هر چند روحانی توانست با ارائه مفاهیم و گفتمانی اعتدال گرایانه بخشی از افکار عمومی را با خود همراه کند اما فقدان پایگاه اجتماعی و پشتوانه رأی سازمان یافته باعث شد تا از نخستین ماههای پس از پیروزی به سمت یک جریان خاص کرنش نشان دهد. تغییر مدیران و انتصاب افرادی معلوم الحال در حوزه های فرهنگ، اقتصاد، مراکز علمی و دانشگاهی و... دلیل روشنی بر این مدعاست.
اما واکنش ها به اینجا ختم نشد؛ برخی در تحلیل انتخابات و رفتار شناسی دکتر روحانی عنوان کردند که روحانی همان هاشمی کوچک است و پیش بینی کردند که ایشان نیز همانند هاشمی زمینه ساز دوم خردادی دیگر خواهد شد. برخی دیگر اما دولت وی را اولین دولت چهار ساله در ایران می دانند و بر این عقیده اند که دولت روحانی دولت یک دوره ای خواهد شد. اصلاح طلبان نیز که خود را مستحق مالکیت دولت دانسته و روحانی را مستاجر خود می دانند، دولت یازدهم را «دولت محلل» و یا «دولت دوران گذار» قلمداد می کنند.
کافی است در اظهارات و مواضع برخی از افراد و چهره های تأثیر گذار این جریان تأمل کنید:
«... شکاف های موجود در جامعه با گفتمان اعتدال حل نخواهد شد... اکثر اصلاح طلبان نمی توانند با قدرت وداع کنند.آنها می خواهند خود را در قدرت حفظ کنند و در صورت لزوم به دیگران هم بقبولانند شرایط چنان که تصور می کنند بد نیست...اگر نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه به لحاظ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بتوانند خود را مقداری باز سازی کنند مثبت است اما اگر گمان شود با این دولت می توان مسیری هموار و طولانی را طی کرد، این وهم است و ناشدنی.» (حاتم قادری در گفتگو با روزنامه شرق)
« گفتمان اعتدالگرایی در صورتی که نتواند استعداد هژمونیک و استعاری خود را حفظ کند و به مثابه برترین بازی در شهر در آینده نیز نقشآفرینی کند دیری نخواهد پائید که عبور از آن آغاز خواهد شد.» (محمد رضا تاجیک در گفتگو با خبرگزاری مهر)
براستی رابطه بین خاتمی و همفکرانش با دولت روحانی چه رابطه ای است؟ آیا خاتمی به دنبال موفقیت دولت یازدهم است ، یا از آن به عنوان پلی برای رسیدن به مقاصدش بهره می برد و این ارتباط و تعامل تا چه موقعی ادامه خواهد داشت؟ در این نوشتار برانیم رابطه اصلاح طلبان و دولت روحانی را مورد بررسی قرار دهیم.
مقصود از طرح این مثال، پرداختن به رابطه بین آقای روحانی و اصلاح طلبان است، اصلاح طلبانی که توسط خاتمی مدیریت می شوند. با نگاهی به اظهارات و مواضع این طیف از فعالان سپهر سیاسی کشور می توان دریافت که این جریان سعی دارد از حوادث و اتفاقات رخداده و فضای موجود ماهی مراد خود را صید کند. اصلاح طلبان برای موفقیت در آینده مجبور هستند تا مقاطعی در کنار دولت بمانند، چرا که حوادث رخداده در سال 88 باعث شد تا اصلاح طلبان ـ بخوانید فتنه ـ بخش اعظمی از توان اجتماعی خود را از دست بدهدکه این مورد شامل پایگاه اجتماعی، رسانه ، موقعیت های اقتصادی و... است . بنابراین این جریان نیازمند فرصتی برای بازسازی و بازیابی خود است. این فرصت نیز تنها با حضور در قدرت و بهره مندی از برخی موقعیت ها امکان پذیر است.
اصلاح طلبان با نفوذ ویا توسعه نفوذ خود در برخی سازمانها و نهادهای مرتبط با دولت در حال تحقق اهداف اولیه خود هستند، اصرار بر انتصاب افرادی از این جریان در بخش های اقتصادی، فرهنگی واجتماعی در همین چارچوب ارزیابی می گردد.
در حوزه اقتصاد نیز؛ « ایجاد بستر برای تأمین پشتوانه مالی برای بازسازی و گسترش تشکیلات»، «ظرفیت سازی به منظور تأمین هزینه های تبلیغات انتخاباتی»، «بدست گرفتن گلوگاههای اقتصادی به منظور استفاده از اشرافیت در این حوزه برای بهره برداری در مناظره های احتمالی و همچنین اقدامات آینده» و « استفاده از ظرفیت های این حوزه برای نوشتن برنامه ها و طرح های جریانی» به عنوان اهداف اولیه و میان مدت قابل طرح است.
اما در حوزه فرهنگ و جامعه این جریان تلاشهای فراوانی دارد تا بتواند مجدداً با اقشار مختلف جامعه ارتباط بگیرد، لذا اهداف ذیل را برای خود تعریف نموده است:
·ایجاد و گسترش شبکه رسانه ای از طریق اخذ مجوز راه اندازی روزنامه، انتشار کتاب و...
·ارتباط با قشر هنرمند، دانشگاهی و...
·ایجاد شبکه های اجتماعی با گسترش ارتباط و تعامل با گروههای اجتماعی
·حضور در بخش های مرتبط با دانشجویان و نخبگان به منظور تولید گفتمان و آمادگی برای ورود به صحنه قدرت.
راقم سطور براین عقیده است اصلاح طلبان تا کنون توانسته اند به اهداف اولیه خود دست یافته و بخشی از نیروهای خود را به دولت یازدهم وارد کنند، لذا به نظر می رسد در آینده ای نه چندان دور از روحانی عبور نموده و تلاش خواهند کرد از این نمد کلاهی برای خود ببافند و لازمه این مهم نیز کسب اکثریت نسبی در مجلس ـ با توجه به افتراق در جریان اصولگرایی به دور از ذهن نیست ـ و انتخاب فردی اصلاح طلب به عنوان رئیس دولت است.
چند دلیل عمده برای اثبات این ادعا قابل طرح است:
1.دولت یازدهم دولت ضعیف پایه است و تنها با کسب 7/50 درصد مردم ـ آراء شکننده ـ به قدرت رسیده و این نکته بیانگر بی ثبات بودن و احتمال یک دوره ای شدنش را افزایش می دهد.
2.اصلاح طلبان که حامیان اصلی روحانی بوده اند شامل دو گروه هستند؛ گروهی از آنها که کمتر موضعگیری میکنند و بیشتر در محافل و پشت صحنه فعالند، به آقای روحانی نه اعتماد دارند و نه اعتقاد؛ اینها معتقدند نباید به نحوی رفتار کرد که هزینههای عملکرد دولت یازدهم به پای جریان اصلاحات گذاشته شود. اما گروه دیگری از اصلاحطلبان دولت ایشان را فرصتی برای احیای اصلاحات میدانند و معتقدند از این فرصت باید بعنوان دوران گذار حداکثر استفاده را کرده و از ظرفیت آن برای از میان برداشتن موانع استفاده کرد. استفاده از واژه «جاده صاف کن» بهترین واژه برای توصیف این رفتار آن است. اصلاح طلبان احتیاج به یک جاده صاف کن دارند و روحانی را در این قامت می بینند.
3.اصلاح طلبان هیچ گاه روحانی را اصلاح طلب ندانسته و اصولگرایان نیز وی را اصولگرای حقیقی نمی دانند لذا وی هیچگونه جایگاهی در این دو جریان نداشته است.
4.جریان سوم نیز تا کنون نتوانسته در ایران پرچمدار گفتمانی شود. لذا روحانی یا باید در یکی از جریانها حل شود و یا در رقابت با آنها شکست را بپذیرد.
دولت یازدهم به ریاست دکتر روحانی، ترکیبی است از اصولگرایان ـ بخوانید برخی از اصولگرایان ـ و اصلاحطلبان نوع دوم. دولت یازدهم هنوز دوران ماه عسلش را طی میکند و به بزنگاهی نرسیده که معلوم شود این دو گروه اولاً چقدر با آقای روحانی همراهند و ثانیاً تا کجا میتوانند با هم هماهنگ باشند و یکدیگر را تحمل کنند.
از نظر نگارنده اصلاح طلبان در بزنگاهی مانند مجلس دهم و یا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم سفره خود را از دولت جدا کرده و ساز خود را کوک خواهد کرد. صدای کوک شدن ساز از فعال شدن حزب کارگزاران برای انتخابات آتی، فعالیت مجدد سازمان منحله مجاهدین انقلاب با اسمی جدید، تلاش حزب منحله مشارکت برای بازگشت و همچنین فعالیت بنیاد باران ، امید ایرانیان و دهها تشکل دیگر به گوش می رسد. به نظر می رسد مسیر حرکت آقای روحانی در این مجال بسیار لغزنده و در عین حال سیال است.
نگارنده چند سناریو را برای آینده دولت روحانی و چگونگی مواجهه اصلاح طلبان با وی متصور است:
1.حمایت اصلاح طلبان از روحانی در انتخابات مجلس، این اتفاق در صورتی رخ خواهد داد که اصولگرایان با لیست متحد وارد صحنه رقابت شوند.
2.حضور فعال اصلاح طلبان در انتخابات با عبور از روحانی و نقد عملکرد وی
3.مدیریت روحانی در سالهای باقی مانده، در صورتی که اصلاح طلبان بتوانند اکثریت مجلس دهم را در دست بگیرند سعی خواهند کرد که روحانی را مدیریت کنند. در این فرآیند آقای روحانی راننده ماشینی خواهد شد که فرمان و ترمز آن در دست اصلاح طلبان است.
4.حضور مستقل روحانی در کنار اصلاح طلبان و اصولگرایان با لیست جداگانه که به دلیل نداشتن پشتوانه اجتماعی احتمال شکست وی متصور است. در ضمن در این صورت نیز اصلاح طلبان از روحانی عبور خواهند کرد.
کوتاه سخن اینکه؛اصلاح طلبان فرصت های دولت یازدهم را به خوبی می دانند، پس سعی می کنند اهداف خود را با ژست حمایت از دولت دنبال کنند. بدون شک اگر دولت نتواند ورای این چهره فریبنده آنان را ببیند باید منتظر روزهای تلخی برای آینده خود باشد.