گروه بینالملل مشرق - اطمینان ژنرال میشل عون به اینکه رئیسجمهور میشود، حالا زیاد شده است. روی بازش در برابر همه باعث شده بتواند بگوید که او تنها نامزدی است که میتواند توافق گستردهای بین طوائف سنی و شیعه و مسیحی ایجاد نماید. جنب و جوشهای سیاسی اخیر در پاریس و ریاض هم چندان بر او اثر نگذاشته است. گرچه این جنب و جوشها را با دقت زیر نظر داشته، ولی به نظر میرسد بیش از هر وقت دیگری به وعدههای سعد حریری اطمینان دارد.
در مقابل، به نظر میآید اصلا موضع سعودیها را درک نمیکند. تحلیلش درباره اوضاع منطقه او را میرساند به موضوع عراق، جایی که درباره دولت آیندهی آنجا احتمال تفاهم ایرانی-سعودی و بالتبع، افزایش سهم سنیها در دولت وجود دارد. شاید این تفاهم، آنها را به تفاهمی در موضوع لبنان هم سوق دهد.
به نوشتهی روزنامهی الاخبار، عون میخواهد لبنان صفحهی سفیدی باشد مثل گلهایی که در گلدانهای ظریف در اتاق استقبالش گذاشته است. میخواهد لبنان دارای سیادتی باشد که هیچ دخالت خارجیای نتواند آن را تحتالشعاع قرار دهد، درست مثل همان تصویر لبنانی قدیمیای که بر روی دیوار اتاقش نصب کرده است.
اما ژنرال میداند که این بار نبرد، نبرد سختی است: کم پیش آمده که لبنانی نامزد ریاست جمهوریای مثل او را به خود دیده باشد که اینهمه ویژگی برای ریاست جمهوری داشته باشد. در کنار این، این هم کم پیش آمده که نامزدی چون او باشد و آماده باشد اگر با توطئهی معاملههای تنگ و محدود مواجه شد، در مقابل همه بایستد.
عون اصلا به این حرفِ درز کرده از کاخ ریاستجمهوری اعتنایی نکرد که پیشنهاد میداد دورهی ریاست جمهوری میشل سلیمان تمدید شود و در مقابل، داماد عون یعنی ژنرال سامل روکز به عنوان وزیر دفاع تعیین گردد. عون حس میکرد در این حرف، نوعی تلاش، مستتر تا در او تأثیر بگذارند و بین او و ارتش نوعی شکاف ایجاد کنند. درحالیکه عون همیشه افتخار میکند که وقتی در لبنان به تنهایی میگویند «ژنرال»، این اصطلاح به او اشاره دارد نه کس دیگر. عون بر این حرفش مصر است که تمدید دورهی ریاست ژنرال جان قهوهچی به عنوان فرمانده ارتش، از نظر قانون اساسی غلط بوده است. عون میخواهد قهوهچی را از مسیر رقابت ریاست جمهوری یا از مسیر گزینهی پرکردن خلء (در صورت رخ دادن خلأ ریاست جمهوری) کنار بزند. اما اوضاع در رابیة [محل اقامت عون] چگونه میگذرد؟
ژنرال عون در خانهای که یکی از دوستدارانش در اختیار او گذاشته زندگی میکند. در باغچهی خانه، انواع درختان به چشم میخورد (درست مثل اکثر خانههای دیگر منطقهی سطح بالای رابیة. از جمله این درختان صنوبر بلندبالایی است که به سمت آسمان بالا رفته و درخت همیشه سبز موسوم به «اکی دنیا». میگویند ریشهی این کلمه ترکی است، به معنای دنیای جدید.
هر کس به رابیة سری بزند حس میکند دنیای جدیدی در منزل ژنرال دارد شکل میگیرد. امیدی در اتاقها و باغ و بالای درختان و پشت دربهای این خانه وجود دارد، امید در این باره که احتمال رسیدن ژنرال به ریاست جمهوری «نود درصد یا حتی صدر در صد شده است، اگر هدف رسیدن به راه حل باشد.» این چیزی است که خود عون میگوید.
هر روز صبح، ژنرال لباس ورزشی به تن میکند. اینکه نزدیک هشتاد سال سن دارد را فراموش میکند. مثل جوانی که در بهارِ زندگی باشد به باغچهی خانه میآید. با بیلچهای کوچک سر وقت باغچه میرود، به گلی یا گیاهی آب میدهد. زیر درخت اکی دنیا میایستد. از همه میخواهد اگر میوه میخورند فقط از میوههای پایین و وسط درخت بخورند چون میوههای بالای درخت مخصوص گنجشکهاست و کسی حق ندارد به آنها دست بزند. قانون طبیعت میگوید اینقدری هست که به همه برسد چه انسان چه گنجشکها و چه حیوانات؛ البته اگر این قانون محترم شمرده شود. ژنرال، مرزهای سیاست در لبنان را هم همینطور درک میکند: نه کسی را باید دور نگه داشت و نه باید همه چیز را به یک نفر داد.
شاید این همان «مدینهی فاضله»ای است که در ذهن ژنرال وجود دارد. ولی این شهریست که رسیدن به آن ممکن است و برای همه جا دارد. پس چارهای نیست جر آنکه گشادهرویی در برابر اهل سنت را بیشتر کند و تفاهمش با شیعه را هم مستحکمتر از قبل نماید و جنبلاطیها را هم قانع کند که در لبنان حکومتی بدون «تفاهم جبل» [منطقهی سکونت جنبلاط و درزیهای پیرو او و همچنین مسیحیان لبنان] وجود نخواهد داشت. گشایش سینه و انفتاح، از همه حمایت میکند و حضور مسیحیها را تثبیت مینماید و البته، ریاست جمهوری را نجات میدهد.
تاریخ، نمونههای زیادی از این انفتاح ژنرال در یاد دارد. برخی از آنها برمیگردد به زمانی که او در دورهی جنگ جبل ضد نیروهای حزب سوسیالیست ترقی خواه و همپیمانانش، فرماندهای نظامی در محور سوق الغرب بود. آن روز، رئیسجمهور وقت امین جُمَیِّل از او خواست که از منطقهی سوق الغرب به سمت مقر رهبری جنبلاط حرکت کند. عون شنید، ولی گوش نکرد، به این امید که رئیسجمهور جمیل پس از مدتی درخواستش را فراموش کند. البته رئیسجمهور جمیل هم فراموش نکرد.
مجددا از او همین درخواست را کرد. عون هم جواب داد: «فرض کنیم من با نیروهای تحت امرم در ارتش پیشروی کردم و حتی به مختاره [محل سکونت جنبلاط] رسیدم و ولید جنبلاط را هم دستگیر کردم. خب، بعدش چه کار میخواهی بکنی؟ در این کشور هیچ راهی وجود ندارد جز گفتگو و تفاهم. پس بیا با او تفاهم کنیم و با جلوگیری از جنگ جلوی کشته شدن صدها نفر در طرفین را بگیریم.»
از زمان آن قضیه حدود سی سال میگذرد. شاید عون میتوانست در نبرد سوق الغرب پیروز شود. شاید هم جنبلاط و همپیمانانش میتوانستند پیروز شوند. این مهم نیست. مهم این است که کسی که این روزها به رابیة سر بزند، چیزی از ژنرال نمیشنود جز اصرار بر رسیدن به تفاهم با جنبلاط، و حفظ وحدت جبل. این تصادفی نبوده که شنبهی هفتهی گذشته هیئتی بلندپایه برای شرکت در آخرین جلسهی مصالحهی جبل ارسال کرد. در رأس هیئت، وزیر خارجه جبران باسیل [که جزو جریان ملی آزاد عون و داماد است] قرار داشت. در آن جلسه همه به این اشتباه کلامی جنبلاط خندیدند که وقتی میخواست رئیس جمهور میشل سلیمان را نام ببرد به اشتباه گفت «جناب رئیسجمهور میشل عون»! البته اشتباهات لپی در امثال این روزها، دلایل مهمی دارد!
تاریخ، نمونهی دیگری هم از انفتاح عون به یاد دارد: دیدار عون با رئیس القوات اللبنانیة سمیر جعجع کمی بعد از ترور نخست وزیر شهید رفیق حریری در سال 2005. [عون و جعجع در اواخر جنگ داخلی لبنان در انتهای دههی 80 میلادی ، شدیدا با هم درگیری نظامی داشتند. هنگام صورت گرفتن این دیدار، جعجع زندانی بود.] در آن دیدار جعجع از لزوم همپیمان شدن مسیحیان با اهل سنت برای مقابله با حزبالله سخن گفت.
در مقابل، ژنرال به او توصیه کرد سراغ چنین چیزی نرود، چون مسیحیها توان از سر گذراندن پیامدهای چنین مقابلهای را نخواهند داشت. جعجع گفت که آمریکاییها و دیگران، این را میخواهند. چند وقت بعد [و با آزاد شدن جعجع] دیدار دیگری در بکرکی [محل حضور رهبر دینی مسیحیان مارونی لبنان] برگزار شد که در آن، رهبران مسیحی لبنان از جمله امین جمیل و رهبر جریان المَرَدة سلیمان فرنجیة و میشل عون و جعجع و دیگران حضور داشتند. ژنرال عمدا آنچه در دیدار با جعجع گذشته بود را برای ثبت، نقل کرد سپس رو به او گرده و گفت: «درست گفتم؟» جعجع جواب داد: «بله، همهاش درست بود. ولی من نگفتم آمریکاییها این را خواستهاند. بلکه من از صحبتهایشان برداشت کرده بودم که اینطور مایلند.»
تاریخ نمونهی سومی هم سراغ دارد، دیدار عون با دبیر کل حزبالله لبنان سید حسن نصرالله کمی قبل و همچنین بعد از دیدار ژنرال با نخستوزیر سابق و رهبر جریان المستقبل سعد حریری. در دیدار با سید حسن نصرالله همهی بحثها پیرامون ضرورت بازگشت به منطق انفتاح دربرابر اهل سنت بود. همین سند تاهم مشترک بین جرین ملی آزاد و حزبالله، لبنان را از مصیبتی روانی به دور نگاه داشت و از مقاومت هم پشتیبانی نمود. در مقدمهی این سند، صحبت مهمی هست پیرامون گفتگوی ملی و ارادهی همگرایانهی جامع و دموکراسی توافقی. امروز چه چیزی میتواند مانع یک تفاهم گسترده تر باشد؟ تفاهمی که ریاست جمهوری را نجات دهد و جلوی فتنهی مذهبی را بگیرد و مشارکت همهی لبنانیها در حکمت کشور را گسترش دهد.
کسی که این روزها به رابیة برود، میبیند که عون در روابط رو به رشدش با حریری دارد به مرزهای یقین میرسد، اعتمادش به سید حسن نصرالله راسخ است، و به تغییرات جهانی و منطقهای دربارهی خودش هم اطمینان دارد. شاید دامادش، وزیر خارجهی فعلی لبنان جبران باسیل، بخشی از این اعتماد منطقهای را بعد از دیدارش با کاندیدای ریاست جمهوری مصر ارتشبد عبدالفتاح سیسی برداشت کرده و به او اطلاع داده است. مصری که میخواهد با همهی کاندیداهای ریاست جمهوری در لبنان فاصلهی واحدی داشته باشد، امروز در اوج همپیمانی با عربستان سعودی است، خب، چه خبر از عربستان؟
این، مهمترین سؤال این روزها در رابیة است. اخیرا تماسی بین ژنرال و سفیر عربستان در لبنان علی عواض العسیری صورت گرفته است. پیش از آن هم جبران باسیل صحبتهایی داشت و از عزم عربستان در اجازه به شهروندانش برای بازگشت به لبنان استقبال کرده بود. ولی در این بین، پیچیدگیهایی هست که کماکان باقی ماندهاند. آیا انفتاح حریری نسبت به عون از حمایت عربستان برخوردار است یا نه؟ آیا تفاهم احتمالی بین عربستان و ایران در موضوع دولت بعدی عراق به نفع ژنرال است یا نه؟ سؤالهای مهمیاند.
ولی ژنرال کماکان بر همان موضع سیادتی خودش پای میفشارد: «من میخواهم با همه به جز اسرائیل رابطه داشته باشم. ولی من هرگز و هرگز نمیپذیرم که ساخته و پرداختهی یک دولت خارجی باشم. اگر در سطح محلی و منطقهای و بینالمللی، دربارهی ضرورت اینکه من رئیسجمهور توافقی برای رسیدن به راه حل در لبنان باشم، من آمادهام. اما اگر در این بین، طرفی هست که میخواهد بنا به دلایلی دیگر، یک رئیس جمهور به لبنان تحمیل کند در آن صورت هم من حاضرم ولی این بار برای ایستادن در مقابل آن.»
انتظار در رابیة طول میکشد. منزل مثل یک کندوی عسل پر رفت و آمد است. امیدها و سؤالها مدام بزرگتر میشوند. ژنرال لخند میزند و به گنجشکهای زیر درخت اکی دنیا غذا میدهد. میداند که قضایای فعلی، مهمترین قضایا در تاریخ لبنان معاصر است. سرنوشت رئیسجمهور در دست اوست، ولی از آن مهمتر آیندهی ریاستجمهوری است که در دستان او قرار دارد، و شاید هم آیندهی بخش بزرگی از مسیحیان و وطن.
در مقابل، به نظر میآید اصلا موضع سعودیها را درک نمیکند. تحلیلش درباره اوضاع منطقه او را میرساند به موضوع عراق، جایی که درباره دولت آیندهی آنجا احتمال تفاهم ایرانی-سعودی و بالتبع، افزایش سهم سنیها در دولت وجود دارد. شاید این تفاهم، آنها را به تفاهمی در موضوع لبنان هم سوق دهد.
به نوشتهی روزنامهی الاخبار، عون میخواهد لبنان صفحهی سفیدی باشد مثل گلهایی که در گلدانهای ظریف در اتاق استقبالش گذاشته است. میخواهد لبنان دارای سیادتی باشد که هیچ دخالت خارجیای نتواند آن را تحتالشعاع قرار دهد، درست مثل همان تصویر لبنانی قدیمیای که بر روی دیوار اتاقش نصب کرده است.
اما ژنرال میداند که این بار نبرد، نبرد سختی است: کم پیش آمده که لبنانی نامزد ریاست جمهوریای مثل او را به خود دیده باشد که اینهمه ویژگی برای ریاست جمهوری داشته باشد. در کنار این، این هم کم پیش آمده که نامزدی چون او باشد و آماده باشد اگر با توطئهی معاملههای تنگ و محدود مواجه شد، در مقابل همه بایستد.
عون اصلا به این حرفِ درز کرده از کاخ ریاستجمهوری اعتنایی نکرد که پیشنهاد میداد دورهی ریاست جمهوری میشل سلیمان تمدید شود و در مقابل، داماد عون یعنی ژنرال سامل روکز به عنوان وزیر دفاع تعیین گردد. عون حس میکرد در این حرف، نوعی تلاش، مستتر تا در او تأثیر بگذارند و بین او و ارتش نوعی شکاف ایجاد کنند. درحالیکه عون همیشه افتخار میکند که وقتی در لبنان به تنهایی میگویند «ژنرال»، این اصطلاح به او اشاره دارد نه کس دیگر. عون بر این حرفش مصر است که تمدید دورهی ریاست ژنرال جان قهوهچی به عنوان فرمانده ارتش، از نظر قانون اساسی غلط بوده است. عون میخواهد قهوهچی را از مسیر رقابت ریاست جمهوری یا از مسیر گزینهی پرکردن خلء (در صورت رخ دادن خلأ ریاست جمهوری) کنار بزند. اما اوضاع در رابیة [محل اقامت عون] چگونه میگذرد؟
هر کس به رابیة سری بزند حس میکند دنیای جدیدی در منزل ژنرال دارد شکل میگیرد. امیدی در اتاقها و باغ و بالای درختان و پشت دربهای این خانه وجود دارد، امید در این باره که احتمال رسیدن ژنرال به ریاست جمهوری «نود درصد یا حتی صدر در صد شده است، اگر هدف رسیدن به راه حل باشد.» این چیزی است که خود عون میگوید.
هر روز صبح، ژنرال لباس ورزشی به تن میکند. اینکه نزدیک هشتاد سال سن دارد را فراموش میکند. مثل جوانی که در بهارِ زندگی باشد به باغچهی خانه میآید. با بیلچهای کوچک سر وقت باغچه میرود، به گلی یا گیاهی آب میدهد. زیر درخت اکی دنیا میایستد. از همه میخواهد اگر میوه میخورند فقط از میوههای پایین و وسط درخت بخورند چون میوههای بالای درخت مخصوص گنجشکهاست و کسی حق ندارد به آنها دست بزند. قانون طبیعت میگوید اینقدری هست که به همه برسد چه انسان چه گنجشکها و چه حیوانات؛ البته اگر این قانون محترم شمرده شود. ژنرال، مرزهای سیاست در لبنان را هم همینطور درک میکند: نه کسی را باید دور نگه داشت و نه باید همه چیز را به یک نفر داد.
شاید این همان «مدینهی فاضله»ای است که در ذهن ژنرال وجود دارد. ولی این شهریست که رسیدن به آن ممکن است و برای همه جا دارد. پس چارهای نیست جر آنکه گشادهرویی در برابر اهل سنت را بیشتر کند و تفاهمش با شیعه را هم مستحکمتر از قبل نماید و جنبلاطیها را هم قانع کند که در لبنان حکومتی بدون «تفاهم جبل» [منطقهی سکونت جنبلاط و درزیهای پیرو او و همچنین مسیحیان لبنان] وجود نخواهد داشت. گشایش سینه و انفتاح، از همه حمایت میکند و حضور مسیحیها را تثبیت مینماید و البته، ریاست جمهوری را نجات میدهد.
تاریخ، نمونههای زیادی از این انفتاح ژنرال در یاد دارد. برخی از آنها برمیگردد به زمانی که او در دورهی جنگ جبل ضد نیروهای حزب سوسیالیست ترقی خواه و همپیمانانش، فرماندهای نظامی در محور سوق الغرب بود. آن روز، رئیسجمهور وقت امین جُمَیِّل از او خواست که از منطقهی سوق الغرب به سمت مقر رهبری جنبلاط حرکت کند. عون شنید، ولی گوش نکرد، به این امید که رئیسجمهور جمیل پس از مدتی درخواستش را فراموش کند. البته رئیسجمهور جمیل هم فراموش نکرد.
مجددا از او همین درخواست را کرد. عون هم جواب داد: «فرض کنیم من با نیروهای تحت امرم در ارتش پیشروی کردم و حتی به مختاره [محل سکونت جنبلاط] رسیدم و ولید جنبلاط را هم دستگیر کردم. خب، بعدش چه کار میخواهی بکنی؟ در این کشور هیچ راهی وجود ندارد جز گفتگو و تفاهم. پس بیا با او تفاهم کنیم و با جلوگیری از جنگ جلوی کشته شدن صدها نفر در طرفین را بگیریم.»
از زمان آن قضیه حدود سی سال میگذرد. شاید عون میتوانست در نبرد سوق الغرب پیروز شود. شاید هم جنبلاط و همپیمانانش میتوانستند پیروز شوند. این مهم نیست. مهم این است که کسی که این روزها به رابیة سر بزند، چیزی از ژنرال نمیشنود جز اصرار بر رسیدن به تفاهم با جنبلاط، و حفظ وحدت جبل. این تصادفی نبوده که شنبهی هفتهی گذشته هیئتی بلندپایه برای شرکت در آخرین جلسهی مصالحهی جبل ارسال کرد. در رأس هیئت، وزیر خارجه جبران باسیل [که جزو جریان ملی آزاد عون و داماد است] قرار داشت. در آن جلسه همه به این اشتباه کلامی جنبلاط خندیدند که وقتی میخواست رئیس جمهور میشل سلیمان را نام ببرد به اشتباه گفت «جناب رئیسجمهور میشل عون»! البته اشتباهات لپی در امثال این روزها، دلایل مهمی دارد!
تاریخ، نمونهی دیگری هم از انفتاح عون به یاد دارد: دیدار عون با رئیس القوات اللبنانیة سمیر جعجع کمی بعد از ترور نخست وزیر شهید رفیق حریری در سال 2005. [عون و جعجع در اواخر جنگ داخلی لبنان در انتهای دههی 80 میلادی ، شدیدا با هم درگیری نظامی داشتند. هنگام صورت گرفتن این دیدار، جعجع زندانی بود.] در آن دیدار جعجع از لزوم همپیمان شدن مسیحیان با اهل سنت برای مقابله با حزبالله سخن گفت.
در مقابل، ژنرال به او توصیه کرد سراغ چنین چیزی نرود، چون مسیحیها توان از سر گذراندن پیامدهای چنین مقابلهای را نخواهند داشت. جعجع گفت که آمریکاییها و دیگران، این را میخواهند. چند وقت بعد [و با آزاد شدن جعجع] دیدار دیگری در بکرکی [محل حضور رهبر دینی مسیحیان مارونی لبنان] برگزار شد که در آن، رهبران مسیحی لبنان از جمله امین جمیل و رهبر جریان المَرَدة سلیمان فرنجیة و میشل عون و جعجع و دیگران حضور داشتند. ژنرال عمدا آنچه در دیدار با جعجع گذشته بود را برای ثبت، نقل کرد سپس رو به او گرده و گفت: «درست گفتم؟» جعجع جواب داد: «بله، همهاش درست بود. ولی من نگفتم آمریکاییها این را خواستهاند. بلکه من از صحبتهایشان برداشت کرده بودم که اینطور مایلند.»
تاریخ نمونهی سومی هم سراغ دارد، دیدار عون با دبیر کل حزبالله لبنان سید حسن نصرالله کمی قبل و همچنین بعد از دیدار ژنرال با نخستوزیر سابق و رهبر جریان المستقبل سعد حریری. در دیدار با سید حسن نصرالله همهی بحثها پیرامون ضرورت بازگشت به منطق انفتاح دربرابر اهل سنت بود. همین سند تاهم مشترک بین جرین ملی آزاد و حزبالله، لبنان را از مصیبتی روانی به دور نگاه داشت و از مقاومت هم پشتیبانی نمود. در مقدمهی این سند، صحبت مهمی هست پیرامون گفتگوی ملی و ارادهی همگرایانهی جامع و دموکراسی توافقی. امروز چه چیزی میتواند مانع یک تفاهم گسترده تر باشد؟ تفاهمی که ریاست جمهوری را نجات دهد و جلوی فتنهی مذهبی را بگیرد و مشارکت همهی لبنانیها در حکمت کشور را گسترش دهد.
کسی که این روزها به رابیة برود، میبیند که عون در روابط رو به رشدش با حریری دارد به مرزهای یقین میرسد، اعتمادش به سید حسن نصرالله راسخ است، و به تغییرات جهانی و منطقهای دربارهی خودش هم اطمینان دارد. شاید دامادش، وزیر خارجهی فعلی لبنان جبران باسیل، بخشی از این اعتماد منطقهای را بعد از دیدارش با کاندیدای ریاست جمهوری مصر ارتشبد عبدالفتاح سیسی برداشت کرده و به او اطلاع داده است. مصری که میخواهد با همهی کاندیداهای ریاست جمهوری در لبنان فاصلهی واحدی داشته باشد، امروز در اوج همپیمانی با عربستان سعودی است، خب، چه خبر از عربستان؟
این، مهمترین سؤال این روزها در رابیة است. اخیرا تماسی بین ژنرال و سفیر عربستان در لبنان علی عواض العسیری صورت گرفته است. پیش از آن هم جبران باسیل صحبتهایی داشت و از عزم عربستان در اجازه به شهروندانش برای بازگشت به لبنان استقبال کرده بود. ولی در این بین، پیچیدگیهایی هست که کماکان باقی ماندهاند. آیا انفتاح حریری نسبت به عون از حمایت عربستان برخوردار است یا نه؟ آیا تفاهم احتمالی بین عربستان و ایران در موضوع دولت بعدی عراق به نفع ژنرال است یا نه؟ سؤالهای مهمیاند.
ولی ژنرال کماکان بر همان موضع سیادتی خودش پای میفشارد: «من میخواهم با همه به جز اسرائیل رابطه داشته باشم. ولی من هرگز و هرگز نمیپذیرم که ساخته و پرداختهی یک دولت خارجی باشم. اگر در سطح محلی و منطقهای و بینالمللی، دربارهی ضرورت اینکه من رئیسجمهور توافقی برای رسیدن به راه حل در لبنان باشم، من آمادهام. اما اگر در این بین، طرفی هست که میخواهد بنا به دلایلی دیگر، یک رئیس جمهور به لبنان تحمیل کند در آن صورت هم من حاضرم ولی این بار برای ایستادن در مقابل آن.»
انتظار در رابیة طول میکشد. منزل مثل یک کندوی عسل پر رفت و آمد است. امیدها و سؤالها مدام بزرگتر میشوند. ژنرال لخند میزند و به گنجشکهای زیر درخت اکی دنیا غذا میدهد. میداند که قضایای فعلی، مهمترین قضایا در تاریخ لبنان معاصر است. سرنوشت رئیسجمهور در دست اوست، ولی از آن مهمتر آیندهی ریاستجمهوری است که در دستان او قرار دارد، و شاید هم آیندهی بخش بزرگی از مسیحیان و وطن.