سال هاست که خرمشهر آزاد شده و کمتر کسی را در کوچه خیابان می توان دید که در مورد اشغال خرمشهر و آن روزها صحبتی به میان آورد، نه در عوام و نه در خواص. البته هفته ی دفاع مقدس و روز آزاد سازی خرمشهر را که لاجرم یاد آور آن روزهای خدایی ست، استثنا باید دانست. از زمانی هم که مقام معظم رهبری فرمودند که دشمن تهاجم فرهنگی خود را آغاز کرده روزهای سختی بر ما گذشت تا ایشان گفتند این یک شبیخون فرهنگی ست، یعنی تهاجم بشکلی پیچیده و مخفی سازماندهی شده و نیازمند بصیرتی است که بتواند در فضای سیاه و مه آلود شبیخون فرهنگی متوجه این گلوله ها و موشکهای فرهنگی دشمن باشیم. البته تلاش های زیادی صورت گرفت اما در فضای مه آلود این عرصه خیلی ها روی مین های فرهنگی رفتند و برخی هم از ترس همین تخریب ها مسیرشان را کج کردند و سر از کُنجِ بی تقوایی در آوردند. امروز خرمشهر فرهنگ ما توسط نیروهای دشمن اشغال شده است.
شاید با شنیدن عنوان اشغال فرهنگی بلافاصله فکرها به خود کلمه ی اشغال معطوف شود و با توجه به نگاه موجود به این واژه قرار گرفتنش در کنار فرهنگ، منطقی به نظر نیاید، یا شاید اغراق آمیز و بزرگ نمایی شده در فکرها بنشیند. اما هیچ کس نمی تواند منکر این موضوع شود که امروز فرهنگ در جامعه ی ما مهمترین معضل اجتماعی ست و حتی حال بد اقتصاد هم با نگاه غلط فرهنگی در حال بدتر شدن است. فرهنگ مصرف گرایی یکی از عوامل اصلی تشنج های مالی و اقتصادی است، همین یک قلم برای مثال کافیست تا از فرهنگ مفهوم بسیار کلان و مهمی در فکر ما شکل بگیرد.
بر گردیم به همان واژه ی اشغال، در یک تهاجم، طرف مهاجم سه کار ویژه برای موفقیت در عملیات تهاجمی باید انجام دهد، اولین گام اشغال است، سپس تصرف و در نهایت تثبیت خودش در سرزمین مورد تهاجم. برای دلگرمی و روحیه دادن، در ابتدای این نوشته می خواهم یاد آور شوم که اشغال گاهی تا زمان تثبیت دهه ها و صده ها زمان نیاز دارد و گاه حتی به سر انجام نمی رسد. نمونه ی حال حاضر فلسطین اشغالی ست، بیش از شصت سال از زمان اشغال گذشته اما هنوز تصرف و تثبیت کامل نشده و انشاا... نخواهد شد. خرمشهر هم که پاره ی تن ایران بود در مقطعی از ابتدای جنگ تحمیلی توسط ارتش بعث اشغال شد. اما همه می دانیم که سر آنجام این اتفاق چه بود. مردم در سرزمین های اشغالی عملی انجام می دهند که فقط در زمان اشغال معنا دارد و آن مقاومت است.
اما مقاومت وقتی شکل می گیرد که نیروی هژمون که همان مهاجم است موفق شده باشد با برتری خود ارزش مورد نظر ما را اشغال، و اراده خود را بر ما تحمیل کرده باشد. خواه این ارزش مادی باشد خواه معنوی. مقاومت در اشغال معنا می یابد.
اما چرایی این مقاومت بعد از بحث اشغال، در تحمیل سبک زندگی مهاجم به سرزمین یا مردم مورد تهاجم معنا می یابد.
در خرمشهر دشمن توانسته بود زمین را اشغال کند، پادگان ها ، سازمان ها ، مدارس ، خیابان ها و حتی خانه ها را اشغال کند، اما موفق به اشغال ذهن و قلب مردم نشده بود. هیچ گلوله ی سربی جز برای تخریب سخت افزاری راه به جایی نمی برد، نور منورها راه مزدوران بعثی را به سمت سنگ و آهن و آسفالت باز می کرد. جنگ بود و پاسخ مردم ایران زمین، دفاع در میدان بود که با ایجاد هسته های مقاومت شکل می گرفت. اما امروز در هجمه ی عظیم تهاجم فرهنگی نور منورهای دشمن از طریق ماهواره ها، خانه های هم میهنان ما را روشن می کند و سربازان تا دندان مسلح به سلاح رسانه، تمام باورها و اعتقادات مردم را به گلوله می بندند. امروز تحمیل سبک زندگی به فرد فرد جامعه ی ما، در دستور کار قرار گرفته.
اشغال فرهنگی تا آنجا پیش رفته که نه در بین عوام بلکه حتی در خانه های متدینین جامعه، سبک زندگی غربی نهادینه شده. تجمل گرایی ولو با گرفتن وام هایی با سود های عجیب و غریب و تماشای ماهواره،... آه که هیچ کس خطر این نا محرم را در حریم شخصی خودش متوجه نیست. قصد آوردن مثال های مصداقی را در این نوشته ندارم، اما چه واقعیت تلخی ست دیدن مادران محجبه در کنار فرزندان بد حجابشان!
