مشرق---- کتاب «آقاي سفير» به شرح خاطرات سياسي آقاي دکتر محمد جواد ظريف اختصاص دارد.محور اصلي کتاب خاطرات حضور طولاني مدت ظريف در آمريکا است و عمدتا به مسايل دفتر نمايندگي ايران در سازمان ملل اشاره مي شود.شايد اگر آقاي ظريف، وزير خارجه فعلي جمهوري اسلامي نبود، خواندن کتاب «آقاي سفير» چندان براي محققين و نخبگان، اولويت و اهميت بالايي نداشت.
اما از طرف ديگر بايد بگوييم اتفاقا اصل انتشار چنين کتابي درخور توجه است. خاطره نويسي مسئولين جمهوري اسلامي، سواي هرگونه گرايش سياسي و قصد و نيت شخصي، سنت پسنديده اي است چرا که با مکتوب ساختن رويدادهاي گذشته، امکان قضاوت و نتيجه گيري براي مخاطبين و ناظرين فراهم مي شود. مکتوب سازي و مستند سازي حتي اگر با درصدي از خطا و در مواردي تحريف و واژگون نمايي نيز همراه باشد، في نفسه پديده مبارکي است چرا که گفته ها و شنيده ها سيال اند و فرار و تنها با کتابت، امکان داوري درباره برخي شايعه ها و حاشيه هاي مهم تر از متن فراهم مي شود .
جواب دادن به شايعه هاي نادرست اما مکتوب شده راحتر از مواجهه با "شنيده ها" و "گفته ها" ي نانوشته است. به هر حال در مورد کتاب "آقاي سفير"آقاي وزير، نکاتي به نظر مي رسد که طرح آنها شايد بد نباشد.نويسنده اين يادداشت سعي کرده است با آنچه در "آقاي سفير" جناب وزير، از خود روايت کرده اند به "روان شناسي سياسي" ايشان بپردازد .
مي توان حدس زد نام کتاب "آقاي سفير" از فيلم "بله آقاي وزير"کمدي سياسي معروف دهه 80 انگلستان ايده گرفته شده است.نکته قابل توجه ديگر آنکه کتاب «آقاي سفير» قبل از وزارت آقاي ظريف چاپ شده و شائبه نگارش مقتضايي وجود ندارد. البته بايد توجه شود هيچ کس نمي تواند مدعي باشد در خاطرات خود ، واقعيات را با تمام وجوه و شئون خود بازنمايي کرده است.
برخي مواقع روايت غير واقعي از خود يا اقدام خود، به نوعي به واقعيت شخصيتي برخي انسان ها تبديل مي شود.از طرف ديگر روايت هاي کتاب چندان بي حرف و حديث نيست؛ نويسنده اين يادداشت، يکي دو مورد خاص را شخصا پيگيري کرد و معلوم شد آنچه آقاي وزير در کتاب نقل کرده اند چندان درست نبوده يا حداقل بايد بگوييم چندان کامل نبوده و همه ماجرا نقل نشده بود.حذف برخي از اجزاء وقايع سياسي مي تواند باعث عوض شدن ارکان موضوع و شايد تحريف گذشته شود.اما به هر حال در کتاب آقاي سفير برخي نکات چالشي و منفي نما نيز مطرح شده است و اتفاقا در قالب همين ارائه واقعيات است که مي توان به برخي وجوه روان شناسي سياسي ظريف پي برد.
به طور مثال روايت کتاب آقاي سفير از زندگي شخصي دکتر ظريف قبل از سفر به آمريکا در سن 16 سالگي واجد نکاتي است.در کتاب صحبت از متمول بودن و تمکن بالاي خانوادگي ظريف- هم از طرف مادري و هم از طرف پدري -شده است و البته محل ايراد و بحث خاصي نيست چرا که انقلاب اسلامي انقلاب طبقاتي نبود و سطح ثروت ، الزاما توليد کننده فکر خاصي نيست.اما مثلا بحث شده که پدر جناب ظريف گرچه از تجار مذهبي بود و نماز شبش ترک نمي شد اما با انقلاب و جمهوري اسلامي "بسيار مخالف" بود و اين روحيه تا همين اواخر فوتشان يعني سال 64 وجود داشته است.(صفحه 64 )در صفحه 15 کتاب تصريح شده که پدر از ترس اينکه محمد جواد به فعاليت هاي شديد سياسي انقلابي بپردازد با توصيه و کمک يکي از دوستان پدر که بعدا فهميده شد "ساواکي" است، محمد جواد را به آمريکا مي فرستند تا از محيط ايران دور بماند.
