گروه فرهنگی مشرق - محمدعلی باشهآهنگر کارگردان سینمای ایران در خصوص بازگشت قهرمان به سینما، عنوان کرد: بعد از انقلاب فرهنگ جامعه ما از فردیت به جمعگرایی گرایید و جامعه به ملت و امت تبدیل شد. این ادبیاتی است که بعد از انقلاب در کشورمان حاکم شد و در فضای نوشتاری و سینمای ما آرام آرام جای گرفت و بدین ترتیب قهرمان به سبک قهرمانان سینمای دنیا در ایران از بین رفت؛ یعنی قهرمان سینمای ایرانی قبل از پیروزی انقلاب منقرض شد.
وی افزود: در سینمای جنگ، ما قهرمانانی داشتیم که معمولاً جان خود را فدا میکردند. در حالی که قهرمانهای غربی سوپرمنها هستند که هرگز کشته نمیشوند. در دوران نوین ایران، نویسندگان ما پوستاندازی را تجربه کردند و به همین علت قهرمانان ما نیز تغییر یافتند. کارگردان فیلم سینمایی «ملکه» در ادامه خاطرنشان کرد: در سینمای ما قهرمانی که در ظاهر و بطن داستان باشد، وجود ندارد، البته در سینمای جنگ و دفاع مقدس هم قهرمانپروری کمتر دیده میشود.
وی با اشاره به سینمای هالیوود و غرب عنوان کرد: در سینمای غرب، رمبو را داریم که حتی اگر این شخصیت شکست خورده باشد و امید خود را از دست داده باشد در اجرا قهرمانانه انجام میشود. وی تاکید کرد: قهرمانان ما شهدا هستند، شهدا یک گروه بودند چون جنگ و دفاع مقدس روی دوش یک نفر نبود، پای ایثار در میان بود. این امر با سینمای کلاسیک که دارای قهرمان و ضد قهرمان است، تفاوتهای ماهوی زیادی دارد. قهرمانپردازی معلول نوع روایت شناسی اثر است. در روایتی که ضد قهرمان غایب است، قهرمان نیز ظهور نخواهد کرد. آیا سینمای ما باید تنها یک جنبه از سینمای مرسوم را دنبال کند؟ آیا جامعه ما بدین شکل است و در شرایط سخت اقتصادی و شرایط متفاوت سیاسی و اجتماعی میتواند قصه پردازی کند؟ آیا این چنین، قهرمانپردازی در اینجا قابل اجرا است یا خیر؟
باشهآهنگر افزود: معمولا در شرایط مذهبی خیلی از قهرمانپردازیها معنا پیدا نمیکند چون قهرمان مذهبی همیشه به تقدیر، سرنوشت و خیر خداوند اعتقاد دارد و راضی به رضای خداست؛ در این صورت هم شکست برای وی معنا ندارد.
کارگردان فیلم سینمایی «فرزند خاک» در بخشی دیگر از این گفتوگو سینمای کمدی را سینمایی قهرمانپرور خاص دانست و خاطرنشان کرد: در سینمای طنز و کمدی ما این نوع قهرمانپروری که به دلیل زبان فصیح طنز ایجاد کمدی موقعیت و کمدی زبانی این قهرمان بهتر میتواند جای خود را نشان دهد بهتر است چون قهرمان طنز با حرکات و زبانش در مقابل تماشاگر میایستد و خیلی فضای شکستخوردگی وجود ندارد. اما در سینمای داستانی ما باید بر اساس قهرمان پردازانه نوشته شوند که قطعا تغییراتی در آن بوجود خواهد آمد.
این کارگردان سینما با اشاره به تصویب مصوبه جدید سازمان سینمایی مبنی بر اولویت تولید فیلمهای بدون پایان باز و قصه محور، گفت: معمولا سینمای قصه گو در گیشه کمتر از سینمای ضد قصه دچار مشکل میشود و در سینمای خارج از مرزهای ما، بسیاری از رمانهای بلند معمولا برای سینما نوشته میشوند و فروش خود را انجام میدهند. اینها تبدیل به فیلم میشوند که در این صورت خیال تهیه کنندگان نیز راحت تر است.
باشه آهنگر تاکید کرد: اتفاقی در حال رخ دادن در سینمای ما است که میتواند شروع، میانه و پایان مناسبی داشته باشد که قاعدتا عوام از اینگونه قصه ها لذت میبرند که تجربه نیز این را ثابت کرده است. وی ادامه داد: نباید راه را برای تمام سبکها بست، اما اتفاقی که تحت عنوان پایان باز در سینمای ما افتاده به دلیل عدم توان نویسنده در اتمام داستان است، بسیاری از نویسندگان ما در قصه پردازی ناتوان هستند. وی تاکید کرد: بسیاری از پایانهای باز فکر و اندیشه را از مخاطب میگیرد و او را سرگردان میکند که این امر بیشتر در فیلمسازان جوان رخ داده که فضای فیلمهای جشنوارههای خارجی را کپی میکنند. باشه آهنگر اظهار داشت: بزرگترین ضربه جشنوارههای خارجی به سینمای ما این است که سینمای قصه گو و قهرمان پرداز را از فیلمسازان جوان ما گرفته است.
وی افزود: در سینمای جنگ، ما قهرمانانی داشتیم که معمولاً جان خود را فدا میکردند. در حالی که قهرمانهای غربی سوپرمنها هستند که هرگز کشته نمیشوند. در دوران نوین ایران، نویسندگان ما پوستاندازی را تجربه کردند و به همین علت قهرمانان ما نیز تغییر یافتند. کارگردان فیلم سینمایی «ملکه» در ادامه خاطرنشان کرد: در سینمای ما قهرمانی که در ظاهر و بطن داستان باشد، وجود ندارد، البته در سینمای جنگ و دفاع مقدس هم قهرمانپروری کمتر دیده میشود.
وی با اشاره به سینمای هالیوود و غرب عنوان کرد: در سینمای غرب، رمبو را داریم که حتی اگر این شخصیت شکست خورده باشد و امید خود را از دست داده باشد در اجرا قهرمانانه انجام میشود. وی تاکید کرد: قهرمانان ما شهدا هستند، شهدا یک گروه بودند چون جنگ و دفاع مقدس روی دوش یک نفر نبود، پای ایثار در میان بود. این امر با سینمای کلاسیک که دارای قهرمان و ضد قهرمان است، تفاوتهای ماهوی زیادی دارد. قهرمانپردازی معلول نوع روایت شناسی اثر است. در روایتی که ضد قهرمان غایب است، قهرمان نیز ظهور نخواهد کرد. آیا سینمای ما باید تنها یک جنبه از سینمای مرسوم را دنبال کند؟ آیا جامعه ما بدین شکل است و در شرایط سخت اقتصادی و شرایط متفاوت سیاسی و اجتماعی میتواند قصه پردازی کند؟ آیا این چنین، قهرمانپردازی در اینجا قابل اجرا است یا خیر؟
باشهآهنگر افزود: معمولا در شرایط مذهبی خیلی از قهرمانپردازیها معنا پیدا نمیکند چون قهرمان مذهبی همیشه به تقدیر، سرنوشت و خیر خداوند اعتقاد دارد و راضی به رضای خداست؛ در این صورت هم شکست برای وی معنا ندارد.
کارگردان فیلم سینمایی «فرزند خاک» در بخشی دیگر از این گفتوگو سینمای کمدی را سینمایی قهرمانپرور خاص دانست و خاطرنشان کرد: در سینمای طنز و کمدی ما این نوع قهرمانپروری که به دلیل زبان فصیح طنز ایجاد کمدی موقعیت و کمدی زبانی این قهرمان بهتر میتواند جای خود را نشان دهد بهتر است چون قهرمان طنز با حرکات و زبانش در مقابل تماشاگر میایستد و خیلی فضای شکستخوردگی وجود ندارد. اما در سینمای داستانی ما باید بر اساس قهرمان پردازانه نوشته شوند که قطعا تغییراتی در آن بوجود خواهد آمد.
این کارگردان سینما با اشاره به تصویب مصوبه جدید سازمان سینمایی مبنی بر اولویت تولید فیلمهای بدون پایان باز و قصه محور، گفت: معمولا سینمای قصه گو در گیشه کمتر از سینمای ضد قصه دچار مشکل میشود و در سینمای خارج از مرزهای ما، بسیاری از رمانهای بلند معمولا برای سینما نوشته میشوند و فروش خود را انجام میدهند. اینها تبدیل به فیلم میشوند که در این صورت خیال تهیه کنندگان نیز راحت تر است.
باشه آهنگر تاکید کرد: اتفاقی در حال رخ دادن در سینمای ما است که میتواند شروع، میانه و پایان مناسبی داشته باشد که قاعدتا عوام از اینگونه قصه ها لذت میبرند که تجربه نیز این را ثابت کرده است. وی ادامه داد: نباید راه را برای تمام سبکها بست، اما اتفاقی که تحت عنوان پایان باز در سینمای ما افتاده به دلیل عدم توان نویسنده در اتمام داستان است، بسیاری از نویسندگان ما در قصه پردازی ناتوان هستند. وی تاکید کرد: بسیاری از پایانهای باز فکر و اندیشه را از مخاطب میگیرد و او را سرگردان میکند که این امر بیشتر در فیلمسازان جوان رخ داده که فضای فیلمهای جشنوارههای خارجی را کپی میکنند. باشه آهنگر اظهار داشت: بزرگترین ضربه جشنوارههای خارجی به سینمای ما این است که سینمای قصه گو و قهرمان پرداز را از فیلمسازان جوان ما گرفته است.