شهید «حمیدرضا مهرایی» یکی از شهدای گمنامی است که در مزار شهدای گمنام قرچک دفن شده بود که بعد از سالها با آزمایش DNA هویت او مشخص شد.
وی متولد 15 اسفند 43 در محله زرگنده تهران است که در عملیات آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از 28 سال بهعنوان شهید گمنام در شهرستان قرچک استان تهران آرام گرفت.
زهرا مهرایی خواهر شهید حمیدرضا مهرایی درباره برادرش شهیدش که به تازگی هویت وی مشخص شده اظهار کرد: حمیدرضا 17 ساله بود که به جبهه رفت و ویژگی اخلاقی بارزش این بود که از همه ما خوش اخلاقتر و با ایمانتر بود, آنقدر معتقد بود که ما همه این چیزهایی را که در حال حاضر از لحاظ دینی و اخلاقی به آن معتقد هستیم در واقع سبب آن حمیدرضا است.
وی با اشاره به خاطرهای از شهید عنوان کرد: حمیدرضا از اعضای فعال بسیج بود و برای کمک و کارهای جهادی به روستاها میرفتند آن سالها, ماه مبارک رمضان در تابستان بود و حمیدرضا وقتی از کار برمیگشت خیلی عطش داشت و تا قبل از افطار دو، سه مرتبه دوش میگرفت, مادرم به او میگفت تو نباید روزه بگیری چون کاری که میکنی خیلی سخت است, او میگفت روزه فریضه واجب است و تحت هیچ شرایطی نباید ترک شود.
وی درباره نحوه اعزام برادر شهید خود به جبهه گفت: اول ناراحت بودیم و دوست نداشتیم که حمیدرضا به جبهه برود چون برادر بزرگترما هم جبهه بود و میگفتیم منتظر باشد تا برادر بزرگتر برگردد، اما حمیدرضا طاقت نداشت، من خواهر بزرگتر حمیدرضا بودم به همین دلیل همیشه به من اصرار میکرد که با پدر و مادر صحبت کنم تا آنها را راضی کنم که برگه رضایت نامه را امضا کنند.حمیدرضا 10 روز آموزش فشرده دید و پس از آن برای آخرین بار با ما دیدار کرد و رفت، پس از 10 روز که در منطقه بود به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
زهرا مهرایی درباره چگونگی اطلاع از شهادت برادرش عنوان کرد: اول به ما گفتند که حمیدرضا مفقود شده است, ما منظور این کلمه را نمی فهمیدیم بعد از گذشت سه، چهار ماه متوجه شدیم که یعنی دیگر پیدا شدنی نیست و اسیر یا شهید شده است.
وی افزود :بعد از مدتها یکی از بچههای محل آمد و گفت در حین عملیات, حمیدرضا و چند نفر از بچهها زخمی شدند و یک نفر اسیر میشود و آن اسیر دیده بود که نظامیان عراقی به زخمیها تیر خلاص میزند, ما باز هم باور نکردیم و گفتیم شاید با اسرای دیگر برگردد.
خواهر شهید درباره چگونگی اطلاع از پیدا شدن قبر محمدرضا گفت: بارها از من و خانوادهام آزمایشهای مختلف گرفته بودند و مادرم خیلی چشم به راه بود تا خبری از محمدرضا بشود حتی اخیرا که شهدای گمنام را میآوردند چشم انتظار خبر جدیدی بود.
وی افزود: ما وقتی شنیدیم قبر برادرم در شهرستان قرچک است هیچ شناختی از این شهرستان نداشتم و تصمیم گرفته بودیم که برادرم را از این شهر ببریم, اما وقتی به این شهر آمده و لطف و محبت مردم را دیدیم از تصمیم خود منصرف شدیم.
مهرایی گفت: به نظر من حمیدرضا خودش انتخاب کرده که در چنین جایی به خاک سپرده شود و الحق که جای خوبی را هم انتخاب کرده است.
وی در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: کوچکتر از آنی هستم که نصیحت کنم، فقط دوست دارم به ملت شریف ایران بگویم مراقب باشند که خون شهدا پایمال نشود، چرا که اسلام همیشه به پشتوانه ای مثل جوانان نیاز دارد.