کد خبر 30099
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۶:۵۳

حضرت آيت الله مکارم شيرازي در پاسخ به سئوالي پيرامون «فال نيک و بد زدن» پيشينيه آن و نگاه اسلام به اين مقوله را مطرح کردند.

به گزارش مشرق به نقل از مرکز خبر حوزه، آنچه مي خوانيد پاسخ اين مرجع تقليد به پرسشي پيرامون فال نيک و بد و يا«تفال و تطيّر» است که تقديم مي گردد.

هيچ گونه رابطه منطقى در ميان پيروزى و شکست با اين فال نيک و بد وجود ندارد، و مخصوصاً در قسمت فال بد، غالباً جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد.

اين دو، گر چه اثر طبيعى ندارند، ولى بدون ترديد اثر روانى مى توانند داشته باشند، «فال نيک» غالباً مايه اميدوارى و حرکت است ولى «فال بد» موجب يأس و نوميدى و سستى و ناتوانى.

شايد به خاطر همين موضوع است که: در روايات اسلامى از «فال نيک» نهى نشده، اما «فال بد» به شدت محکوم گرديده است.

در حديث معروفى که از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده: تَفَأَّلُوا بِالْخَيْرِ تَجِدُوهُ: «کارها را به فال نيک بگيريد (و اميدوار باشيد) تا به آن برسيد» جنبه اثباتى اين موضوع منعکس است.

و در حالات خودِ پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و پيشوايان اسلام(عليهم السلام) نيز ديده مى شود که گاهى مسائلى را به فال نيک مى گرفتند، مثلاً در جريان برخورد مسلمانان با کفار «مکّه» در سرزمين «حديبيه» مى خوانيم هنگامى که «سهيل بن عمرو» به عنوان نماينده کفار «مکّه» به سراغ پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد و حضرت(صلى الله عليه وآله) از نام او آگاه گرديد، فرمود: قَدْ سَهُلَ عَلَيْکُمْ أَمْرُکُمْ: «يعنى از نام سهيل من تفأل مى زنم که کار بر شما سهل و آسان مى گردد».

دانشمند معروف «دميرى» که از نويسندگان قرن هشتم هجرى است، در يکى از نوشته هاى خود اشاره به همين مطلب کرده مى گويد: اين که پيامبر(صلى الله عليه وآله)فال نيک را دوست مى داشت، به خاطر آن بود که انسان هر گاه اميدوار به فضل پروردگار باشد در راه خير گام برمى دارد و هنگامى که اميد خود را از پروردگار قطع کند، در راه شرّ خواهد افتاد و فال بد زدن مايه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى کشيدن است.

اما از فال بد که عرب آن را «تطيّر» و «طيره» مى نامد، در روايات اسلامى ـ همان طور که گفتيم ـ شديداً مذمت شده، چنان که در قرآن مجيد نيز کراراً به آن اشاره گرديده و محکوم شده است.(1)

از جمله در حديثى مى خوانيم: پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: اَلطِّيَرَةُ شِرْکٌ: «فال بد زدن (و آن را مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن) يک نوع شرک به خدا است».

و نيز مى خوانيم: اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است، امام صادق(عليه السلام)فرمود: الطِّيَرَةُ عَلى ما تَجْعَلُها إِنْ هَوَّنْتَها تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَها تَشَدَّدَتْ وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْها شَيْئاً لَمْ تَکُنْ شَيْئاً:

«فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را مى پذيرى، اگر آن را سبک بگيرى کم اثر خواهد بود، و اگر آن را محکم بگيرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هيچ اثرى نخواهد داشت».

در اخبار اسلامى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده است که: راه مبارزه با فال بد، بى اعتنائى است.

از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده که فرمود: ثَلاثٌ لايَسْلَمُ مِنْها أَحَدٌ الطِّيَرَةُ وَ الْحَسَدُ وَ الظَّنُّ.

قِيلَ فَما نَصْنَعُ؟ قالَ: إِذا تَطَيَّرْتَ فَامْضِ وَ إِذا حَسَدْتَ فَلاتَبْغِ وَ إِذا ظَنَنْتَ فَلاتُحَقِّق:

«سه چيز است که هيچ کس از آن سالم نمى ماند (و وسوسه هاى آن در درون قلبِ غالب اشخاص پيدا مى شود) فال بد و حسد و سوء ظن.

عرض کردند: پس چه کنيم؟

فرمود: هنگامى که فال بد زدى اعتنا مکن و بگذر و هنگامى که حسد در دلت پيدا شد، عملاً کارى بر طبق آن انجام مده و هنگامى که سوء ظن پيدا کردى آن را ناديده بگير».

عجيب اين است که: موضوع فال نيک و بد، حتى در کشورهاى پيشرفته صنعتى و در ميان افراد به اصطلاح روشن فکر، و حتى نوابغ معروف وجود داشته و دارد، از جمله در ميان غربى ها رد شدن از زير نردبان، افتادن نمکدان و هديه دادن چاقو به شدت به فال بد گرفته مى شود!

البته وجود فال نيک همان طور که گفتيم مسأله مهمى نيست بلکه غالباً اثر مثبت دارد، ولى با عوامل فال بد هميشه بايد مبارزه کرد و آنها را از افکار دور ساخت و بهترين راه براى مبارزه با آن تقويت روح توکّل و اعتماد بر خدا در دل ها است، همان طور که در روايات اسلامى نيز به آن اشاره شده است.(2)

«تطيّر»نيز چنان که مى دانيم: از ماده «طير» به معنى پرنده است، و چون عرب فال بد را غالباً به وسيله پرندگان مى زد، عنوان «تطيّر» به معنى فال بد زدن آمده است، در برابر «تفأل» که به معنى فال نيک زدن است.

در قرآن کراراً اين معنى مطرح شده است که مشرکان خرافى در برابر پيامبران الهى به اين حربه متوسل مى شدند، چنان که در مورد موسى(عليه السلام) و يارانش مى خوانيم: وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ:

«هر گاه ناراحتى به فرعونيان مى رسيد آن را از شوم بودن موسى و همراهانش مى دانستند».(3)

در آيه 47 سوره «نمل» نيز همين عکس العمل را مشرکان قوم ثمود در برابر صالح(عليه السلام) نشان دادند.

و در سوره «يس» مى خوانيم: که در برابر رسولان مسيح(عليه السلام) (به انطاکيه) نيز مشرکان آنها را متهم به شوم بودن کردند.(4)

اصولاً، انسان نمى تواند در برابر علل حوادث بى تفاوت بماند، سرانجام بايد براى هر حادثه اى علتى بجويد، اگر موحد باشد و خداپرست، و علل حوادث را به ذات پاک او که طبق حکمتش همه چيز را روى حساب انجام مى دهد، بازگرداند و از نظر سلسله علل و معلول طبيعى نيز تکيه بر علم کند، مشکل او حل شده است و گرنه يک سلسله علل خرافى و موهوم و بى اساس براى آنها مى تراشد، موهوماتى که حدّ و مرزى براى آنها نيست و يکى از روشن ترين آنها همين فال بد زدن است.

فى المثل عرب جاهلى حرکت پرنده اى را که از طرف راست به چپ مى رفت به فال نيک مى گرفت، و دليل بر پيروزى، و اگر از طرف چپ به راست حرکت مى کرد به فال بد مى گرفت و دليل بر شکست و ناکامى! و از اين خرافات و موهومات بسيار داشتند.

امروز نيز در جوامعى که به خدا ايمان ندارند ـ هر چند از نظر علم و دانش روز، پيروزى هاى فراوانى کسب کرده اند ـ اين قبيل خرافات و موهومات فراوان است تا آنجا که گاهى افتادن يک نمک پاش بر زمين، آنها را سخت ناراحت مى کند، و منزل و اطاق، يا صندلى که شماره آن سيزده باشد، سخت در وحشتشان فرو مى برد، و هنوز هم بازار رمالان و فال گيران در ميان آنها گرم و داغ است، و مسأله موهوم بخت و طالع در ميان آنها مشترى فراوان دارد.

ولى قرآن با يک جمله کوتاه مى گويد: طائِرُکُمْ عِنْدَ اللّهِ: «بخت و طالع و پيروزى و شکست، موفقيت و ناکامى شما همه نزد خدا است»، خدائى که حکيم است و مواهبش را طبق شايستگى ها، شايستگى هائى که بازتاب ايمان و عمل و گفتار و کردار انسان ها است تقسيم مى کند.

و به اين ترتيب، اسلام پيروان خود را از وادى خرافه به حقيقت، و از بيراهه به صراط مستقيم دعوت مى کند.(5)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس