گروه ورزشی مشرق، در دهه هفتاد بود که فائزه هاشمی به یکی از مهمترین تصمیم سازان ورزش کشور تبدیل شده بود. دولت دو دوره ای پدر و دامنه وسیع فعالیت فرزندان وی موجب شده بود تا فائزه بتواند از اضلاع اصلی تصمیم گیران باشد؛ به خصوص وجود مهندس مصطفی هاشمی طبا که برابر وی و خانواده رئیس جمهوری وقت تسلیم مطلق بود.
در چنین فضایی بود که هاشمی میدان دار فعالیت در عرصه ورزش بانوان شد و در میدان بین المللی نیز با تشکیل فدراسیون اسلامی ورزش بانوان، به ایجاد و تثبیت جایگاه خود پرداخت. شاید بتوان ادعا داشت وی نیز مانند سایر تصمیم سازان آن دوران که تمایلات غربی داشتند، در این زمینه مروج "فمنیسم" در ورزش کشور شد و در ورزش بانوان چنین طراحی را در ذهن داشت. البته نمی توان منکر برخی اقدامات مثبت وی در آن روزها شد که در رشد ورزش بانوان موثر و قابل توجه است.
گذر زمان و تغییر شرایط موجب شد تا برای مدتی از عرصه حذف شود تا این روزها که زمزمه های بازگشت وی و راه اندازی مجدد فدراسیون اسلامی ورزش بانوان به گوش می رسد. در این بین، گفت و گویی داشته که شامل نکاتی و حواشی است. البته، این مطلب فارغ از نقش وی در خانواده حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و توجه به این نسبت خانوادگی نگاشته شده و صرفا نگاهی پرسشی در موضوع ورزش دارد. از سویی، به فعالیت های گذشته نیز توجه چندانی از منظر انتقادی ندارد که خود حدیث مفصلی است و در این مقال نمی گنجد. به همین دلایل، این مطلب را باید از منظری ورزشی و تحلیلی مورد توجه قرار داد.
فمنیست های سرخورده و بازگشتی مجدد؟
اولین نکته، باورداشت این گروه است که در راس آنها "فائزه هاشمی" قرار دارد. این جریان که در دهه هفتاد فعالیت زیادی داشت، نتوانست اقبال چندانی میان عامه مردم و بدنه دستگاه ورزش داشته و در عرصه مدیریتی با تغییر دولت، جای خود را به گروه های دیگر داد. در واقع، باید به این نکته توجه داشت که این جریان اگرچه دیرینه قابل توجهی دارد؛ اما فاقد پایگاه اجتماعی و تخصصی است. همین نیز باعث شده تا وصف "سرخورده" داشته باشد که منجر به اظهارات پرخاشگرایانه انها شده است (در ادامه به این بخش بیشتر خواهیم پرداخت.)
فائزه هاشمی با توجه به کارنامه دهه هفتاد، اکنون در حالی صحبت از بازگشت می کند که خود بهتر می داند بدنه ورزش اقبالی به وی در سال های حضورش نداشته است. اکنون نیز فشارهای سیاسی موجب شده تا امکان حضور مجددش ایجاد شده و از آن صحبت به میان بیاید. البته، ریشه یابی فمنیسم و زمینه های تربیتی، شخصیتی، خانوادگی، اجتماعی و ... آن، بحثی مفصل است که خود به مجالی مکفی نیازمند است. اینکه چرا اقلیتی در جامعه دچار چنین حس و خواست می شوند، می تواند ریشه در عقده های جنسی، محیطی و ... داشته باشد که در آینده بدان خواهیم پرداخت و مورد نظر نگارنده نیست.
اکنون به نقل برخی جملات خانم هاشمی و ذکر برخی نکات درباره آن خواهیم پرداخت.
