مواجه میشود که گوشی برای شنیدن حقیقت ندارد، ناامید عقب میکشد، و شکی که در مورد پونه به جان ِ تماشاگر افتاده بود، رفع میشود و پونه رستگار و سربلند در خاطر تماشاگر مینشیند.
و همینجاست که با وجود اینکه مجید شخصیت اصلیاست، پونه حرکت آخر را انجام میدهد و مجید را شکسته و تنها، در خانهاش تنها میگذارد. پونه طبق گفتهی خودش نه خواستار رهائی بیقید و شرط بلکه خواستار رهائی از زندگی روزمره و یکنواخت خانه است، میخواهد کاری کند که حوصلهاش سر نرود، مفید باشد، مانند خواهرش که شغلی موجه مانند معلمی دارد، ولی مخاطب ِ پونه فقط همین سمت را میبیند؟
چرا به خاطر پونه؟
زن ِ خانهدار و یا هر زنی، که از سالن سینما خارج میشود، آیا در ذهنش زنی به جا میماند که 5 سال با مردی معتاد و بیتوجه زندگی کرده و سعی در بهبود داشته؟! یا تنها نتیجه آن زندگی را میبیند؟ آیا زنی را میبیند که محدودهی رابطهاش با معلم مردش مشخص نیست و اشکالی نمیبیند که عکس خصوصیش را به عنوان نمونه کار به مرد ِ بیگانهای نشان دهد و به شوهرش هم حتی دروغهای کوچک بگوید؟
دروغهای کوچکی که در پایان فیلم به یاد کسی نمیماند و به همان سادگی که سعید باجناق مجید، در مورد کوچکیشان میگوید از ذهنها پاک میشود، و تنها مجید میماند و یک دنیا سوال. پونه خواستههای سادهای دارد، دلش میخواهد کار کند، میخواهد همسرش در شرایط حساس درکش کند و همین درک نکردن در شرایط خاص و توجه نکردن به نیازهای پونه از مردی مانند مجید قابل انتظار است، چراکه او به زن مانند ابزار نگاه میکند نه موجودی زنده و قابل ارزش و احترام!
آیا کارگردان چیزی جز این قرار بود بگوید؟ و به روشی بهتر و فصیحتر از این قرار بود قشر ِ مهمی از جامعهی ایرانی را زیر ِ سوال ببرد و سوالی جدید در ذهن ِ گروهی از زنان ایجاد کند؟
جای خالی زندگی:
روزگاری برای تولید کالائی، ابتدا نیاز سنجی میکردند و آنچه مردم به آن نیاز داشتنند را تولید میکردند، ولی درحال حاضر، کالائی با اهداف تجاری تولید میشود و بعد مردم را نیازمند ِ استفاده از آن میکنند، مشکل ِ ما نیز در مورد سردرگمی میان سنت و مدرنیته همین است، تکلیفمان مشخص نیست که ما نیاز به مدرن شدن داریم یا ما را نیازمند ِ این امر کردهاند؟
خلاء تعریف سبک زندگی موجب بروز چنین نظریاتی از جانب روشنفکران ما میشود، دیدگاه ِ فمنیستی که برای برخی افراد دستآویزی شده برای روشنفکرتر جلوه دادن خود و مهمتر از آن راهی ساده و سهلالوصول برای ورود به جرگه هنرمندانی که بلیط ورود به آن کمی توهین و تحقیر و نادیده گرفتن واقعیات است . وقتی منزلت و شکوفائی ِ زن تنها در کار کردن و فعالیتی نمادین در اجتماع باشد، و مسئلهای مانند تربیت و خانهداری به پستترین کارها و مایع خجالت زنان تنزل کند چه نتیجهای دارد جز سست شدن پایههای خانواده در جامعهای خانواده محور؟
آنچه که در اینجا قابل ذکر است، سوء استفادهی کارگردان از عادتها و احساسات زنان در برهههای مختلف زمانی از زندگیشان است، آنهم تنها برای به رخ کشیدن اینکه توانسته از برخی خط قرمزهای رایج رد شود، چرا که اگر قرار بود مسئله شرایط خاص بدنی بانوان در ماه، که چندین بار در فیلم مطرح و تکرار شده را باز کند، خود دلایل بسیاری برای عدم حضور مستمر و پرفشار زنان در جامعه و در کارهای پرمسئولیت و سخت میشد ذکرکرد که تمام نظریات مطرح شده در فیلم را نقض میکند.
و در پایان، میتوان خواستههای اصیل و فطری انسانی را مانند غیرت نادیده گرفت و حتی سرکوب کرد، نمونهاش را در غرب در دهههای اخیر شاهدیم، چیزی که عجیب است، شتاب ِ هنرمندان ِ وطنی برای رسیدن به آن مقصود نهائی است که چیزی جز گریز از دین و بنیان پاک و مستحکم خانواده نیست.
خلاصه داستان:
فیلم داستان زوجی به نام مجید(فرهاد اصلانی) و پونه(هانیه توسلی) را روایت میکند که به دلیل اعتیاد و بدگمانیهای مرد زندگیشان با مشکلات جدی مواجه میشودو پونه علاقهمند به کار در بیرون منزل است ولی مجید به علت نوع تربیت و بدگمانی هایش به پونه با این تصمیم مخالف است، سیر اتفاقات به نحوری پیش میرود که در آخر کارشان به جدایی میانجامد.
ساختار فیلم:
در "به خاطر پونه"، شخصیتها به خوبی معرفی میشوند، نمادگذاریها و کدهائی که تماشاگر برای شناخت و همراه شدن با فیلم نیاز دارد در وقت مناسب به او داده میشود، علاوه بر اینکه زوج بودن دوبارهی توسلی-اصلانی بعد از فیلم جنجال برانگیز زندگی خصوصی و دیدن نوع رابطهشان در آن فیلم نوعی جذابیت برای پیش از دیدن فیلم، ایجاد میکند.
زمان فیلم مدام در حال عقب و جلو شدن است، ولی این مسئله باعث گم شدن ِ مخاطب در سکانسها و صحنههای مختلف نمیشود، چرا که برای مخاطب نقاط اتکائی در تدوین لحاظ شده، مانند چهارشنبهای که قرار است مادر شخصیت اصلی فیلم مجید(فرهاد اصلانی) به روضهای برود، و از قبل گفته میشود، یا روز و شب تولد باجناق مجید، و اتفاقاتی که قبل، بعد و در این روزها میافتدد.
شخصیتها باورپذیرند، مجید مرد ِ معتاد و شکستهایست که میان زن ِ امروزیش و خواستههای او برای گذر از تحجر، و خودش و تربیت و خواستههای سنتیش مانده. به خاطر مناسبات اجتماعی و علاقه و تعصبی که به همسرش دارد نمیتواند تصمیم درستی بگیرد، این سردرگمی حتی در بالا و پائین رفتن کفهی تعصب و علاقهی او نشان دادهمیشود و حتی با تامل در انتخاب ِ پونه به عنوان همسر و ایجاد سوال در مورد اینکه چرا مجید، پونه را انتخاب کردهاست؟ نیز خودنمائی میکند.
سنت و مدرنیته:
در به خاطر پونه ما با شکاف فرهنگی و تقابل سنت و مدرنیته سروکار داریم. خانوادهی مجید در مقابل خانوادهی پونه قرار دارند، حتی نوع مشاغل ، لهجه و نوع چینش منازل و نگرش نسبت به مسائل این دو خانواده نمایندهای برای دو قشر سنتی(بیشتر روی نگاه به قشر مذهبی است) و قشر روشنفکر و امروزی ِ جامعه است، و زندگی ِ پونه و مجید رودروئیهی این دو تفکر در جامعهی ایرانیاست.
سنتی همان مذهبی است؟
پاسخ به این سوال در واقع راهگشای ما در مورد تقابل سنت و مدرنیته در فیلمهای ایرانی است، سینماگران ما سنت را همان مذهب میدانند، بدون نشانهگذاری و قائل شدن تفاوتی برای این دو قشر. ما در جامعه ایران با مذهبیون اصیلی مواجهیم که تنها خط قرمزشان محدوده دین است و قشر دیگری که خرافات و تفکرات خود را به دین اضافه کرده و با آن زندگی میکنند.
وقتی در سینمای ما قرار است قشر مذهبی نمایش دادهشود، دسته دوم است که بر روی صحنه میتازد، و همچنین در مقابل مدرنیته، سنت نیست که تخطئه میشود بلکه مذهب است که زیر سوال رفته و سعی در از میدان بهدر بردنش دارند.
خانواده:
مادر در دو خانواده در نقشهای متفاوتی ظاهر شدهاست و نوع رفتاری که اطرافیان با آنها انجام میدهند نیز متفاوت است، مادر مجید پیرهزنی سادهاست که به زبان فارسی مسلط نیست، بیشتر وقتش را صرف نماز و دعا میکند و با پونه نیز سر سازگاری ندارد و او را زنی میداند که نه غذائی برای شوهرش آماده میکند و نه بچهدار میشود.
در مقابل، مادر پونه، زنی مستقل است که با وجود مرگ همسر، فرزندانش را اداره میکند، به خانهی بخت میفرستد، و در کلانتری قضیه را فیصله میدهد و بهمجید میگوید که چه زمانی به دیدار پونه برود و چه زمانی نرود، دلسوز زندگی ِ آنهاست، و تمام ِ سعیش را برای حل شدن ِ مشکل پونه و مجید میکند.
خواهر مجید نیز با لهجه کمرنگ ترکی، نماد زنان امروز ِ خانهداری است که هنوز به سبک و سیاق مادرانشان زندگی میکنند، سبزی پاک میکنند، از ماکرووفر خوششان نمیآید، و شوهرشان را با ترفندهای ِ سطح ِ پائین ِ زنانه در دست گرفتهاند و به نوعی بر آنها حکومت میکنند، در مقابل باز هم با خواهر پونه مواجهیم، زنی که چندینبار در طول فیلم مجید از او تعریف میکند، و تنها زنیاست که مجید اعتقاد دارد با باقی زنان فرق دارد، اینجا باید توجه کرد که مجید نه مادر و همسر و حتی خواهر ِخود، بلکه خواهر ِ همسرش را زنی متفاوت و نمونه میشناسد، زنی با خصوصیات ِ ظاهری ِ خوب، تحصیل کرده و معلم ، و همچنین مهربان و خوش خلق با همسر.
حتی شوهر خواهر مجید و خواهر پونه نیز نمادی از نوع تفکر این دو خانوادهاست، داماد خانوادهی مجید مردی است به شدت سنتی با ظاهری که نشاندهندهی تفاوت سنی زیادش با همسرش است، در حالی که شوهر خواهر پونه، مرد ِ جوان و مهربانی است که با کامپیوتر و اینترنت که نماد تجدد است، سروکار دارد و در هیچکجا کمترین اثری از سوءنیت و یا بدخواهی در او نمیبینیم، همواره آماده برای کمک کردن به مجید و پونه است و در جائی که اشتباهی میکند، دلایلش را برای پنهانکاری صادقانه به مجید میگوید و مخاطب را قانع و خود را تبرئه میکند، و برای آشتی پیشقدم میشود و مجید را در آغوش میگیرد.
لهجهی ترکی خانوادهی مجید نوع رفتار مادر و خواهرش، خود نشانی از مادرشوهرها و خواهرشوهرهایی دارد که بسیار آشنا هستند، زنان ِ چادر به سری که یا در حال رفتن به روضه هستند و یا سبزی پاک کردن، و یا غیبت کردن. مادر مجید هم همینطور است، با چادر و مقنعه نماز به غیبت مینشیند و راز مردم را فاش میکند و بعد با دختر و پسرش میخندد، در حالی که هیچکجا مادر پونه حرفی از خانوادهی مجید نمیزند. چیزی که مشخص است، خانوادهی مجید تنها نشان دهندهی یک خانوادهی سنتی نیست، بلکه خانوادهی مذهبی ِ سنتی هستند، و به سبک و سیاق خانوادههای سنتی ِ بیفرهنگی که در سینمای ایران به وفور دیده میشود، چادر به کمر میزنند و فضولی میکنند و مردانشان، زنانشان را کتک میزنند.
پونه کیست؟
هر زن ِ خانهدار و حتی هر زن ِ متاهلی میتواند پونه(هانیه توسلی) را درک کند، و در اطراف خود مثالهائی مانند او پیدا کند، زنی امروزی، با ظاهری مناسب و جوان، مستعد، که در شرایطی نامناسب قرار دارد و مجبور است در خانه بماند و تمام استعداد و امیدش را به پای شوهری بریزد که حتی به هیچیک از توانائیهای او توجهی ندارد و تنها پونه را ابزاری برای انجام وظایف خانه میداند.
پونه زنی است در آستانهی 30 سالگی و 5 سال از زندگی ِ مشترکش میگذرد و هر روز که سپری میشود به تفاوت فاحشش با همسر و فرهنگ ِ خانوادگی ِ او پیمیبرد و میبیند که روزبهروز از مجید دورتر میشود، قبلاً سعی در درست کردن رابطه داشته، ولی دیگر ناامید و خسته شدهاست.
دلیل ِ اعتیاد مجید نیز مشخص نیست که به خاطر نوع ِ شخصیت ولنگار و باری ِ به هر جهتش است و یا فشار ِ تعصب و حسادتی که از خیانت ِ خیالی پونه داشته. پونه با وجود تمام کارهای مجید میماند، اعتیاد، کتکزدن، شک، خودزنیهای مجید و دخالتها و دو بههم زنیهای خانوادهی مجید و مشکلات زناشوئیشان را تحمل میکند، و باز هم صبر میکند به امید گرهگشائی، و همهی اینها نشان میدهد که پونه زندگیش را به روش خودش دوست دارد، شاید هر روز غذا نپزد، کودکی نداشتهباشد، خواستار کار در بیرون باشد، ولی شوهر و زندگیش را نیز دوست دارد، و در انتها نیز، آخرین صحنهای که از او میبینم، در اتاق زمان ِ مجردیش که پر از کتاب از هر نوع و سلیقهایست(که نشان دهنده روشنفکر بودن پونه است.)
پونهی سفید پوش و سرماخورده با روی باز مجید را میپذیرد، و سعی میکند اتهاماتش را رفع کند و وقتی با مجیدی مواجه میشود که گوشی برای شنیدن حقیقت ندارد، ناامید عقب میکشد، و شکی که در مورد پونه به جان ِ تماشاگر افتاده بود، رفع میشود و پونه رستگار و سربلند در خاطر تماشاگر مینشیند.
و همینجاست که با وجود اینکه مجید شخصیت اصلیاست، پونه حرکت آخر را انجام میدهد و مجید را شکسته و تنها، در خانهاش تنها میگذارد. پونه طبق گفتهی خودش نه خواستار رهائی بیقید و شرط بلکه خواستار رهائی از زندگی روزمره و یکنواخت خانه است، میخواهد کاری کند که حوصلهاش سر نرود، مفید باشد، مانند خواهرش که شغلی موجه مانند معلمی دارد، ولی مخاطب ِ پونه فقط همین سمت را میبیند؟
چرا به خاطر پونه؟
زن ِ خانهدار و یا هر زنی، که از سالن سینما خارج میشود، آیا در ذهنش زنی به جا میماند که 5 سال با مردی معتاد و بیتوجه زندگی کرده و سعی در بهبود داشته؟! یا تنها نتیجه آن زندگی را میبیند؟ آیا زنی را میبیند که محدودهی رابطهاش با معلم مردش مشخص نیست و اشکالی نمیبیند که عکس خصوصیش را به عنوان نمونه کار به مرد ِ بیگانهای نشان دهد و به شوهرش هم حتی دروغهای کوچک بگوید؟
دروغهای کوچکی که در پایان فیلم به یاد کسی نمیماند و به همان سادگی که سعید باجناق مجید، در مورد کوچکیشان میگوید از ذهنها پاک میشود، و تنها مجید میماند و یک دنیا سوال. پونه خواستههای سادهای دارد، دلش میخواهد کار کند، میخواهد همسرش در شرایط حساس درکش کند و همین درک نکردن در شرایط خاص و توجه نکردن به نیازهای پونه از مردی مانند مجید قابل انتظار است، چراکه او به زن مانند ابزار نگاه میکند نه موجودی زنده و قابل ارزش و احترام!
آیا کارگردان چیزی جز این قرار بود بگوید؟ و به روشی بهتر و فصیحتر از این قرار بود قشر ِ مهمی از جامعهی ایرانی را زیر ِ سوال ببرد و سوالی جدید در ذهن ِ گروهی از زنان ایجاد کند؟
جای خالی زندگی:
روزگاری برای تولید کالائی، ابتدا نیاز سنجی میکردند و آنچه مردم به آن نیاز داشتنند را تولید میکردند، ولی درحال حاضر، کالائی با اهداف تجاری تولید میشود و بعد مردم را نیازمند ِ استفاده از آن میکنند، مشکل ِ ما نیز در مورد سردرگمی میان سنت و مدرنیته همین است، تکلیفمان مشخص نیست که ما نیاز به مدرن شدن داریم یا ما را نیازمند ِ این امر کردهاند؟
خلاء تعریف سبک زندگی موجب بروز چنین نظریاتی از جانب روشنفکران ما میشود، دیدگاه ِ فمنیستی که برای برخی افراد دستآویزی شده برای روشنفکرتر جلوه دادن خود و مهمتر از آن راهی ساده و سهلالوصول برای ورود به جرگه هنرمندانی که بلیط ورود به آن کمی توهین و تحقیر و نادیده گرفتن واقعیات است . وقتی منزلت و شکوفائی ِ زن تنها در کار کردن و فعالیتی نمادین در اجتماع باشد، و مسئلهای مانند تربیت و خانهداری به پستترین کارها و مایع خجالت زنان تنزل کند چه نتیجهای دارد جز سست شدن پایههای خانواده در جامعهای خانواده محور؟
آنچه که در اینجا قابل ذکر است، سوء استفادهی کارگردان از عادتها و احساسات زنان در برهههای مختلف زمانی از زندگیشان است، آنهم تنها برای به رخ کشیدن اینکه توانسته از برخی خط قرمزهای رایج رد شود، چرا که اگر قرار بود مسئله شرایط خاص بدنی بانوان در ماه، که چندین بار در فیلم مطرح و تکرار شده را باز کند، خود دلایل بسیاری برای عدم حضور مستمر و پرفشار زنان در جامعه و در کارهای پرمسئولیت و سخت میشد ذکرکرد که تمام نظریات مطرح شده در فیلم را نقض میکند.
و در پایان، میتوان خواستههای اصیل و فطری انسانی را مانند غیرت نادیده گرفت و حتی سرکوب کرد، نمونهاش را در غرب در دهههای اخیر شاهدیم، چیزی که عجیب است، شتاب ِ هنرمندان ِ وطنی برای رسیدن به آن مقصود نهائی است که چیزی جز گریز از دین و بنیان پاک و مستحکم خانواده نیست.
ارسالی از خبرنگار افتخاری مشرق: زهرا صالحی نیا
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.