گروه جنگ نرم مشرق- ارکستر سمفونیک پیتزبورگ آخرین بار در سال 1964 برای اجرای برنامه به ایران سفر کرده است و در سال جاری میلادی در پنجاهمین سالگرد آن سفر، در تهران اجرای برنامه خواهد داشت.
هزینه
انجام این سفر احتمالی حدود 4 میلیون دلار خواهد بود و قرار است تامین این
هزینه با موسسه آمریکایی مطالعات خاورمیانه باشد.
روزنامه
پیتزبورگ پست مینویسد خانم «سیمین
یزدگردی کورتیس» رییس موسسه مطالعات خاورمیانه به همراه رابرت موار
نایب رییس ارکستر سمفونیک پیتزبورگ در جریان سفر محمد علی نجفی وزیر آموزش و
پرورش در دهه هفتاد و رییس سابق سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران به نیویورک
برای شرکت در اجلاس سالانه مجمع عمومی ملل متحد به نیویورک، درباره انجام این سفر
در سپتامبر سال 2014 با این مقام ایرانی دیدار و رایزنی کردهاند.
محمدعلی نجفی
.
سیمین یزدگردی کورتیس
گِرِگ سولیوان، مشاور ارشد وزارت خارجه آمریکا بود که درباره اجرای یک ارکستر آمریکایی در ایران پس از 50 سال گفت: «هنوز جزییات فراوانی برای پرداختن وجود دارد، اما ما تلاش میکنیم با آنها در ارتباط تنگاتنگ باشیم تا پیشرفت بیشتری به دست آید.» او همچنین افزود: «چندین مانع وجود دارد که در سطح اداری باید برطرف شود، از جمله موضوع تحریمها و ملاحظات مربوط به ویزا».
رابرت موآر
معاون ارشد ارکستر سمفونیک پیتسبورگ میگوید: «یک ارکستر سمفونیک میتواند پیشرفتهای
سمبولیک تاریخی را به شکل اینگونه ماموریتهای دیپلماسی فرهنگی تکمیل کند.»
ارکستر فیلادلفیا در سال 1973 به چین رفت، درست یکسال بعد از آنکه رییسجمهور
ریچارد نیکسون ملاقات تاریخیاش را از آنجا انجام داد و دوسال بعد از آنکه
بازیکنان پینگپنگ آمریکا وارد خاک چین شدند؛ چیزی که بهعنوان دیپلماسی پینگپنگ
نیز معروف بود.
.
رابرت موار
با توجه به مسائل گفته شده در بالا که از لابلای اخبار رسانهها استخراج شده بود، ضروری به نظر رسید تا نگاهی به کتاب «دیپلماسی عمومی نوین؛ کارکرد قدرت نرم در روابط بینالملل» اثر جان میلسن و همکاران بیاندازیم تا متوجه نوع نگاه دولتمردان ایالات متحده به موسیقی شویم. فصل هشتم از این کتاب را سینتاپی اشنایدر سفیر آمریکا در هلند نوشته است. کسی که یکی از طرفداران افزایش بودجه در حوزه دیپلماسی فرهنگی ایالات متحده است:
سینتیاپی اشنایدر در مقدمه این فصل از کتاب مینویسد: وزارت خارجه کاشف«جاز» بود. موسیقی ای منحصر به فرد و تاُثیر گذار بر مردم، گویی مردم با گوش دادن به آن ما را در کنار خود میبینند و این یعنی تبادل فرهنگی کالایی بیبدیل که هیچ همتایی ندارد...
وی در ادامه آورده است: شخصی مانند هاول(vaclav havel) (نمایش نامه نویس و اولین رئیس جمهور جمهوری چک به سال 1993)، در سال 2000 در سخنرانی هزاره کاخ سفید گفت: موسیقی دشمن توتالیتاریسم بود. هاول در بین علاقهمندان به موسیقی جاز توضیح داد که چگونه گوش دادن به موسیقی جاز، امید به آزادی را در سیاهترین روزهای ظلم در چکسلواکی کمونیست، برای آنها زنده نگه داشته است.
اشنایدر در این کتاب آورده است: موفقیت دیپلماسی فرهنگی در طول جنگ سرد، این توقع را از ایالات متحده بوجود آورد که در دوران بیداری پس از یازده سپتامبر نیز یه منظور افزایش فهم و درک بین آمریکا و دنیای عرب- اسلام، به دیپلماسی فرهنگی روی بیاورد.
نویسنده ادامه میدهد: اهمیت دیپلماسی فرهنگی، در گسترده ترین مفهوم آن، افزایش یافته است، چرا که در برخورد و مدیریت اکثر این خطرات و تهدیدات، استفاده از دیپلماسی سنتی و قدرت نظامی دارای محدودیت میباشد.
وی همچنین میگوید: در واقع طی جنگ سرد بود که آمریکا قدرت فرهنگی را بعنوان سلاحی مخفی بر ضد دشمن خود، یعنی شوروی سابق و ایدئولوژی آن، یعنی کمونیسم، به کار گرفت. دولت ایالات متحده، از طریق وزارت امور خارجه و دیگر آژانسها، از جمله سازمان سیا (CIA)، به هماهنگ کردن و انتشار بیسابقه افکار آمریکایی و بیان خلاقانه آنها در سراسر جهان پرداخت.
سینتاپی اشنایدر مینویسد: برنامههای فرهنگی اجرا شده تا آن زمان-از تاسیس مجمع بزرگ روشنفکران که کنگرهای برای آزادی فرهنگی ایجاد شد، گرفته تا دور ساختن اروپاییان از سوسیالیسم و کمونیسم- به بازکردن درب فرهنگ و سبک زندگی غربی به روی هنرمندان و شهروندان شوروی کمک کرد.