مسئله اين جا است که محمد جواد از شور انقلابي هم نسل هاي خود مي گويد، از ممانعت هاي مسئولان مدرسه علوي( که تحليل خاص خود را دارد) نسبت به اقدامات انقلابي نقل مي کند اما خواننده متوجه نمي شود در چنين محيط خانوادگي که در کتاب ترسيم شده، سرمنشا شعور انقلابي کجاست؟ در حقيقت اشاره اي به اعلاميه هاي حضرت امام يا آثار متفکران اسلامي آن دوره(نظير شهيد مطهري و.. .) يا وعاظ انقلابي (نظير فخرالدين حجازي و ...)وجود ندارد و تنها علاقه به کتب مرحوم شريعتي و نويسنده اي چون "صمد بهرنگي" تصريح شده است.(صفحه 20 ) البته الحق والانصاف که دکتر شريعتي مورد علاقه بسياري از انقلابيون آن دوره بوده و محل بحث طرح نکات مثبت و منفي افکار دکتر شريعتي و شريعتي دوست ها نيست.
موضوع قابل تامل، اشاره به علاقه به آثار صمد بهرنگي است که خوانندگان غيرمطلع مي توانند مراجعه نمايند و علت قابل تامل بودن را خودشان قضاوت کنند.روان شناسي مي گويد عشق دوران نوجواني و جواني تاثيرات عميق و طولاني مدت و عجيبي بر شخصيت انسان مي گذارد.و البته تجربه تاريخ انقلاب اسلامي نيز مي گويد انقلاب اسلامي و شخص شخيص امام خميني(ره) منشا تحولات شگرف و عظيمي بود که مبادي ميل و نگرش بسياري از جوانان و نوجوانان عصر انقلاب را عوض کرد .پس صرفا علاقه به کتب صمد بهرنگي مسئله نيست، مسئله گمشده ما اين است که نمي دانيم با حضور طولاني مدت محمد جواد در آمريکا و غايب بودن از کوران انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي، چگونه شخصيت سياسي دکتر ظريف تکميل شده و مباني فکري شان تحت کدام منبع و منشا شکل گرفته است.خواننده کتاب آقاي سفير، متوجه مي شود حضور دکتر ظريف در آمريکا با حوادث متراکم و پرترافيکي همراه است.
بحث ارتباط ايشان با انجمن اسلامي دانشجويان در آمريکا و مراوده با مشاهيري چون محمد هاشمي، جواد شيخ الاسلام ، دکتر نوربخش و دکتر محمد جواد لاريجاني در کتاب روايت شده است و البته فضاي ترسيم شده بيانگر کمبود زمان لازم براي شکل گيري تفکر عميق انقلابي است چرا که سرعت تحولات حتي در لفظ و لحن خاطرات نيز اثر مشهودي نهاده است.
کتاب آقاي سفير، از مشکلات حضور در آمريکا روايت مي کند و از حضور در انجمن اسلامي و مقاله خواني ظريف صحبت مي کند اما از سيرمطالعاتي خاص انقلابي يا علاقه به نظرات يکي از متفکران اسلامي ، بحثي نمي شود. گمشده ما آنجا است که ردپايي از علاقه به کتاب خاصي را در آن ايام روايت شده نمي بينيم و البته قصد انگيزاسيون و تفتيش هم نداريم اما سرعت تحولات و وظيفه سنگين اجرايي که به جناب ظريف از همان دوران محول مي شود ما را به ابهام و پرسش گري وا مي دارد.با خواندن کتاب "آقاي سفير" خواننده منصفانه به زحمت ها ي ظريف در دوران بلاتکليفي سفارت ايران در آمريکا و کمک ايشان در حوادث بعدي، اذعان مي کند.
نکته قابل توجه آنکه طبق روايت کتاب ،در دوران حضور ظريف در ايران ،علاقه به جريانات انقلابي وجود داشته اما به اقتضاي سن کم و منع خانواده ، اين شور انقلابي تاحدي سردرگم و تثبيت نشده به نظر مي رسد.ظريف مي گويد در دوران حضور در ايران، هم در جلسات انجمن حجتيه مي رفتم،منزل حلبي مي رفتم و هم به جلسات انقلابي ها(صفحه 21 ). البته اشاره مي شود که در دوران حضور در آمريکا به توصيه آقاي شيخ الاسلام رشته کامپيوتر را رها کردند و به رشته روابط بين الملل رفتند تا کمکي باشد براي انقلاب(صفحه 25 ).
مجموعه نقل قول ها و روايت هاي کتاب آقاي سفير وقتي در کنار هم گذاشته مي شود نشان مي دهد جناب دکتر ظريف، شخصيت کاملا خاصي از خود بازنمايي کرده است.يک وطن دوست که اصالتا از خانواده سنتي مذهبي است اما از لحاظ خانوادگي برعکس خود ايشان به انقلاب اسلامي روي خوشي نشان داده نمي شده است.
در کتاب "آقاي سفير"تشريح يک مذهب سنتي اتفاقا فقاهتي اما نه چندان سازگار و متمايل به انقلاب اسلامي در شخصيت پدر جناب ظريف صورت گرفته است.(صفحه 20 کتاب:مرحوم پدرم در اصفهان با علماء که با انقلاب اسلامي رابطه خوبي نداشتند در ارتباط بود.)جناب ظريف هم در کتاب اصراري به بازنمايي يک انقلابي از خودشان نداشته اند و در چند مورد ذکر شده برخي از دوستان از همان موقع(منظور اوايل انقلاب است) به من برچسب "ليبرال" مي زدند(صفحه 34 کتاب) و يا اينکه مي گفتند گرايش لازم انقلابي را نداري.آقاي ظريف به زعم خود توضيح مي دهد که به مرور بسياري از رفقا فهميدند رفتارهاي تند و انقلابي نتيجه ندارد و چه بسا اثر عکس دارد.
نکته بارز آن است که شخصيت بازنمايي شده در کتاب "آقاي سفير" شخصيت منفي و غير عادي نيست.او به ممشاي متعارف و ديپلماتيک خود صحبت مي کند از نارضايتي ضمني از تصرف لانه جاسوس آمريکا در تهران مي گويد، از ترسو بودن خود مي گويد ، نقل ميکند که اوايل همکاران وقتي "ماشين هاي گران قيمت" سوار مي شدم به من تهمت مي زدند و... به طور کلي ظريف اصراري به بازنمايي انقلابي از خود ندارد. براي نگارش يک کتاب خاطرات اين روحيه و خصيصه قابل تقدير است .اما متاسفانه موضوع محل بحث يک موضوع کاملا سياسي است و در مورد شخصيت خيالي يک رمان بحث نمي کنيم.
از طرف ديگر با مطالعه کتاب" آقاي سفير"، بي توجهي ديپلماتيک شخص ظريف به پديده بيداري اسلامي مشخص مي شود.همه جاي کتاب صحبت از مشکلات رويکرد انقلابي ايران بعد از انقلاب است و کمتر اشاره و نقل قولي در مورد ارتقاء قدرت ايران در اثر آرمان هاي اسلامي ، وجود دارد.به گونه اي مي توان گفت ظريف عيار انقلاب اسلامي را با مبنا قرار دادن سازمان ملل و روابط رسمي و ظاهري سنجيده است.کمتر اشاره اي به "لابينگ"(حرف هاي غيررسمي ديپلمات ها) شده و همه جا صحبت از "رومينگ"(حرف ها و بيانيه هاي رسمي) است.
در پس ظاهر روابط رسمي بين المللي، بسياري از شخصيت ها و ديپلمات ها مقاومت جمهوري اسلامي را تحسين کرده اند اما "آقاي سفير" به اين اعتراف ها بي توجه بوده است.در موضوع هلوکاست و اظهارات ضدصهيونيستي احمدي نژاد موضع ظريف منفي است و از خسارت هاي آن اظهارات سخن مي گويد.با خواندن "آقاي سفير" به خودم گفتم معلوم است که چرا حمله بر هلوکاست چندان موفق نبود ؛ چون امثال ظريف مسئولين رده بالاي وزارت خارجه احمدي نژاد بودند و کمترين اعتقادي به موضوع نداشتند .البته احمدي نژاد هم "تک روي" داشت و بدون آنکه زمينه سازي انجام دهد و حداقل بخشي از بدنه وزارت خارجه را توجيه کند بدون اطلاع آنها در اين موضوع حرف زد.
جالب اين جا است که در کتاب "آقاي سفير" به طور مفصل از تلاش ظريف براي نصب کردن "قاليچه" ايراني در سالن سازمان ملل سخن گفته شده است.اهميت قائل شدن به ميراث فرهنگي ايران خوب و لازم است اما طراز آرمان هاي انقلاب اسلامي با "ديپلماسي قاليچه" قابل تحقق نيست. به جاي ديپلماسي قاليچه بايد واژه سازي و ادبيات سازي نمود و گفتمان سلطه ستيزي انقلاب را ترويج کرد.منطق ظريف براي محکوم کردن آرمان هاي انقلابي در ديپلماسي، منطق "چون نشد پس نمي شود" هست.اولا که بسياري از حرکات انقلابي ايران در صحنه بين الملل باعث پيروزي شد(تسخير لانه جاسوسي آمريکا، قهر سفراي اروپايي از تهران و ...) و ثانيا اين وظيفه امثال"آقاي سفير" است که با ابتکار و جديت ، اهداف آرماني را در صحنه بين الملل متحقق کنند. آقاي ظريف در صفحه آخر"آقاي سفير" اظهار نظري دارد که به گونه اي مانيفست فکري اوست.
ظريف به مفهوم "دشمن" معتقد نيست. يادم افتاد که نقل شده است امام راحل فرموده بودند اگر وقتي با آمريکا هم مذاکره کرديد کساني را بفرستيد که "بغض آمريکا" را داشته باشند.در قرآن کريم چقدر به دشمن شناسي پرداخته شده است و ما بي توجه ايم. نوع روحيه شخصيت کتاب "آقاي سفير"، متناسب نفر اول وزارت خارجه نيست.ايشان مشاور خوبي براي وزير خارجه مي توانست باشد.روحيه محافظه کاري ايشان، نوعي ترس ديپلماتيک و احتذار توام با تبعيت است.
شخص اول وزارت خارجه جسارت منطقي و شجاعت معقول را مي خواهد.شايد اگر آقاي ظريف در دوران انقلاب در ايران بود يا در جنگ و جبهه ها حضور داشت اظهاراتي مانند "آمريکا ميتواند به يک بمب تمام سيستم دفاعي ايران را از کار بياندازد!" که يک خودزني ديپلماتيک تمام عيار است را نمي گفت.جنگ ديپلماتيکي که آقاي ظريف در آن حضور دارد روحيه و بنيه رواني بالايي مي خواهد و هرگونه ترس و تبعيت از سوي مسئولين به ضرر ايران تمام مي شود.
برخي انسان ها ذاتا براي مبارزه ساخته نشده اند. آقاي ظريف به صراحت در دو جاي "آقاي سفير" خود را فرد "ترسو" معرفي مي کند.حتي اگر ترس را به معناي احتياط ديپلماتيک ترجمه کنيم، احتياط بيش از حد براي نفر اول جنگ ديپلماتيک خصيصه ممدوحي نيست.
آقاي ظريف وقتي مي تواند در مذاکرات هسته اي پيشروانه عمل نمايد که به ظرفيت داخلي عميقا علم و باور داشته باشد. اما ايشان سال ها در آمريکا در جايگاه يک اقليت زيسته است و به تصريح خود در کتاب، "در امور داخلي ايران تخصصي ندارد".اتفاقا وزير خارجه بايد متخصص مسائل داخلي باشد وگرنه از چه چيز مي خواهد دفاع کند .
وزير خارجه اي مي تواند از حق ايران در مذاکرات دفاع کند که شبهاي عمليات جبهه ها را درک کرده باشد و يا در مبارزات زمان قبل از انقلاب شرکت کرده باشد.طبيعي است کسي که جنگ نديده از تهديد به جنگ متاثر مي شود.هنر مذاکره ديپلماتيک نبايد به معني صنعت مصالحه تقليل داده شود.مهارت ديپلماتيک تنها به خنده و مهارت زباني نيست بلکه سلوک سياسي انقلابي خاصي مي خواهد. از وزير خارجه توقع نداريم که مثل حاج قاسم سليماني باشد و اصلا جايگاه ها متفاوت است و تمايز رويکرد حتما لازم است . توقع از وزير خارجه آن است که تکميل کننده عملکرد نيروهاي آفندي نظام باشد و نه خداي نکرده خنثي کننده آن .
*دکتر مهدی صادقی- هفته نامه 9 دی
کد خبر 304966
تاریخ انتشار: ۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۱
- ۱۶ نظر
- چاپ
آقاي ظريف وقتي مي تواند در مذاکرات هسته اي پيشروانه عمل نمايد که به ظرفيت داخلي عميقا علم و باور داشته باشد. اما ايشان سال ها در آمريکا در جايگاه يک اقليت زيسته است و به تصريح خود در کتاب، "در امور داخلي ايران تخصصي ندارد".اتفاقا وزير خارجه بايد متخصص مسائل داخلي باشد وگرنه از چه چيز مي خواهد دفاع کند .