تاکید میکنم که اشغال فرهنگی بسیار فراتر از بحث حجاب است و ذکر مثال فوق، ارائه ادله محسوب نگردد. اشغال فرهنگی در یک کلام یعنی پذیرش فرهنگ بیگانه با تمام زوایای آشکار و پنهان آن.
اگر مقام معظم رهبری مدظله العالی به عنوان امام جامعه، توجه به سبک زندگی را یاد آور می شوند و امروز برخی از بزرگان پرداختن به سبک زندگی را به عنوان مطالبه رهبری مطرح میکنند، باید با حساسیت به بستر شکل گیری این مطالبه توجه کرد. بستر مورد توجه قرار گرفتن سبک زندگی، بی تردید تهاجم فرهنگی ست که سعی در حقنه کردن سبک زندگی غربی و لیبرالی به جامعه ی ایرانی شیعه را دارد. گسترش همباشی (زندگی غیر شرعی دختر و پسری نا محرم در زیر یک سقف با همان روابط زن و شوهری) در میان دختران و پسران فقط سر سوزنی از فاجعه ای است که در راه است.
اشغال فرهنگی یعنی نگاه داروینیستی به جهان، اینکه همه چیز اتفاقی بوجود آمده و سپس مسیر تکامل را طی کرده، بله متاسفانه دانشگاهیان ما این مطالب را علمی تلقی می کنند؛ اما نمی دانند وقتی که اندیشه ی داروین، مبنای فهم و معرفت در دانشگاه های ما شد؛ اولین نتیجه ی اجتناب ناپذیرش کم رنگ شدن یا حذف خدا از زندگی مردم است و قطع به یقین، وقتی خدا حذف شود دیگر مصادیق فرهنگی دین اصلا مطرح نمی شود. اساسا خود دین پوچ و فرا واقع به نظر خواهد رسید.
اشغال فرهنگی یعنی نگاه به معاش مردم بدون توجه به معاد مردم. در ابتدا مصرف گرایی را مطرح کردم، همین مصرف گرایی با فرهنگ دینی در تضاد و تقابل است. وجود واژه ی بانک (به معنای نیمکتی که یهودیان ونیز روی آن می نشستند و ربا می دادند) که نهادی کاملا در خدمت ترویج لیبرالیسم است، خود یک خطر بسیار جدی ست. خود غربی ها در علمِ تاریخِ اقتصاد، به صراحت می گویند که بانک را یهودیان برای سودخواریِ (ربایِ) بیشتر بوجود آوردند. و قطعا چنین پدیده ی شومی که جنگ با خدا را در دستور کار خود دارد، جز با ترویج فرهنگ ربا خواری به حیات خود ادامه نخواهد داد. و باز این ضعف فرهنگی عمیقی است که علمای اقتصاد کشورمان نمی توانند خود را از سیطره ی کتب ترجمه ای غربی برهانند، علوم ترجمه ای در قریب به اتفاق دانشگاهها تدریس می شوند و افکار و قلب های جوانان را آلوده می سازند.
اشغال فرهنگی یعنی جهان بینی نیچه در جای جای تئوری ها و نظریه های دانشگاه های هنر. یعنی ساختن صادق هدایت هایی به مراتب بدتر از خود او. سینمای نیچه ای ما، درست مثل اقتصاد آدام اسمیتی و میلتون فیریدمنی ما و مثل علوم داروینیستی ما و مثل روانشناسی فرویدی ما در اشغال فرهنگی به سر می برد.
بحث از اشغال فرهنگی در سینما، بحث پوسیده ی فرم و محتوا نیست! بحث از جهان بینی منحط و سیاه غربی در میان اصحاب فرهنگ است. فرهنگ اشغال شده ای که در میان هنرمندان ما به سبک زندگی تبدیل شده و بی وقفه و با تمام توان به تبلیغ آن همت گمارده اند. چه دانسته و آگاهانه و چه ندانسته و ناآگاهانه. بحث بر سر فهم است. هنری که فهم تثلیثی و فهم ثنویتی بر آن سیطره دارد، قطعا به فهم توحیدی نمی رسد و در دست و پا زدنی بیهوده نهایتا به سینمای بی خاصیت ابزورد می رسد. البته می توان دل خوش کرده به همان دو سه فیلمی که چند فیلمساز متعهد در سال برای اعتقادتشان می سازند و اصلا به این معضلات فکر نکرد. می توان به تعداد اندک فعالیت های فرهنگی دل خوش کرد و چشم بر روی فاجعه ی جامعه فرو بست. اما واقعیت این است که جامعه در حال گسست فرهنگی شدیدی است. باید گروه های مقاومتی سازمان دهی شود تا بتوانیم خرمشهر فرهنگ را از اشغال نجات دهیم، ان شاء ا... .
سهیل سلیمی