وی در ادامه مینویسد: دیپلماسی فرهنگی جنگ سرد حاوی درسهای با ارزشی برای چالشهای امروزی میباشد. همانند بسیاری از کشورهای خاورمیانهای؛ مخصوصاً ایران و عراق، روسیه سنت ادبی متمایزی داشت که به هویت ملی آن کشور بسیار نزدیک بود.
او اینگونه بحث خود را ادامه میدهد: اگر هم اکنون خطرات امنیتی مانع از آن شده تا نویسندگان و هنرمندان آمریکایی از عراق بازدید کنند؛ اما در عوض میتوان از نویسندگان و هنرمندان عراقی برای بازدید از ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی برای مبادلات بیپرده؛ همانند آنچه که در دهه 1950 انجام میشد، دعوت کرد. تور ایالات متحده که توسط ارکست سمفونی عراق در دسامبر سال2003 برپا شد و بازدید مایکل کیس michael kaiser)) رئیس مرکز کندی(kennedy center)، از عراق برای کمک به بازسازی نهادهای فرهنگی عراق؛ قدم های ابتدایی خوبی به حساب میآیند.
اشنایدر مینویسد: تاُثیر موسیقی؛ مخصوصاً موسیقی«جاز» و «راک» که شکاف در نمای کمونیست را آشکار کرده و با آزادیهای غربی ارتباط برقرار ساخت، بطور مستدلی حتی از ادبیات نیز نیرومندتر بود. موسیقی جاز و راک از طریق برنامههای شبانه «موسیقی ایالات متحده آمریکا» (Music USA)؛ که توسط ویلیس کانور(Willis Connover) از سال 1955 تا زمان مرگش یعنی سال 1996 اجرا می شد، به داخل پرده آهنین نفوذ کرد.
سینتاپی اشنایدر به عنوان یک استراتژیست فرهنگی در توصیف موسیقی جاز مینویسد: جاز در بین نظم کامل و بی نظمی قرار دارد. موسیقی دانان با ساختار تمپو(tempo)، کوک(key) و آکورد (chord) موافق هستند اما ماورای همه اینها، هر کسی آزاد است که خودش را بیان کند؛ و این همان جاز است و این آمریکا است.
وی مینویسد: علاوه بر خود موسیقی، قدرت جاز بعنوان یک سفیر فرهنگی، از کشش ذاتی ایجاد شده بوسیله سفر موسیقی دانان سیاهپوست به سراسر جهان و شیپور کردن ارزشهای آمریکایی ناشی می شود. البته خود موسیقیدانان هم از این مهم غافل نبودهاند و چنین رسالت را برای خود قایل بودهاند.
نویسنده ادامه میدهد: جاز بطور گستردهای بهعنوان ابزار بسیار مؤثری برای دیپلماسی شناخته شده است. در طول آن دهه(1960) وزارت امور خارجه، الینگتن (Ellington)، آرمسترانگ ((Armstrong وبروبک (Brubeck) و گروههای دیگر را برای هفتهها، بصورت تور به کشورهایی در سراسر آفریقا، آسیا، و خاورمیانه و همچنین اتحاد جماهیر شوروی و اروپایی شرقی میفرستاد. امروز، بودجه سالانه 840000 دلار برای برنامه «سفیران جاز» (JazzAmbassadors) برای تامین مالی کنسرتها تا هشت گروه چهارتایی جاز تخصیص یافته است.
اشنایدر میگوید: اندراس سیمونی (Andras Simonyi) سفیر کنونی مجارستان در ایالات متحده و یک گیتاریست، در سخنرانی که با عنوان «راکینگ برای جهان آزاد: چگونه موسیقی راک به فروریختن پرده آهنین (دیوار برلن) کمک کرد»- که در صحنههای گوناگون در سراسر آمریکا و در شهرهای مختلف ایراد شد، سیمونی سعی کرد تا به آمریکاییها قدرت فرهنگشان را یادآور شود. وی در بخشی از سخنان خود گفت: موسیقی «راک» اینترنت دهههای 1960 و اوایل دهه 1970 بود.
نویسنده در پایان آورده است: «فرهنگ بخاطر فرهنگ» هیچجایی در برنامههای مبادله آموزشی و اطلاعاتی ایالات متحده نداشته و ندارد. ارزش مبادلات فرهنگی بینالملل در جلب احترام برای دستاوردهای فرهنگی جامعه آزاد ما میباشد، یعنی در همان جایی که برای القا به دیگران برای همکاری در امور جهانی با آمریکا، نیاز بسیاری به احترام داریم.
همانگونه که ملاحظه شد از نگاه سینتاپی اشنایدر یکی از مهمترین عوامل سقوط کمونیسم، نفوذ موسیقی جاز و راک به پشت پرده آهنین کمونیسم عنوان شده است. هرچند که هرگز و از هیچ لحاظی اسلام شیعی و شاداب ایران با کمونیسم از رده خارج، قابل مقایسه نیست اما آمریکایی ها به دنبال پیاده کردن طرحهای قدیمی خود برای شکست دادن مردم ایران در جنگ نرم هستند و برای این امر از هیچ وسیلهای حتی موسیقی و گروههای کوچک و بزرگ جاز و راک فروگذار نخواهند کرد.
جنگ نرم، عرصه تصرف قلبها و مغزهاست: