مصدق تاسف خود را از همراهي محمدرضا پهلوي با بيگانگان در کودتا عليه نهضت ملي شدن صنعت نفت اين‌گونه ابراز مي‌دارد: «از اعليحضرت شاه فقيد کسي غير از اين انتظار نداشت چونکه آن پادشاه مخلوق سياست خارجي بود و قادر نبود از آن‌چه امر مي‌شد تخلف کند ولي از اعليحضرت محمدرضا شاه... هيچکس انتظار نداشت همان رويه سابق را تعقيب کند.»

گروه تاریخ مشرق- يکي از تجربيات مهم و مؤثر در همصدا شدن آحاد ملت ايران براي پايان دادن به عمر سلسله پهلوي و رفع سلطه بيگانگان بر کشور به طور همزمان، دستاوردهاي نهضت ملي شدن صنعت نفت بود.
بعد از شهريور 1320 و باز شدن نسبي فضاي سياسي کشور، به تدريج افکار عمومي اطلاعاتي درباره چگونگي بهره‌برداري انگليس از نفت ايران به دست آورد. اين آگاهي مبناي گسترش مطالعات ملت براي ملي شدن صنعت نفت گرديد. اما در اين ميان هرگز کسي تصور نمي‌کرد دربار پهلوي بجاي همراهي با ملت ايران در امري بسيار منطقي يعني پايان دادن به غارت منابع نفتي، با دشمنانش همداستان شود.
مشارکت فعال پهلوي‌ها در کودتاي آمريکايي – انگليسي 28 مرداد 32 در حالي بود که نخست‌وزير دولت نهضت ملي کتباً پايبندي خود را به سلطنت پهلوي ابراز داشته بود و عملاً نيز از اين تعهد خود کمترين تخطي‌اي نكرد تا بهانه‌اي براي توسل شاه به بيگانه به منظور حفظ تاج و تخت خود در ميان نباشد. بنابراين ملت ايران در اين برهه از مبارزات استقلال‌طلبانه خود به ارتباط تنگاتنگ استبداد و سلطه بيگانه پي برد و به وضوح دريافت تا اسبتداد برقرار باشد رفع سلطه خارجي ممکن نخواهد بود و متقابلاً با وجود تسلط بيگانگان بر شئون مختلف نظام سياسي ايران، مهار استبداد امري دست نيافتني است.
 از جمله اسنادي که کسب اين تجربه در آن به روشني دريافت مي‌شود خاطرات دکتر محمد مصدق است. وي تا قبل از کودتايي که منجر به سقوط دولتش شد، بر اين اعتقاد بود که مي‌توان استبداد را مهار کرد و با سياست گام به گام منشاء تحولاتي در کشور شد اما يادداشت‌هاي وي در زندان حکايت از تجديدنظر جدي در اين مشي سياسي دارد: «همه مي‌دانند که سلسله پهلوي مخلوق سياست انگليس است، چونکه تا سوم اسفند 1299 غير از عده‌اي محدود کسي حتي نام رضاخان را هم نشنيده بود... بديهي است شخصي كه با وسايل غير ملي وارد كار شود نمي‌تواند از ملت انتظار پشتيباني داشته باشد. به همين جهات هم اعليحضرت شاه فقيد و سپس اعليحضرت محمدرضاشاه هر كدام بين دو محظور قرار گرفتند. چنانچه مي‌خواستند با يك عده وطن پرست مدارا كنند از انجام وظيفه در مقابل استثمار باز مي‌ماندند و چنانچه با اين عده بسختي و خشونت عمل مي‌كردند ديگر براي اين سلسله حيثيتي باقي نمي‌ماند تا بتوانند بكار ادامه دهند.» (خاطرات و تالمات مصدق، انتشارات علمي، ص344)
در ادامه دکتر مصدق به يکي از خدمات پرهزينه پهلوي اول به انگليس‌ها مي‌پردازد؛ خدمتي که آرزوي ديرينه آنان را عملي ساخت. گفتني است تا قبل از کودتاي 1299، لندن تلاش داشت به هر طريق ممکن زمينه احداث خط‌آهني را - که دسترسي‌اش از خليج‌فارس به مرزهاي اتحاد جماهير شوروي را ممکن مي‌ساخت - فراهم سازد. از جمله در قرارداد رويتر تاسيس راه‌آهن شمالي- جنوبي گنجانيده شده بود. البته اين قرارداد از جانب ملت ايران ننگين تشخيص داده شد و به دليل مقاومت مردم لغو گرديد. اما برکشيده کودتاي بيگانه به بهترين وجه ممکن يعني تماماً با سرمايه ملت ايران آرزوي ديرينه لندن را در اين زمينه محقق ساخت: «در خصوص راه‌آهن- مدت سه سال يعني از سال 1304 تا 1306 هر وقت راجع به اين راه در مجلس صحبتي ميشد و يا لايحه‌اي جزء دستور قرار ميگرفت من با آن مخالفت كرده‌ام. چونكه خط خرمشهر- بندرشاه خطي است كاملاً سوق‌الجيشي و در يكي از جلسات حتي خود را براي هر پيش‌آمدي حاضر كرده گفتم هركس به اين لايحه رأي بدهد خيانتي است كه بوطن خود نموه است كه اين بيان در وكلاي فرمايشي تأثير ننمود، شاه فقيد را هم عصباني كرد و مجلس لايحه دولت را تصويب نمود... در جلسه‌ي 2 اسفند 1305 مجلس شوراي گفتم براي ايجاد راه دو خط بيشتر نيست: آنكه ترانزيت بين‌المللي دارد ما را به بهشت ميبرد و راهي كه بمنظور سوق‌الجيشي ساخته شود ما را بجهنم و علت بدبختيهاي ما هم در جنگ بين‌الملل دوم همين راهي بود كه اعليحضرت شاه فقيد ساخته بودند. ساختن راه‌آهن در اين خط هيچ دليل نداشت جز اينكه ميخواستند از آن استفاده‌اي سوق‌الجيشي كنند و دولت انگليس هم در هر سال مقدار زيادي آهن به ايران بفروشد و از اين راه پولي كه دولت از معادن نفت ميبرد وارد انگليس كند... چنانچه در ظرف اين مدت عوائد نفت بمصرف كار [خانة] قند رسيده بود رفع احتياج از يك قلم بزرگ واردات گرديده بود و از عوايد كارخانه‌هاي قند هم مي توانستند خط راه‌آهن بين‌المللي را احداث كنند كه باز عرض مي‌كنم هرچه كرده‌اند خيانت است و خيانت. (همان، صص352-349)
از جمله ديگر خدمات پهلوي اول به انگليس، تمديد قرارداد ننگين دارسي براي مدت سي و دو سال و با شرائط سهلتر بود. دکتر مصدق در اين زمينه مي‌نويسد: «من در آن سال‌ها (دوران ديکتاتوري رضاخاني) در ده زندگي مي‌کردم و براي اين‌که گرفتار نشوم با کسي معاشرت نمي‌کردم. با اين حال يکي از روزها که به شهر آمده بودم دل به دريا زدم و خدمت ايشان (شادروان حسن پيرنيا مشيرالدوله) رسيدم... سپس شروع به مذاکرات شد و نظريات خود را بدين طريق بيان نمودند. 1- از نظر سياسي- تمديد مدت سبب شد که باز تا شصت سال ديگر يعني از سال 1933 تا 1992 ايران نتواند قدمي در راه آزادي و استقلال خود بردارد. 2- از نظر اقتصادي- سال 1960 که قرارداد منقضي مي‌شد تاسيسات نفت به دولت ايران تعلق مي‌گرفت (اين بند در تمديد قرارداد حذف شد) و سپس تمام عوايد نفت متعلق به ايران بودند 16٪ که شرکت نفت مي‌پرداخت و اکنون باز همين مبلغ را به صورت ديگر خواهد پرداخت بنابراين 84٪ از عايدات ما براي مدت سي و دو سال به جيب خارجي رفته است. گفتم اين‌ها همه صحيح پس چرا براي چنين قراردادي جشن گرفتند و چراغاني کردند؟ گفتند از بي‌اطلاعي و اختناق مردم سؤاستفاده نمودند و آن عده هم که مي‌دانستند، در سايه‌ي امنيت و تسلط دولت بر اوضاع نتوانستند حرفي بزنند و اعتراضي کنند و اين بزرگترين استفاده‌اي بود که دولت انگليس از تشکيل دولت ديکتاتوري و امنيت سطحي کرد.» (همان، صص3-292)
آن‌چه حائز اهميت است اين كه در دهه اول سلطنت پهلوي دوم علاوه بر چپاول نفت به صورت رسمي، مقادير غيرقابل محاسبه‌اي نفت نيز از طريق احداث لوله‌هاي مخفي از طريق عراق، توسط انگليسي‌ها به سرقت مي‌رفت و هيچ‌گونه واکنشي از جانب محمدرضا پهلوي در اين زمينه را شاهد نيستيم تا شکل‌گيري نهضت ملي شدن صنعت نفت و به نخست‌وزيري رسيدن دکتر محمد مصدق. در اين دوران دزدي انگليسي‌ها بيش از هر زمان ديگري بر مردم ايران آشکار مي‌شود. دکتر مصدق در اين زمينه مي‌نويسد: «مقدار مهمي نفت بوسيله‌ي لوله از زير آب بخارج مي‌رفت که از آن کسي اطلاع نداشت و نامه‌ي آقاي دربار شاهين که عيناً نقل مي‌شود دليل صحت اين معناست:
جناب آقاي امير علايي نماينده فوق‌العاده دولت و استاندار استان ششم، محترماً باستحضار مي‌رساند در اجراي تحقيقاتي که استعلام فرموده‌اند اينک گزارش شده است که طبق اطلاعات و تحقيقات معموله دو لوله يکي براي نفت سفيد يا بنزين و ديگري نفت سياه از کنار جاده آبادان و خرمشهر عبور و در مجاور مزرعه نمونه موسوم به «مديري فارم» از شط‌العرب به خاک عراق مي‌رود- دريادار شاهين» (همان، ص269)
با توجه به استمرار غارت اموال ملت ايران توسط بيگانگان در دوران پهلوي دوم- در حالي‌که مردم حتي در شهرها از ابتدايي‌ترين خدمات (همچون آب، برق، بهداشت، حمل و نقل و ...) محروم بودند. دکتر مصدق تاسف خود را از همراهي محمدرضا پهلوي با بيگانگان در کودتا عليه نهضت ملي شدن صنعت نفت اين‌گونه ابراز مي‌دارد: «از اعليحضرت شاه فقيد کسي غير از اين انتظار نداشت چونکه آن پادشاه مخلوق سياست خارجي بود و قادر نبود از آن‌چه امر مي‌شد تخلف کند ولي از اعليحضرت محمدرضا شاه... هيچکس انتظار نداشت همان رويه سابق را تعقيب کند.» (همان، ص201) بنابراين پيوند ناگسستني پهلوي‌ها با بيگانه راهي را براي ملت ايران جز پايان دادن به عمر اين دودمان وابسته باقي نگذاشت.  

*عباس سلیمی نمین


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۲۰:۱۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۴
    0 0
    ادم هایی که نام بردید.... های بی نظیری کردند...
  • ۲۱:۱۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۴
    0 0
    الان یعنی از نظر شما مصدق خوبه دیگه؟ چرا یه خیابون تو تهران به نام مصدق نداریم؟ هر وقت هم همچین بحثی شد شما اعتراض کردین؟
  • ۱۰:۲۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۵
    0 0
    بابا! مصدق رفت.... برید سبد کلاتون رو بگیرید.. این حرفها رو ولش کنید...

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس