کار غسال‌ها سخت است؛ اگر زن باشی و روحیه‌ات لطیف باشد سخت‌تر. اگر برای مردها دیدن بعضی صحنه‌ها قابل تحمل است، لطافت زن‌ها آن‌ها را برنمی‌تابد...

به گزارش مشرق، درباره شان زیاد نوشته و خوانده ایم. خدمتگزارانی که عاقبت همه مان از زیر دستشان می گذریم و آخرین ملاقات را قبل از وداع کامل با دنیا، با آنها خواهیم داشت. برای خیلی هایمان تصور این که یک ساعت جای این افراد باشیم هم سخت است چه برسد به این که هر روز که از خواب بیدار می شویم، خودمان را مهیای کاری کنیم که سروکارش با اموات است.

کار غسال ها سخت است؛ اگر زن باشی و روحیه ات لطیف باشد سخت تر. اگر برای مردها دیدن بعضی صحنه ها قابل تحمل است، لطافت زن ها آن ها را برنمی تابد. همین است که کار را برای زنانی که این شغل را انتخاب کرده اند و اتفاقاً یکی از حساسترین شغل های عالم را هم دارند، تا حد زیادی مشکل می کند.

غسال خانه بهشت زهرای تهران، چند ده غسال ثابت دارد که نیمی از آنها زن هستند. این غسال های زن در گروه های سنی متفاوتی هستند. در بینشان 20 ساله هم دیده می شود و کهنه کارترها میانسالی را می گذرانند. یکی از این غسال های جوان، دانشجوی 24 ساله ای است که نزدیک به یک ماه است در غسال خانه مشغول شده. «پرستو» متاهل است و یک دختر یک سال و نیمه دارد. ترم آخر کارشناسی علوم قضایی را می گذراند و انتخاب این شغل را یکی از بزرگترین اتفاق های زندگی اش می داند. آن طور که می گوید با توجه به مدرکش به راحتی می تواند در مشاغل بهتر و به قول معروف باکلاس تری مشغول شود، اما هیچ کدام حال و هوای محل کار جدیدش را ندارند...

گفت‌وگوی با این دانشجوی غسال را که خودش را برای کنکور کارشناسی ارشد آماده می کند، در ادامه می خوانید.

هیچ سوالی به عنوان سوال اول مهمتر از این نیست که دلیل انتخابتان برای رفتن به سمت شغل غسالی چه بوده است؟ از انتخاب این کار و مشغول شدن به آن و سر و کار داشتن با میت ها وحشت نداشتید؟
 
پرستو: این سوال را خیلی ها از من می پرسند و من پاسخ همه شان را یک جور آغاز می کنم: من کارشناسی علوم قضایی خوانده ام و شاید به خاطر مدرکم بتوانم در جاهای بهتری کار کنم و درآمد خوبی هم داشته باشم، اما با تمام اینها، اینجا را برای کار انتخاب کرده ام.

پیش از اینجا در آسایشگاه سالمندان کار می‌کردم. اگر قبلاً در آسایشگاه سالمندان کار نکرده بودم شاید تحمل اینجا سخت‌تر می‌شد. آسایشگاهی که من در آن کار می‌کردم آسایشگاه معمولی نبود که بگوییم کسانی که مقداری مسن می‌شوند بخواهند بیایند آنجا. نه! یک بخشی داشت به نام درمان. در اتاق درمان کسانی حضور داشتند که تقریباً فقط یک مرحله از کسانی که می‌آورند اینجا جلوتر هستند. کسانی که در کما هستند یا افرادی که بیمارستان‌ها قبول‌شان نمی‌کنند. حال‌شان وخیم است؛ آن قدر که گاهی تا آرنجت فرو می‌رود در زخم بسترشان و دچار تورم‌های خاصی هستند. بوهای تعفنی از زخم‌هایشان بلند می‌شود؛ شرایطی که دارند را دیده بودم و ترسی از اینکه اینجا کار کنم نداشتم. اکثر مرده‌هایی که اینجا می‌آورند چهره‌هاشان برایم آشناست.

اما کار در این جا حال و هوای خاصی دارد. چیزی است که تا اینجا نباشید نمی توانید بفهمید.

از چه زمانی برای کار در اینجا اقدام کردید؟ چه قدر مراحل پذیرش طول کشید؟

پرستو: یک سال و خرده‌ای پیش اینجا ثبت نام کردم. خیلی‌ها اینجا ثبت نام می‌کنند، اما هر کسی نمی‌تواند وارد شود. فقط فرم پر می‌کنند و می‌روند. شرایط خاصی برای پذیرش وجود دارد. هم اینکه متقاضیان باید بنیه قوی داشته باشند، هم از نظر روحی باید دارای شرایط خاصی باشند. از نظر مسائل شرعی و اطلاعات دینی نیز باید تسلط نسبی داشته باشند و دیدگاهی که دارند باید کمی خاص باشد.

اینجا هستند کسانی که یک سال است کار می‌کنند، اما هنوز است و هر از گاهی گزینش می‌شوند. هر از گاهی آزمون احکام برگزار می‌شود و خیلی توجه به این مسائل صورت می‌گیرد. آموزش‌هایی که اینجا داده می‌شود هم نشان از این توجه دارد. هر روز صبح که اینجا می‌آییم آموزش قرآن داریم. آموزه‌های معنوی داریم، مسائل شرعی برایمان باز می‌شود و اشکالات‌مان در همه زمینه‌ها مرتفع می‌شود.

برایم از روزهای اولی که به اینجا آمدید بگویید. حس‌تان چه بود؟ در این چند روز چه تغییراتی کرده‌اید؟

پرستو: من قبل از اینکه اینجا شاغل شوم هر وقت دلم می‌گرفت می‌آمدم اینجا و از پشت شیشه به کار غسال ها و شستشوی اموات نگاه می‌کردم. دفعه اولی که آمدم از نظر روحی افسرده شدم. آن موقع در خانه سالمندان کار می‌کردم به همین دلیل از دیدن صحنه‌ها وحشت نمی‌کردم، اما غصه‌دار می‌شدم. هم آن موقع و هم الان چیزی که بیشتر از همه مرا اذیت می‌کند دیدن مادر میت است. آن مادری که پشت شیشه ایستاده و می‌بیند که بچه‌اش را در مقابل چشم‌هایش می‌شویند خیلی سختی می‌کشد.

شاید بشود گفت دیدن بعضی صحنه‌ها عادی شده، اما هر روز موردی پیش می‌آید که می‌تواند تکان‌دهنده باشد.

 دانشجویی که غسال شد

کار کردن در آسایشگاه را با کار در اینجا مقایسه کردید؛ اصلاً این دو قابل مقایسه هستند؟ کدام سخت‌تر است؟

پرستو: نمی شود مقایسه ای از نظر سختی انجام داد، اما فکر می کنم روزهایی که در خانه سالمندان کار می کردم، روزهای سخت تری نسبت به اینجا بود. چیزی که در آسایشگاه سالمندان مرا اذیت می‌کرد این بود که این سالمندها از خانواده‌های فوق‌العاده مرفه بودند. حدوداً هفت هشت میلیون ماهانه هزینه می‌کردند و فکر می‌کردند چون این مبلغ را برای پدر و مادر هزینه می‌کنند بهترین فرزندان دنیا هستند، اما آن پدر و مادر بیشتر به محبت اینها احتیاج داشتند تا به پول و مراقبت.

خیلی‌هایشان ما را بغل می‌کردند و به یاد بچه‌هایشان روی شانه مان گریه می‌کردند؛ برایم ناراحت‌کننده بود که وقتی همین پدر و مادر پیر وقتی می‌میرند تازه عزیز می‌شوند.

برگردیم به زمان انتخاب شغل؛ خانواده تان با این که به این کار وارد شوید مشکلی نداشتند؟

پرستو: خانواده‌ من بسیار مذهبی هستند و حتی از اقوام که فوت می‌کند، سعی می‌کنند خودشان او را بشویند و با این مسئله مشکل خاصی ندارند. شغل مرا هم به رسمیت می‌شناسند و از آن ناراحت نیستند.

این کار را شغل‌تان می‌دانید و راهی برای کسب درآمد یا از روی دل و علاقه سراغش آمده‌اید؟

پرستو: من بخواهم شغل باکلاس‌تر داشته باشم می‌توانم بروم در دادسرا کار کنم. یا دستیار یک وکیل باشم و جونیور شوم، ولی این کار را نکردم. چرا؟ به خاطر این که این کار حال خیلی خاصی دارد. نمی‌شود گفت درآمد شغل در انتخاب آن بی‌تاثیر است، اما این شغل از آنهایی نیست که بشود بدون علاقه وارد آن شود. این حال معنوی باید وجود داشته باشد. در این شغل یکسری از نیازهای معنوی انسان ارضا می‌شود که در شغل‌های دیگر این طور نیست.

دانشجویی که غسال شد 

نگران این نیستید که در آینده فرزندتان با شغل مادرش مشکل داشته باشد و از آن خجالت بکشد؟

پرستو: نه ابداً! من خیلی دلم می‌خواست از سنین کودکی بچه‌ام را بیاورم تا از نزدیک اینجا را ببیند، چون فکر می‌کنم در تربیت معنوی‌اش موثر است. اگرچه الان هم با قرآن و نماز آشنایش کرده‌ام و حال معنوی را به او منتقل می‌کنیم و در فضای معنوی پرورشش می‌دهیم، اما با یاد مرگ بزرگ شدن را خیلی در تربیت دینی او موثر می‌دانم.

این را هم قبول دارم که این شغل در جامعه جایگاه خوبی ندارد. خود من هم که آن وقت ها می آمدم و پشت شیشه نگاه می کردم، به خودم می گفتم اینها چه دلی دارند. از خودم می پرسیدم اجتماع با چه چشمی به اینها نگاه می کند؟

حتی آن اوایل دلم می خواست همیشه ماسک داشته باشم که از پشت شیشه دیده نشوم، اما الان برایم مهم نیست.

از حس و حال معنوی در هنگام کار گفتید؛ تا به حال شده در این فضای غسالخانه حضور مرحوم را حس کنید؟ اینکه هست و نگاه‌تان می‌کند؟

پرستو: وقت‌هایی که بچه‌ها شروع می‌کنند یک دعای خاص را بلند بلند و با صوت خاصی می‌خوانند آن موقع حس می‌کنم که روح مرحوم آنجاست و نگاه‌مان می‌کند.

حدیثی از حضرت علی علیه السلام داریم که می‌فرمایند هر چیزی که می‌بینی باید خدا را در آن ببینی.

سر جنازه که هستم همیشه این حال و هوا را دارم. به عظمت خلقت خدا فکر می‌کنم و به خودم می‌گویم خدایا! عظمتت را شکر! عزیزترین فرد یک خانواده که تا یک ساعت پیش در کنارشان بود الان مثل چوب خشک مثل عروسک افتاده یک گوشه و هیچ حرکتی نمی‌تواند بکند. این بزرگترین چیزی است که سر جنازه و هنگام غسل دادنش به آن فکر می‌کنم خدا را در این لحظه‌ها خیلی پررنگ می‌بینم.

