به گزارش مشرق، فارس نوشت: فطرت انسان، کمالطلبي است و او از عيب، نقص، پستي و زشتي گريزان است. به همين دليل در پي يافتن کمال مطلق و متصل شدن به منبع قدرت مطلق، علم مطلق و زيبايي مطلق است.
ذات انسان ميداند که به جز خداي متعال، همه موجودات به حساب مراتب و درجات از نقص نسبي برخوردارند به همين سبب، جان آدمي در فرار از اين نقصانها، آرامش خود را تنها در نام و ياد خدا باز مييابد که: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» اما دريغ که هم از ياد و خاطرش و هم در عبادتش حق مطلب ادا نميشود.
آواز شهوت، آدمي را از قبله فطرت خويش غافل کرد و فرمانبري از ابليس، ياد حضرت دوست را در دل او ميراند و از يکتاپرستي بازداشت.
خداوند تبارک از اين روي و به خاطر هدايت مردم، رسولاني را برگزيد تا بندگانش به توحيد و يکتاپرستي روي بياورند.
پيامبران آمدند و خلق را به سوي «صراط المستقيم» خدا رهنمون و هدايت کردند و درهر دورهاي، بشر راهبري به نام پيامبر الهي را به خود ديد.
در مقطع غيبت، عصري که به دين ناباوري و خداگريزي روي آورده، قائم آل محمد (عج)، گلبانگ يکتاپرستي و توحيد را فرياد خواهد زد و پرچم بندگي را در ميدانها يکهتازي خدا ناباوران و دينستيزان بر زمين خواهد کوفت. پس از پاک شدن زمين از حيث طاغوتيان، منجي موعود، با سيره و رفتار و گفتار خويش، اسرار کتب آسماني و توحيدي را بر همگان تفسير خواهد کرد.
محمد نبي (ص) با بعثتش، قرآن را براي بشريت به ارمغان آورد و محمد منجي (عج) اهداف قرآن را در جامعه بشري محقق خواهد ساخت تا مردم را به آن اهداف عالي برساند و يکي از اين اهداف وحدت است.
وحدت و يکپارچگي مسلمان و لزوم اتحاد کلمه ميان ايشان، از تعالي و آموزههاي اساسي آيين و از اصول فرهنگ قرآني است. بر همين اساس قرآن کريم يکي از عمدهترين و سازندهترين اهداف رسالت رسول اکرم (ص) را تأمين قلوب و ايجاد انس و تفاهم به جاي خصومت و دشمني بيان ميدارد؛ به گونهاي که اگر کسي در تاريخ به ديده عبرت بنگرد، اين اتفاق را از شاهکارهاي رسالت محمدي (ص) ميداند.
بعد از رحلت پيامبر اعظم (ص) اوصياي معصوم (ع) او کوشيدند تا آن وحدت و يکپارچگي را حفظ کنند و به همين خاطر، از حقوق شخصي خود چشم پوشيدند و نه تنها همواره از دامن زدن به آتش خصوصمت بين مسلمانان بر کنار بودند؛ بلکه ديگران را به اتحاد و تفاهم ميخواندند.
در روزگار ما نيز طرح و انديشه وحدت جهان اسلام، يکي از دغدغههاي هميشگي امام راحل (ره) بود که در طول دوران فعاليتهاي اجتماعي و سياسي خود، چه قبل و چه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، لحظهاي از آن غفلت نکرد. وفاداري صادقانه امام به موضوع وحدت، نه تنها او را به برجستهترين شخصيت انقلابي جهان اسلام تبديل کرد، بلکه جايگاه رفيعي در ميان فرقههاي اسلامي به ايشان بخشيد.
امام خميني (ره) تعليم و تعلم را زيربناي حرکت سياسي دانسته و اولين وظيفه مردم و مسئولان را تبيلغ، تعليم و تربيت بيان مي کرد و در اين زمينه ميفرمود: «وظيفه ما اين است که از حالا براي پايهريزي يک دولت حقه اسلامي کوشش کنيم؛ تبليغ کنيم؛ تعليمات بدهيم؛ همفکر بسازيم، يک موج تبليغاتي و فکري به وجود بياوريم تا يک جريان اجتماعي پديد آيد. جريان برادري، اتحاد و به وحدت رسيدن.»
چرا که «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»؛ «جز اين نيست که مردم با ايمان با يکديگر برادرند» و «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»؛ «تحقيقاً کساني که ايمان آورده، و عمل صالح انجام ميدهند، خداوند بخشاينده آنان را (در ميان مردم) محبوب قرار ميدهد.»
در حديثي معروف از ابوبصير آمده است که امام صادق (ع) فرمود: «المؤمن أخوالمؤمن کالجسد الواحد، إن اشتکي شيئا منه وجدألم ذلک في سائر جسده»؛ «مؤمن برادر مؤمن و مانند اعضاي جسم واحد است. اگر عضوي ناله کند، درد آن عضو در ساير اعضاي جسمش در مييابد.»
ارواح مؤمنين از يک حقيقت متصل به روح خداوند هستند و اعتقاد به منجي به زيبايي، اين ارواح و اجساد را به هم مرتبط و در نهايت به خدا متصل ميکند. اين اتحاد، عاليترين و با ارزشترين نوع اتحاد است؛ زيرا اختياري بوده و ناشي از ارتباط ارواح رشد يافته به يکديگر است.
و در پايان بايد گفت که مسأله مهدويت در اسلام ـ و بالاخص شيعه ـ يک فلسفه بزرگ اجتماعي است که در شعاع زندگي يک قوم، ملت و يا يک منطقه و نژاد نيست، بلکه در شعاع زندگي بشريت است.
اين طور نيست که موعود اسلام، فقط شيعه يا مسلمانان جهان را نجات ميدهد، بلکه با ظهور حضرت و قيام ايشان، اوضاع زندگي بشر را در عالم دگرگون خواهد کرد، در جهت صلاح و سعادت بشر، تغيير ايجاد خواهد کرد و البته اين جز در سايه وحدت و يکدلي مردم محقق نخواهد شد.
پيامبران آمدند و خلق را به سوي «صراط المستقيم» خدا رهنمون و هدايت کردند و درهر دورهاي، بشر راهبري به نام پيامبر الهي را به خود ديد.