اگر از جمعیت عصبانی و ناراحتی که از سالن
ها خارج می شوند تا شاهد این همه اهانت نباشند، نظرشان را دریابید، عمده
نقدها را بتوانید از زبان مخاطبان بشنوید و نیازی به قلم فرسایی های
اینچنین هم نباشد
این هم بماند که این فیلم با کدام بودجه ساخته شده و در دوره مدیریت چه کسی مجوز ساخت پیدا کرده است. این احتمال داده می شود که جوایز خارجی در آینده، سرچشمه را نشان دهد و قضاوت را ساده کند اما برون داد یک جریان منحرف با تابلوی مکتب ایرانی می شود همین.
این اثر به اندازه کافی با ما سخن می گوید. شاید در حین اکران های انجام شده اگر از جمعیت عصبانی و ناراحتی که از سالن ها خارج می شوند تا شاهد این همه اهانت نباشند، نظرشان را دریابید، عمده نقدها را بتوانید از زبان مخاطبان بشنوید و نیازی به قلم فرسایی های اینچنین هم نباشد.
حال که غفلت می شود چاره ای جز مرور این اثر نیست تا در صورت عدم تماشای فیلم، مخاطب این مطلب متوجه عمق اشکالات محتوایی متن و این اثر نمایشی گردد.
هیچ ایرانی مسلمانی انتظار دیدن چنین اثری را از سینمایی کشور خود و کارگردان ایرانی نداشته باشد اما به هر تقدیر این موضوع متاسفانه اتفاق افتاده است.
ابتدای فیلم انتهای سخن سازنده اثر است، دختر خانواده ایرانی و مسلمان با تهمتی ناروا و اثبات نشده یا حتی شده، توسط پدر و برادر نوجوان خود در زیرزمینی محصور است، دختر زیبا، با لباس های دوست داشتنی ایرانی در میان معماری محبوب ایران توسط پدری مذهبی و برادری تابع زندانی شده است.
تمام لوکیشن با مخاطب دوست و همخوان است باید بپذیری که جزئی از این خانه هستی و با آن هم زاد پنداری پیدا
ابتدای فیلم انتهای سخن سازنده اثر است،
دختر خانواده ایرانی و مسلمان با تهمتی ناروا و اثبات نشده یا حتی شده،
توسط پدر و برادر نوجوان خود در زیرزمینی محصور است، دختر زیبا، با لباس
های دوست داشتنی ایرانی در میان معماری محبوب ایران توسط پدری مذهبی و
برادری تابع زندانی شده است
دختر باید آخرین فرش را مانند برده ای گوش به فرمان رفو کند تا پدر از محل استثمار دختر هنرمندش آخرین سکه ها را بشمارد و دختر می داند قبری که برادر نوجوانش در زیر زمین کنار او می کند برای دفن اوست هر چند مخاطب باور ندارد و گیج و هراسان بعید می داند کسی از تاریخ ایران این روایت جعلی را به تصویر کشیده باشد.
قبر آهسته آهسته آماده می شود و فرش رج به رج کامل می گردد و پدر آرام آرام کارهایش را می کند بدون دغدغه. بدون اینکه چهره اش در هم بریزد و خشم خاصی داشته باشد که شما از او متنفر شوید مانند همه پدران است گویی می خواهد گلی در باغچه بکارد نه اینکه دختر جوانش را به گور بسپارد. اگر بنای بر نقد یک رفتار غلط بود باید ارزش و ضد ارزش را کنار هم به مخاطب عرضه می کردند اما این چنین نیست.
دختر در چشم به هم زدنی می گریزد، پدر و برادر او را بر می گردانند و زندانی معماری ایرانی و میهمان فرش آماده می شود؛ درهای زیرزمین را مسدود می کنند تا جانش را بگیرند. قاتلان آسوده خاطر با لباس های سنتی اجداد من و تو به دنبال روزنه هایی هستند که کار را تمام کنند. دختر برای نجات جانش حاضر می شود النگوهای نازک خود را به برادر نوجوان خود بدهد ولی کارگر نمی افتد.
دختر از ترس، خودش را خیس می کند ادرار را می بینی که روی زمین پهن می شود، وحشت تمام وجودش را گرفته... مخاطب شاهد چه خواهد بود؟!!!
پدر و برادرش وارد می شوند او را بر روی زمین می کشند پدر، گونی بر سر دختر می کشد و به پسر امر می کند که تمامش کن. برادر با آسیاب دستی سنگی، با چند
این روایت جعلی نسل به نسل ادامه می یابد و
همه به نوعی همین جنایت را نسبت به دختران خود انجام می دهند و سرزمین
مادری ما می شود خانه پدری آقای عیاری که نسل به نسل متهم به جنایتی هستیم
که سزاوار آن نیستیم
در آخر دختری که جنسش از خانه پدری نیست و اهل آن خانه نیست وقتی متوجه می شود عروس چنین خانه ای شده به نوه پیرمرد قاتل می گوید همه شما در این جرم شریک هستید چرا که شما هم برای ساختن خانه ی نوی خود دارید آثار جنایت پدرتان را پنهان می کنید... و این تنها شخصیت مثبت اثر کیانوش عیاری است.
بوی تعفن دشمنی و خصومت با ایران و اسلام در
این فیلم بیداد می کند. این تابلوی زیبا و خوش آب و رنگ از جنایت های
ایرانیان مسلمان را نقاشی، اهل سرزمین مادری ما ترسیم کرده است
روایت خصمانه و ضد ایرانی و اسلامی است که با سرپنجه هنرمند یک کارگردان ایرانی به ثمر رسیده است. من مخالفم که این اثر را با فیلم سنگ سار ثریا مقایسه کنند هرچند بن مایه فکری یکسانی دارند اما در خانه پدری حق انتخاب از مخاطب سلب شده است. همه بد هستند.
در این فیلم اثری از نقد سنت های نادرست نمی بینید. اصراری است که پدران ما نسل به نسل جنایتکار و دختران ما نسل به نسل اهل خطا یا ساکت در برابر ظلم بوده اند. بوی تعفن دشمنی و خصومت با ایران و اسلام در این فیلم بیداد می کند. این تابلوی زیبا و خوش آب و رنگ از جنایت های ایرانیان مسلمان را نقاشی، اهل سرزمین مادری ما ترسیم کرده است. البته اگر کیانوش عیاری خود را از این سرزمین می داند و ریشه در این خاک که نه در این فرهنگ و تمدن دارد که حتما این گونه است باید شتابش در عذرخواهی و جبران، افزون بر جایزه دهندگان غربی باشد.
هیچ جایزه ای هم سنگ وفاداری به میهن و اعتقادات و باورها نیست. جنس این اثر جنس دشمنی است، جنس توهین است نه جنس نقد و آسیب شناسی. کاری برای این فیلم نمی توان کرد، باید دفنش کرد.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.