نبود خانم هاشمی و تیمشان در ساختار ورزش، دلالتی بر مشکلات بخش مدیریتی داشته است؟ شرایط بحرانی مورد نظر وی چه دلایلی داشته و برآمده از چه ادله عقلی است؟ آیا با بازگشت وی و راه اندازی این فدراسیون، این مشکلات مرتفع شده و رضایت از دولت جدید در موضوع بانوان جلب می شود؟ و ... در حقیقت، بیان جملات کلی و فاقد مابه ازای بیرونی از سوی خانم هاشمی، خود دلالت بر نداشتن استدلال و پشتوانه ای جدی برای ادعاهای وی است ...
فدراسیونی با کارنامه و کارکرد نامشخص
"با راه اندازی مجدد فدراسیون اسلامی ورزش زنان حتما موافق هستم و آن را برای توسعه ورزش زنان و حل مشکلات آنها به ویژه در بخش مدیریتی در این شرایط بحرانی ضروری می دانم ..."
هاشمی در حالی صحبت از فدراسیون اسلامی ورزش بانوان می کند که تا به امروز، کارکرد و هدف این فدراسیون به درستی مشخص نشده است. از سویی، مشخص نیست این مجموعه چه کارنامه ای در سال های فعالیتش داشته که اینک بار دیگر از راه اندازی آن سخن به میان آمده است. برخی چنین سازمانی را محلی برای اجتماع برخی شاهزاده ها و متمولان عرب می دانند که فاقد مابه ازایی ورزشی است. از سمت دیگر، در حالی صحبت از ورزش بانوان مسلمان می شود که فلسفه وجود این فدراسیون، بیشتر به زمینه ای جهت عادی سازی حضور ورزش های غربی در کشورهای مسلمان شبیه بوده است. تا به امروز ترتیب و ارتباط خاصی میان اسم و فعالیت های این مجموعه نبوده و عمدتا محلی برای فعالیت هایی بوده که رنگ و بوی ورزشی نداشته است.
در این سخنان، اشاره ای به بخش مدیریتی ورزش بانوان و شرایط بحرانی می شود. البته پرسشگر نمی پرسد چه بحران و مشکلی در این حوزه ها وجود دارد. آیا نبود خانم هاشمی و تیمشان در ساختار ورزش، دلالتی بر مشکلات بخش مدیریتی داشته است؟ شرایط بحرانی مورد نظر وی چه دلایلی داشته و برآمده از چه ادله عقلی است؟ آیا با بازگشت وی و راه اندازی این فدراسیون، این مشکلات مرتفع شده و رضایت از دولت جدید در موضوع بانوان جلب می شود؟ و ... در حقیقت، بیان جملات کلی و فاقد مابه ازای بیرونی از سوی خانم هاشمی، خود دلالت بر نداشتن استدلال و پشتوانه ای جدی برای ادعاهای وی است.
ادعاهای کلی، بدون استدلال و شخصی!
"روند ورزش زنان پس از انقلاب را به سه دوره تقسیم می کنم. از پیروزی انقلاب تا دوره آقای مهر علیزاده ، از دوره آقای مهر علیزاده تا پیروزی آقای روحانی و دوره کوتاه آقای گودرزی. ورزش زنان در دوره اول سیرصعودی خوب و قابل توجهی داشت و توانست قله های زیادی را فتح کند. در دروه دوم سیر نزولی ورزش بانوان آغاز شد و تا پایان آن دوره اوضاع اسفناکی را پیدا کرد و در دوره سوم که حدود 2 ماه از آن می گذرد شروع راضی کننده وقابل توجهی را مشاهده نکرده ام ..."
بار دیگر ادعاهای کلی، فاقد استدلال و براساس "تفسیر شخصی و منیت فردی" از سوی خانم هاشمی ارائه می شود که جای تعجب دارد. برای شخصی که ورزش بانوان در جهان اسلام را مدیون خود و فدراسیونش می داند، اینگونه صحبت کردن می تواند دلالت های نامطلوبی داشته باشد. در واقع، این سخنان که پس از دوری چند ساله از ورزش عنوان می شود، می تواند مبنای تحلیل دقیقی از تفکری باشد که این روزها داعیه مدیریت دارد. البته، این تفکر نیز چندین سال بر مسند قدرت بوده است!
مروری بر این ادعاهاس خانم هاشمی و نظاره ای بر حجم فعالیت ها در سال های اخیر (براساس تقسیم بندی خانم هاشمی)، این ذهنیت را ایجاد می کند که مبنایی سیاسی و شخصی وجود دارد. یک نگاه نفسانی معطوف به قدرت موجب شده تا چنین سیاه نمایی و تفسیرهای متزلزل و عامیانه ای صورت گیرد که ریشه در برخوردها و منازعات سیاسی دارد. مخاطب از خود می پرسد که این نگاه ناشی از حضور مهندس مهرعلیزاده در انتخابات 84 و شکست حجت الاسلام هاشمی نیست؟ چرا باید با تمایلات سیاسی و شخصی خود به تفسیر رویدادهای ورزش بانوان بپردازد؟ ...
خانم هاشمی در حالی دوره اول ورزش بانوان را صعودی و مطلوب می داند که صرفا با حضور ایشان و یارانشان همراه بوده است. به راستی، چرا باید آن دوران را متصف به این صفات دانست؟ چرا سایر دوران را این چنین تیره و تار می داند؟ استناد این ادعاها بر چه مفروضات و آمار و ارقامی است؟ نگاهی اجمالی و ساده به آمار موجود در نهادهای مسئول، حکایت از آن دارد که ورزش بانوان در این دوران به ادعای ایشان دارای وضع اسفناک، با گسترش کمی و کیفی خیره کننده ای مواجه شده است؟
مروری بر این ادعاها و نظاره ای بر حجم فعالیت ها در سال های اخیر (براساس تقسیم بندی خانم هاشمی)، این ذهنیت را ایجاد می کند که مبنایی سیاسی و شخصی وجود دارد. یک نگاه نفسانی معطوف به قدرت موجب شده تا چنین سیاه نمایی و تفسیرهای متزلزل و عامیانه ای صورت گیرد که ریشه در برخوردها و منازعات سیاسی دارد. مخاطب از خود می پرسد که این نگاه ناشی از حضور مهندس مهرعلیزاده در انتخابات 84 و شکست حجت الاسلام هاشمی نیست؟ آیا حجم اقدامات و فعالیت ها در دهه گذشته قابل قیاس با دوران طلایی ورزش بانوان از منظر خانم هاشمی است؟ چرا باید با تمایلات سیاسی و شخصی خود به تفسیر رویدادهای ورزش بانوان بپردازد؟
نگاه سیاسی، نفسانی و نگرانی از آینده ورزش بانوان
" از سال 1368 تا سه دوره 3 عضو از 11 عضو هیات اجرایی المپیک، زنان بودند و متاسفانه به جای رشد عقب گرد داشته و به یک خانم رسیده است . در طول آن سال ها یعنی همان دوران طلایی ورزش کارهای زیادی انجام شد مثلا اساسنامه المپیک اصلاح شد و تعداد خانم های عضو مجمع المپیک حداقل به 10 نفر افزایش یافت و متاسفانه در این دوره از برکات آقای قدمی در المپیک و در ورزش نه تنها فدراسیون اسلامی ورزش زنان را از اساسنامه حذف کردند؛ بلکه اساسنامه را طوری خراب کردند که در این مجمع که در 30 دی برگزار خواهد شد فقط چهار خانم عضو مجمع هستند، 4 نفر از 63 نفر! یعنی حدود 5 درصد آیا این نسبت به جمعیت 50 درصدی زنان عادلانه است آیا منطبق با اهداف و دستور العمل ها و توصیه های IOC می باشد؟"
اوج استدلال خانم هاشمی در نقد وضعیت ورزش، استناد به حذف فدراسیون وی از عرصه و یک نگاه عددی است. این جملات نگارنده را به یاد اصطلاحی می اندازد که از قیاست خنده آمد خلق را! خانم هاشمی در حالی این سخنان را مطرح می کند که به نظر می رسد یا فاقد اطلاعات و سواد لازم است یا چنین تصور می کند که مخاطبان اقلی از دانش و آگاهی را ندارند. شاید هم دوری چندین ساله باعث شده تا ندانند که دیگر مثل گذشته نیست که بتوان هر ادعایی را مطرح کرد و مخاطبان را فریب داد.
به راستی، کدام دستورالعمل و توصیه ای از نهادهای فرادستی ورزش جهان دلالت بر این دارد که صرف افزایش عددی دلالت بر تحقق نگاه مورد نظر خانم هاشمی است؟ در خود نهادی مانند کمیته بین المللی المپیک، چه تعداد عضور خانم وجود دارد؟ درصد پست های ارائه شده از سوی این نهاد به بانوان در قیاس با آقایان، چه درصدی را شکل می دهد؟ شاید هم آنها دچار نگاه مردسالار و ضدزن شده اند که همگان بی خبرند! از سوی دیگر، دوستان و یاران خنم هاشمی مانند شیخ احمد که اینک شورای المپیک آسیا در قبضه خود دارند، چه جایگاهی را برای زنان طراحی کرده اند؟ و ...
در خود نهادی مانند کمیته بین المللی المپیک چه تعداد عضور خانم وجود دارد؟ درصد پست های ارائه شده از سوی این نهاد به بانوان در قیاس با آقایان، چه نموداری را شکل می دهد؟ شاید هم آنها دچار نگاه مردسالار و ضدزن شده اند که همگان بی خبرند! از سوی دیگر، دوستان و یاران خنم هاشمی مانند شیخ احمد که اینک شورای المپیک آسیا در قبضه خود دارند، چه جایگاهی را برای زنان طراحی کرده اند؟ ...
خانم هاشمی که از دهه هفتاد تا کنون در عرصه نبوده، در حالی این مطالب را عنوان می کند که ضعف در استدلال و بینات موجب می شود تا مخاطب بر این باشد که این جملات برآمده از خواهشی نفسانی و سیاسی تعبیر شود. این رفتار بار دیگر این ذهنیت را در ذهن تداعی می کند که جریان های فمنیست سرخورده بار دیگر قصد دارند به ساختار ورزش نفوذ کنند و روزهای سیاه ورزش بانوان تکرار شود؛ روزهایی که این پدیده تبدیل به ابزاری برای مقاصد سیاسی و شخصی شده بود. باید نگران فردا و فرداهای نه چندان دور ورزش بانوان بود.
در چنین فضایی بود که هاشمی میدان دار فعالیت در عرصه ورزش بانوان شد و در میدان بین المللی نیز با تشکیل فدراسیون اسلامی ورزش بانوان، به ایجاد و تثبیت جایگاه خود پرداخت. شاید بتوان ادعا داشت وی نیز مانند سایر تصمیم سازان آن دوران که تمایلات غربی داشتند، در این زمینه مروج "فمنیسم" در ورزش کشور شد و در ورزش بانوان چنین طراحی را در ذهن داشت. البته نمی توان منکر برخی اقدامات مثبت وی در آن روزها شد که در رشد ورزش بانوان موثر و قابل توجه است.
گذر زمان و تغییر شرایط موجب شد تا برای مدتی از عرصه حذف شود تا این روزها که زمزمه های بازگشت وی و راه اندازی مجدد فدراسیون اسلامی ورزش بانوان به گوش می رسد. در این بین، گفت و گویی داشته که شامل نکاتی و حواشی است. البته، این مطلب فارغ از نقش وی در خانواده حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و توجه به این نسبت خانوادگی نگاشته شده و صرفا نگاهی پرسشی در موضوع ورزش دارد. از سویی، به فعالیت های گذشته نیز توجه چندانی از منظر انتقادی ندارد که خود حدیث مفصلی است و در این مقال نمی گنجد. به همین دلایل، این مطلب را باید از منظری ورزشی و تحلیلی مورد توجه قرار داد.
فمنیست های سرخورده و بازگشتی مجدد؟
اولین نکته، باورداشت این گروه است که در راس آنها "فائزه هاشمی" قرار دارد. این جریان که در دهه هفتاد فعالیت زیادی داشت، نتوانست اقبال چندانی میان عامه مردم و بدنه دستگاه ورزش داشته و در عرصه مدیریتی با تغییر دولت، جای خود را به گروه های دیگر داد. در واقع، باید به این نکته توجه داشت که این جریان اگرچه دیرینه قابل توجهی دارد؛ اما فاقد پایگاه اجتماعی و تخصصی است. همین نیز باعث شده تا وصف "سرخورده" داشته باشد که منجر به اظهارات پرخاشگرایانه انها شده است (در ادامه به این بخش بیشتر خواهیم پرداخت.)
فائزه هاشمی با توجه به کارنامه دهه هفتاد، اکنون در حالی صحبت از بازگشت می کند که خود بهتر می داند بدنه ورزش اقبالی به وی در سال های حضورش نداشته است. اکنون نیز فشارهای سیاسی موجب شده تا امکان حضور مجددش ایجاد شده و از آن صحبت به میان بیاید. البته، ریشه یابی فمنیسم و زمینه های تربیتی، شخصیتی، خانوادگی، اجتماعی و ... آن، بحثی مفصل است که خود به مجالی مکفی نیازمند است. اینکه چرا اقلیتی در جامعه دچار چنین حس و خواست می شوند، می تواند ریشه در عقده های جنسی، محیطی و ... داشته باشد که در آینده بدان خواهیم پرداخت و مورد نظر نگارنده نیست.
اکنون به نقل برخی جملات خانم هاشمی و ذکر برخی نکات درباره آن خواهیم پرداخت.
نبود خانم هاشمی و تیمشان در ساختار ورزش، دلالتی بر مشکلات بخش مدیریتی داشته است؟ شرایط بحرانی مورد نظر وی چه دلایلی داشته و برآمده از چه ادله عقلی است؟ آیا با بازگشت وی و راه اندازی این فدراسیون، این مشکلات مرتفع شده و رضایت از دولت جدید در موضوع بانوان جلب می شود؟ و ... در حقیقت، بیان جملات کلی و فاقد مابه ازای بیرونی از سوی خانم هاشمی، خود دلالت بر نداشتن استدلال و پشتوانه ای جدی برای ادعاهای وی است ...
فدراسیونی با کارنامه و کارکرد نامشخص
"با راه اندازی مجدد فدراسیون اسلامی ورزش زنان حتما موافق هستم و آن را برای توسعه ورزش زنان و حل مشکلات آنها به ویژه در بخش مدیریتی در این شرایط بحرانی ضروری می دانم ..."
هاشمی در حالی صحبت از فدراسیون اسلامی ورزش بانوان می کند که تا به امروز، کارکرد و هدف این فدراسیون به درستی مشخص نشده است. از سویی، مشخص نیست این مجموعه چه کارنامه ای در سال های فعالیتش داشته که اینک بار دیگر از راه اندازی آن سخن به میان آمده است. برخی چنین سازمانی را محلی برای اجتماع برخی شاهزاده ها و متمولان عرب می دانند که فاقد مابه ازایی ورزشی است. از سمت دیگر، در حالی صحبت از ورزش بانوان مسلمان می شود که فلسفه وجود این فدراسیون، بیشتر به زمینه ای جهت عادی سازی حضور ورزش های غربی در کشورهای مسلمان شبیه بوده است. تا به امروز ترتیب و ارتباط خاصی میان اسم و فعالیت های این مجموعه نبوده و عمدتا محلی برای فعالیت هایی بوده که رنگ و بوی ورزشی نداشته است.
در این سخنان، اشاره ای به بخش مدیریتی ورزش بانوان و شرایط بحرانی می شود. البته پرسشگر نمی پرسد چه بحران و مشکلی در این حوزه ها وجود دارد. آیا نبود خانم هاشمی و تیمشان در ساختار ورزش، دلالتی بر مشکلات بخش مدیریتی داشته است؟ شرایط بحرانی مورد نظر وی چه دلایلی داشته و برآمده از چه ادله عقلی است؟ آیا با بازگشت وی و راه اندازی این فدراسیون، این مشکلات مرتفع شده و رضایت از دولت جدید در موضوع بانوان جلب می شود؟ و ... در حقیقت، بیان جملات کلی و فاقد مابه ازای بیرونی از سوی خانم هاشمی، خود دلالت بر نداشتن استدلال و پشتوانه ای جدی برای ادعاهای وی است.
