ارديبهشت ماه 1360، يک روز گفتند که احمد آقا خميني زنگ زده به دکتر چمران و گفته امام دلش برايت تنگ شده و مي خواهد شما را ببيند. همان روز دکتر چمران با هلي کوپتر خدمت امام مي رود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، دکتر مصطفي چمران همراه با امام از پله هاي پرواز انقلاب پايين نيامد. ايشان ديتر از خيلي از پيشکسوتان از لبنان به ايران آمد و قصدش از آمدن ، ماندن در ايران نبود. اما بعد از ملاقات با امام ، دکتر ماندني شد و شد آن چه شد. آن چه مي خوانيد ، احتمالا آخرين ديدار ميان امام و دکتر چمران بوده است.  مصطفي چمران( داراي دکتراي الکترونيک و فيزيک پلاسما از دانشگاه «برکلي» و فرمانده شاخه نظامي جنبش «امل» لبنان) حدود يک ماه پس از اين ديدار ، در حالي که مسئوليت وزارت دفاع را بر عهده داشت ، در منطقه عملياتي خوزستان به شهادت رسيد. امام خميني که همواره ارتباط معنوي خاصي با دکتر چمران داشت ، در پيامي به مناسبت شهادت او ، منحصربفردترين عباران و اوصاف را درباره چمران به کار برد ، در حالي که تنها  دو سال از آشنايي اش با وي مي گذشت:

«...شهادت انسان‏ساز سردار پرافتخار اسلام، و مجاهد بيدار و متعهد راه تعالي و پيوستن به «ملاء اعلي»، دکتر مصطفي چمران را به پيشگاه ولي‏عصر ارواحنا فداه تسليت و تبريک عرض مي‏کنم....ملت شهيدپرور ما سربازي را از دست داد، که در جبهه‏هاي نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ايران، حماسه مي‏آفريد و سرلوحه مرام او اسلام عزيز و پبروزي حق بر باطل بود. او جنگجويي پرهيزگار و معلمي متعهد بود، که کشور اسلامي ما به او و امثال او احتياج مبرم داشت...چمران عزيز با عقيده پاک خالص غيروابسته به دستجات و گروه‏هاي سياسي، و عقيده به هدف بزرگ الهي، جهاد را در راه آن از آغاز زندگي شروع و به آن ختم کرد. او در حيات، با نور معرفت و پيوستگي به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازي زيست، و با سرافرازي شهيد شد و به حق رسيد.
هنر آن است که بي‏هياهوهاي سياسي، و «خودنمايي»هاي شيطاني، براي خدا به جهاد برخيزد و خود را فداي هدف کند نه هوي، و اين هنر مردان خداست. او در پيشگاه خداي بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و يادش بخير...»

ارديبهشت ماه 1360، يک روز گفتند که احمد آقا خميني زنگ زده به دکتر چمران و گفته امام دلش برايت تنگ شده و مي خواهد شما را ببيند. همان روز دکتر چمران با هلي کوپتر خدمت امام مي رود. وقتي دکتر برگشت، ريختيم دورش و از حال امام جويا شديم.
دکتر چمران برايمان گفت:
- وقتي رسيدم خدمت امام، ايشان چند دقيقه به من خيره شد و گفت: «مصطفي! تو هنرمندي! هنرمند بايد يکرنگ باشه. گران ترين قالي رو ببين؛ چون چند رنگه، بايد زير پا باشد. اما آسمان رو ببين که از همه بالاتره. چرا؟ چون يک رنگ است. يک رنگي و صداقت، قانون عشقه.»
دکتر چمران واقعا براي ما حکايت عشق و عرفان بود. کسي بود که امام قبولش داشت و براش ارزش زياد قايل بود. مرد آهنيني که با دست خالي جلوي عراق ايستاده بود و ما اسير همين عرفان و اراده ي محکمش بوديم. هيچ چيز جلودارش نبود.

انتهاي پيام/
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس