گفتگوی تفصیلی سام قریبیان با مشرق درباره خط ویژهگروه فرهنگی مشرق - فیلم گناهکاران را باید محصول مشترک یک پدر و پسر با ترکیب یک نگرش مدرن و کلاسیک دانست. با پسر - سام قریبیان - به گفتگو نشستیم و به بهانه تکثیر گسترده فیلم گناهکاران که در شبکه نمایش خانگی توزیع شده است ابتدا راجع به این فیلم حرف زدیم و سپس رفتیم سراغ فیلم خط ویژه. فیلمی که گفتمانی انتقادی را علیه مفسدان اقتصادی و ویژه خواران مطرح می کند و از حیث ساختار فیلم جسوری به شمار می رود. آنچه در پی خواهد آمد گفتگوی بدون تکلف با سام قریبیان است.


* فیلم « گناهکاران » در گونه و ژانر یک فیلم کلاسیک و سرپاست. فیلمنامه نوشته ی خود شماست و از پدر شما شنیدم که علاقمند بودید در هالیوود ساخته شود چرا این اتفاق نیفتاد و نتوانستید اینکار را انجام دهید؟
- در هالیوود به ویژه در زمینه فیلمنامه قضیه مرغ و تخم مرغ مطرح است. اگر در هالیوود شما مدیر برنامه ( agent ) نداشته باشید فیلمنامه شما خوانده نمی شود. از طرفی هم ایجنت، فیلمنامه شما را قبول نمی کند مگر اینکه قبلا فیلمنامه دیگری کار کرده باشید. در بسیاری از مواقع «شانس » مطرح است. می گویند در لس آنجلس هر راننده تاکسی یک فیلمنامه در داشبورد تاکسی اش دارد. یعنی همه دوست دارند فیلمنامه نویس شوند یا شاید اشاره به این دارد که ؛ فیلمنامه نوشتن کار سختی نیست اما رد شدن از دروازه و ورود به هالیوود کار سختی است و حواشی خاص خود را دارد. فیلمنامه نویس در مجموعه هالیوود به صورت مستقیم نمی تواند با استودیو تماس بگیرد.

اگر سناریویی فرستاده شود مستقیما حواله سطل زباله می شود. سناریو در هالیوود باید توسط ایجنت و منجر- مدیر برنامه یا همان کاریاب– که معمولا تحت عنوان آژانس‌های استعداد یابی و کاریابی فعالیت می کنند؛پذیرفته شود. در واقع یک آژانس با شما قرارداد دارد و شما تحت حمایت آن آژانس هستید و آژانس برای نماینده یا مدیر فیمنامه استودیو ، متن را می فرستد که می خواند و اگر خوشش آمد کار می کند. در غیر اینصورت باید پسرخاله آقای اسپیلبرگ باشم که فیلمنامه ام را درب منزل شان تحویل بدهم تا بخواند! وگرنه مراحل اصولی این در هالیوود بدین شکل است که فیلمنامه نویس - حتی یک فیلمنامه نویس موفق -نمی تواند مستقیما فیلمنامه اش را بدهد بلکه باید حتما از طریق کانال هایی انجام شود. در نتیجه برای افرادی که دسترسی به آن کانال ها ندارند کار سخت تر می شود. معمولا ایجنت ها، یک آسیستانهایی(دستیارانی) دارند که می خواهند روزی ایجنت بشوند . فیلمنامه نویس تازه کار باید بتواند با نوع ارتباطی که برقرار می کند ؛یکی از این آسیستان ها را متقاعد بکند که به فیلمنامه اش ایمان بیاورد. چون وقتی او به فیلمنامه ایمان داشته باشد مبارزه می کند و اگر بتواند فیلمنامه من را از دروازه عبور می دهد و همین موضوع شاید سبب شود دستیار مدیر برنامه یا کاریاب ،خودش  روزی ایجنت من شود و هم  روزی فیلمنامه نویس شوم. یعنی برای او هم راهی باز می شود که از دستیاری به ایجنت بودن ،  ارتقاء یابد. این معمولا مسیری است که یک فیلمنامه نویس تازه کار و همچنین یک آسیستان برای یک قدم پیشرفت ، طی می کنند.

* پس با این حساب، فیلم ساختن در ایران کار ساده تری است!
-  همانطور که همیشه در مقایسه فیلم های خودمان با فیلمهای هالیوودی معتقدیم که آنها فوق  العاده اند و متأسفیم که چرا  ما نمی‌توانیم مثل آنها بسازیم؛ به همان اندازه، مشکلات آنها هم عظیم تر است. فیلم ساختن در تمام دنیا یکسان است اما اشکل های آن متفاوت است. هرچقدر فیلم های آنها عظیم تر و بزرگتر بنظر بیاید به همان اندازه مشکلاتش هم عظیم تر است.

گفتگوی تفصیلی سام قریبیان با مشرق درباره خط ویژه

* این عظیم تر بودن، در پخش جهانی به نظر می آید.
- نه! منظور من در همان پروسه تولید و ساخت است . قدیم ترها یادم هست که در ساخت یک فیلم در ایران ، یک مدیر تولید داشتیم که در واقع مدیر تولید هم نبود ، به او « مدیر تهیه » می گفتند به همراه یک دستیار. اما الان مدیر تولید، مجری طرح، مدیر تدارکات به همراه 5 دستیار و مسئول خدمات و... داریم . الان پشت صحنه های ما حدود 50 نفر مشغول به کار هستند.

*آیا ساز و کار تولید  ما در ایران حرفه ای است؟
- نه ! اصلا.

* از چه زاویه ای؟
- از هر زاویه ای! 

- مثلا از زاویه تهیه کننده و نحوه صنعتی - اقتصادی فیلم ؟
-ما اصلا تهیه کننده نداریم! ببینید؛ متاسفانه عنوان تهیه کننده بد تعبیر شده است و در این ماجرا  هیچکس مقصر نیست. چون ما سیستم آموزشی درستی نداریم. من یکسال دانشگاه سینما - تئاتر تدریس کردم و واقعا افسوس خوردم. چه کسانی از آن دانشگاه فارغ التحصیل می شدند؟ چه مطالبی آموخته بودند؟ سیستم آموزشی ما اشتباه است. من رفته بودم کتابفروشی تا ببینم چه کتابهایی در زمینه تهیه کنندگی وجود دارد، دیدم تمام کتابهایی که ترجمه شده، همان کتبی هستند که 40 سال قبل ترجمه شده اند و مدام تجدید چاپ می‌شوند.

*یعنی دانشجوی سینما و هنر امروز همان کتبی را میخواند که 40 سال قبل ، علی نصیریان خوانده است.
- بله البته خواندن آن کتابها هم خوب است ولی نیاز به دانش جدید داریم. 

*پس مسأله آموزش از دغدغه های جدی شماست و معتقدید که از نظر سیستم آموزشی عقب هستیم؟
- به شدت. این مسأله موجب قطع ارتباط ما با دنیای به روز و مدرن است و تبعاتی خواهد داشت. جوانی مثل من که 5 سال قبل از دانشگاه فارغ التحصیل شده ام آگاهی های من در حد دانش آکادمیکی است که پنج سال پیش آموخته ام. اگر من خودم را «آپ تو دیت» و به روز نگه ندارم و مطالعه نکنم و در جستجوی دانستنیهای جدید نباشم چگونه می توانم اطلاعات به روز به دانشجویان امروزی منتقل کنم؟ بدبختی ما در حوزه فرهنگ و سینما این است که هرکسی به هر آنچه یاد گرفته است کفایت می کند و دیگر برای او همه چیز تمام است.

نه اینکه دانشجویان تمایلی به یادگیری مطالب جدید ندارند موضوع اینجاست که منابعی برای این یادگیری وجود ندارد. مثلا زمانی که من در حال تحصیل در مقطع لیسانس (در آمریکا) بودم تقریبا اگر 120 واحد درسی را گذرانده باشید مدرک کارشناسی را می گرفتید. اما مدرک ارشد  را به شما نمی دهند مگر آنکه یکسال در شرکتی مرتبط با رشته تخصصی خودتان کارآموزی کنید که جزو واحد درسی هم محسوب می شود. یک ساز و کار حساب شده ای هم برای این جریان وجود دارد. کمپانی من را به عنوان کارآموز جذب می کند اما حقوقی پرداخت نمی کند . از من کار می کشد و در ازای آن به من اعتبار واحد درسی می دهد. من با آن اعتبار میتوانم مدرک لیسانسم را دریافت کنم. مثل همان طرح کاد که قبلا در مدارس وجود داشت. یعنی طرح کاد در مقطع لیسانس و فوق لیسانس هم وجود داشت. من هم در هر دو مقطع، آن را گذرانده ام.  در طول آن یکسال کارهای ساده ای انجام می دهید نه اینکه مسئولیت های خیلی فنی و پیچیده در شرکت به ما محول شود اما همین که در محیط کار قرار می گیرید و با افرادی مرتبط با این شغل آشنا می شوید بسیار مفید است.اما دانشجویان ما که فارغ التحصیل می شوند یک سری مطالب تئوریک آموخته اند و کتب مربوط به 40 سال قبل را خوانده اند . این فرد اگر بر سر صحنه تولید یکی از همین فیلم های ایرانی قرار بگیرد اگر از او بخواهند که یک پلان ایتالیایی بگیرد -البته این یک اصطلاح است که اشتباها جا افتاده-ولی دانشجو اصلا آگاهی به  این موضوع ندارد و از طرفی شرم دارد که بپرسد پلان ایتالیایی چیست.

* پس یکی از دلایل عدم رشد سینمای ایران مربوط به سیستم آموزشی است.
- بدون تردید! و بنظر من برای کسانی که قصد تحصیل در این زمینه را دارند اولین مشکل است. آنها حتی به اندازه 10 درصد هم در دانشگاهها چیزی نمی آموزند. البته نمی خواهم همه چیز را نفی کنم. اما معتقدم سیستم دانشگاهی - هنری  ما از لحاظ علمی به روز نشده است. 

* هنر هم امری نسبی و متغیر است و دائما در حال توسعه .
- همینطور است. چرا همه ما تمام دروسی که در کلاس های ابتدایی آموخته ایم به یاد داریم؟ مثلا خود من با وجودی که در زمینه ادبیات فارسی بسیار بی سوادم اما در دوران دبیرستان نمره پایین تر از 19 در ادبیات فارسی نداشتم . حالا متوجه شدم که سیستم آموزشی ایراد داشته چون من در دبیرستان  طوطی وار همه چیز را حفظ می کردم و نمره می گرفتم اما حالا هیچکدام را بخاطر ندارم ولی چرا همه ، شعر باز باران با ترانه (کلاس چهارم) را هنوز به یاد داریم؟ چون سیستم آموزشی دوران ابتدایی مان درست بود. اما در مقاطع بعد ، نقص جدی در این سیستم وارد شد.
 
* شما که تحصیلات خود را در خارج از کشور و در حوزه اقتصاد سینما گذرانده اید بفرمایید که از نظر شما چرا ساز و کار پخش و تولید ما اساسا غلط است؟
* اکثر دوستانی که از وضعیت اقتصادی سینما ناراضی اند می گویند دولت و وزارت ارشاد و... مقصرند. همه ی این مسایل به جای خود ، اما به نظر من یکی از مهمترین دلایل ، خود تهیه کننده ها هستند. ببینید ما در سینمای ایران تهیه کننده حرفه ای نداریم. ما در سینمای ایران سه دسته تهیه کننده داریم یک دسته آنهایی که واقعا تهیه کننده اند و تعدادشان متأسفانه به اندازه انگشتان دست نیست و یا اینکه کار نمی کنند مثل هارون یشایی . هر فیلمی که ساخته است فروش داشته و میتوان گفت جزو افتخارات سینمای ایران بوده اما شاید بیشتر از 10 سال است که کار نکرده اند. یک سری تهیه کننده داریم  شغل شان تهیه کنندگی است. ببینید؛ تهیه کننده فقط پول نیست.. تهیه کننده در حقیقت بالاتر از مقام کارگردان است چون اگر تهیه کننده دید خوبی داشته باشد اوست که کارگردان و همینطور بازیگر و... را وارد پروژه می کند. دید آرتیستی کم دارد . اما شناخت از بازار و شناخت از مخاطب داردسیستم حرفه ای سینما را به خوبی می شناسد و آن چیزی را که در دفتر کارش تولید می کند همان چیزیست که ماندگار می شود. یک کارگردان ممکن است با تهیه کنندگان مختلفی کار کند . می بینید که تهیه کنندگان مطرح دنیا (چه درست یا غلط) یک مدل مربوط به خود را دارند و مشخص است که این فیلم مربوط به این تهیه کننده یا این کمپانی است. در ایران تنها آقای فرحبخش است که برای خود یک سبک یا مدل ساخت دارد. یعنی استقلال مالی دارد و دیدگاه خاصی هم دارد. البته ممکن است من از فیلم های ایشان خوشم نیاید. یادتان هست یک سری فیلم های اکشن  در خصوص مواد مخدر با حضور جمشید هاشم پور ساختند؟ اصلا در آن فیلم ها کارگردان چندان اهمیت نداشت اما مدل فرحبخش روی فیلم ها واضح بود. فیلم های آقای مجید مدرسی هم همینطور بودند. کارهای ایشان مهر داشت.

دسته دوم تهیه کنندگان ؛ متأسفانه در مرحله ی تولید پول در می آورند. و اصلا برای آنها گیشه مهم نیست. سینما اصلا هنر نیست بلکه باید گفت ؛ صنعت سینما. باید فیلم هایی ساخت که مردم با خریدن بلیط به تماشای فیلم بپردازند نه اینکه به یک ارگان ، 10 هزار تا بلیط بفروشیم و به این شکل با وجود خالی بودن سالن های سینما ادعا کنیم فیلم فروش داشته. در هیچ کجای دنیا چنین مسأله ای اتفاق نمی افتد جز ایران! یعنی در واقع فیلمساز در همان مرحله ی تولید پول در می آورد و به اصطلاح از این جیب به آن جیب است. 

بعنوان مثال سریال «سرزمین کهن» به هر دلیلی پخش آن متوقف شده است. اما هیچکس نگفت 10 سال زمان صرف تولید این سریال شده با آن همه هزینه! به همین راحتی تعطیل! هیچ جای دنیا نمی توان چنین کاری کرد. چرا؟ چون در ایران هیچکس درخصوص پولی که خرج می شود پاسخگو نیست. 

دسته سوم تهیه کنندگان؛ مربوط به همان قضیه پولشویی است. یعنی پول از جای دیگری درمی آید و وارد سینما می شود شسته و تطهیر می شود و چند عکس یادگاری با چند بازیگر محبوب می اندازند و چند روز بعد هم غیبشان می زند. پول ها و دستمزدهای آنچنانی و...

می دانید فاجعه سینمای ما کجاست؟ این آماری که می دهم دقیق است: در سال گذشته 5 میلیارد بلیط سینما در سطح دنیا فروخته شده است . یعنی 80 درصد مردم دنیا به سینما رفته اند و بلیط خریده اند. اما در مملکت ما حتی یک درصد هم به سینما نمی روند. اگر یک درصد مردم به سینما بروند یعنی 6 میلیارد فروش خواهیم داشت. ما اصلا فروش 6 میلیاردی نداریم. فقط اخراجی های 2 بود که فروش 8 میلیاردی داشت. فیلم های ما به طور میانگین 600-500 میلیون فروش دارند یعنی نیم درصد هم برای تماشای فیلم ها به سینما نمی روند. یعنی از 70 میلیون جمعیت، 700 هزار نفر هم نمی روند. فیلم های پرفروش ما در حدود 300-200 هزار نفر بیننده دارند.بعنوان مثال در سال 63 فیلم سناتور که پدر خودم هم بازی کردند، مردم در هوای برفی و با چتر جلوی سینما صف بسته بودند، در زمان خودش 12 میلیون تومان فروش کرده بود آن هم با بلیط 3 تومانی! حساب کنید چند نفر بیننده داشته است. 

شاید برخی از فیلم های ایران به صورت تکی در دنیا معروف شده باشند ولی سینمای ما از لحاظ اقتصادی پیشرفتی نداشته. سالن های سینما در حال تعطیلی هستند فیلم ها گیشه ندارند و تعداد کسانی که بلیط می خرند در حال افت کردن است. چون ارتباط با مردم قطع شده است. هرجا فیلمساز (اعم از کارگردان، تهیه کننده، بازیگر) حتی نیم نگاهی به مخاطب داشته است، می بینیم که فیلم با استقبال مواجه شده.
 
* شما تهیه کنندگان را به سه دسته تقسیم کردید. فیلم ها را هم به سه دسته تقسیم کنیم مثلا یک دسته ؛ فیلمهای انتلکت روشنفکری مستقلی که خاص جشنواره ها تولید می شود. فیلمهایی که در ژانر مطالبات مدیران ساخته می شود.
- خیلی خوشحال شدم که این مثال را زدید چون اصلی ترین چیزی که باید وجود داشته باشد وجود ندارد. آن هم مخاطب است. مخاطب نداریم. شاید فیلم کلاه قرمزی آخرین فیلمی بوده که برای مخاطب ساخته شده باشد چرا بعد از  کلاه قرمزی فیلم های پر فروش برای کودکان و نوجوانان تولید کنیم .
 
* کلاه قرمزی در فرهنگ ما مثل مارپت و المو است.
- بله. به عنوان مثال در سینمای آمریکا بتمن، سوپرمن و چنین قهرمانان سوپر کمیکی ، الی ماشاء الله وجود دارد. چون میخواهند جایگزین و رقیب برای تولیدات قبلی بسازند تا بدانند کدام پرفروش تر خواهند شد. یعنی در یک فضای رقابتی ، تولیدات سینمای آنها پویا تر می شود ولی در سینمای ما اصلا به دنبال عناصری برای پویا تر شدن نیستیم. مثلا من امروز عشقم کشیده که در مورد مادرم که همیشه در اتاق می نشیند و چای می خورد فیلم بسازم! می سازم و اتفاقا چهارتا جایزه هم می برد!!

گفتگوی تفصیلی سام قریبیان با مشرق درباره خط ویژه

*فیلم در تولید استاندارهای جهانی را حفظ می کندآیا برای اکران جهانی آن هم تمهیداتی اندیشیده شده بود؟
ما که اصلا پخش کننده  جهانی نداریم. الان مثلا می گویند فلان فیلم ایرانی در امریکا اکران شده است. اکران این فیلم ها بدین صورت است که یک سالن را شبی 500 دلار اجاره می کنند و فیلم را به نمایش می گذارند. اصلا برای آن سینما دار مهم نیست که چند بلیط فروش می رود چون هر فیلم ایرانی که در امریکا اکران می شود بلیط های آن فیلم، از بلیط فیلم های امریکایی گران تر است!

*با این حرف چقدر موافق هستید که ما  فیلمی بااستاندارد مخاطب جهانی هم نمی سازیم.
- اصلا کسی دنبال این مسأله نیست. ببینید ما از مخاطب ایرانی شناخت کافی نداریم چه برسد به مخاطب خارجی؟! الان مدیران ما با افتخار می گویند امسال ما 120 فیلم ساختیم. خیلی بیخود 120 فیلم ساختید! مگر افتخار است؟ وقتی از بین 120 تا فقط 50 فیلم اکران می شود در واقع هزینه تولید 70 فیلم دیگر دور ریخته شده است. خوب 40 فیلم در سال بساز و تلاش کن از بین آنها 20 فیلم خوب باشد.

* برای مردم هم بسازند.
- نه. اصلا هر فیلمی ؛ هنری ، گیشه ،تجاری... هر نوع فیلمی بسازند. می دانید موضوع این است که از بس ما فیلمی برای گیشه نساخته ایم ، هر فیلمی بالای 2 میلیارد تومان  در گیشه فروش داشته باشد صرفا از بابت فروش آن فیلم -صرف نظر از محتوا - خوشحال می شویم!

* آیا مخاطب هدف فیلم « گناهکاران » مردم بودند؟  
- بله مردم بودند و در عین حال عرض می کنم که در تولید فیلم سعی کردیم که سطح شعور و سلیقه خود را ارتقاء دهیم. من معتقدم ما می توانیم در ایران فیلم خوب بسازیم. منظورم اصلا کیفیت و محتوا نیست. بلکه استانداردهای تولیدی و ساختاری هست.

* دهه 60 را به خاطر دارید. سناتور، بندر مه آلود و چقدر فیلم پرفروش ساخته می شد.
- اصلا سینمای دهه 60 مورد علاقه من است.

* سینمای دهه شصت سینمای تولید فیلم در ژانرهای گوناگون بود.
- همه چیز داشتیم. کمدی، کودک، اکشن. مردم از تماشای فیلم در سینما استقبال می کردند.اینکه الان بحث ماهواره مطرح است خوب در همه جای دنیا هم مردم همین ماهواره را دارند ولی 80 درصدشان هم به سینما می روند. پس سینمای آنها جذاب است. ببینید؛ وقتی به تاریخ نگاه می کنیم از زمانی که تلویزیون اختراع شد و در دهه 50 میلادی به منازل مردم راه پیدا کرد ، استودیوهای فیلمسازی ترسیدند و گفتند چه طور می توانیم رقابت کنیم؟ برای همین در ساختار فیلم هایشان تغییراتی به وجود آوردند. برای همین شما می بینید که در دهه 50 میلادی فیلم های عظیم تاریخی ساخته شدند چون می خواستند بگویند شما این قهرمانان را باید بر پرده عظیم سینما ببینید و در قاب کوچک تلویزیون تماشای آن لذتی ندارد. 

* از میان سه دسته از تهیه کنندگانی که شما اشاره کردید غیر از تهیه کنندگان مستقل، دو دسته دیگر تهیه کنندگان، فیلمهایی با مدیوم تلویزیون می سازند تا بتوانند از تلویزیون پولی در آورند.
- ببینید؛ اینها همه اختراعات خود ماست.من واقعا بخاطر ذهن خلاق دوستان تبریک می گویم چون واقعا چیزهایی می گویند که ما هیچ جای دنیا ندیدیم و نشنیدیم و در کتاب‌ها هم نخواندیم و در تاریخ هم نبوده است!! فقط مختص سینمای ماست. در امریکا فیلم می سازند که بهترین بازیگران دنیای سینما در آن بازی می کنند اما این فیلم به دلایلی که به مخاطب باز می گردد یا هر دلیل دیگری در سینما امکان اکران پیدا نمی کند پس به تلویزیون فرستاده می شود. یعنی از ابتدا به صورت تله فیلم ساخته نشده بوده، فیلم سینمایی بوده اما به تلویزیون فرستاده می شود . اما در ایران بر عکس است. یعنی ما تله فیلم می سازیم و در سینما اکران می کنیم.
 
در جشنواره امسال 20 فیلم دیدم، داشتم روانی می‌شدم/ هیچکس درخصوص پولی که خرج می شود پاسخگو نیست/ حتی یک درصد مردم هم به سینما نمی روند

* آقای فرامرز قریبیبان در گفتگویی  اشاره کردند که چهار فیلمنامه برای تولید داشتید که از میان آنها، گناهکاران ساخته شد. آیا خودتان انتخاب کردید؟
- خیر. وزارت ارشاد انتخاب کرد. ما اصلا انتظار نداشتیم «گناهکاران» پروانه ساخت بگیرد. در واقع من 4 فیلمنامه داشتم که یکی از آنها تا آن زمان هنوز تکمیل نشده بود و در مرحله نگارش بود. ما گناهکاران را فرستادیم و مطمئن بودیم که مجوز نمی گیرد. جالب است که ما چهارشنبه فیلمنامه را فرستادیم ، شنبه مجوز گرفت! اصلا پنجشنبه و جمعه که تعطیل بود. من نمیدانم کی فیلمنامه را مطالعه کردند که مجوز دادند. فکر کنم با خودشان گفتند ظاهرا فیلم پلیسی است و آقای قریبیان هم می خواهد بسازد ، پس مجوز بدهیم و اصلا مطالعه ای انجام ندادند. چون همانطور که می دانید بعدها برای فیلم مشکلاتی ایجاد شد. ما یک برآورد هزینه ای برای فیلم انجام دادیم. در فیلم صحنه هایی مربوط به خارج از کشور هم وجود دارد، تعداد بازیگران زیاد بود و...

* یعنی حتی بازیگران فرعی هم بازیگران شناخته شده ای  بودند.
- بله. ما از اول هم می دانستیم که مثلا نقشی که آقای هومن برق نورد در ابتدای فیلم بازی می کند را حتما باید بازیگر خوبی اجرا کند. چون اگر اولین سکانس خوب از کار درنمی آمد به کل فیلم لطمه وارد می شد. چون ایده من این بود که به جای تیتراژ، با این صحنه فیلم را شروع کنیم. در نتیجه باید از بازیگری استفاده می شد که مخاطب بخواهد و در نتیجه، بقیه فیلم را تماشا کند.

*بعد از این شروع یک تیتراژ پر هزینه و کاملا ممزوج با داستان فیلم .تیتراژ هم فکر شده بود؟
- حسابی! کل تیتراژی  که شما دیدید زمانش 2 دقیقه و 45 ثانیه بود به اندازه فیلمبرداری و تدوین کل فیلم طول کشید! یعنی دو ماه صرف فیلمبرداری و 2 ماه صرف تدوین شد. از طرفی تیتراژ هم چهار ماه طول کشید. البته در اجرای آن زمان زیادی صرف نشد بلکه در خصوص نحوه اجرا، تست زدن و اتود، فونتی که انتخاب شد برای اسم ها و...

* از آقای قریبیان بزرگ  شنیدم که یک آلبوم عکس تهیه کرده بودید که دکوپاژ ، میزانسن و... در فیلم « گناهکاران » کاملا سینمایی باشد
- بهترین کاری که در گناهکاران انجام دادیم این بود که به جای آنکه به فیلمبردار یا طراح صحنه بگویم به این شکل عمل کن ، تصویر آن را نشان دادیم. هر سکانسی در آن فیلم ، شاید حدود 10 عکس داشت. یعنی فیلم 76 سکانس است که نزدیک 800-700 عکس تهیه کرده بودم. که به صورت کتابچه ای در اختیار فیلمبردار ، طراح صحنه و مدیر تولید داده بودیم و یکی هم دست گروه کارگردانی بود.

* فیلمی که با این حساسیت ها ساخته شده است و سینمایی است و مخاطب هدفش هم مردم هستند چرا در گیشه شکست خورد؟ با وجودی که منتقدان هم معتقد بودند یکی از فیلم های پرفروش سال خواهد شد.
- همینطور است. «فیلمیران» و «هدایت فیلم» که پخش کننده های قدری هستند هر دو از زمان جشنواره، خواهان فیلم بودند پس از نگاه آنها، فیلم پرفروش خواهد بود. هر دوی آنها هم تا زمانی که مطمئن نباشند فیلمی فروش می کند به دنبال آن نخواهند رفت.
 
* با آن همه ستاره که در فیلم وجود داشت...
- نه! من به وجود ستاره در فیلم برای پرفروش شدن اعتقاد ندارم. وقتی تایتانیک را ساختند با وجودی که دو بازیگر اصلی فیلم مشهور نبودند یک فروش جهانی کرد.

* بهر حال همانطور که در سینمای ایران معروف است که می گویند؛ بیش از 10 کله در فیلم تو وجود داشت. (منظور چهره های سرشناس است که در پوستر فیلم هستندسینمایی ها اصطلاحی دارند که می گویند یک کله دو کله و منظورشان تعداد ستاره های فیلم است )
- 18 کله! ولی ببین پدر خود من در بسیاری از فیلم ها بازی کرده که فروش خوبی داشته و در عین حال در فیلم هایی هم حضور داشته که فروش نداشتند.

* من خودم به فیلم های پلیسی علاقمندم و این گونه خاص را  از سینمای فرانسه ،امریکا و هنگ کنگ دنبال کرده ام. در جشنواره سی و یکم   احساس کردم این فیلم همان حلقه مفقوده ی ژانر پلیسی سینمای ایران می تواند باشد.  
- ما ادعایی نداریم که فیلم فوق العاده ای ساخته ایم  و... نه! ما فقط می‌خواستیم در راستای احیای ژانری که در سینمای ما مرده است ، به سهم خود قدمی برداریم. البته حالا که فروش نکرد ولی اگر فروش خوبی می کرد دو فیلمساز دیگر هم شاید یادشان بیفتد چنین فیلمی در ژانر پلیسی - معمایی بسازند. یا شاید کسی یادش بیفتد که در ژانر کودک فیلم خوبی نداریم و بیاید فیلم خوبی مثل گلنار بسازد .من خاطرم هست فیلم گلنار خیلی خوب فروخت ، الان ما واقعا فیلم کودک خوب نداریم. البته من تخصصم سینمای کودک نیست ولی کاملا واضح است در این زمینه ضعف داریم.ما هر وقت به جشنواره کودک نزدیک می شویم در عرض سه ماه و با بودجه دولتی 10 فیلم می سازیم و جالب اینجاست که بعد از آن ، به طور کلی فیلمها مفقود می شود! نه اکران می شود و نه در تلویزیون نمایش داده می شود. پس اصلا چرا می سازیم؟ با این اوضاع بهتر است جشنواره کودک را حذف کنیم. در دهه 60 « گلنار » را داریم یا « پاتال و آرزوهای کوچک »، « دزد عروسک ها » و « گربه آوازه خوان » را داریم. یا در کنار آن ها، فیلم «شکار خاموش» که خود من با مهدی هاشمی و گلاب آدینه بازی کردم.در آن دوران  ژانر کودک فعال بود. در کنار آن، پدرم همان سالها، « مرگ پلنگ » یا « کانی مانگا » را داشت. واقعا سینما فعال بود. الان واقعا هیچی نداریم. سینمای جنگی یا دفاع مقدس ما در زمان جنگ پر فروش بود عقابها، کانی مانگا و... ولی الان فیلم های دفاع مقدسی که تولید می شود را خود پخش کننده حاضر به توزیع نیست. البته جالب اینجاست که باز هم می سازند! یعنی تا مناسبتی می شود دو فیلم دفاع مقدسی می سازند که حتی اکران هم نمی شود اگرهم اکران شود دو تا سینما به آن تک سانس می دهند و با فروش 15 میلیون تومانی از پرده برداشته می شود.

گفتگوی تفصیلی سام قریبیان با مشرق درباره خط ویژه

* در صورتی که ژانر جنگی در جهان، پرفروش است.
- بله مثلا فیلم «نجات سرباز رایان» را می سازند که جایزه اسکار می برد و فیلم های جنگی آنها ماندگار می شوند. اما ما واقعا جدی نمی‌گیریم. همه چیز برای ما مقطعی است. در طول یک دوره ای یک گونه از فیلم را می دوشیم و ناگهان آن ژانر را کنار می‌گذاریم و به گونه دیگری می‌پردازیم. مثلا 6-5 سال قبل ، برای مدتی فیلم های کمدی مد شده بود...

* که به تولید کمدی های سوپرمارکتی منجر شد !
- درست است. مدتی به شدت به این گونه ها پرداختند و بعد ناگهان ناپدید شد. ما همه انواع فیلم ها را نیاز داریم. جنگی، کمدی، خانوادگی ملودرام و... الان هم که اپیدمی اصغر فرهادی شروع شده است. مثل زمانی که اپیدمی عباس کیارستمی  فراگیر شده بود. من سینمای کیارستمی را دوست دارم اما وقتی کسی که جهان بینی او را ندارد به کپی برداری از روی فیلم های اومی پردازد صرفا مرتکب یک تقلید شده است. تقلید هم هیچوقت جواب نداده است. الان هم دوران اپیدمی اصغر فرهادی است. فیلم های امسال تماما پایان باز و دو هنرمند در آپارتمان را دارند، حالا برای مدتی هم این گونه فیلمسازی را می دوشند و بعد بیخیال آن می شوند. 

* آقای فرامرز قریبیان هم می گفتند من فیلمی ساخته ام که استانداردهای روز را داشته باشد ولی مخاطب امروز را نمی شناسم. شما اگر مدت زیادی به نور نگاه کنید چشمتان ضعیف می شود ما هم آنقدر سینمای آپارتمانی و کمدی های سطحی داشتیم  چشم مخاطبان سینما را ضعیف کرده ایم.منظورم این است که عمق نگاه را از مخاطب گرفته ایم .
- نه. مشکل اینجاست که مردم فیلم های خارجی را خوب می خرند و می بینند. سریال های خارجی را هم اکثرا می بینند. می دانستم که مردم با این سطح و سلیقه ناآشنا نیستند ولی در سینمای خودمان این استقبال را ندیدم. یک نفر گفت: کجای فیلم گناهکاران ایرانی است؟ به او گفتم: اولا قرار نبوده ایرانی باشد. یعنی وقتی قصد دارم مؤلفه های یک ژانر را بازسازی کنم اگر لباس نیروی انتطامی تن بازیگر کنم که دیگر مؤلفه های آن ژانر را ندارد. همیشه هم فیلم « هفت » را مثال می زنم چون این فیلم با فیلم ما بسیار مقایسه می شود ( و ما هم در سکانسی به این فیلم ادای دین کردیم). ما که در ایران نشسته ایم فکر می کنیم تمام پلیس های امریکا بارانی به تن دارند و کلاه شاپو به سر می گذارند، اما اصلا چنین چیزی نیست. هیچ پلیسی در آمریکا کلاه شاپو به سر نمی گذارد. پس اگر در فیلمی می بینید پلیس کلاه شاپو گذاشته پس نشان دهنده ی مؤلفه ی ژانر است.

دیوید فینچر فیلم «هفت» را کجا فیلمبرداری کرده ؟ در لس آنجلس . در بیشتر سکانس های فیلم هوا بارانی است اما در لس آنجلس اصلا باران نمی بارد . تمام بارندگی های فیلم مصنوعی است . خیلی راحت می توانست برود سیاتل یا شیکاگو یا نیویورک. همه این کارها را برای این کرده که بارانی بلند و کلاه شاپو تن بازیگران کند تا بدینوسیله مؤلفه های یک ژانر بازسازی شود. حتی روی ماشین های پلیس اسم شهر نوشته نیست. فقط نوشته police ما هم همینکار را کردیم روی ماشین ها نوشتیم پلیس آگاهی. هیج جا ننوشتیم نیروی انتطامی جمهوری اسلامی ایران. هیچ جا ماشین پلیس ندید، بلکه فقط صدای آژیر شنیدیم ، چون فقط مؤلفه های ژانر را نشان می دهیم.

* از این زاویه هم می توان ورود کرد که مثلا در امریکا یک رئیس جمهور فرضی در فیلم ها نمایش می دهند. یا پلیس فرضی.
- ما باید قدرت پروپاگاند را از امریکایی ها یاد بگیریم. در فیلمهایشان رئیس جمهور، رئیس قاچاقچی هاست. مگر در ایران می شود چنین کاری کرد؟ اصلا مگر این ظرفیت وجود دارد؟ اگر در فیلمی به صنفی نقدی وجود داشته باشد آن را توقیف می کنند.

* یا مثلا در برنامه کودک کلیپی پخش می شود یک کلید نشان می دهند به عنوان سمبلی از دولت هیاهو به پا می کنند!
- در امریکا فیلمی می سازند که رئیس جمهور رئیس قاچاقچیان است و خبرنگاری در فیلم وجود دارد که این قضیه را افشا می کند و رئیس جمهور را پایین می کشد. ناخودآگاه دارند سیاست باز کشورشان راتبلیغ می کنند.

* و به نوعی؛ خود را تطهیر می کنند.
- بله و در واقع می گویند؛ ببینید چقدر سیستم یک کشور درست است که اگر بالاترین مقام مملکتی هم باشی و دست از پا خطا کنی، یک خبرنگار می تواند تو را از قدرت پایین بکشد.  
 
* ولی این در یک جهان خیالی و فرضی اتفاق می افتدو به کسی هم بر نمی خورد .
- فیلمی بوده که که رئیس جمهور ایالات متحده فردی را کشته است و خبرنگاری با افشای این قضیه موجبات عزل او از قدرت را فراهم کرد. حالا مثلا اگر در ایران فیلمی بسازیم که رئیس جمهور خیالی ایران ، مرتکب خطایی شده است و خبرنگاری می خواهد افشاگری کند واقعا چه واکنش های وحشتناکی بروز می کند؟ « آقا به رئیس جمهور یک مملکت توهین شده.» در حالی که اصلا توهینی اتفاق نیفتاده اتفاقا ما داریم نشان می دهیم اینجا سیستم درست است. ما متأسفانه همه چیز را نقطه ای می بینیم. کل تصویر را نمی بینیم. قدرت پروپاگاند همین است . یعنی سینما بتواند پیام را به صورت ناخودآگاه به مخاطب منتقل کنی. مثلا اگر در فیلم هایشان مستقیما بگویند رئیس جمهور امریکا عالی و بدون نقص است. اصلا فیلم فروش نمی کند. مثلا در سریال 24 ، اکثر افرادی که مقامات بالای مملکتی را در اختیار دارند آدم های خلافکار و نادرستی هستند ولی یک پلیسی هست که دست همه شان را رو می کند.

* واحد ضد تروریستی CTU . البته یک واحد تخیلی بود.
- در آن سریال بله. CTU تخیلی بود ولی در home land اینطور نیست. چون در زمان ساخت سریال 24 می ترسیدند علنا نام CIA را بیاورند و سازمانی تخیلی را ایجاد کردند. بهرحال منظور من این است که اگر بخواهیم پیغامی را از طریق فیلم منتقل کنیم یا تأثیری بگذاریم باید بگوییم سیستم مملکت ما درست است . چگونه؟ به این شکل که در سیستم ما اگر در بالاترین مقامات هم انسانهای خطاکاری وجود داشته باشند ، یک نفر آدم درستکار همیشه هست که اوضاع را تحت کنترل دارد. و در عین حال می گویند ما سیستمی داریم که یک آدم درستکار میتواند دست افراد خلافکار را رو کند و از قدرت پایین بکشاند. 

یک برنامه ای در زمان نوجوانی ام در تلوزیون اجرا می کردم در خصوص این ضرب المثل که کسانی که خطشان بد است دکتر می شوند . باور کنید کلا برنامه را سانسور کردند که به صنف پزشکان جامعه بر می خورد!! اولا که این یک ضرب المثل است که خود پزشکان هم می گویند . در عین حال ما که نگفتیم همه پزشکان! نمیدانم چرا ما این قضیه را متوجه نمی شویم که وقتی در فیلمی گفتند یک پلیس اشتباه کرده منظورشان این نیست که کل پلیس های ایران فاسدند! 

*  پایان فیلم « گناهکاران» با سفارش حذف و اضافه مدیریتی دوران سجادپور خراب شد. چون در واقع رامبد جوان باید در انتها کشته می شد تا یک تطهیر سیستماتیک اتفاق افتد .  
- چون ما یک انتقام شخصی را در این فیلم به تصویر کشیده بودیم. اصل فیلمنامه همین بود که شخصیت رامبد جوان از اتاق بیرون می آید و فرامرز قریبیان توبیخ می شود. فقط فرقش در سناریو این بود که در یک مراسم رسمی به رامبد مدال و درجه می دادند ولی از ما خواستند که مراسم رسمی نشان داده نشود. رئیس نظارت و ارزیابی در آن زمان گفتند: « اینطور که نمی شود! این فرد باید مجازات شود». من هم مخالفتی نکردم . یک سکانسی در حد نیم صفحه همانجا دروزارت ارشاد به فیلمنامه اضافه کردم که پروانه نمایش را گرفتیم. آن سکانس هم این بود که بلافاصله پس از اینکه در بر روی فرامرز قریبیان بسته می شود کات می شود و در منزل رامبد جوان شروع می شود که رامبد درب خانه را باز می کند ، خانه تاریک است . به سمت یخچال می رود از داخل یخچال رامبد را می بینیم که نگاه می کند به درون آن ، بک گراند هم تقریبا تاریک است. ناگهان صدایی می شنویم و خون فواره می زند.

روانگر (رامبدجوان) بر زمین می افتد و فرامرز قریبیان را می بینیم که از پشت به او شلیک کرده است. می بینیم که قریبیان بالای سر رامبد ایستاده تا زمانی که او جان می دهد. در حالی که تدین( قریبیان ) در تمام طول فیلم دستکش به دست داشته اما در این صحنه می بینیم او بدون دستکش است و درب یخچال که باز مانده بود را می بندد و پایان. یعنی میخواست بگوید من رامبد را کشتم، این هم اثر انگشتم، حالا دستگیرم کنید. این ساخته شد و به جشنواره هم رفت گفتند نه اینجوری که نمی شود. چون رامبد را از پشت زده است و... گفتیم ما در سکانس اول نشان داده بودیم که قریبیان از پشت هم شلیک می کند و کلا چنین شخصیتی دارد. حتی سکانس بچه دزدی را هم به همین دلیل در فیلم گذاشته بودیم که نشان دهیم قریبیان چنین آدمی است که وقتی بچه دزد سریعتر از او می دود و او به دلیل کهولت سن به پای دزد نمی رسد با تیر او را از پشت هدف قرار می دهد و می کشد. 

* یعنی نشان داده اید تدین آدم کم طاقتی است.
- بله . یعنی آدمی است که می داند رامبد مقصر است و نمی تواند ثابت کند از آن دسته افرادی هم نیست که به بزرگترش بگوید جریان از این قرار است. خودش اقدام می کند و باز آن قدر به عدالت اعتقاد دارد که اثر انگشت خود را در صحنه باقی می گذارد. وقتی این سکانس را خارج کردیم باز به حالت اول برگشت که رامبد پیروز شده است ، البته برای من که فرقی نمی کرد.

*نکته جالب اینجاست فیلمی که در زمان اکران استقبالی از آن نشد با استقبال گسترده مردمی در شبکه نمایش خانگی مواجه شده است ؟!
- بله . جالب اینجاست که در سوپری ها خیلی زود فروش رفت. البته خنده دار است که باید بگویم از بقالی ها فیلم می خریم. ولی بهرحال با سرعت زیادی فروخته شدند. زمان خوبی هم توزیع شد. یعنی شب عید و فرصت آزاد مردم.

* چه شد که در کشاکش کارگردانی و فیلمنامه نویسی ناگهان به بازیگری  روی آوردیدو درخط ویژه حضور پیدا کردید؟
*این را باید از کارگردان ها بپرسید. جالب اینجاست که یکسال است منتظرم فیلم بسازم ولی سرمایه ندارم! همه هم منتظرند من بسازم چون تمام عوامل مشخص هستند.

* می دانید برای تهیه بودجه باید به چه مراکزی مراجعه کنید؟
- بله اتفاقا اینکه من تهیه کنندگان را به سه دسته تقسیم کردم مقداری هم به تجربه های شخصی ام در این زمینه بر می گشت.  مثلا ما برای ساخت فیلم نزد تهیه کننده ای می رویم؛ نگاهی به سرتا پای من می اندازد و می گوید خودتان تنها آمده اید؟ می گویم پس با چه کسی باید می آمدم؟ می گوید پس سرمایه گذارتان کجاست؟ می گویم: ببخشید اگر قرار باشد به صورت کاملا صوری از کارت تهیه کنندگی شخصی شما استفاده کنم که خوب پدرم هستند. برای چی باید بیایم اینجا؟ یعنی به شما پول بدهم و فقط از کارت شما استفاده کنم.نمی گویم تهیه کنندگان حتما خودشان پول بگذارند بلکه باید به دنبال اسپانسر باشند و متن فیلمنامه را بخوانند تا نکاتی را در راستای بهتر شدن فیلم پیشنهاد دهند و ... ولی اصلا کاری به این مسائل ندارند . فقط می خواهند برایشان پول ببری تا کارت تهیه کنندگی شان را اجاره بدهند. این یک مدل از تهیه کنندگان رسمی ما در سینمای ماست.
 
یک سری از تهیه کنندگان هم مراجعه کرده ام که اصلا نمی دانم کی هستند. در یک ساختمان های عجیب و غریب هستند که باور نمی کنید. به دیدن یکی از این افراد رفته بودم که ساختمانش در الهیه بود وقتی به ساختمان نگاه می کردی گویی وارد سازمان سیا شده باشی. یک دم و دستگاه عجیب و غریبی داشت و واقعا تو نمی دانی این افراد چه کاره اند. فیلمنامه اصلا برایشان اهمیت ندارد. به یک نفر دیگر مراجعه کردم تا اسپانسر بگیرم ویک شرکت هواپیمایی اسپانسر شود. خودم به او می گویم که ببینید؛ این سناریویی که من دارم اصلا هواپیمایی در آن وجود ندارد اما سناریویی دیگری دارم که مسافرت با هواپیما و... در آن وجود دارد اگر تمایل دارید آن سناریو را بیاورم. می گوید نه آقا! اصلا برای ما اهمیتی ندارد که تبلیغ ما در فیلم وجود داشته باشد. خوب برای تو سؤال ایجاد می شود پس یک شرکت هواپیمایی برای چه می خواهد در تولید فیلمی که حتی هیچ تبلیغاتی هم در فیلم ندارد سرمایه گذاری کند؟ واقعا علامت سؤال ایجاد می شود. اینها همان دسته از تهیه کنندگانی هستند که به دلایل نامعلوم وارد سینما می شوند، دو سه فیلم می سازند و بعد غیبشان می زند.

* فعالیت های بازیگری شما از چه زمانی آغاز شد؟
- بازیگری من که از فیلم فاخر لاله شروع شد!

* فیلم فاخر لاله؟!!باحال بود.
- البته قبل از آن هم بازی می کردم ولی مداومت نداشت. از وقتی به بازیگری برگشتم این اولین فیلم من بود. اینکه پرسیدید چرا به بازیگری رجوع کردم باید بگویم چون می خواستم فیلم بسازم دیدم ممکن نیست بنابراین امسال سه فیلم بازی کردم و یک تئاتر.

* سلیقه شما با پدر متفاوت است. پدرتان معتقد است تا در فیلمی نقش اول و به سبک کلاسیک قهرمان اصلی  نباشد بازی نمی کند. چه شد که شما در خط ویژه نقش یک بدمن را بازی کردید؟
- خوب قریبیان بزرگ 47 سال فقط نقش مثبت بازی کرد و اصلا منفی بازی نکرد. گفتم خوب ما که نمی توانیم پا  توی کفش او بکنیم ْ، پس من برعکس عمل می کنم، بد من  فیلم را بازی کردم،دقیقا بر عکس او! ولی اگر حقیقت را بخواهید من خودم از پیشنهاد نقش تعجب کردم. وقتی که سناریو را خواندم من اولین بازیگری بودم که قرارداد بستم. بعد از من میلاد کی مرام قرارداد بست. 

* دلایل انتخاب تو این نبود که فیلم خط ویژه روان و شهری و میزانسن و دکوپاژهای شهری نظیر  فیلم گناهکاران دارد؟
- وقتی سناریویی را به من می دهند تا بخوانم مسلما انتظار یک شاهکار ندارم ولی حداقل باید سر و ته داشته باشد و خط ویژه همینطور بود . بنابراین مسأله اول برای من فیلمنامه است که راحت و روان قصه ای را بیان کند و دومین مسأله نقش پیشنهادی است. همانطور که پدرم از بازی کردن نقش قهرمان ها و نقش مثبت ... لذت می برد و به این تیپ ها علاقمند است من هم باید از نقشم لذت ببرم. وقتی سناریو را خواندم با وجودی که از نظر تایم کوتاهتر از سایر نقش ها بود ولی یک قطب داستان بود. نقش مهمی بود و حتی یک پلان از آن را نمی توانی حذف کنی. سومین مسأله مهم برای من در انتخاب نقش، عوامل تولید هستند. به عنوان مثال همین پروژه فاخر لاله، فیلمنامه خاصی نداشت ولی خوب بود. مثل راکی بود راکی در مورد بوکس بود این هم درمورد رالی بود. یک قسمت خانوادگی هم داشت که به من ارتباطی نداشت قسمت ماشین رانی ،اکشن و مبارزه اش به من مربوط بود. 

* و اولویت بعدی پس از فیلمنامه چه چیزی در حضور در یک فیلم از نظر شما مهم به شمار می رود ؟
 از جمله عوامل فیلم در خط ویژه؛ ایرج رامین فر، تورج منصوری، پروانه پرتو و مهین نویدیب ودند که همه از اسم و رسم دارهای سینما هستند. در بازیگری هم نیکی کریمی، میترا حجار، همایون ارشادی، محمد صادقی، محمد متوسلانی، آزیتاحاجیان و... بهرحال آدمهایی بودند که اگر هم فیلم بد از آب در می آمد می گفتی حداقل با افرادی کار کرده ام که چند نکته از ایشان آموخته ام. حتی فیلم بعدی که من بازی کردم و گویا توقیف شده به اسم « به تهران خوش آمدید » بازیگران مطرحی دارد؛ هنگامه قاضیانی، بابک حمیدیان، مهرداد صدیقیان، همایون ارشادیو شقایق فراهانی که اصلا به جشنواره هم نیامد البته فیلم را ندیدم ولی به نظرم باید فیلم خوبی از کار درآمده باشد. 

* کارگردان اولش، مهدی نادری بود و بعد رضا سبحانی شد.
- از عوامل تولید هم تورج اصلانی بود.

* فیلم از تولیدات مؤسسه شهید آوینی است  
* برای همین هم تعجب کردم که چرا توقیف شد چون تهیه کننده هم بسیار قدر است . واقعا نمیدانم چه اتفاقی برای فیلم افتاد. موضوع بسیار حساسی هم داشت. در مورد تحریم ها و مشکلاتی که برای مردم ایجاد کرده است بود. دو نفر خارجی به ایران می آیند و از نزدیک این مشکلات را می بینند. بعد از آن تئاتری بازی کردم که در حین اجرا پایم شکست و موقع فیلمبرداری « خط ویژه » من تازه دو هفته بود که گچ پایم را باز کرده بودم و دوندگی های داخل فیلم هم فشار زیادی به پایم وارد می کرد.

به هرحال نقشی که در خط ویژه به من پیشنهاد شد برایم جالب بود. حتی مصطفی کیایی به من گفت من از اوسط فیلمنامه به تو فکر کردم و بقیه فیلمنامه را روی حساب تو نوشتم که برای من خیلی جالب بود و خوشحال شدم. به هرترتیب فیلمنامه خوبی بود بازیگران و عوامل خوبی داشت. مصطفی کیایی فیلمساز جوان و خوش قریحه ای است. موضوعی هم که خیلی ها به آن اشاره نمی کنند اما من می گویم  ؛ پولش هم خوب بود. بهرحال دستمزد هم مهم است. مثلا همین کارهایی که می گویم بد است؛ هم کار بد است، هم نقش بدی پیشنهاد شده، هم دستمزد بد است و هم عوامل خوبی ندارد. ببینید من شاید در سینما خیلی ها را از نزدیک ندیده باشم ولی اسامی و کارهایشان را خوب می شناسم. بهرحال اگر قرار است در فیلم بدی بازی کنم که آبروریزی شود و فردا پشت سرم بگویند «از فلانی بعید بود در چنین فیلمی بازی کند» پس لااقل دستمزد خوبی گرفته باشم! چون اوایل کارم هم هست باید دقت بیشتری درانتخاب هایم داشته باشم. بهرحال این اوایل، استانداردی برای خودم دارم.

گفتگوی تفصیلی سام قریبیان با مشرق درباره خط ویژه

* یک سؤالی که برای من مطرح است این است که اگر شما شرایط فیلمسازی در امریکا را تجربه نکرده بودید و ساز و کار حرفه ای سینما را نمی دانستید و به نوعی فرزند فرامرز قریبیان هم نبودید یا تجربه کار بازیگری در سینما و تلویزیون را نداشتید اگر زمینه ورود به سینما چندان برایتان فراهم نبود، اصلا نقش منفی قبول نمی کردید . قبول دارید؟
- من از بچگی همیشه نقش آدم بدهای فیلم رادوست داشتم. نه اینکه بخواهم خودم بد باشم . ولی ضدقهرمان ها در فیلم به صورت ناخودآگاه برایم جذاب بودند. البته این مسأله مربوط به دوران بچگی بود  ولی الان هم ما در سینما به قهرمان نیاز داریم. قهرمان از ضد قهرمان به وجود می آید.  
 
* یعنی یک جوکری باید وجود داشته باشد تا قهرمان به وجود بیاید. یا بیمارستان آرخامی باید باشد که از آن داستانی متولدشود.
- چون مثال از کمیک زدی عرض می کنم. اتفاقا کمیک خیلی مهم است. ما در ایران کمیک را دست کم می گیریم. من همیشه گفته ام که در نسل پدر من فیلم های وسترن یا تاریخی بود قهرمانهایی مثل بن هور، ال سید یا جان وین. قریبیان چرا به این نتیجه رسید که می خواهد همیشه در فیلم هایش قهرمان باشد یا بازیگر نقش اول. چون آن قهرمانها را دیده بود و در ذهن خودش شخصیتی را خلق کرد تا به آن برسد. اگر ما در سینما برای بچه های رده سنی 8 تا 15 سال قهرمان درست نکنیم او هم به تماشای بتمن و سوپر من می نشیند. شاید آخرین نسل قهرمان در سینمای ایران همان دهه 60 و آقای جمشید هاشم پور و فرامرز قریبیان بود. البته قصد مقایسه ندارم ولی بهرحال برای دهه شصتی ها قهرمان هایی وجود داشت. الان آدم های 25 یا 30 ساله می گویند ما کانی مانگا را هنوز به یاد داریم. حتی تا « میخواهم زنده بمانم » را نام می برند. موضوع  اصلی همان قهرمان است و نیازی که کودک و نوجوان به قهرمان دارد
 
* شرایط آن دوران هم شرایط قهرمان پروری بود.  
- هنوز هم هست. 

* به خط ویژه نگاه کنید. شرایط قهرمان شدن برای این دو کاراکتر خاکستری که پول توی حسابشان می آید خیلی وجود ندارد.
- خط ویژه مثل یازده یار اوشن است . البته ارتباطی ندارد ولی در آن فیلم یک «اندی گارسیا» وجود دارد که صاحب کازینو هست و یازده نفر هستند که به کازینو دستبرد می زنند و او به دنبال یاران اوشن است  تا پولش را پس بگیرد. در خط ویژه هم  سه نفر داریم که پول شخصی را می دزدند و اشتباها به حساب فرد دیگری می ریزند. تو ناخودآگاه پنج قهرمان می بینی که این شکل فیلم  نوع دیگری از سینماست . یعنی مجموعه ای از قهرمان هاست. گاهی هم ضد قهرمان ها خیلی پررنگ می شوند. گاهی در فیلمی مثل یازده یار اوشن یک نفر به یازده نفر است و در این فیلم یک نفر به پنج نفر . در سینمای امریکا که فیلم قهرمان محور وجود دارد می توان چنین فیلمی ساخت که قهرمانی را بین یازده نفر تقسیم کرد. در خط ویژه قهرمان فردی نداریم. یکی از ضد قهرمان ها شخصیت مصطفی زمانی هست که در آخر هم قصد دارد به چهار نفر دیگر خیانت کند و پول ها را بردارد و برود . یعنی در قهرمان هم صفاتی هست که در هر آدمی ممکن است باشد مثل کلک زدن و رندی و ... بهرحال ما باید برای قهرمانان فردی در سینمای خودمان فکر جدی و اساسی بکنیم من واقعا نگران نسل بعدی هستم کدام شخصیتی در حال حاضر وجود دارد که کودکان این نسل، ببینند و بگویند من میخواهم در آینده مثل او بشوم. 

* ما با یک ضد قهرمان های اجتماعی مواجه هستیم که پیوست همان اپیدمی اصغر فرهادی یا سینمای اجتماعی است  
- آن هم خوب است. اشکالی ندارد.
 
* منظورم این است که مخاطب بسیار با آن فیلمها تنیده شده است.
- تقصیر مخاطب هم نیست. من فیلم گناهکاران را در بین مردم دیدم در سینمای ملت و آزادی و پردیس شکوفه و... حدودا 70 درصد سالن پر بود. از مردمی هم که بیرون می آمدند ندیدم کسی تصور کرده باشد که به شعورش توهین شده است . یعنی کسی تصور نکرد که فیلمساز او را دست کم گرفته است.  من به تماشای فیلم « کلاس هنرپیشگی» که همزمان اکران می شد هم رفتم که 10 نفر در سالن بودند (سینما آزادی ) و فیلم ما در یک سالن 200 نفری، حدود 120 نفر تماشاگر داشت. پس چرا آمار فروش همان روز که استخراج می شود آمار فروش ها برابر است. پس یک جای کار می لنگد.

* کجای کار؟
- نمی توانم بگویم. مثال میزنم؛ گناهکاران جمعه هفته اول؛ 9 میلیون تومان فروخته است یعنی از چهارشنبه تا جمعه. جمعه بعد باز هم 9 میلیون فروخته. جمعه بعدتر باز 9 میلیون فروخته. مگر می شود 3 هفته متوالی یک فیلم یک رقم ثابت 9 میلیون تومان بفروشد؟ بهرحال باید بالا پایین شود. نمی شود یکسان باشد بهرحال هفته اول با هفته سوم باید تفاوتی داشته باشد. اصلا اگر فیلمی فروش نداشته باشد که تعارف ندارند سریع از پرده سینما پایین می آید. در حالی که گناهکاران در هفته دوم از 22 سینما، به 24 سینما رسید پس فروش خوبی داشته که اینکار را کرده اند. فروش شهرستان ها هم اتفاقا خوب بوده. این نشان می دهد که مردم راضی بودند.

* اینکه نسخه اول گناهکاران در عرض یک هفته در شبکه نمایش خانگی  به چاپ دوم رسیده است فرضیه ما را اثبات می کند که فیلم با مخاطب ارتباط برقرار کرده است  
- بله مردم راضی اند اما مسائلی وجود دارد که نمی توان گفت. 

* بنظر شما و پدرتان باید بالای سر فیلمهایی که تولید می کنید باشید یعنی مراقبت از پروسه تولید تا پخش.
- پدرم که در لواسان زندگی می کند و اصلا به تهران نمی آید و من هم بالاخره تا حدی برد دارم قرارداد پخش را که من نبسته ام. بهرحال عواملی برای پخش نیاز است. بنظرم سینمای مستقل است که این لطمه را می بیند. همین خط ویژه را ببینید؛. فیلم ما تبلیغات سطح شهر و بیلبوردی کمتری دارد.

* امثال شما و مصطفی کیایی که به مخاطب و به گیشه و به سرگرم سازی در سینما که کم کم فراموش شده بود فکر می کنید در حال تبدیل شدن به یک نسل قدرتمند در سینمای ما هستید.  
- البته اگر به بیراهه نرویم. چون بسیار خطرناک است. من خودم را مثال میزنم؛ مثلا من فیلم گناهکاران را ساخته ام که مردم نسبت به آن لطف داشته اند ولی بهرحال فروش آن هم مهم است. اگر فیلم گناهکاران فروش خوبی می داشت فکر می کنید من برای تولید فیلم بعدی، مشکل تهیه کننده داشتم؟ همه از من می خواستند که سناریوی جدید چه داری؟ ولی وقتی فروش نداشته باشد پس به صورت اتوماتیک نمی توانی مسیر خودت را ادامه بدهی. 

* خبر دارم که اخیرا یک چک به مبلغ ناچیز بابت فروش گناهکاران گرفته اید. مبلغ چک چقدر بوده است؟
بعد از دو سال یک چک 10 میلیون تومانی به من دادند.
 
* آن موقع که فیلم را ساختید دلار چند تومان بود؟
- 1030 تومان و وقتی به اواسط فیلم رسیدیم گران تر شد و به 1700 تومان رسید. 

* هزینه کل فیلم هم حدود هفتصد میلیون تومان شد. درست است؟
- به هفتصد هم نرسید. ششصد و هفتاد میلیون. 

گفتگوی تفصیلی سام قریبیان با مشرق درباره خط ویژه

* و حالا بعد از 2 سال 10 میلیون دست شما را گرفته است!
- اگر این پول را در خرید و فروش کود هزینه کرده بودیم سود بیشتری نصیب مان میشد!واقعا ناراحت کننده است. اگر من 100 هزار دلار داشتم میشد 100 میلیون تومان. اگر به آن دست نزده بودم الان 350 میلیون تومان شده بود. پس اشتباه کردم که فیلم ساختم. یعنی به صورت خودکار نمی توانی به مسیرت ادامه بدهی. خط ویژه را مثال می زنم. امیدوارم که در گیشه موفق باشد ولی اگر خوب نفروشد تهیه کننده اش که اولین تجربه فیلمسازی اشهم بوده دلسرد می شود و چقدر هم تهیه کننده شریفی بود که امیدوارم تعدادشان در سینمای ایران روز به روز افزایش یابد. 

* آقای لشکری قوچانی چگونه تهیه کننده ای هستند ؟
 بسیار حرفه ای برخورد کردند. انسان درست و شریفی هستند. ما داستان های زیادی شنیدیم در خصوص این که پول ها و دستمزد ها را پرداخت نمی کنندیا پول را بالا می کشند و... اصلا یکی از دلایلی که من با تلویزیون کار نمی کنم همین است. چون داستان های ترسناکی در این رابطه با سریال های  تلویزیونی نقل می کنندکه مثلا فلان هنرمند یکسال و نیم بعد از همکاری با تلویزیون، به دستمزد خودش رسیده. مملکتی که قیمت دلار در آن یک شبه از 1030 تومان به 1800 تومان می رسد پس 10 میلیون پولی که من دارم اوضاع متفاوتی پیدا می کند یعنی اگر امسال دستمزدم را بگیرم با یکسال بعد خیلی متفاوت است. اصلا خیلی زشت است که خودم تماس بگیرم که دستمزدم را بدهید بهرحال من تعهداتم را در قبال شما انجام دادم شما هم باید انجام دهید. من بازیگری را می شناسم که می گوید من یکسال و نیم در تلویزیون کار کرده ام ولی فقط به اندازه سه ماه حقوق گرفته ام.

حالا در این شرایط آقای لشکری بسیار خوش حساب بودند. یک روز زودتر پول ها را پرداخت کردند. بسیار شریف و خوش برخورد بودند. حتی در خصوص فیلمنامه دارای فکر و ایده بودند و بهترین شرایط را در حد خودشان برای عوامل و بازیگران فراهم کردند.شناخت خوبی هم داشتند و تشخیص های درستی می دادند. خوب آدم از دیدن چنین افرادی لذت می برد آن هم در مقایسه با مسئول فلان آژانس هواپیمایی که اصلا برایش مهم نبود داستان فیلمنامه چیست و یا اینکه تبلیغات آژانس در فیلم باشد یا نه.یعنی اگر من 650 میلیون  که برای گناهکاران صرف کردم را برای خرید آپارتمان در تهران میدادم الان یک میلیارد میتوانستم بفروشم.

البته ببخشید که مدام مثال های مالی میزنم. ما که اصلا قصد سود کردن نداشتیم بلکه فقط میخواستیم فیلم بسازیم. اگر قصد سود کردن داشتیم که میرفتیم در کار خرید و فروش کود حیوانی! هدف ما در خوشبینانه ترین وجه ممکن این بود که همان پول برگردد تا بتوانیم یک فیلم دیگر بسازیم. ولی بعد از آن ما چنان ترسیده ایم که دیگر جرأت نداریم دوباره به این سمت برویم. بهرحال درست یا غلط ؛ ما سلیقه های خودمان را هم داریم. شما فکر می کنید من نمی توانم از این فیلمنامه های آب دوغ خیاری بنویسم و بسازم که بفروشد؟ میخواهم با کار کردن در ژانر پلیسی به جایی برسم که اگر فیلم بعدی من ساخته شد مخاطب با دیدن فیلم و بدون تیتراژ بفهمد این نوع کار کردن از سام قریبیان است یا بگوید بعید نیست کار قریبیان باشد. الان به نظرمن فیلمنامه نویس موفقی که میتوانم نام ببرم پیمان قاسم خانی است  چون در سبک مورد علاقه خودش سلیقه خاص خودش را بکار می برد.

* المانهایی از ردپای او را میتوان در کارهایش دید.
- بله و این خیلی خوب است. فیلمنامه نویس و فیلمساز باید رد پا داشته باشند. 

در جشنواره امسال 20 فیلم دیدم، داشتم روانی می‌شدم/ هیچکس درخصوص پولی که خرج می شود پاسخگو نیست/ حتی یک درصد مردم هم به سینما نمی روند

* یعنی مؤلف باشند
- وقتی ما در فیلمسازی دارای سلیقه باشیم و بر اساس آن کار کنیم آن وقت مخاطب حق انتخاب پیدا می کند مثلا می گوید من به کارهای فلان فیلمساز علاقه ندارم و به دیدن آن نمی روم.

*و با تجربه اکران گناهکاران چه تجربه ای در مورد مخاطب سنجی در سینمای ایران بدست آوردی ؟
خوب باید سلیقه مخاطب بهتر بشود. سلیقه مخاطب ما نباید حریم سلطان باشد. یا عمر گل لاله! البته منظورم این نیست که سلیقه اش گناهکاران باشد. باید گناهکاران و معراجی ها و جدایی نادر از سیمین و... را ببیند. اصلا به نظر من هر فیلمی که بتواند مخاطب را به سینما بیاورد محترم و خوب است. با هر دیدگاهی.

* یعنی این باید افق نگاه مدیران تازه کار ما باشد که فیلمهایی ساخته و تولید شوند که مخاطب را به سینما بکشاند.
- دقیقا. اصلا من متوجه نمی شوم که وقتی 20 میلیارد برای تولید فیلم هزینه می کنند یعنی چه ؟ فیلمی که می دانید 400میلیون تومان فروش خواهد داشت برای چه 20 میلیارد هزینه می کنی؟ آیا این سیستم سالم است؟ اصلا آن 20 میلیون از کجا آمده است؟
 
* از بودجه فرهنگی که تعیین شده است
- از جیب چه کسی آمده است؟

* دولت.
سام: پول دولت از کجا آمده ؟

* از بیت المال مردم.
-  پس سینمایی که به نفت وابسته باشد نتیجه اش همین می شود که می بینید. من بعنوان یک فیلمساز نوعی، 20 میلیارد برای تولید فیلم به من بدهید، ماهی 200 میلیون هم که می گیرم. اصلا فیلم نمایش داده نشود هم برای من اهمیتی ندارد. آن وقت اوضاع سینمای ما همینطور باقی می ماند. جشنواره های ما هم مثل جشنواره امسال خواهند بود. وقتی فیلمهای جشنواره را می بینی باید دو تا دیازپام بخوری تا امیدوار باشی خودت را از برج میلاد به پایین پرت نکنی. امسال گیشه واقعا تعطیل است. دو سه فیلم خوب داشتیم که عید نوروز اکران شد. دو سه فیلم خوب دیگر هم در عید فطر اکران کنیم و دیگر هیچ! کاملا تعطیل است. 

