وی حرمسرایی عریض و طویل برای خود ساخت که وصف آن در تاریخها و سفرنامههای آن دوره آمده است. به سخن عینالسلطنه 112 زن عقدی و صیغهای داشت که به همراه نوکر و کلفتها بیش از 2000 نفر بودند. البته این رقم جای شگفتی نیست، چرا که اعتمادالسلطنه ذیل رویدادهای دوشنبه سلخ ربیعالثانی سال 1302 هـ.ق یک دهه پیش از قتل وی چنین گزارش میدهد: «بندگان همایون بعد از ماه صفر تاکنون، سه دختر صیغه کردند». شاهنشاه ایران با چنین شرایطی شاید حق داشت پادشاهان دیگری را که ساده و بدون این قیود و دستگاهها زندگی میکردند به دیده تحقیر بنگرد. چنان که در سفر نخست خود به فرنگستان هنگامی که دریافت ویلهلم اول،امپراتور آلمان یک زن بیشتر ندارد و ملکه اگوستا را به او معرفی کردند، گفت: عجب! امپراتور آلمان یک زن بیشتر ندارد آنهم به این پیری؟
با قتل ناصرالدینشاه و ورود حرمسرای شاه جدید، زنان «شاه شهید» باید حرمخانه را تخلیه میکردند. بنابراین آنان را روز ششم محرم 1313 هـ . ق. پیش از پایان عدهشان از اندرون بیرون کردند. گروهی با الاغ کرایه، دستهای با تراموا، شماری پیاده و برخی نیز با کالسکه بیرون رفتند. مردم هم دستهدسته و گروه گروه در خیابان ایستاده بودند و تماشا میکردند. هر کس به خود وعده میداد و یکی را انتخاب میکرد. این زنها که سایه آنها را آسمان نمیدید و در وقت بیرونآمدن صدای «دور شو کور شو پس برو» گوش عالم را کر میکرد به این حال بیرون میرفتند و دل مردم به حال آنها میسوخت. آنها در تمام کوچهها و محلات شهر پراکنده شدند. بعضیها که جا و مکان نداشتند به خانه های دختران ناصرالدینشاه و اقوام دور خود پناه بردند.
به سخن عینالسلطنه «هیچ صحبتی در آن روزها بیشتر از این صحبت رواج نداشت. هر دو نفر آدمی که در جایی نشسته بودند از این موضوع صحبت میکردند. طوری صحبت آنها شیوع دارد که بالاتر از صحبت قتل شاه در این ایام است. 50 سال سلطنت ناصرالدینشاه و 70 سال عمر او به جمعآوری و تربیت اینها صرف شد و حقیقت از هرجهت در این کار استاد بود و مثل او احدی در این کار قوه و قدرت نداشت.»
در زمان مظفرالدینشاه حرمسرا محدودتر شد و با روی کار آمدن محمدعلیشاه بساط حرمخانه تقریبا برچیده شد؛ چرا که وی جز ملکه جهان، مادر ولیعهد احمد میرزا همسر دیگری نداشت و از ترس وی همسر دیگری برنگزید. پسرش احمدشاه نیز اگرچه چندین همسر داشت، اما حرمسرا تشکیل نداد.