گروه فرهنگی مشرق - آنچه از مرور واکنش شخصیتهای دولتی و به خصوص شخص اول فرهنگ مملکت یعنی وزیر ارشاد در ماجرای مستند «من روحانی هستم» آشکار می شود یک بلاتکلیفی تمام عیار را عیان می کند. این بلاتکلیفی هم از چند منظر مختلف روی می دهد. منظر اول زمانی است که وزیر ارشاد نمی تواند جوابی مستدل را به تناقض واکنشهایش پیرامون این مستند و تاکید رییس جمهور به آزادی بیان بگوید.
بلاتکلیفی اول-واقعه نگاری را تخریب قلمداد می کنند
وقتی علی جنتی در برابر این سوال قرار می گیرد که برخورد با مستند «من روحانی هستم» را چگونه با تاکیدی که رییس جمهور بر آزادی بیان داشته اند جمع می کنید می گوید:« ما اشاره کردیم که کسی نمی تواند مانع نقد و انتشار آن در جامعه شود در همین نمایشگاه کتاب آثار زیادی هم از سوی کسانی که موافق دولت هستند و هم از جانب کسانی که منتقد و حتی مخالف دولت هستند، عرضه شده است و من هم به دوستان و همکارانم توصیه کردم که مانع عرضه این کتاب ها نشوند، اما نکته مهمی که وجود دارد این است که برخی در پوشش نقد، به اتهامات ناروا، تخریب و توهین می پردازند که این به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
کسی نیست به جناب جنتی بگوید اتفاقا آنچه شما را رنجیده خاطر کرده است نه تخریب و نه حتی نقد که یک مرور ساده است بر مقاطع مختلف زندگی شخصیتی که حالا رییس جمهور ما شده است. تخریب زمانی صورت می گیرد که شما بخواهی فعلی انجام نشده را به یک شخصیت حقیقی یا حقوقی مرتبط کنی اما وقتی بنایتان صرفا مرور وقایع پیرامون یک چهره است کارتان واقعه نگاری نام می گیرد و البته در مورد فعلی از نوع مستندش. پس برادر عزیز چرا از این واقعه نگاری این قدر عصبی شده ای؟! یعنی شمایی که می گویی با نقد هم موافقی و حتی مخالفان تان می توانند شما را نقد کنند تاب تحمل ساخت یک مستند واقعه نگارانه را هم نداری؟!
بلاتکلیفی دوم-ندیده، قضاوت می کنند
منظر دوم بلاتکلیفی زمانی است که وزیر ارشاد از یک طرف می گوید که چنین مستندی را ندیده و از آن سو سعی در نفی آن می کند!
جنتی ابتدا در توصیفی از این مستند چنین می گوید:«این افراد آمده اند این توهین ها را در قالب سی دی مطرح کرده اند و در مجامع عمومی در حجم انبوهی انتشار داده اند، آن هم در مورد چهره برجسته ای مانند دکتر روحانی که سابقه خدمات ایشان به انقلاب اسلامی از سال 1340 بر همگان بارز است که در صحنههای مختلف دفاع مقدس نقش بسیار موثری داشتند طبیعتا دستگاه قضایی باید در این خصوص پاسخگو باشد.» اما بلافاصله در پاسخ به این پرسش که آیا خود شما این مستند را دیدهاید گفت: «من آن را شخصا ندیدهام اما مطالبی دربارهاش خواندهام.»
آخر چطور می شود وزیر ارشاد مملکت بدون دیدن یک مستند و صرفا با شنیدن درباره آن به موضع گیری پیرامون آن بپردازد؟ یعنی در دستگاه عریض و طویل ارشاد حداقل دو مشاور وجود ندارند که شده به هنگام صرف صبحانه یا عصرانه(!) شرایط تماشای این مستند را برای وزیر فراهم کنند. اگر با وزیر مخابرات روبرو بودیم که از ندیدن این مستند حرف می زند ایرادی نداشت همان طور که وزیر نفت هم می تواند از محتویات چنین مستندی بی اطلاع باشد اما از وزیر ارشاد که سیاستگذاری در حیطه کاری اش از طریق مشاهده چنین آثاری تعریف می شود حداقل انتظار این است که چنین مستندی را دیده باشد! اما ایشان در یک بلاتکلیفی آشکار از ندیدن مستند حرف می زنند و در کنارش این را می گویند که هدف از ساخت این مستند، تخریب است! آخر برادر عزیز! چطور جرأت می کنی درباره مستندی که ندیده ای و فقط مطالبی درباره اش خوانده ای به صراحت موضع گیری کنی؟! آیا این یک روال در دستگاه شماست که تصمیم گیری پیرامون آثار فرهنگی از طریق مطالعه مطالبی که پیرامون آثار نوشته شده صورت می گیرد؟
بلاتکلیفی سوم- شاهد مثال می آورند و سپس شاهد را شهید می کنند
منظر سوم بلاتکلیفی مربوط می شود به زمانی که وزیر ارشاد خود از گفته های رییس جمهور شاهد مثال می آورد و خود خلاف این گفته ها موضع می گیرد. جنتی در پاسخ به این سوال که آقای روحانی در واگذاری ممیزی به مردم تاکید داشته و این برخلاف رویه ای است که در برابر «من روحانی هستم» در پیش گرفته شده می گوید: «آقای روحانی چنین چیزی نگفته اند؛ ایشان گفتند وجدان عمومی بهترین قاضی و داور در خصوص این مساله است که کدام کتاب بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد و کدام کتاب در کنج عزلت بماند.»
