به گزارش مشرق، آئین معرفی و نقد کتاب «فقط غلام حسین باش» با حضور جانباز حسین رفیعی، حمید حسام، گلعلی بابایی، سردار حین همدانی، امیر سرتیپ محمدحسن نامی، محمدعلی گودینی، محمد عزیزی، اکبر خلیلی، رحیم مخدومی، مهدی قزلی و جمعی از جانبازان و ایثارگران دفاع مقدس در نخلستان اوج برگزار شد.
*راوی و نویسنده دو ویژگی این کتاب
گلعلی بابایی رئیس سازمان هنری و ادبیات دفاع مقدس در ابتدای این مراسم رابطه با اشاره به کتاب گفت: این کتاب که در 300 صفحه منتشر شده است تنها دارای دو فصل است. حسینِ غلام و غلامِ حسین. ویژگیها برجستگیهای این کتاب بسیار است، راوی ساده و صمیمی که روایتهای خود از پیروزی انقلاب و دفاع مقدس را نقل کرده و قلم حمید حسام دو ویژگی برجسته این کتاب است. اگر بخواهیم مشکل تاریخ شفاهی جنگ را برطرف کنیم، به کمک حمید حسام این کار شدنی است. ایشان از یک مصاحبه ساده به یک کتاب پر از کش و قوس رسیده که مخاطب را تا پایان با خود همراه میکند.
*رهبری انقلاب در پیشانی جریان کتاب است
وی افزود: از رسانهها و صدا و سیما میخواهیم که کتابهای خوب و درخور توجه را معرفی کنند و نباید منتظر بمانیم تا رهبر انقلاب بر کتابی تقریظ بنویسند و سپس آن را بزرگ کنیم باید تمام مسئولان فرهنگی و رسانهها دست به دست هم بدهیم تا کتاب را در جامعه گسترش دهیم، باید جریان کتابخوانی که رهبر انقلاب در پیشانی آن قرار دارد را بیش از پیش تقویت کرد.
*شهدا اهل توجه بودند
در ادامه این جلسه حمید حسام نویسنده «فقط غلام حسین باش» گفت: شهدا اگر به این مرتبه رسیدند دارای کمالاتی بودهاند و کسانی که جنگ را تجربه کردهاند میدانند که شهدا اهل توجه بودند. شهید چیتسازیان جمع اضداد بود و این ویژگی موجب شد که بتواند آدمهای متفاوتی را در کنار خود نگه دارد و در همدان معروف است که ایشان به زندان میرفته و از آدمهای آنجا افرادی را انتخاب میکرده و میگفته «فرصت برای رشد این افراد فراهم نبوده است». حسین رفیعی نیز یکی از همین افراد پرشر و شور بوده که شهید چیتسازیان دست او را گرفته است هر چند از نقش همسر وی نباید غافل شد. حسین نیاز به یک تلنگر داشت که از وضعیت سیاهی که در دوران نوجوانی با آن روبرو بوده خارج شود.
*عاشورا شناسنامه جنگ است
حسام در ادامه اضافه کرد: اگر عاشورا را از دفاع مقدس بگیریم حتما شناسنامه جنگ را از آن گرفتهایم و این روحیه عاشورایی در شهید چیتسازیان وجود داشت که موجب شد حسینِ غلام به غلامِ حسین برسد.
*صداقتِ حسین رفیعی جلب توجه میکرد
وی خاطر نشان کرد: از نکاتی که برای من جالب بود وجود روحیه صراحت، صمیمیت و صداقت حسین رفیعی بود، روحیهای که امروز اکثر ما از آن بیبهرهایم و دچار نوعی رفتار شدهایم که چون مدیر یا مسئول هستیم باید رفتارمان را نیز حول این عناوین تفسیر کنیم.
*نویسنده باید آب را از انتهای چاه بالا بکشد
این نویسنده دفاع مقدس اضافه کرد: در روایت خاطرات دفاع مقدس باید علاوه بر حفظ اصالت متن روایت، نویسنده آن را به عناصر زبانی نیز بیاراید. شاید برخی از رزمندگان زبانی برای بیان خاطرات خود نداشته باشند که به نظرم نقل خاطرات این رزمندگان بر عهده نویسندگان است. نویسنده باید برای نوشتن خاطرات به اقلیمهای جغرافیایی و تاریخی نیز تسلط داشته باشد و اگر این تسلط وجود نداشته باشد نویسنده مجبور است یا ذهنی بنویسد و یا نسبت به آن مطالعه کند تا افرادی که در آن زمان و مکان حضور داشتند آن روایت را باور کنند. به نظرم کار خاطرات شفاهی تفقه میخواهد و نویسنده باید آب را از انتهای چاه بالا بکشد.
*قلم قیصر، دست من شده بود
وی همچنین به بیان خاطرهای از ارتباطش با مرحوم قیصر امینپور پرداخت و اشاره کرد: من در دوره کارشناسی با مرحوم قیصر همدوره بودم. در آن دوران هر کس به جبهه میرفت و دانشگاهی بود یک نشان و تابلویی داشت ولی قیصر با وجود اینکه بسیار به جبهه میرفت، اینطور نبود. آشنایی و ارتباط من با قیصر از همان زمان آغاز شد. من زیاد اهل نوشتن نبودم و قیصر در این مسیر بسیار بر روی من تاثیر گذاشت. یک روز به او گفتم: «دست من قلم شده و قلم شما دست من» و ایشان از این تعبیر خیلی خوشش آمد. سالها از آن دوران گذشت و ما برای جایزه ادبی ملی قیصر امینپور رفتیم از وی که دیگر تبدیل به یک شاعر نامدار ملی شده بود اجازه بگیرم که ایشان در جواب ما گفت: «ما را به حال خود رها کنید و بگذرید.»
*حسام واقعا عاشق است
حسین همدانی از فرماندهان دوران دفاع مقدس در ادامه این مراسم گفت: سرگذشت مجاهدینی که در طول 8 سال دفاع مقدس از خودگذشتگی و ایثار کردهاند دارای اهمیت فوقالعادهای است و نوشتن این خاطرات و سرگذشت از درجه اهمیت بالاتری برخوردار است. حمید حسام واقعا عاشق است و وقتی قلم به دست میگیرد خواننده را با خود به آن حال و هوا میبرد.
وی به خاطره تشکیل حسینیه ثارالله همدان اشاره کرد و گفت: حسینیه ثارالله در همدان با همکاری دوستان و رزمندگان شکل گرفت و در آن اوایل از یک اتاق شروع شد و در ایام محرم و صفر در یک تعمیرگاه حسینیه دائر میشد و حال و هوای این حسینیه که ناشی از حضور رزمندگان و بچههای جبهه در آن بود موجب شد که حسینیه در همدان معروف شود. بعدها هم که ما خواستیم برای جای حسینیه فکری بکنیم بسیاری از رزمندگان، جانبازان و خانوادههای شهدا گفتند ما و شهدای ما در این حسینیه خاطرهها دارند.
*رزمندگان ما، الگوی کشورهای اسلامی
وی گفت: در سه سالی که در سوریه به سر میبردم کتابهای دفاع مقدس را به عربی ترجمه کردیم. یکی از این کتابها را به فرمانده نیروی هوایی ارتش سوریه دادیم که ایشان بعد از مطالعه به سراغ ما آمده و درباره موضوعات کتاب سوال کردند و خاطرات رزمندگان مجاهد ما تبدیل به یک الگو در میان مردم سوریه شد. یک نمایشگاه 15 روزه کتاب در سوریه برگزار کردیم که در همان روز اول کتابهای دفاع مقدسی نمایشگاه به فروش رسید و تمام شد. این کتابها و خاطرات باید مبنای سایر کارها و تولیدات هنری و فرهنگی شود.
*رهبری فرمودند: کاری انجام نشده
حسین همدانی به نقل یک خاطره از دیدار با رهبر انقلاب اشاره کرد و گفت: در یک دیداری که سالهای قبل رهبر انقلاب با نویسندگان حوزه دفاع مقدس داشتند و بنده نیز توفیق حضور پیدا کرده بودم، ایشان فرمودند: «در حوزه دفاع مقدس کارهای خوبی شده اما هنوز کاری صورت نگرفته است. آمریکا از یک جنگ داخلی حدود 700 عنوان کتاب چاپ کرده و ما 8 سال جنگ داشتیم که هر روز در طول این 8 سال مملو از خاطره است.»
*می خواستیم به نگهبان عراقی بخندیم
حسین رفیعی راوی کتاب «فقط غلام حسین باش» در ادامه این مراسم به ذکر چند خاطره پرداخت: سال 61 در منطقه مهران بودیم و آن زمان در بدو تاسیس تیپ انصارالحسین قرار داشتیم. بچههای اطلاعات و عملیات تازه آن منطقه را تحویل گرفته بودند. پشت ارتفاعات کلهقندی حوالی ساعت 10 صبح بود که من به همراه شهید محمدعلی جریان سایر بچهها را پشت سر گذاشته بودیم و داخل رودخانهای قرار داشتیم و در همان منطقه یکی از نیروهای عراقی مشغول نگهبانی بود و یک کلاه پارچهای نیز روی سرش بود. آنجا من و شهید جریان تصمیم گرفتیم که کلاه نگهبان عراقی را از سرش برداریم و به او بخندیم. مشغول جر و بحث کردن بودیم که من بروم یا تو، که ناگهان یادمان افتاد در منطقه جنگی قرار داریم و با این کار ممکن است منطقه را به هم ریخته و بچهها اسیر شوند همین شد که از انجام این کار منصرف شدیم.
*شهید چیتسازیان برای بچهها فداکاری میکرد
وی به خاطرهای از شهید چیتسازیان اشاره کرد و گفت: برای مرخصی به همدان آمده بودیم که شهید چیتسازیان من را دید و گفت چرا دیشب مراسم نیامده بودی؟ من در جواب گفتم: با پای پیاده از حصار تا همدان چطور میآمدم؟ شهید چیتسازیان فردای آن روز آمد و من را صدا زد و گفت این 12 هزار تومان را بگیر و 320 تومان هم خودت بگذار و یک موتور برای خودت تهیه کن. من به ساختمان استانداری و پیش شخصی که شهید معرفی کرده بود رفتم و یک موتور هوندا خریدم. این در حالی است که شهید چیتسازیان خودش در تنگنا بود و بارها دیده شده بود که برای بچهها فداکاری میکرد.
*چالهمیدانیها نیز از این کتاب خوششان میآید
جانباز حسین رفیعی در رابطه با کتاب گفت: من ابتدا که کتاب را دیدم کمی ناراحت شدم که چرا برخی موضوعات را اینطور ذکر کرده؟ ولی کم کم که جلو میرفتم از کتاب خوشم آمد و دیدم اثر خوبی است. حقیقتا دستوپنجه حمید حسام درد نکند و اگر ایشان اجازه بدهد دستش را میبوسم. در آینده همه تیپ شخصیتی این کتاب را خواهد پسندید. حوزوی، دانشگاهی، چالهمیدانی و غیره از این کتاب استقبال خواهد کرد.
رفیعی همچنین به اقلیت بچههای مذهبی و حزباللهی در برابر بچههای چپ و ... در ابتدای انقلاب اشاره کرد. در پایان این مراسم از حمید حسام، حسین رفیعی، همسر حسین رفیعی و محمد صمدی طراح جلد کتاب «فقط علام حسین باش» از سوی سازمان هنری رسانهای اوج و سازمان هنری و ادبیات دفاع مقدس تجلیل به عمل آمد.