ادعاهای کلی، بدون استدلال و شخصی!
"روند ورزش زنان پس از انقلاب را به سه دوره تقسیم می کنم. از پیروزی انقلاب تا دوره آقای مهر علیزاده ، از دوره آقای مهر علیزاده تا پیروزی آقای روحانی و دوره کوتاه آقای گودرزی. ورزش زنان در دوره اول سیرصعودی خوب و قابل توجهی داشت و توانست قله های زیادی را فتح کند. در دروه دوم سیر نزولی ورزش بانوان آغاز شد و تا پایان آن دوره اوضاع اسفناکی را پیدا کرد و در دوره سوم که حدود 2 ماه از آن می گذرد شروع راضی کننده وقابل توجهی را مشاهده نکرده ام ..."
بار دیگر ادعاهای کلی، فاقد استدلال و براساس "تفسیر شخصی و منیت فردی" از سوی خانم هاشمی ارائه می شود که جای تعجب دارد. برای شخصی که ورزش بانوان در جهان اسلام را مدیون خود و فدراسیونش می داند، اینگونه صحبت کردن می تواند دلالت های نامطلوبی داشته باشد. در واقع، این سخنان که پس از دوری چند ساله از ورزش عنوان می شود، می تواند مبنای تحلیل دقیقی از تفکری باشد که این روزها داعیه مدیریت دارد. البته، این تفکر نیز چندین سال بر مسند قدرت بوده است!
مروری بر این ادعاهاس خانم هاشمی و نظاره ای بر حجم فعالیت ها در سال های اخیر (براساس تقسیم بندی خانم هاشمی)، این ذهنیت را ایجاد می کند که مبنایی سیاسی و شخصی وجود دارد. یک نگاه نفسانی معطوف به قدرت موجب شده تا چنین سیاه نمایی و تفسیرهای متزلزل و عامیانه ای صورت گیرد که ریشه در برخوردها و منازعات سیاسی دارد. مخاطب از خود می پرسد که این نگاه ناشی از حضور مهندس مهرعلیزاده در انتخابات 84 و شکست حجت الاسلام هاشمی نیست؟ چرا باید با تمایلات سیاسی و شخصی خود به تفسیر رویدادهای ورزش بانوان بپردازد؟ ...
خانم هاشمی در حالی دوره اول ورزش بانوان را صعودی و مطلوب می داند که صرفا با حضور ایشان و یارانشان همراه بوده است. به راستی، چرا باید آن دوران را متصف به این صفات دانست؟ چرا سایر دوران را این چنین تیره و تار می داند؟ استناد این ادعاها بر چه مفروضات و آمار و ارقامی است؟ نگاهی اجمالی و ساده به آمار موجود در نهادهای مسئول، حکایت از آن دارد که ورزش بانوان در این دوران به ادعای ایشان دارای وضع اسفناک، با گسترش کمی و کیفی خیره کننده ای مواجه شده است؟
مروری بر این ادعاها و نظاره ای بر حجم فعالیت ها در سال های اخیر (براساس تقسیم بندی خانم هاشمی)، این ذهنیت را ایجاد می کند که مبنایی سیاسی و شخصی وجود دارد. یک نگاه نفسانی معطوف به قدرت موجب شده تا چنین سیاه نمایی و تفسیرهای متزلزل و عامیانه ای صورت گیرد که ریشه در برخوردها و منازعات سیاسی دارد. مخاطب از خود می پرسد که این نگاه ناشی از حضور مهندس مهرعلیزاده در انتخابات 84 و شکست حجت الاسلام هاشمی نیست؟ آیا حجم اقدامات و فعالیت ها در دهه گذشته قابل قیاس با دوران طلایی ورزش بانوان از منظر خانم هاشمی است؟ چرا باید با تمایلات سیاسی و شخصی خود به تفسیر رویدادهای ورزش بانوان بپردازد؟
نگاه سیاسی، نفسانی و نگرانی از آینده ورزش بانوان
" از سال 1368 تا سه دوره 3 عضو از 11 عضو هیات اجرایی المپیک، زنان بودند و متاسفانه به جای رشد عقب گرد داشته و به یک خانم رسیده است . در طول آن سال ها یعنی همان دوران طلایی ورزش کارهای زیادی انجام شد مثلا اساسنامه المپیک اصلاح شد و تعداد خانم های عضو مجمع المپیک حداقل به 10 نفر افزایش یافت و متاسفانه در این دوره از برکات آقای قدمی در المپیک و در ورزش نه تنها فدراسیون اسلامی ورزش زنان را از اساسنامه حذف کردند؛ بلکه اساسنامه را طوری خراب کردند که در این مجمع که در 30 دی برگزار خواهد شد فقط چهار خانم عضو مجمع هستند، 4 نفر از 63 نفر! یعنی حدود 5 درصد آیا این نسبت به جمعیت 50 درصدی زنان عادلانه است آیا منطبق با اهداف و دستور العمل ها و توصیه های IOC می باشد؟"
اوج استدلال خانم هاشمی در نقد وضعیت ورزش، استناد به حذف فدراسیون وی از عرصه و یک نگاه عددی است. این جملات نگارنده را به یاد اصطلاحی می اندازد که از قیاست خنده آمد خلق را! خانم هاشمی در حالی این سخنان را مطرح می کند که به نظر می رسد یا فاقد اطلاعات و سواد لازم است یا چنین تصور می کند که مخاطبان اقلی از دانش و آگاهی را ندارند. شاید هم دوری چندین ساله باعث شده تا ندانند که دیگر مثل گذشته نیست که بتوان هر ادعایی را مطرح کرد و مخاطبان را فریب داد.
به راستی، کدام دستورالعمل و توصیه ای از نهادهای فرادستی ورزش جهان دلالت بر این دارد که صرف افزایش عددی دلالت بر تحقق نگاه مورد نظر خانم هاشمی است؟ در خود نهادی مانند کمیته بین المللی المپیک، چه تعداد عضور خانم وجود دارد؟ درصد پست های ارائه شده از سوی این نهاد به بانوان در قیاس با آقایان، چه درصدی را شکل می دهد؟ شاید هم آنها دچار نگاه مردسالار و ضدزن شده اند که همگان بی خبرند! از سوی دیگر، دوستان و یاران خنم هاشمی مانند شیخ احمد که اینک شورای المپیک آسیا در قبضه خود دارند، چه جایگاهی را برای زنان طراحی کرده اند؟ و ...
در خود نهادی مانند کمیته بین المللی المپیک چه تعداد عضور خانم وجود دارد؟ درصد پست های ارائه شده از سوی این نهاد به بانوان در قیاس با آقایان، چه نموداری را شکل می دهد؟ شاید هم آنها دچار نگاه مردسالار و ضدزن شده اند که همگان بی خبرند! از سوی دیگر، دوستان و یاران خنم هاشمی مانند شیخ احمد که اینک شورای المپیک آسیا در قبضه خود دارند، چه جایگاهی را برای زنان طراحی کرده اند؟ ...
خانم هاشمی که از دهه هفتاد تا کنون در عرصه نبوده، در حالی این مطالب را عنوان می کند که ضعف در استدلال و بینات موجب می شود تا مخاطب بر این باشد که این جملات برآمده از خواهشی نفسانی و سیاسی تعبیر شود. این رفتار بار دیگر این ذهنیت را در ذهن تداعی می کند که جریان های فمنیست سرخورده بار دیگر قصد دارند به ساختار ورزش نفوذ کنند و روزهای سیاه ورزش بانوان تکرار شود؛ روزهایی که این پدیده تبدیل به ابزاری برای مقاصد سیاسی و شخصی شده بود. باید نگران فردا و فرداهای نه چندان دور ورزش بانوان بود.