جناب علی جنتی! آیا آنچه شما به عنوان وجدان عمومی در ذهن داری با آنچه از این اصطلاح متداول است تفاوت دارد؟ اینکه وجدان عمومی بهترین قاضی است یعنی چه؟ مگر جز این است که مخاطبان باید این فضا را داشته باشند که شخصا به تماشای آثار نشسته و شخصا در این باره موضع گیری کنند؟ مگر نه اینکه باید فضا را برای ارائه آثار مختلف و سپس انعکاس نظرات مختلف درباره این آثار فراهم کرد؟
این شخص رییس جمهور بود که در افتتاحیه نمایشگاه کتاب امسال اعلام کرد که عرصه فرهنگ نیازی به گشت ارشاد ندارد و دولت در پی سانسور دولتی نبوده و نقد را متعلق به همه گروهها میداند چراکه به اعتقاد ایشان امروز شرایطی به وجود آمده است که همه بهراحتی بتوانند حرف بزنند و نقد کنند زیرا نقد حق مردم است!
جالب اینجاست که این سخنان درست روز بعد از بیان شدن توسط رییس جمهور به تیتر یک تمامی رسانه های همسو با دولت تبدیل شدند پس چطور است که وزیر ارشاد سعی در قلب سخنان رییس جمهور و ارائه تعریفی دیگر از آن دارند؟ آیا این معنایی جز بلاتکلیفی فرهنگی دولت دارد؟
ریشه بلاتکلیفی اینجاست
صدالبته که این بلاتکلیفی به همین ماجرا محدود نمی شود و اگر موضع گیری های مقامات فرهنگی دولت یازدهم از همان روزهای آغازین شروع به کار و بعدتر در ماجراهایی مانند «سگهای زرد»، تعطیلی جشنواره «افق نو»، برگزاری کنسرت مختلط بانوان در قزوین و ماجراهای اختتامیه جشنواره فیلم فجر موبه مو رصد شود این بلاتکلیفی را بیش از پیش آشکار می کند. ریشه این بلاتکلیفی کجاست؟ در آنجا که اولا وزارت ارشاد فعلی سیاستگذاری تعریف شده واحدی در قبال اتفاقات فرهنگی ندارد و ثانیا آدمهایی که رده های بالایی این نهاد را به خود اختصاص داده اند-البته به جز یکی دو نفر- تاریخ مصرف گذشته اند و می خواهند با متد دو دهه قبل در دهه نود هم مدیریت کنند!
بلاتکلیفی اول-واقعه نگاری را تخریب قلمداد می کنند
وقتی علی جنتی در برابر این سوال قرار می گیرد که برخورد با مستند «من روحانی هستم» را چگونه با تاکیدی که رییس جمهور بر آزادی بیان داشته اند جمع می کنید می گوید:« ما اشاره کردیم که کسی نمی تواند مانع نقد و انتشار آن در جامعه شود در همین نمایشگاه کتاب آثار زیادی هم از سوی کسانی که موافق دولت هستند و هم از جانب کسانی که منتقد و حتی مخالف دولت هستند، عرضه شده است و من هم به دوستان و همکارانم توصیه کردم که مانع عرضه این کتاب ها نشوند، اما نکته مهمی که وجود دارد این است که برخی در پوشش نقد، به اتهامات ناروا، تخریب و توهین می پردازند که این به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
کسی نیست به جناب جنتی بگوید اتفاقا آنچه شما را رنجیده خاطر کرده است نه تخریب و نه حتی نقد که یک مرور ساده است بر مقاطع مختلف زندگی شخصیتی که حالا رییس جمهور ما شده است. تخریب زمانی صورت می گیرد که شما بخواهی فعلی انجام نشده را به یک شخصیت حقیقی یا حقوقی مرتبط کنی اما وقتی بنایتان صرفا مرور وقایع پیرامون یک چهره است کارتان واقعه نگاری نام می گیرد و البته در مورد فعلی از نوع مستندش. پس برادر عزیز چرا از این واقعه نگاری این قدر عصبی شده ای؟! یعنی شمایی که می گویی با نقد هم موافقی و حتی مخالفان تان می توانند شما را نقد کنند تاب تحمل ساخت یک مستند واقعه نگارانه را هم نداری؟!
بلاتکلیفی دوم-ندیده، قضاوت می کنند
منظر دوم بلاتکلیفی زمانی است که وزیر ارشاد از یک طرف می گوید که چنین مستندی را ندیده و از آن سو سعی در نفی آن می کند!
جنتی ابتدا در توصیفی از این مستند چنین می گوید:«این افراد آمده اند این توهین ها را در قالب سی دی مطرح کرده اند و در مجامع عمومی در حجم انبوهی انتشار داده اند، آن هم در مورد چهره برجسته ای مانند دکتر روحانی که سابقه خدمات ایشان به انقلاب اسلامی از سال 1340 بر همگان بارز است که در صحنههای مختلف دفاع مقدس نقش بسیار موثری داشتند طبیعتا دستگاه قضایی باید در این خصوص پاسخگو باشد.» اما بلافاصله در پاسخ به این پرسش که آیا خود شما این مستند را دیدهاید گفت: «من آن را شخصا ندیدهام اما مطالبی دربارهاش خواندهام.»
آخر چطور می شود وزیر ارشاد مملکت بدون دیدن یک مستند و صرفا با شنیدن درباره آن به موضع گیری پیرامون آن بپردازد؟ یعنی در دستگاه عریض و طویل ارشاد حداقل دو مشاور وجود ندارند که شده به هنگام صرف صبحانه یا عصرانه(!) شرایط تماشای این مستند را برای وزیر فراهم کنند. اگر با وزیر مخابرات روبرو بودیم که از ندیدن این مستند حرف می زند ایرادی نداشت همان طور که وزیر نفت هم می تواند از محتویات چنین مستندی بی اطلاع باشد اما از وزیر ارشاد که سیاستگذاری در حیطه کاری اش از طریق مشاهده چنین آثاری تعریف می شود حداقل انتظار این است که چنین مستندی را دیده باشد! اما ایشان در یک بلاتکلیفی آشکار از ندیدن مستند حرف می زنند و در کنارش این را می گویند که هدف از ساخت این مستند، تخریب است! آخر برادر عزیز! چطور جرأت می کنی درباره مستندی که ندیده ای و فقط مطالبی درباره اش خوانده ای به صراحت موضع گیری کنی؟! آیا این یک روال در دستگاه شماست که تصمیم گیری پیرامون آثار فرهنگی از طریق مطالعه مطالبی که پیرامون آثار نوشته شده صورت می گیرد؟
بلاتکلیفی سوم- شاهد مثال می آورند و سپس شاهد را شهید می کنند
منظر سوم بلاتکلیفی مربوط می شود به زمانی که وزیر ارشاد خود از گفته های رییس جمهور شاهد مثال می آورد و خود خلاف این گفته ها موضع می گیرد. جنتی در پاسخ به این سوال که آقای روحانی در واگذاری ممیزی به مردم تاکید داشته و این برخلاف رویه ای است که در برابر «من روحانی هستم» در پیش گرفته شده می گوید: «آقای روحانی چنین چیزی نگفته اند؛ ایشان گفتند وجدان عمومی بهترین قاضی و داور در خصوص این مساله است که کدام کتاب بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد و کدام کتاب در کنج عزلت بماند.»
جناب علی جنتی! آیا آنچه شما به عنوان وجدان عمومی در ذهن داری با آنچه از این اصطلاح متداول است تفاوت دارد؟ اینکه وجدان عمومی بهترین قاضی است یعنی چه؟ مگر جز این است که مخاطبان باید این فضا را داشته باشند که شخصا به تماشای آثار نشسته و شخصا در این باره موضع گیری کنند؟ مگر نه اینکه باید فضا را برای ارائه آثار مختلف و سپس انعکاس نظرات مختلف درباره این آثار فراهم کرد؟
این شخص رییس جمهور بود که در افتتاحیه نمایشگاه کتاب امسال اعلام کرد که عرصه فرهنگ نیازی به گشت ارشاد ندارد و دولت در پی سانسور دولتی نبوده و نقد را متعلق به همه گروهها میداند چراکه به اعتقاد ایشان امروز شرایطی به وجود آمده است که همه بهراحتی بتوانند حرف بزنند و نقد کنند زیرا نقد حق مردم است!
جالب اینجاست که این سخنان درست روز بعد از بیان شدن توسط رییس جمهور به تیتر یک تمامی رسانه های همسو با دولت تبدیل شدند پس چطور است که وزیر ارشاد سعی در قلب سخنان رییس جمهور و ارائه تعریفی دیگر از آن دارند؟ آیا این معنایی جز بلاتکلیفی فرهنگی دولت دارد؟
ریشه بلاتکلیفی اینجاست
صدالبته که این بلاتکلیفی به همین ماجرا محدود نمی شود و اگر موضع گیری های مقامات فرهنگی دولت یازدهم از همان روزهای آغازین شروع به کار و بعدتر در ماجراهایی مانند «سگهای زرد»، تعطیلی جشنواره «افق نو»، برگزاری کنسرت مختلط بانوان در قزوین و ماجراهای اختتامیه جشنواره فیلم فجر موبه مو رصد شود این بلاتکلیفی را بیش از پیش آشکار می کند. ریشه این بلاتکلیفی کجاست؟ در آنجا که اولا وزارت ارشاد فعلی سیاستگذاری تعریف شده واحدی در قبال اتفاقات فرهنگی ندارد و ثانیا آدمهایی که رده های بالایی این نهاد را به خود اختصاص داده اند-البته به جز یکی دو نفر- تاریخ مصرف گذشته اند و می خواهند با متد دو دهه قبل در دهه نود هم مدیریت کنند!