این خانواده 19 فرزند داشتند که 11 تای آنها دختر و 8 تای آنها پسر بودند. از پسرها فقط سه تای آنها به کار بافت فرش مشغول بودند و بقیه بیکار. دختران خانواده که از 34 ساله بودند تا 7 ساله هیچکدام سواد خواندن و نوشتن نداشتند به همین خاطر هیچکدامشان حتی مادر خانواده توانایی فارسی صحبت کردن و فهمیدن کلمات فارسی را نداشتند و فقط به کردی صحبت میکردند. پسران هم فارسی میفهمیدند اما تا کلاس پنجم بیشتر درس نخوانده بودند.
در بین اجرای برنامه کنایهها و تخریبهای بسیاری توسط مجری برنامه روانه فرزندان این خانواده شد. پرویز یکی از پسران که بیکار هم بود و ازدواج هم کرده بود مدام با متلکهای مجری مواجه میشد. «کی به تو زن داده وقتی بیکاری؟»» معلومه انگیزه هیچ کاری هم نداری» «چطوری بیکار؟» و مواردی از این دست. خندههای تمسخرانه و نگاههایی از بالا به پایین به پسران این خانواده خیلی در طول برنامه خودنمایی میکرد. هرکدام از فرزندان که به نوبت وارد میشدند با متلک مجری که «هر چی میآیند تمام نمیشود» مواجه میشدند. بهرام پسر بزرگ خانواده که با یادگرفتن فرش بافی و آموزش آن به خانواده ممر درآمدی فراهم کرده بود سخنگوی جمع بود.
از هر ده جمله بهرام شاید پنج جمله آن این بود «ما پول نداریم»» فرش فقط پول نان و چایی ما میشود» «ما فقیر هستیم» «روستای ما نزدیک مرز است و مجبوریم همه در یک خانه زندگی کنیم» و به طور کلی ترجیع بند حرفهای بهرام این بود» ما فقیر هستیم». و در آخر هم نتیجه این برنامه این شد که مسئولین به داد این خانواده و این روستا برسند.
برنامه ویتامین 3
واقعا با دعوت این خانواده به برنامه صبحگاهی شبکه سه قرار است چه پیامی به مخاطبین منتقل شود؟ تعدد فرزند آوری؟ آیا اولین جملهای که به زبان هر بیننده جاری میشود این نخواهد بود که» شما که هیچ امکاناتی ندارید چرا فرزند زیاد میآورید؟» آیا این برنامه سعی داشت بینندهها را با مفهوم والای جایگاه رزق انسان در هستی آشنا کند یا برعکس با جملات متعدد پسر بزرگ خانواده این طور القا شود که این خانواده در فقر مطلق به سر میبرند و علت این فقر هم تعدد فرزندان است.
متاسفانه برنامه سازان سیما جهت درست ترویج افزایش جمعیت را گم کردهاند. به گمان آنان هر وقت از تعدد فرزند صحبت میشود حتما باید هر خانواده 7 – 8 فرزند داشته باشد در صورتیکه قضیه این گونه نیست. سیاست در این زمینه رفتن به سمت فاصله گرفتن از تک فرزندی است. اگر به همین منوال برنامههای سیما ادامه پیدا کند قطعا ماجرای افزایش جمعیت نه تنها به سخره گرفته میشود بلکه اثری عکس نیز خواهد داشت.
اما در پایان سخنی با مجری برنامه:
آقای ضیا، شما که چند سالی است خوب جای پا در برنامههای سیما باز کردهای باید به شما بگوییم جوانی که در دور افتادهترین روستای ایران که هم مرز با ترکیه است و بدون هیچ امکاناتی بیکار است خیلی جای خرده گرفتن ندارد بلکه باید این متلکهای خود را نثار مسئولانی کنید که حتی یک بار هم پا به این روستا نگذاشتهاند. شما که رفتن به کنسرت را یکی از پارامترهای امکانات میشمارید حتی یک بار هم زحمت تهیه نفت برای رهایی از سرما را به جان نخریدهای. معصومیت و صداقت چشمهای فرزندان این خانواده چیزهای کمی نیست که شما با متلکها و خندههای بیجای خود به سخره میگیری. پدر این خانواده قطعا نگاهش به آسمان است نه کلانشهرها و نه کلان مسئولها پس شما بهتر است غصه خودت را بخوری که با اینهمه امکانات هنوز مجردی!
منبع: صاحب نیوز