* اما  دولت و مدیران سینمایی مدام امیدهای واهی می دهند.
- امید می دهند ولی ما باید واقعیت را ببینیم. از بین 120 فیلمی که امسال ساخته ایم فقط میشود 50 فیلم را اکران کرد و از بین 50 فیلم فقط 5 فیلم فروش خوبی داشته باشد این فاجعه نیست؟ پس در سینمای ما را باید بست. برای چی اصلا فیلم می سازیم. جالب است که برای تولید همین فیلم ها دستمزدهای عجیب و غریبی هم می گیرند. در سینمای آمریکا بازیگر  پیشنهاد می کند که 20 میلیون دلار می گیرم. فیلم او 200 میلیون دلار می فروشد که 20 میلیون دستمزد می خواهد. ما بازیگری داریم که 5 فیلم آخر او روی هم 200 میلیون نفروخته ولی برای بستن قرارداد جدید تقاضای 200 میلیون تومان دستمزد دارد. توهم داریم بخدا. منظورم این است که هیچ تناسبی وجود ندارد وقتی تناسب بین عرضه و تقاضا نباشد سیستم ناسالم می شود. جالب اینکه برای سیستم هم اهمیتی ندارد چقدر از فیلم ها فروش کنند یا نکنند! دیگر فاتحه را باید خواند. 

ما فیلمی می سازیم که خود اهالی سینما وسط تماشای فیلم خوابشان می برد وای به حال مخاطب عام. در جشنواره امسال، از 31 فیلم من 20 فیلم را دیدم. به یکی از هیئت داوران گفتم خدا به شما صبر بدهد من 20 تا را دیدم روانی شدم شما چطور 31 فیلم دیدید؟

* چندی قبل در برنامه هفت منتقدی در جواب امیر قادری گفت سینمای ایران دارد کار خودش را می کند و خیلی هم خوب است و این نقدهایی که شما می کنید از مردم جداست و...
- پس چرا فروش های ما این وضعیت را دارد؟ چرا تا ذره ای تماشاچی فیلمی را می پسندد ناگهان فروش 4-3 میلیاردی داریم؟ اگر یک درصداز مردم ایران به سینما بروند فروش ما 6 میلیارد خواهد بود. در دنیا امسال 80 درصد مردم به سینما رفتند. یعنی 5 میلیارد بلیط از 7 میلیارد آدم ، فروخته شده . به طور میانگین می توان گفت در هر کشوری 80 درصد مردم به سینما رفته اند.

* حالا ما خاورمیانه را در نظر نگیریم. که سینما ندارد ولی در خود امریکا شبکه های کابلی هست. تعداد شبکه های تلویزیونشان که از ما بیشتر است در شبکه نمایش خانگی شان، حداقل فیلمها را در کنار پفک به فروش نمی گذارند! با وجود چنان سیستم توزیع فیلمی، می بینیم که برای دیدن فیلم در سینما صف می بندند.
- من در امریکا که بودم آخر هفته ها (یعنی جمعه و شنبه) اصلا به سینما نمیرفتم چون دوست نداشتم در صف باشم یعنی هنوز برای سینما صف می بندند. اینجا اوضاع چطور است. من دو روز قبل برای دیدن خط ویژه به یکی از سالن های سینما رفتم 12 نفر در سالن بودند. فاجعه است. چهارشنبه یا پنجشنبه بود. 

* در مقایسه بین سینما رفتن مردم در امریکا و ایران یک سری عواملی هم وجود دارد که درکنترل ما نیست
- درست است اما در کنار همه ی آن عوامل یک اصولی وجود دارد که آنها با رعایت آن اصول سعی می کنند قدرت ریسک پذیری را بالاتر ببرند. یعنی کارها بر اساس اصول و معادلاتی پیش می رود. اینطور نیست که فیلم بسازیم و بعد ارگانی برود تعداد زیادی بلیط بخرد که بگوییم فروش خوبی داشته است در حالی که سینما ها خالی است. تبعات این کار مریض شدن سینماست. به خود فیلمساز لطمه می زند و فیلمساز دیگر برایش مهم نیست که فیلم مورد استقبال مردم قرار بگیرد یا نه. برای همین است که خیلی راحت از فیلمسازها می شنویم که من برای دل خودم ساختم!

خیلی بیخود برای دل خودت ساختی! برو فیلمهای دلت را در ویدئوی خانه ات ببین. سینمای هنری با سینمای تجاری و صنعتی در اکران بسیار متفاوت است. ما باید سینماهای مختلفی برای این کار داشته باشیم. در قدیم ما سینما کاوه را داشتیم که فیلم های هنری تر را نشان می داد و قشر دانشجو یا فرهیخته بیشتر به آنجا می رفتند. هیچوقت در سینما بهمن ، فیلم تارکوفسکی نمایش داده نمی شد. ما سینمای خاصی برای یک قشر خاص نداریم. سینه کلوپ نداریم. من برای دوستانی که پول هنگفت دارند و به دلایل نامعلوم علاقمند برای فیلمسازی هستند توصیه ای دارم؛ برای سینمای این مملکت سالن سازی کنند. اگر هر دولتی اهداف بلند مدت داشته باشد و برای آن برنامه ریزی کند به خدا نتیجه می گیریم. همه از لحاظ تئوری این مسأله را قبول دارند ولی هیچکس عمل نمی کند. شما 10 تا سالن بسازید در سطح شهر. بعد هر منطقه تقسیم بندی شود برای نمایش فیلم های خاص. در سینمای ما در یک سالن فیلم « با دیگران » (که یک فیلم هنری است) و در سالن دیگر « طبقه حساس » نمایش داده می شود ناخودآگاه اگر با خانواده ام باشم، طبقه حساس را انتخاب می کنم اما اگر در آن سینما هر دو فیلم هنری بودند یک روز با دیگران را می دیدم و 10 روز بعد فیلم هنری دیگر را. 

* فیلم هایی مثل « با دیگران » قربانی می شوند.
- یکی از ایرادات ما تبلیغات است. فیلمی که کمدی نیست را در تبلیغات، کمدی نشان می دهند یا فیلم غمگین را شاد نشان می دهند. تماشاچی گول می خورد و همین تماشاچی هم بعنوان ضد تبلیغ عمل می کند به دیگران می گوید این فیلم اصلا آن چیزی که به نظر می رسید نبود و...

* از حضور شما در تحریریه مشرق کمال تشکر را داریم.
-من هم از مهمان نوازی شما ممنونم.

گفتگوی تفصیلی سام قریبیان با مشرق درباره خط ویژه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 19
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 7
  • ۱۰:۴۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    این حاصل پول های بدون صاحب و بدون کنترلی است که در همه جا به دست دلالان بازار گرمی و خرج می شود ؛ در سینما ، در ورزش و ...
  • صادق ۱۲:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    پعه يه كم كوتاه تر بنويسيد كلم تركيد!
  • دوستدار مشرق ۱۳:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    یادش بخیر محمدسام قریبان (پسر فرامرز قریبیان) تابستون 78 یک برنامه ای رو واسه نوجوونا و جوونا اجرا میکرد در شبکه یک به نام برنامه 20 یک قسمتش مجموعه طنزی بود که کامران ملک مطیعی نقش پدر رو بازی می کرد و نیما فلاح و شقایق دهقان هم پسر و دخترش بودن. اون مجموعه اولین سریالی بود که شقایق دهقان بازی می کرد و بعد اون معروف شد.
  • دوستدار مشرق ۱۳:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    یادش بخیر محمدسام قریبان (پسر فرامرز قریبیان) تابستون 78 یک برنامه ای رو واسه نوجوونا و جوونا اجرا میکرد در شبکه یک به نام برنامه 20 یک قسمتش مجموعه طنزی بود که کامران ملک مطیعی نقش پدر رو بازی می کرد و نیما فلاح و شقایق دهقان هم پسر و دخترش بودن. اون مجموعه اولین سریالی بود که شقایق دهقان بازی می کرد و بعد اون معروف شد.
  • ۱۳:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    من فقط عکساش رو نگاه کردم. چه ژست های باحالی گرفته. شومن هستن ایشون؟
  • ۱۳:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    بپرسه بوجه این فیلها رو کی میداد؟ مثلا فیلم لاله...
  • ۱۴:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    خیلی حرف‌های قشنگ و درستی زد. ممنون از مصاحبتون.
  • ۱۶:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    1 1
    حرفهای سطحی
  • ۱۶:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    بازی پدرشون در گوزنها رو دوست دارم
  • ۱۸:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    اصلا به خوش تیپی پدرش نیست
  • ۲۰:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    همش حرف مفت
  • فرنیا ۲۱:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    عالی بود مثل مصاحبه های قبلی توی رسانه های دیگر جالب وخوندنی .ما بی صبرانه منتظر 360 درجه هستیم از صمیم قلب براتون ارزوی موفقیت می کنیم .
  • م ص ی ۲۱:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    داشتم دنبال این بخش از صحبتش که گفته ۲۰ تا فیلم دیدم میگشتم ۲۶ تا ۲۰ تو متن دیدم!
  • 1001 ۲۲:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    اینکه ایشون میگه توی کشور ما 1 درصد مردم هم به سینما نمیرن اما توی امریکا 80 درصد میرن سینما اصلا مقایسه ای اشتباهیه!!! چرا که قیمت بلیت توی امریکا به پول ما یک چیزی نزدیک به 25 هزار تومان میشه اما بلیت یکی از بهترین سینماهای کشور (هویزه مشهد) زیر استاندارد یعنی 5 هزار تومانه!!! اصولا" و اساسا" ماها چون اطلاعاتمون کمه هرکسی که چهارتا حرف جدید بزنه میگیم آفرین، به به، و... !!!!!
  • ۲۲:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    ادم قحطی بوده
  • ناشناس ۲۲:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    1 0
    بالاخره یکی رک و پوست کنده نشست حرف زد. بدون حاشیه رفتن. خوبه مسولین هم این حرفها رو بخونن.
  • پروانه ۲۳:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۵
    0 0
    سرت درد گرفت؟ خوب می خواستی نخونی...مطلب معلومه که بلند بود.
  • صطفی ۱۱:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    0 0
    خیلی هم خوب آدم به آینده امیدوار میشه که کسانی هستند که هنوز نگاه به مخاطب دارند.
  • نگار ۱۰:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۴
    0 0
    آرزوی موفقیت برای خودشون و پدر گرامیشون دارم و منتظریم تا فیلم های بعدیشون رو هم ببینیم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس