به گزارش مشرق، فارس نوشت: امروز اگر از خوانندگان اشعار آييني و مداحان اهل بيت (ع) درباره پرکارترين شاعران حال حاضر کشور سئوال شود، قطعاً يکي از پنج گزينه موجود، سيدرضا مؤيد، شاعر بسيار فعال، باطراوت و دلسوخته مشهدي است که اين روزها به لطف خداوند در 68 سالگي زيست ميکند.
سادگي، رواني و انتخاب معاني همهفهم از بهترين صفات شعرهاي مؤيد است، اما او خود بهتر از هر کس ميداند که شعر، هرقدر صريح، صحيح و روان باشد باز خيلي زود کهنه ميشود و از صحنه ذهن مخاطبان بيرون ميرود؛ مگر اينکه اين شعر در وصف و مدح اهل معنا باشد؛ چه اينکه آنان خود به شعر، تازگي و جاودانگي ميبخشند و آوازه شاعر را در عرصه يک سرزمين بلند ميکنند.
مؤيد که زاده سال 1321 در خانوادهاي بسيار متدين در مشهدالرضا است و شعر گفتن در مسير جاودانگي از عنايتهاي امام هشتم به وي است، عقيده دارد که شاعر بايد مبشر باشد تا شعرش به مبدأ حق متصل شود و اگر چنين شد از فيوضات رحماني فيض ميبرد. چنانکه استاد شهريار در جايي ميگويد: «بايد شعر همهاش يک موضوع باشد، همهاش بيان توحيد باشد، شعر بايد به مقام ذکر برسد و جزو عبادات شود.»
و چنين است که مؤيد از سوي اهل بيت به سرودن شعرهاي آييني دعوت ميشود تا شعرش همه بيان توحيد باشد و به مقام ذکر برسد.
سيدرضا مؤيد، از اين رو يکي از شاعران بزرگ خطه خراسان است و در جوار آستان ملکوتي و نوراني ثامن الائمه (ع) زيست ميکند و شعر ميگويد. مؤيد، امروز به اعتبار تجربه و پختگي، کسوت و رتبهاي بلند در ميان شاعران آئيني مشهد و ايران دارد و از آئينيسرايان پرکار به شمار ميرود.
اما داستان اين همه ذوق و قريحه شعري به رؤيايي بازميگردد که در جواني ديده است. مؤيد در جواني شعرهايي ميگفته، اما اين اشعار، جنبه ولايي نداشته و طبعآزمايي او در منزلگاه اهل بيت عصمت و طهارت (ع) نبوده است. او شبي در رؤيا ميبيند که حضرت رضا (ع) به او ميگويد: «مؤيد، نزد ما بيا!».
همين رؤيا، او را به جانب ديگري از سرودن هدايت ميکند و به تعبير «عطايي خراساني»، شاعر ديگري از خطه خراسان، مؤيد رحل اقامت در خانه علي (ع) و آل علي ميافکند و ميسرايد:
اي مؤيد! من و عشق علي و مهر حسين
آنچه ميخواستم امروز دگر يافتهام
چنين ميشود که او با استعدادي سرشار و نبوغ فراوان با تمام وجود در اختيار اهل بيت (ع) پاي در ميدان ادبيات شيعه ميگذارد و مخلصانه و عارفانه ميسوزد و ميسرايد. مؤيد، هنگامي که شعر ميگويد و آن را براي ديگران ميخواند، خود ابتدا ميگريد و ميسوزد و بعد، آن را قرائت ميکند. اين از خصوصيات شعر اوست که از پس يک انقلاب دروني حاصل ميشود.
همانطور که پيش از اين نيز گفته شد، شعر مؤيد را در شمار سرودههاي ساده، سليس و بليغ ميدانند. عطايي خراساني درباره او مينويسد: «شعرش نه تنها از حيث معاني بلند انساني و عرفاني، مقامي بسيار ارجمند و والا دارد، بلکه از حيث سليسگويي و سادگي در کمال فصاحت و بلاغت است و بايد او را از شاعران و سخنسرايان معاصر دانست و از مفاخر فرهنگي ـ ادبي اين ديار.»
شايد بشود اين شاعر خراساني را اجتماعيترين و مردميترين شاعر معاصر نيز دانست که اين موقعيت را در پي سعي و مجاهدت بسيار در محبت و عشق به اهل بيت (ع) به دست آورده و خودش معترف است که از آستان ملکوتي حضرت رضا (ع) اين منزلت به او رسيده است.
از لطف اين امام، مؤيد مؤيد است
کو شاعر محمد و آلمحمد است
و در جايي ديگر ميگويد:
شعرم ز يُمن نام تو پيچيده هر کجا
آن سان که نور کرده پراکنده آفتاب
و باز در جاي ديگر ميسرايد:
جان مؤيد است بر اين خانه پايبند
زين خانه چون که رد تمنا نميشود
ديوان مدايح و مراثي اين شاعر دلسوخته در ابتداي دهه 70 در سه جلد گردآوري شد، اما سبک عرضه و ارائه آن به علاقهمندان بر حسب ماههاي سال و مناسبتهاي ويژه آن ماهها بود؛ بدين ترتيب که مناسبتهاي ماه محرم و صفر در يک جلد، مناسبتهاي ايام فاطميه در يک جلد و ساير مناسبتهاي مذهبي ماههاي بعد در واپسين جلد ديوان سهگانه مؤيد جا گرفتند.
در «گلهاي اشک» او که بيشتر مراثي و نوحههاي مؤيد از دو ماه محرم و صفر در آن گردآوري شده، ميشود به عمق دلدادگي و شيفتگي شاعر نسبت به قهرمانان بزرگ عاشورا و همچنين ارادتورزي و عاشقي او نسبت به روح مطهر رسول اکرم (ص)، امام مجتبي (ع) و حضرت رضا (ع) پي برد.
از او در سالهاي اخير آثار متعددي از جمله «بهار بيخزان (مجموعه مدايح و مراثي در منقبت ائمه عليهماالسلام)» و «يک کربلا عطش» به دست خواستاران و علاقهمندان رسيده و مداحان و نوحهخوانان، شعرهاي او را در سراسر کشور زمزمه ميکنند که اين رباعي، يکي از معروفترين آنها در وصف امام رضا (ع) است:
محبوب رضاست هر که دل ريشتر است
از کعبه صفاي اين حرم بيشتر است
اينجاست طبيبي که ندارد نوبت
هر دل که شکستهتر بود پيشتر است
او در مدح امام رئوف نيز سرودههاي متعددي دارد که چند بيت از غزل «ثامنالحجج» او را انتخاب کردهايم:
من کيستم؟ گداي تو يا ثامنالحجج
شرمنده عطاي تو يا ثامنالحجج
بالله نميروم بَرِ بيگانگان به عجز
تا هستم آشناي تو يا ثامنالحجج
از کار من گره نگشايد کسي مگر
دست گرهگشاي تو يا ثامنالحجج
تا آخرين نفس نکشم دست التجا
از دامن ولاي تو يا ثامنالحجج
خورشيد سطح خاک به پيش ملائک است
آن گنبد طلاي تو يا ثامنالحجج
سِرّ خداي هستي و راز نهان ماست
روشن به پيش رأي تو يا ثامنالحجج
خواهم ز بخت همت و از حق سعادتي
تا سر نهم به پاي تو يا ثامنالحجج
مؤيد در مصيبت شهادت امام رضا (ع) نيز سرودههاي جانسوزي دارد که آنها را ميشود در قالبهاي گوناگون از جمله مرثيه، نوحه و غزلمصيبت جستجو کرد. اين مرثيه با عنوان «حديث غربت» شايد يکي از زيباترين مراثي مؤيد باشد که همزمان با روز شهادت امام هشتم، علي بن موسيالرضا (ع) تقديم ميشود:
درون حجره غربت خدا خدا ميکرد
کسي که عقده دل را به مرگ وا ميکرد
شراره را نتوان با شراره کرد خموش
به غير زهر که او را ز غم رها ميکرد
رضا که هر نفسي داشت درد تازهتري
به زهر شعله برانگيز مرحبا ميکرد
نماز عيد چه آورد بر سرش که مدام
مثال فاطمه بر مرگ خود دعا ميکرد؟
نيافت ساحل امني به غير موج خطر
ميان لُجّه غم هرچه دست و پا ميکرد
چه جاي زهر هلاهل که بر شهادت او
غم مصاحبت قاتل اکتفا ميکرد
غريب و تشنه و تنها بدن کبود از زهر
فتاده بوده و با جان او چها ميکرد
به هر نگاه که ميبست و ميگشود از درد
جواد، نور دل خويش را صدا ميکرد
حديث غربتش اين بس که پاي تابوتش
دويده قاتل و گريان رضا رضا ميکرد
خوشا شبي که «مؤيد» به ياد غربت او
به اشک و زمزمه خود عزا به پا ميکرد