تاثیر این شغل بر روحیه تان تا چه حد بوده است؟ اطرافیان نمی گویند روحیه تان عوض شده؟

پرستو: اتفاقاً چرا! دوستانی که از قبل داشتم آن قدر تغییرات مثبتی در من دیده اند که از من می پرسند ما هم می توانیم بیاییم و مشغول کار در اینجا بشویم؟ وقتی از حالم باخبر می شوند و از شرایط اینجا می پرسند و برایشان تعریف می کنم، مشتاق می شوند که بیایند و همکارم شوند.

آن شرایطی که مردم از پشت شیشه می بینند و حس می کنند که غسال ها خیلی افسرده هستند و مدام غم می خورند، این طور نیست. اینجا بیشتر بچه ها به بالا وصلند و این اتصال مانع از افسردگی می شود.

در کل و در این چند روزی که آمدم، فهمیدم چیزی که از بیرون می دیدم با چیزی که الان می بینم متفاوت است. یکی از بزرگترین و مثبت ترین تغییراتم این است که یاد مرگ را همواره به دنبال دارم و زیاد مواجه شدنم با مرده ها باعث نشده مرگ برایم عادی شود.

تأثیر خاص این شغل این است که من هر روز صبح که از همسر و فرزندم خداحافظی می کنم، طوری با آن ها برخورد می کنم که انگار آخرین بار است می بینمشان؛ چون می بینم کسانی را که سالم از خانه هایشان بیرون آمده اند و شب دیگر برنگشته اند.

این یاد مرگ در کیفیت زندگیتان تاثیر مثبت داشته یا منفی؟

پرستو: اشتباه نکنید! این طور نیست که من مرتب به خودم بگویم که ای وای! امروز دیگر من می میرم! نه! این طور نیست. بیشتر باعث شده تا قدر لحظاتی که در آن هستم و قدر زنده بودنم را بدانم و به این فکر کنم که زمان زیادی ندارم برای بودن با کسانی که دوستشان دارم... چشم به هم بگذاریم عمر تمام شده و ما قدر لحظاتی را که داشتیم، ندانسته ایم.

 دانشجویی که غسال شد

پیش از اینکه در اینجا مشغول شوم، خیلی زودرنج بودم، اما الان تحملم بالا رفته، خودم همیشه فکر می کردم فشار عصبی اینجا رویم زیاد است، اما این طور نشد.

دیدن بعضی صحنه ها آزارتان نمی دهد؟ اموات ترسناک نیستند؟

پرستو: در درس‌هایم واحدهای پزشک قانونی گذرانده‌ام و جنازه زیاد دیده بودم. مثلاً جنازه‌ای که سرش زیر قطار رفته بود و هیچ کدام از اجزای صورت و سرش سر جای خودش نبود! برای همین به این صحنه‌ها خیلی عادت داشتم. مورد داشتیم اینجا که پایش سه تکه شده بوده و هر تکه را گذاشتیم کنار هم تا پا کامل شود. دیدن خون برایمان دیگر دلخراش نیست و عادی شده. نمی گویم از دیدن بعضی صحنه ها متاثر نمی شوم، اما ترس، نه!

در این مدت با مورد عجیبی برخورد کرده اید؟ چیزی که به نظرتان غیرطبیعی بیاید.

پرستو: خانمی را آورده بودند که دچار سوختگی شده بود. همه بدنش سوخته بود و جزغاله شده بود، اما موهایش سالم بود در حالی که موارد دیگر سوختگی را که دیده بودم، تمام موهایشان سوخته بود و اصلاً اولین چیزی که همیشه می‌سوزد موست، اما این خانم موهایش سالم بود. نمی‌دانم شاید به این دلیل که همیشه حجابش طوری بوده که مویش پیدا نبوده، خدا این لطف را به او کرده. شاید هم حکمت دیگری داشته، ولی این هم یکی از آن موارد عجیب و جالبی بود که در این مدت دیدم. کل بدن تا زیر رستنگاه مو سوخته بود اما موها آسیب ندیده بود.

از بهترین و بدترین خاطره تان بگویید.

پرستو: هفته پیش میتی آوردند که وقتی می‌خواستم روسری‌اش را ببندم و کارم تمام شده بود، از گوشه چشم‌هایش اشک آمد. انگار جسمش محیط را حس می کرد و فهمیده بود که لحظه خداحافظی است... اینجا مرسوم است که به امواتی که اشک می ریزند، التماس دعا می گویند و معتقدند اگر دعا کنند، دعایشان می گیرد.

در این مدت، این بهترین صحنه ای بود که دیدم و در آن لحظه حس خاصی داشتم.

بدترین خاطره هایم هم مربوط می شود به موارد خودکشی. مثلاً یک مورد خودکشی داشتیم، دلم خیلی برای آن میت سوخت. البته نمی دانم به قتل رسیده بود یا خودش را کشته بود. فقط معلوم بود که با طناب دار خفه شده است. وقتی او را دیدم، در اولین نمازم اولین کاری که کردم این بود که برایش دعا کنم و بگویم خدایا! اگر کشته شده خودت او را رحمت کن و اگر خودکشی کرده او را ببخش؛ چون او الان تازه اول مصیبتش است.

چهره زیبایی داشت و در ظاهر نشان نمی داد خیلی وضع مالی بدی داشته باشد و نمی شد گفت به خاطر تحت فشار بودن از نظر مالی خودش را از بین برده است. برای همین خیلی دلم برایش سوخت.

دیروز هم موردی داشتیم که تومور داشت و این تومور از کنار تنش بیرون زده بود. تا به حال یک چنین صحنه ای ندیده بودم. خیلی تکان دهنده بود، خصوصاً اینکه مادرش از پشت شیشه نگاهش می کرد و تمام مدت به سر و سینه اش می کوبید و شیون می کرد. مدام به این فکر می کردم الان آن مادر چه می کشد. بیست - بیست و پنج سال پیش دانه ای را بکاری و الان که به ثمر نشسته به این شکل او را از دست بدهی خیلی سخت است.

در این مدت اتفاق افتاده از آمدنتان به اینجا و انتخاب این شغل پشیمان شوید؟

پرستو: نه، هیچ وقت. حتی با انگیزه تر هم شده ام. آن زمانی که می خواستم این شغل را انتخاب کنم، با قرآن مشورت کردم تا ببینم اینجا آمدنم به صلاح است یا نه. آیه ای که به من مشورت داد خیلی مهم بود. آیه 11سوره طور بود که می گفت: پا به مکان مقدس نهادی و من تو را به این رسالت برگزیدم. پس فرمان حق را گوش بده...

این خیلی مرا تکان داد؛ چرا که خدا به من گفت: من تو را اینجا آوردم و تو به پای خودت اینجا نیامدی و من می خواستم که تو اینجا باشی. هر از گاهی این آیه را تکرار می کنم و ارزش کارم برایم چند برابر می شود. وقتی از 700 نفری که اسم می نویسند فقط هفت نفر می توانند وارد شوند، معلوم می شود که خدا آنها را انتخاب کرده. من نمی گویم آدم خوبی هستم نه! شاید من آدم بدی باشم و کشیده شده باشم اینجا که خوب شوم.

از وقتی اینجا آمدید دیدتان نسبت به غسال‌ها تغییر کرده یا همان زمان که پشت شیشه بودید هم همین تصور را از اینها داشتید؟

پرستو: قبل از آن فکر می‌کردم تطهیرکننده‌ها شرایط خیلی خاصی دارند حتی از کسانی که آن طرف شیشه هستند بارها شنیده بودم که می گفتند می‌دانی این اتفاق چه قدر در زندگی‌شان تاثیر بدی دارد.

همیشه فکر می کردم این آدم ها افسرده هستند و از دنیا به دور می‌شوند، اما اینها زندگی‌شان نرمال است. حتی شاید از بقیه هم نرمال‌تر باشد. زندگی‌شان آن چیزی که از بیرون تصور می‌شود، نیست. حتی قساوتی که می‌گویند اتفاق می افتد، آن طور که می گویند نیست. حتی من همیشه فکر می‌‌کنم کسانی که اینجا هستند سعی در برطرف کردن بدی‌هایشان دارند؛ چرا که کسی که دارد شسته می‌شود و روحش ناظر است، انتظار دارد آخرین کسی که با او تماس دارد و غسلش می‌دهد آدم خوبی باشد.

غسال ها، آخرین افرادی هستند که با انسان سر و کار دارند و مهمترین کار را برای او انجام می دهند، پس باید همواره آدم های پاک و خالصی باشند و من این پاکی را در بین همکارانم می بینم.

به عنوان سوال آخر، می خواهید این شغل را ادامه دهید؟

پرستو: بله. من فکر می کنم کار کردن در اینجا سعادت می خواهد و خوشحالم که این سعادت در این دنیا نصیبم شده است.

من در جاهای زیادی کار کرده ام، اما اولین جایی است که کار می کنم و هر روز صبح با عشق بیدار می شوم و با شوق و ذوق سر کار می آیم، این جز لطف خدا چیزی نیست، پس این شغل را ادامه خواهم داد.


مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.irارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.

منبع: دانشجو

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 89
  • در انتظار بررسی: 9
  • غیر قابل انتشار: 13
  • لیلا ۱۶:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    3 12
    خاک بر سرت مشرق با این الگوسازی و ارائه سبک زندگیت
  • خدیجه ۱۶:۰۸ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 13
    یعنی واقعا خاک بر سراین مشرق و ما که می خواهیم از این جا الگو پیدا کنیم... یعنی خیلی .. هستید ها
    • لیلیا IR ۰۱:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۱
      2 0
      خیلی چرت میگی مواظب حرف زدنت باش
  • محمد ۱۶:۲۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 5
    بسه كمتر چرت بگو
  • رضا ۱۶:۲۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    11 0
    جالب بود. چرا بعضی ها نظر دادید الگوسازی؟ چه ربطی داره. از مشرق تشکر می کنم خیلی جالب بود. دوستان یاد مرگ آدمها را از حرص و ولع باز می داره
  • هیات علمی دانشگاه ۱۶:۲۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    4 0
    سرکار خانمها لیلا و خدیجه شما باید درس عبرت بگیرید نه این که فحش بدهید.
  • ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    7 1
    درود بر مشرق...
  • ۱۶:۵۲ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    1 9
    والله به خدا اينم كاره جز سنگدلي چيزي نداره چرا تبليغ مي كنين
    • مسلم IR ۱۰:۵۶ - ۱۴۰۳/۰۱/۲۸
      0 0
      سنگدلی ؟!! تبلیغ ؟!!!حالت خوبه ؟!! شما دنبال کیف دنیا باش تا سنگدل نشی یه وقت!!
  • سارا ۱۶:۵۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    8 1
    خاک بر سر شما که انقدر کم فهم و کم دانشی!!! اتفاقا این یکی از بهترین گزارش هایی بود که تا به حال در مشرق خوندم و فکر میکنم خیلی زیبا تنظیم شده بود ای کاش از این نوع کار ها با روال هنری زیبا بیشتر بگذارید این گزارش سراسر درس بود! دستتون درد نکنه من نمیدونم اینی که اعتراض کرده تو کجا بزرگ شده و چی میفهمه اما اگر یه شناخت سالم از این دنیا داشته باشه باید بفهمه ارزش این حرفها از وجود بی خاصیت بعضی آدم ها بالاتره ! دستت درد نکنه مشرق که این گزارش رو نشر دادی
  • ۱۷:۱۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    1 0
    این گزارش نمیگه همه برید غسال شید که شما به سبک زندگی گیر میدی همین دونه برنجی که هر روز میخوری رو بهش فکر کن چندماه طول کشیده شده این ....
  • hanif ۱۷:۱۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    4 0
    سلام من ميخواستم از اين خواهر محترم كه اين مصاحبه با ايشان شده تقاضا كنم برايم دعا كند تا انشالله مشكلم حل شود ايشان و ساير بزرگواراني كه مشغول به خدمتي به اين مقدسي هستند قابل ستايش و احترام هستند دستشان درد نكند و انشالله هميشه سر بلند و سالم و موفق باشند
  • مهدی ۱۸:۱۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    7 0
    شغل این خانم و دیگر همکاران آقا و خانم بسیار شرف دارد بر نزول خواری، ربا خواری، حرام خواری، گرانفروشی، غش در معامله، دروغ گفتن برای یک لقمه نان. بنده با اینکه تحصیل کرده یکی از دانشگاه های معتبر تهران هستم، به احترام این غیرت و مردانگی این خانم سر تعظیم فرو می آورم. بقیه می توانند هر آنچه که دلشان می خواهد بگویند. ولی واقعا عزت و شرف و تدین این خواهر واقعا جای تقدیر دارد. مرحبا به این غیرت.
  • ۱۸:۳۲ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    4 0
    روزی که خودت خاک بر سر شدی می فهمی اینا یعنی چی ؟ مشکل تو وامثال تو اینه که زندگی این دنیا براتون هدفه درحالی که باید اینجا زندگی آخرتت رو بسازی نه زندگی دوروزه دنیا رو به هر قیمتی!!!!!!!!
  • ۱۸:۳۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    2 0
    الگوی زندگی ما باید اسلام باشه وخیلی ها اینو شنیدند که بسیار از مرگ یاد کنید ....
  • ۱۸:۳۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    1 1
    خدا به همه غسال ها خیر بده
  • حسین ۱۸:۵۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    3 0
    خدا رحمت کند پدر و مادر کسی را که این گزارش را تهیه کرده است.
  • بتولب ۱۹:۲۳ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    سلام خيلي خوب بود يادمان انداختيد كه قدر لحظه هاي زندكى رابايد دانست وكناه نكرد تا ارام باشىم
  • ناشناس ۱۹:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    اكر اينها نباشند بدنهايمان بعد از مردن روي زمين ميماند
  • مسعود ۱۹:۵۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    2 0
    خانم لیلا وخدیجه به جای فحاشی کردن باید عبرت گرفت به نظر من افرادی که این شغل شریف رادارند باید تحسین کرد چر که جامعه نیاز به تمامی مشاغل دارد
  • ناشناس ۱۹:۵۸ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    در یک مملکت هم دکتر لازم است هم رفته گر وهم.....ومن دست انانی که با درستی وصداقت کار میکنند را می بوسم مخصوصا ان مشاغلی را که ما نمی توانیم انجام دهیم واگر این فداکارها نبودند بر ما واجب کفائی بود که انجام دهیم
  • سهیلا ۲۰:۲۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    خوش به حالت.کاشکی همه آدمها در سن و سال تو و شرایطی که کار ندارند یه جو دل و جیگر تو رو داشتند.اینها همه بر می گردد به لقمه هایی که پدر و مادرت به تو داده اند.رحمت و مغفرت باریتعالی بر تو و پدر و مادرت
  • ۲۰:۳۱ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    جواب لیلا خانم تو پیام اول : شنیدی قدیمی می گفتن بمیری رو تخته بشورنت .... واسه همه ما هست گزارش از اخرین ایستگاه زندگی مادی واقعا پند اموز و زیبا بود
  • ۲۰:۳۳ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    امثال لیلا خانم در جامعه زیادند! سبک زندگی شون هم شامل ظاهر مذهبی و کمی محاسن و چادری به سر و تسبیحی در دست هستش! شایدم کمی گریه برای اهل بیت در مواقع عزاداری ها!! این دست افراد غالبا براشون سطح مدرک تحصیلی و رفاه مادی در قالب ظاهر مذهبی، حرف اول رو میزنه! کمی هم به دین عمل میکنند که شاید خسر الاخره نشن!! خواهرم! شما که به سایت مشرق توهین میکنی، آیا الگوی فرهنگسازی بهتری برای هدایت مردم داری؟ آیا اینکه خانمی با این سن کم به این درجه خودسازی رسیده، خودش الگوی مهمی نیست؟ در قرآن بعد از توحید، یاد معاد بیشترین آیات را به خودش اختصاص داده؛ آیا لازم نیست کمی هم یاد مرگ رو در زندگی زنده نگه داریم؟ لطفا کمی هم خودتون رو اصلاح کنید یا حق
  • علی ۲۰:۵۳ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    خواجه در ابریشم و ما در گلیم عاقبت ای دل همه اندر گلیم
  • علی ۲۱:۰۸ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    کاش رو شما هم تاثیر داشت !!
  • علی ۲۱:۰۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    شما باس جنازت رو زمین بپوسه ! و طعمه گرگ های بیابان بشه ! سنگ دل شما هستی ، نه اونهایی که هر روز به یاد خدا و مرگ هستند !
  • ۲۲:۱۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    2 1
    چرا توهین میکنید ؟. خوب نخوانید !!!.
  • kazem ۲۲:۵۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    با تشکر .آمورزنده بود.
  • ۲۳:۰۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    آیا لزومی دارد ، کسی که می خواهد غسال بماند ، جای یک بنده خدایی را در دانشگاه بگیرد ؟! آیا برای غسال حرفه ای شدن باید تحصیلات دانشگاهی داشت ؟؟!!!
  • نگار ۲۳:۳۲ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    اگه یه نفر نمیتونه بره دانشگاه یعنی خودش عرضه اش رو نداشته, نه این که کسی جاش را گرفته باشه.
  • شهیدزنده ۲۳:۵۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    0 0
    سایت وزین و پر طرفدارمشرق از انتخاب این مطالب که در سایت گذاشتی بسیار سپاسگذارم.خدای مهربانم را شاهد میگیرم که بی اندازه در روحیاتم اثر کرد.از وسوسه خناسان و شیاطین اغواگر که به اینگونه مطالب ایراد میگیرند هیچ توجهی نکنید.خاک بر سر کسانی که از مرگ و دیدار جمال دوست میترسند.انالله و انا الیه راجعون
  • علی ۰۰:۴۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    میخواستیم جوابی به لیلا بدیم گویا به اندازه کافی تیرباران شده! بهرحال ممنون.یادمرگ خیلی خوبه. جامعه واقعا به همچین افرادی نیاز داره و به شخصه بهشون افتخار میکنم. ضمنا ایشون جای کسیو توی دانشگاه اشغال نکرده.از کجا معلوم شاید در آینده در رشته ش هم فعالیت کرد با دید مثبتی که الان پیدا کرده.حتما تواناییش رو داشته که قبول شده. سرکار خانم امیدوارم موفق باشید
  • ۰۰:۵۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    ببخشید لیلا خانم منظورم خدیجه هست شما برو النگو پیدا کن الگو پیش کش
  • ۰۰:۵۸ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    آزادی خواهی یک طرفدار دمکراسی!
  • محمد ۰۱:۲۸ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    اين غسالان زحمتكش محرتم، الگوي يك انسان خداشناس و عاقبت انديش هستند. سبك زندگي‌شان نيز بر اساس همين خداشناسي و عاقبت انديشي، بر پايه محاسبه دائم نفس شكل گرفته است و آنها را از ظلم و تجاوز باز داشته است. اينها براي شما زشت و ناپسند است؟! واقعاً الگوي مردم اينها هستند نه فحاش‌هاي هرزه زبان.
  • محمد ۰۱:۲۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    از زبان مارگونه و هرزه شما، بايد مشخص شود راه مشرق درست و راهي كه امثال شما نشان ميدهند، راه شيطان رجيم است.
  • ۰۱:۳۱ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    دوست داشته تحصيلات علمي كسب كند و از استعدادش استفاده كند در راه علم. جاي شما را گرفته؟! ناراحتي بيشتر درس بخوان تا قبول شوي.
  • سید حمیدرضا نورانی ۰۲:۵۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    مگه درس خوندن فقط برای کار پیدا کردنه؟!!!
  • امید ۰۲:۵۲ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 2
    چرا انقدر از مرگ میگین..چرا از زندگی حرف نمیزنین..از شور و اشتیاق تفریح نمیگین...سال داره عوض میشه داره بهار میاد اون وقت اینجا با مرده شور حرف میزنن..نباید کلاس بزاره حقوقش خوب بوده رفته مرده شور شده..کار هرکسی نیست..من اگر 10 میلیون هم بگیرم نمیتونم این کار رو بکنم..اصلا به مرگ فکر نمیکنم فقط به زندگی و شاد بودن فکر میکنم..به این حرفها هم اصلا اعتقادی ندارم...
  • نیما ۰۲:۵۳ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    ناشناس 18/34 ما فقط به زندگش و شادی و تفریح فکرمیکنیم..مرگ ه وقتش میاد پس لازم نیست بهش فکر کنیم
  • ۰۳:۲۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    1 0
    مشرق جان مجبوری هر نظر بیخودی را منتشر کنی؟!
  • ۰۳:۲۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    انجام یک واجب کفایی و عمل به احکام دینی افتخار است. با این استدلال جراحی و جانور شناسی و کارآگاهی هم مشاغل مضری خواهند بود!!!
  • ۰۶:۵۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    اتفاقا دانشگاه جای آدم هایی هست که برای خدمت درس می خونند
  • ۱۰:۴۳ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    خدیجه هم خاکی بر سرش کند!!
  • كم شناس ۱۰:۴۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    عجله نكن شما هم غسال خونه رو ميبينين !!!
  • امیین ۱۱:۲۸ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    1 1
    یک روز هم یک میتی را آوردند که نفس میکشید ، زود یک آرزو کردیم و پیچیدیمش تو کفن
  • هومن ۱۱:۵۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    خدا آخر عاقبت همه را بخیر کند
  • لیلا ۱۲:۴۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    واقعا خیلی دید بدی داری لیلا خانم اینم یه شغله شغلی که آدمو میبره تو فکر بهتره خواهرم کمی به فکر اون دنیامونم باشیم
  • ۱۳:۱۳ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    الان که ماشاءالله ظرفیت اکثر دانشگاه ها خالیه! بدون کنکور میشه رفت این دانشگاه های جدید!!!!! کسی جای شما را تنگ نکرده!
  • حجت ۱۳:۵۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    بعضیا درسارو چند ترم در میون به زور رش*ه دادن پاس کردن اومدن نطق می کنند
  • سعید ۱۴:۵۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    چرا سعی دارین چهره مذهبی رو این جوری نشون بدین اینکه یه خانوم تحمل دیدن صحنه های دلخراش و داشته باشه یعنی به خدا خیلی نزدیکه واقعا که !!!!!!!!!!
  • محمد ۱۶:۲۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    نيما جان؛ شما هر طور دوست داري فكر كن. شما نمي‌تواني مردمي كه به فكر آخرت و مواجه شدن با خداي بلند مرتبه و بزرگ هستند رو از عاقبت انديشي و زندگي درست منع كني. حق چنين كاري نداري. سبك زندگي تو و آقا اميد در نظرات بالايي، سبكي مغرورانه و از روي ترس و بي خياليست. دنيا براي شما مثل بت است. مجبوري فقط به او و شادي هايش فكر كني، چون فكر اعمالي كه ذخيره كرده‌اي و مرگي كه حق همه است، آزارت مي دهد. ولي ما از مرگ استقبال هم مي كنيم و خود را براي مواجه شدن درست با آن آماده مي‌كنيم. دين تو براي خودت، دين ما براي خودمان. خواهيم ديد ضرر اصلي براي كدام گروه است.
  • ۱۶:۲۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    خاک بر سرت که این چیزها رو "الگوسازی و ارائه سبک زندگی" میبینی !
  • ۱۶:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    الگو ! خدا ... ببین با کیا شدیم هشتاد میلیون !
  • ۱۶:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    آفرين بر شما و بصيرت و حكمتي كه در قلب شماست. يا ياد خدا، انسان پي به حقيقتش مي‌برد. پي به عشق بي‌نهايتي مي‌برد كه از آن غافل بود. اين افراد هتاك، اين چنين عشقي را تجربه نكرده‌اند و لذا مرگ را مثل اژدهايي خشمگين مي دانند.
  • ۱۶:۳۳ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    کار شما خوبه، بگونه ای باید این مشاغل در کشور فرهنگ سازی بشه؛ که ذهن مردم بیشتر به سمت شغل بودنش بره نه چیز دیگه ای .
  • ۱۷:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    0 0
    من خودم خیلی دوس دارم مرده بشورم
  • ۱۶:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۲
    0 0
    خاک تو سر همتون که افتادین به جون هم !!!
  • حسن ۱۰:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۴
    1 0
    باتشکرازمسوولین محترم سایت مشرق دوستانی که نظرات مثبت و منفی افراطی داده اند را به اعتدال دعوت می کنم و به آنها سفارش می کنم که به آموزنده بودن و تاثیر گذاری این نوع مصاحبه ها دقت کنند و سعی کنند درزندگی صیر و متانت بیشتری در نظردادن داشته باشند . به امید سلامتی همگی
  • سالار ۰۵:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۲/۳۰
    0 0
    واقعا عالي بود
  • ۰۰:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۹
    0 0
    باید یادمان باشد پست و مقام ماندنی نیست ثروت ورفاه دنیوی به خسران عقبی نمیرزد خانمها مخالف محترم روز ندامت الان.عبرت بگیر.
  • ۰۰:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۹
    0 0
    برایم جالب اگر روزی شما را در حال شتشو رو سنگ مرده شور خونه دیدم باید به غسال بگىم سنگدل.
  • ۰۰:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۹
    0 0
    تو کی هستی حسم اینه که خیلی گرفتار این دنیا شدی یا اینکه شما گناهاتو داری واز عنوان مرگ هراست گرفته.
  • امید ۲۳:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۶
    1 0
    خیلی شغل محترمیه
  • محمد ۱۴:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۷
    0 0
    سلام،چه بترسید چه نترسید خواهید مرد،همین کسانی که اعتراض کردند یه روزی زیر دست غسالها شسته شده و زیر خروارها خاک خوابیده و خوددانند و اعمال....
  • محبوبه ۱۶:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۷
    0 0
    از بچه گی از مرده ها میترسم یعنی نه یک ترس معمولی اگه بفهمم شخصی که میشناسمش مرده تا یک هفته خواب ندارم دوست دارم با این کار بیشتر آشنا بشم دوست دارم روزی بتونم بعنوان یک مسلمان 7مرده رو بشورم امیدورارم بتونم به این ترسم غلبه کنم. بنظرم شغل محترمیه و هیچ آدم باشعوری به غسالان اهانت نمیکنه
  • امیر ۱۶:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۵
    0 0
    خداوکیلی خیلی شجاعه به من ۱۰۰میلیون بدن حاضر نمیشم مرده بشورم
  • ۱۴:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۳
    0 0
    اونایی که بی احترامی میکنن فکر کنم وقتی بمیرن کسی حاضر نشه جنازشون رو بشوره و بوی تعفن همه جارو بگیره
  • منصوره ۲۳:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۶
    0 0
    مرسی بخاطر زحمتهاتون راستش من روزی نیست که از مرگ یاد نکنم و چون بار گناهم سنگینه بیشتر میترسم خدا از سر تقصیرات همه بگذره از سر تقصیرات منم بگذره
  • فاطمه ۰۹:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
    1 0
    واقعا که اونایی که به غسال ها دید بدی دارند احمق هستن.اخه احمقا خودتون یه روزی بمیرین محتاج همین غسالایین واقعا بیچاره اون غسالایی که باید یه روزی ادمایی مثل شمارو بشورن.خاک برسرتون یکم سر عقل بیان من نمیگم ادم خوبی هستم اتفاقا تا هفته پیش قبل اینکه مادربزرگم بمیره ادم بی اعتقادی بودمو هیچ چیزی رو از لحاظ شرعی رعایت نمیکردم ولی دیدن مادربزرگم رو سنگ غسالخانه واقعا دیدمو عوض کرد و تکون دهنده بود
  • حسین ۲۲:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
    0 0
    با عرض سلام خدمت پرستوخانم پرستوخانم خداخیردنیا واخرت بده بهت من خودم هرچندگاهی میرم به غسالخانه بهشت زهرا نگاه میکنم خداای شاالله به شما تن وبدن سالم بده وهمیشه توزندگیت به همراه این شغلت موفق کنه التماس دعا یاعلی
  • ۱۸:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
    0 0
    به قول اون فیلمه این چیزا زیاده بعضی هام مرگ رو اینجوربه تمسخر می گیرن . " ای مرگ! چه پربها شده ای كه سراغی از ما نمی گیری، یا كه من بی ارزش شده ام؟ چه پرصبر شده ای كه با آن همه درد و رنج و مصیبت مرا آسایش نمی بخشی، یا كه من بی ارزش شده ام؟ بیا ای دوای همه دردهای دردكشیدگان عالم، بیا ای دوست خوب و مهربانم تا دیر نشده مرا آزاد كن از زندان دنیا." بخشی از وصیت نامه شهید حاج علی محمدی پور فرمانده گردان 412 لشگر ثارالله
  • ۲۰:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۸/۱۰
    0 0
    انسان با دیدن مرگ دیگران میتواندبررفتارخودش نظارت بیشتری داشته باشدمابایدبدانیم عایدمان مرگ است پس اصلاح شوین
  • پریسا ۱۴:۲۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۵
    0 0
    مرگ دقیقا لحظه ایاتفاق میفته که فکرشم نمیکنی منونامزدم انقد برنامه ریزی هاکرده بودیم حتی برای بزرگشدنه بچمون ولی خدااجازه نداد نامزدمو گرفت
  • خالد ۰۱:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۹
    0 0
    این دنیا بهشته اگه باهم خوب باشیم
  • لیلا ۰۰:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۸/۱۵
    0 0
    مرسی از گزارش خوبتون
  • عاطفه ۰۲:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۲
    1 0
    عالییییی بود منم خیلی ذوست دارم تطهیر کننده باشم ان شا الله خداا حاجتم را براورده کند
  • محمود جعفری کوهبنانی IR ۰۴:۲۳ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
    0 0
    سلام گزارش مشرق عالی بود
  • فاطمه IR ۰۰:۰۲ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۱
    0 0
    کاش میشود همه به این باور برسیم که زندگی معنای ندارد کاش میشود منم یه روز مثل این خانم قلبم پاک بی همتا بشه کاش کاش
  • فاطمه IR ۰۰:۰۲ - ۱۳۹۷/۰۲/۳۱
    0 0
    کاش میشود همه به این باور برسیم که زندگی معنای ندارد کاش میشود منم یه روز مثل این خانم قلبم پاک بی همتا بشه کاش کاش
  • زهرا RO ۰۳:۰۶ - ۱۳۹۷/۰۵/۱۴
    0 0
    فکر کنید وقتی مردید کسی نباشه غسلتون بده وروی زمین بمونید شغل این عزیزان خیلی از نظر من محترم وخودشون هم خیلی قابل احترامن
  • محمد NL ۱۱:۴۸ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۵
    0 0
    درود خداوند بزر گ بر این خانم محترم انشاالله در پناه خدای منان همیشه موفق وپیروز باشی من خواهرم دستت را می بوسم و امیدوارم خداوند به خاطر تو به ما ترحم نماید.
  • مهشید IR ۲۲:۴۸ - ۱۳۹۷/۱۲/۲۳
    0 0
    خیلی دوست دارم غسال بشم. برام دعاکنید توفیقشو خدابهم بده بهمراه صبر وایمان قوی.التماس دعا تواین شب عزیزلیله الرغائب
  • پری دیلمی IR ۰۲:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۱
    0 0
    خدااا قوت
  • ناشناس IR ۱۵:۱۵ - ۱۴۰۱/۱۱/۲۷
    0 0
    جناره ای که از گوشه چشمش اشک میاد رو بابد سریع به بیمارستان رسوند .‌جسد که گریه نمیکنه .‌اون‌از علایم بازگشت حیاته .
  • انتظار فرج IR ۱۱:۰۷ - ۱۴۰۱/۱۲/۰۴
    0 0
    تشکر می‌کنم از خانومی که این مطالب حالب و تجربیات خودشون رو د غسالخانه به اشتراک گذاشتند. خداوند توفیق و سلامتی بهتون عنایت کنه. اتفاقا انسان اگه بیشتر به یاد مرگ باشه بیشتر به خدا وصل بشه بیشتر شاکر خداست و بیشتر قدر داشته هاشو میدونه و از زندگی لذت میبره. این که یاد مرگ انسان را افسرده میکند حرف باطلی است. انسان مؤمن با نرگ به سعادت ابدی میرسد.
  • سعید IR ۰۱:۰۵ - ۱۴۰۲/۰۳/۰۶
    0 0
    به نظر بنده گزارشی بسیار خوب و تکان دهنده‌ای بود باشد که رستگار شویم
  • مدینه شجاعی IR ۰۹:۱۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۳
    0 0
    میخوام سبت نام کنم چکار کنم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس