گروه تاریخ مشرق - «آزادی» یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی بود. با این همه تا امروز هم محل مجادلات بسیاری بوده است و باگذشت سی و چند سال از پیروزی انقلاب، هنوز هم هستند کسانی که نظام برآمده از آن را، نافی آزادی و مروج استبداد میدانند. یکی از کسانی که در عرصه این مجادلات و جنجالهای بیامان، همیشه امانی برای انقلاب و اسلام بود و با تکیه بر بینش صحیح دینی و گوهر حکمت و بلاغت خود پاسخ این ادعاها و اتهامها را میداد، شهید آیتالله سید محمد بهشتی است. اندیشمند گرانسنگ انقلاب، بارها در سخنرانیها و گفتگوهای خود به تببین ابعاد مساله آزادی پرداخت و مجموعهای از استدلالها و براهین قاطعی را فراهم کرد که حتی امروز هم پاسخی است محکم و استوار در برابر همه بداندیشان و حتی دایههای دلسوزتر از مادر این روزهای ما.
مساله آزادی دارای ابعاد گوناگونی است. اما آنچه قرار است بیشتر در این مقاله بازخوانی شود، جایگاه دولت در این مساله است. شهید آیتالله بهشتی ابعاد مختلفی از این مساله را باز میکند و در ابتدا بهصراحت میگوید اعتقاد به عقابد و مرامهای گوناگون، مهارنشدنی است و نه تنها هیچ عامل بیرونی اعم از افراد و حکومتها در این رابطه کاری نمیتواند بکند بلکه این مساله که مستلزم نوعی تفتیش عقاید و انگزیسیون است در آیین اسلام محکوم و مردود است. او در یک سخنرانی در مراسم نماز جمعه یزد در تاریخ 24بهمن59 میگوید:
«بخش اول آزادی در اندیشه و عقیده است. هر انسانی در داشتن و انتخاب عقیده آزاد است. اصلا عقیده و باور قابل تغییر نیست. کسانی که میخواهند از راههای مختلف باور و اعتقاد و محبت را به مردم تحمیل کنند عوضی میروند. اینها بدباوری و کینه مردم را متوجه خودشان میکنند. اصولا دین تحمیلی نیست، اعتقاد دینی هم تحمیلی نیست... در جمهوری اسلامی همه باید آزاد بیندیشند و آزاد جستجو کنند و نسبت به هر چیزی آزادنه آنچه را حق مییابند بپذیرند و دنبالش بروند»
بنابراین، حکومت اسلامی کسی را به زور مسلمان نمیکند و واقعیت وجود عقاید گوناگون را میپذیرد اما آنچه در واقع امر موضوع مجادله است، «اقدام» براساس این عقاید است. اینکه آیا هر کسی آزاد است، به دلیل آنکه به ارزشهایی متفاوت با ارزشهای رایج جمهوری اسلامی را معتقد است، هر آنچه خواست انجام دهد. آنچه اهمیت دارد این است که در جامعه اسلامی هر کسی آزاد است که هر کاری خواست انجام دهد و این عمل خود را با توجه به عقیده متفاوت خود توجیه کند. شهید بهشتی با تفسیری که از آیه «لااکراه فیالدین...»، در کانون ابوذر میکند بهخوبی دامنه بحث را باز میکند:
«لااکراه فی الدین... ما وقتی که اسلام را به عنوان دین قبول کردیم، دیگر بعد از آن نسبت به یک یک آوردههای اسلام با تمام وجودم عشق میورزم، اما این طور نیست که آقا من هم اسلام را قبول دارم ولی اگر بشود که آدم اسلام را قبول داشته باشد نمازهای صبح را نخواند و ماه رمضان در تابستان روزه نگیرد، اگر گاهگاهی فیلم سکسی در سینما نشان میدهند دیگر هی نگو فیلم زورو و نیاز، چرا نمیگذارند قیلمهای سکسی تباهکننده ببینیم. خب آزاد است. داشتن استخرهای شنای مختلط برای زن و مرد چیز خوبی است. خب اگر کسی مسلمان است نرود. زنها و مردها با شیوهها و لباسهای نامطلوب در جامعه بیایند و در عمل کار، عیبی ندارد. خب یک زن خودش نرود، یک جوان متدین چشمش را زیر بیندازد. نه ما این طور آزادی را نفی میکنیم.
ما که با لفظ سر جنگ نداریم، ما میگوییم در این کشورهای اروپایی که زادگاه لیبرالیسم است به هر گوشهاش رفتیم این صحنهها را دیدیم، حالا شما لیبرالیسم برایت یک کلمه مقدس است، اگر میبینید از حاکمیت و حکومت لیبرالها بر جمهوری اسلامی ایران احساس نگرانی میکنیم؟... در یک محیط اجتماعی که دائما زیرفشار اشعه نامرئی و مرئی جاذبههای جنسی قرار دارد انسان واقعا آنجا آزاد نیست. آقای من! ما با اسم کاری نداریم، فقط میخواهیم در برابر محرمات اسلامی حساسیت داشته باش، کافی نیست در نوشتن و سخن قبول کنیم محرمات اسلام [را]، عمل مهم است.»
به این ترتیب، پاسداری از محرمات اسلامی از مهمترین ابعاد یک جامعه اسلامی است که آزادیهای فردی را محدود میکند. او میگوید:
« در اسلام آزادیهای فردی، محدودیتهای اجتماعی نیز دارد. انسان آزاد است اما در چارچوب حدود الله و در چارچوب قوانین الهی. در جمهوری اسلامی با کمک قانون و با اِعمال قوه قهریه جلوی بسیاری از فسادها، ظلمها، تجاوزها گرفته میشود و جلوگیری از ظلم و فساد و تباهی یکسره و به صورت صددرصد به وجدان واگذار نمیشود. در عین حال محور چرخش نظام در جمهوری اسلامی در درجه اول ایمان و وجدان دینی و انسانی است و در درجه دوم نظام مقتدر حکومتی، نه بلعکس.»
بنابراین، شهید آیتالله بهشتی با وجود تفکیک قائل شدن میان راهکارهای فرهنگی- تربیتی و اقدامات قانونی- انضباطی، این دو را مکمل و نه جدا از هم میداند که هر دو باید در جامعه اسلامی و با تدبیر حکومت اسلامی محقق شود. او ضمن تاکید بر ضرورت فراهم کردن شرایط مناسب تربیت اخلاقی و روحانی جامعه، بیان میکند که همه چیز با این مقدمات فراهم نمیشود. وجدان و نفس لوامه انسانی ممکن است در جلوگیری افراد از ارتکاب گناه و جرایم موفق نباشد و در اینجا ضروری است که نهادهای مسئول وارد عمل شوند؛ البته در صورتی که این گناه و جرم، جنبه عمومی و اجتماعی داشته باشد:
«قانون و اِعمال قانون به وسیله دولت و حکومت و نهادهای مسئول اجتماعی همراه با اعمال قدرت؛ ما نمیتوانیم فکر کنیم که همه براساس وجدانشان و ایمانشان همیشه قانون را رعایت میکنند، اگر کسانی پیدا شدند که از قانون تخلفاتی کنند باید با قدرت جلوی آنها را گرفت... بگذارید این آزادیهای نامشروع را نهادهای مسئول مهار کنند، در احکام امر به معروف و نهی از منکر در کتابهای فقهی شما خواندهاید که امر به معروف و نهی از منکر مراحلی دارد...مرحله پنجم این است که اجرای عدل و معروف و جلوگیری از منکر و ظلم و باطل احتیاج به اعمال قهر و قوه داشته باشد... این صرفا از وظایف نهادهای مسئول است. »
بنابراین، آیتالله بهشتی سه نوع تعامل با جرایم را در اندیشه سیاسی اسلامی بر میشمارد که دولت در مورد سوم نقش اساسیتری دارد:
« [1،] تکیه اسلام در جلوگیری از فساد و بیبندوباری، تقویت ایمان، تهذیب اخلاق، بالابردن میزان معنویت در انسان است. ... این بخش اول از روش اسلام، یک بخش دوم هم دارد، بخش دوم این است: میگوید علاوه بر استفاده از عامل ایمان، اگر در جامعه کسانی هستند که ایمان در آنها هنوز آنقدر قوی نیست که آنها را از گناه و فساد باز بدارد؛ [2،] اگر در خانه خود یک گناهی کرد یا اگر یک جایی، یک گوشهکناری گناهی کرده که مشهود نیست اینجا عوامل حکومتی سراغش نمیروند. کجا سراغش میروند؟ [3،] آنجا که بیاید در برابر چشم شاهدان و در برابر نظر دیگران گناه کند... ما با صراحت میگوییم در جمهوری اسلامی شرابخواری آزاد نیست، میگساری آزاد نیست، قماربازی آزاد نیست، رباخواری آزاد نیست، ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران آزاد نیست، زنبارگی و فساد جنسی آزاد نیست، دروغ و تهمت و افترا آزاد نیست و نظام جمهوری اسلامی با این گونه فسادها مقابله میکند؛ در درجه اول با بهکاربردن شیوههای تربیتی و نهادهای اقتصادی، اجتماعی ضدگناه و در درجه دوم برای گناهها و تخلفات مشهود با قدرت قانون و دستگاه قضایی.»
نمونه این مساله در موضوع حجاب و برهنگی است. رژیم پهلوی با سست کردن پایبندی عمومی به حجاب و رسمیت بخشیدن و ریشه دواندن بیحیایی و برهنگی در میان برخی از آحاد جامعه، آن چنان مساله را دشوار کرد که تلاش برای احیای آن به امری حساس و مجادلهانگیز بدل شد. با این همه در این موضوع هم، شهید بهشتی همین دوگانه تربیت-مقابله را مطرح میکند و طبیعی است که با تاکید بر اهمیت بیشتر تربیت انسانها، لزوم قوانین اجتماعی را نیز نفی نمیکند:
«زن باید در جامعه طوری بیاید که لااقل هوسانگیزی او کم بشود و حالا ما نمیگوییم از بین برود اما کم بشود. خیلی فرق است بین یک زنی که اندامش پوشیده است، موهایش پوشیده، دستش پوشیده، تنش پوشیده، پاهایش پوشیده حالا یا با چادر یا با روسری و پالتو و شلوار ولی بالاخره پوشیده و بین زنی که نیمهبرهنه میآید بیرون. رعایت حجاب اسلامی در کم کردن فساد جنسی، فساد اخلاقی ناشی از بیبندوباری جنسی درست است و ما باید روی آن تکیه کنیم اما این فقط یک پایه مطلب است. یک پایه بزرگ مطلب تربیت زن و مرد مسلمان است به طوری که در برخورد با یکدیگر مواظب باشند چه میکنند، کجا هستند.»
از این رهگذر مشخص میشود که شهید بهشتی بهصراحت دولت اسلامی را موظف میداند که با مظاهر گناه و جرایم اجتماعی برخورد کند و برخی از این موارد را نیز بهروشنی برمیشمارد. با این همه تذکری جدی هم به مسئولان و مردم میدهد که آن هم از مهمترین ابعاد اندیشه سیاسی اسلامی است:
«تذکری میدهم به آقایان روحانیون، تذکری میدهم به جوانها و غیرجوانها و برادرها و خواهران باغیرت دینی، تذکری میدهم به پاسداران عزیزو نیروی انتظامی که حریمی که اسلام معین کرده رعایت کنید، اگر شما بشنوی که یک کسی در خانهاش احیانا دارد گناهی مرتکب میشود، آیا شما حق دارید از دیوار منزلش بروید بالا و ببینید آیا مرتکب گناه میشود یا نه؟ نه اینجا را حق ندارید. حدود اسلام را رعایت کنید، ببینید روش اسلام در اینجا مشخص است، اسلام میگوید آن گناه مشهود را با مجازات و با قدرت جلویش را بگیرید... اسلام ضد بیبندوباری است، اسلام ضدگناه است، اما در برخورد با گناه و در اعمال مخالفش، با گناه و بیبندوباری روش دارد.»
همانگونه که حکومت اسلامی وظیفه دارد از مظاهر آشکار گناه و تبهکاری جلوگیری کند و برای این امر قانون و ضابط قضایی تعریف کند، حق ندارد در حریم خصوصی افراد دخالت کند. به این ترتیب حوزه عمومی از زندگی فردی، بهخوبی تفکیک میشود .
شهید بهشتی در سخنرانی که در اجتماع عظیم مردم قم ایراد کرده است، بهخوبی آنچه را که در جریان انقلاب اسلامی از «آزادی» مطرح بوده را بیان میکند. بسیاری تنها با اتکا به شعارهای آزادیخواهانه انقلاب، برداشتهای خود را تحمیل میکنند و دم میزنند که انقلاب آزادی را فراموش کرده است. شهید بهشتی بهصراحت و روشنی شرح میدهد که منظور ملت انقلابی ما از آزادی چه چیزی بوده که امروز هم همان معنا در جمهوری اسلامی مدنظر است:
«آزادی که ما دنبالش بودیم عبارت بود از چی؟ آزادی دو معنی دارد: یکی آزادی فرد که هر جور و هر کاری دلش میخواهد بکند، هیچ بند و باری در کار نباشد. آیا ملت آن روز که فریاد میکرد استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی واقعا خواستار این آزادی بود که هر مرد و زن، هر گناه، هر فسق و فجوری خواست بکند؟... خواهران من شما میخواستید بانوی جمهوری اسلامی آزاد باشید، شما میخواستید آزاد باشید در فساد و تبهکاری؟ یا آزاد باشید در رشد کمال و فضیلت؟ شما هرگز خواستار آزادی و بیبندوباری نبودید. شما از بیبندوباری به تنگ آمده بودید. آن آزادی به معنی بیبندوباری که اصلا آن وقت بود، مگر نبود؟ ملت ما، زنان ما، مردان ما آن آزادی که داشتند چی بود؟ و آن آزادی که نداشتند چی بود؟ در زمان رژیم گذشته مردان و زنان در بیبندوباری آزاد بودند. دیگر فریاد نمیخواست بکشند، دیگر تظاهرات نمیخواستند بکنند و رژیم زنهای ما را آزاد گذاشته بود اگر میخواهند برهنه هم بیایند، توی خیابانها بیایند رژیم هم مانع نمیشد. اگر زنهای عزیز ما از آن آزادی پرآسیب زیانبخش رو بر میگرداندند به خاطر شرافت و ایمان و تقوایشان بود و الا رژیم که مانع این آزادیها نبود. بنابراین آزادی به معنی بیبندوباری اصلا خواسته [و] آرمان ملت انقلابی ما نبود... برادرها و خواهرهای ما خواستار این بودند و حال هم هستند که نوع تعلیم و تربیت برنامههای اجتماعی، برنامههای حکومتی، نوع امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ما طوری باشد که فساد و تباهی، گناه، بیعفتی، ناپاکدامنی، مشروبخواری، میخواری و بادهگساری، قماربازی و فسادهای دیگر در جامعه نباشد.»
در همان زمان حیات آیتالله بهشتی هم بودند کسانی که عامدانه یا از روی غفلت، جمهوری اسلامی را به نبود آزادی متهم میکردند. شهید بهشتی همواره با استدلالهای خود میکوشید به آنها پاسخ دهد و معنای حقیقی آزادی را که در کشور به آن عمل میششود برایشان بشکافد. با این همه نسبت به هتاکان هم سکوت نمیکرد و با اعتراض به آنها، این تهمتها و ادعاها را مایه استفاده دشمن و تهیه خوراک تبلیغاتی علیه نظام میداند. او در پاسخ به کسانی که در آن روزها مدام فریاد میزدند که در مجلس آزادی نیست میگوید:
« اگر گسانی بخواهند با این شیوهها آبرو و حیثیت و کرامت انقلاب اسلامی ما را در دنیا خدشهدار کنند و خوراک تبلیغاتی برای صدای آمریکا و بی بی سی و رادیو مسکو و صدای آزاد و این حرفها درست میکنند خود ملت جلوی آنها خواهد ایستاد. این آبرو، این انقلاب، این حیثیت مفت به دست نیامده که حالا بتوانند عدهای در سمت نمایندگی مجلس یا هر سمت دیگر بگویند در مجلس ما هم آزادی نیست.... این جوانان و نوجوانان خودمان که این همه نقش در انقلاب داشتهاند و حالا هم دارند و دل بستهاند به آینده این انقلاب امید سرمایهگذاری کردهاند، به اینها القای ایدئولوژی کنیم که نخیر و تو هنوز آزادی به دست نیاوردهای، یک انقلاب دیگر بکن که آزادی به دست بیاوری، حالا کسی میخواهد افسار این انقلاب دیگر را دست بگیرد معلوم نیست یا ارتجاع راست یا الحاد چپ.»
شهید بهشتی در یک سخنرانی در اجتماع مردم کازرون میگوید: « یکی از ویژگیهای خط امام این است که میخواهد از نو از انسانِ موجود در طبیعت یک موجود پروازکننده بسازد تا هرگز در قفس زندانی نشوی.» (ص 375) رسالت حکومت اسلامی، ساختن انسانهایی این چنینی است که بیتردید مقصد این طی طریق الی اللهیشان چیزی جز «بهشت» نخواهد بود. اندیشه و مشی عملی این شهید سعید نشان داد که این رسالت بزرگ حکومت اسلامی هرگز تعارضی با قاطعیت در اجرای قوانین و حدود شرعی و قانونی ندارد. میتوان با تدبیر و برنامهریزی مناسب و البته بینیاز از زور مردم را به بهشت برد و در عین حال از قوانین حتمی و سازوکارهای الزامآور هم چشمپوشی نکرد؛ برخلاف چیزی که امروز سعی میشود با تفسیر غرضورزانه از بیانات برخی که میگویند «با زور مردم را نمیتوان به بهشت برد»، آزادی بیبندوبارانه را دوباره به مملکت اسلامی بازگرداند.
- منابع نزد نگارنده موجود است.
مساله آزادی دارای ابعاد گوناگونی است. اما آنچه قرار است بیشتر در این مقاله بازخوانی شود، جایگاه دولت در این مساله است. شهید آیتالله بهشتی ابعاد مختلفی از این مساله را باز میکند و در ابتدا بهصراحت میگوید اعتقاد به عقابد و مرامهای گوناگون، مهارنشدنی است و نه تنها هیچ عامل بیرونی اعم از افراد و حکومتها در این رابطه کاری نمیتواند بکند بلکه این مساله که مستلزم نوعی تفتیش عقاید و انگزیسیون است در آیین اسلام محکوم و مردود است. او در یک سخنرانی در مراسم نماز جمعه یزد در تاریخ 24بهمن59 میگوید:
«بخش اول آزادی در اندیشه و عقیده است. هر انسانی در داشتن و انتخاب عقیده آزاد است. اصلا عقیده و باور قابل تغییر نیست. کسانی که میخواهند از راههای مختلف باور و اعتقاد و محبت را به مردم تحمیل کنند عوضی میروند. اینها بدباوری و کینه مردم را متوجه خودشان میکنند. اصولا دین تحمیلی نیست، اعتقاد دینی هم تحمیلی نیست... در جمهوری اسلامی همه باید آزاد بیندیشند و آزاد جستجو کنند و نسبت به هر چیزی آزادنه آنچه را حق مییابند بپذیرند و دنبالش بروند»
بنابراین، حکومت اسلامی کسی را به زور مسلمان نمیکند و واقعیت وجود عقاید گوناگون را میپذیرد اما آنچه در واقع امر موضوع مجادله است، «اقدام» براساس این عقاید است. اینکه آیا هر کسی آزاد است، به دلیل آنکه به ارزشهایی متفاوت با ارزشهای رایج جمهوری اسلامی را معتقد است، هر آنچه خواست انجام دهد. آنچه اهمیت دارد این است که در جامعه اسلامی هر کسی آزاد است که هر کاری خواست انجام دهد و این عمل خود را با توجه به عقیده متفاوت خود توجیه کند. شهید بهشتی با تفسیری که از آیه «لااکراه فیالدین...»، در کانون ابوذر میکند بهخوبی دامنه بحث را باز میکند:
«لااکراه فی الدین... ما وقتی که اسلام را به عنوان دین قبول کردیم، دیگر بعد از آن نسبت به یک یک آوردههای اسلام با تمام وجودم عشق میورزم، اما این طور نیست که آقا من هم اسلام را قبول دارم ولی اگر بشود که آدم اسلام را قبول داشته باشد نمازهای صبح را نخواند و ماه رمضان در تابستان روزه نگیرد، اگر گاهگاهی فیلم سکسی در سینما نشان میدهند دیگر هی نگو فیلم زورو و نیاز، چرا نمیگذارند قیلمهای سکسی تباهکننده ببینیم. خب آزاد است. داشتن استخرهای شنای مختلط برای زن و مرد چیز خوبی است. خب اگر کسی مسلمان است نرود. زنها و مردها با شیوهها و لباسهای نامطلوب در جامعه بیایند و در عمل کار، عیبی ندارد. خب یک زن خودش نرود، یک جوان متدین چشمش را زیر بیندازد. نه ما این طور آزادی را نفی میکنیم.
ما که با لفظ سر جنگ نداریم، ما میگوییم در این کشورهای اروپایی که زادگاه لیبرالیسم است به هر گوشهاش رفتیم این صحنهها را دیدیم، حالا شما لیبرالیسم برایت یک کلمه مقدس است، اگر میبینید از حاکمیت و حکومت لیبرالها بر جمهوری اسلامی ایران احساس نگرانی میکنیم؟... در یک محیط اجتماعی که دائما زیرفشار اشعه نامرئی و مرئی جاذبههای جنسی قرار دارد انسان واقعا آنجا آزاد نیست. آقای من! ما با اسم کاری نداریم، فقط میخواهیم در برابر محرمات اسلامی حساسیت داشته باش، کافی نیست در نوشتن و سخن قبول کنیم محرمات اسلام [را]، عمل مهم است.»
به این ترتیب، پاسداری از محرمات اسلامی از مهمترین ابعاد یک جامعه اسلامی است که آزادیهای فردی را محدود میکند. او میگوید:
« در اسلام آزادیهای فردی، محدودیتهای اجتماعی نیز دارد. انسان آزاد است اما در چارچوب حدود الله و در چارچوب قوانین الهی. در جمهوری اسلامی با کمک قانون و با اِعمال قوه قهریه جلوی بسیاری از فسادها، ظلمها، تجاوزها گرفته میشود و جلوگیری از ظلم و فساد و تباهی یکسره و به صورت صددرصد به وجدان واگذار نمیشود. در عین حال محور چرخش نظام در جمهوری اسلامی در درجه اول ایمان و وجدان دینی و انسانی است و در درجه دوم نظام مقتدر حکومتی، نه بلعکس.»
بنابراین، شهید آیتالله بهشتی با وجود تفکیک قائل شدن میان راهکارهای فرهنگی- تربیتی و اقدامات قانونی- انضباطی، این دو را مکمل و نه جدا از هم میداند که هر دو باید در جامعه اسلامی و با تدبیر حکومت اسلامی محقق شود. او ضمن تاکید بر ضرورت فراهم کردن شرایط مناسب تربیت اخلاقی و روحانی جامعه، بیان میکند که همه چیز با این مقدمات فراهم نمیشود. وجدان و نفس لوامه انسانی ممکن است در جلوگیری افراد از ارتکاب گناه و جرایم موفق نباشد و در اینجا ضروری است که نهادهای مسئول وارد عمل شوند؛ البته در صورتی که این گناه و جرم، جنبه عمومی و اجتماعی داشته باشد:
«قانون و اِعمال قانون به وسیله دولت و حکومت و نهادهای مسئول اجتماعی همراه با اعمال قدرت؛ ما نمیتوانیم فکر کنیم که همه براساس وجدانشان و ایمانشان همیشه قانون را رعایت میکنند، اگر کسانی پیدا شدند که از قانون تخلفاتی کنند باید با قدرت جلوی آنها را گرفت... بگذارید این آزادیهای نامشروع را نهادهای مسئول مهار کنند، در احکام امر به معروف و نهی از منکر در کتابهای فقهی شما خواندهاید که امر به معروف و نهی از منکر مراحلی دارد...مرحله پنجم این است که اجرای عدل و معروف و جلوگیری از منکر و ظلم و باطل احتیاج به اعمال قهر و قوه داشته باشد... این صرفا از وظایف نهادهای مسئول است. »
بنابراین، آیتالله بهشتی سه نوع تعامل با جرایم را در اندیشه سیاسی اسلامی بر میشمارد که دولت در مورد سوم نقش اساسیتری دارد:
« [1،] تکیه اسلام در جلوگیری از فساد و بیبندوباری، تقویت ایمان، تهذیب اخلاق، بالابردن میزان معنویت در انسان است. ... این بخش اول از روش اسلام، یک بخش دوم هم دارد، بخش دوم این است: میگوید علاوه بر استفاده از عامل ایمان، اگر در جامعه کسانی هستند که ایمان در آنها هنوز آنقدر قوی نیست که آنها را از گناه و فساد باز بدارد؛ [2،] اگر در خانه خود یک گناهی کرد یا اگر یک جایی، یک گوشهکناری گناهی کرده که مشهود نیست اینجا عوامل حکومتی سراغش نمیروند. کجا سراغش میروند؟ [3،] آنجا که بیاید در برابر چشم شاهدان و در برابر نظر دیگران گناه کند... ما با صراحت میگوییم در جمهوری اسلامی شرابخواری آزاد نیست، میگساری آزاد نیست، قماربازی آزاد نیست، رباخواری آزاد نیست، ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران آزاد نیست، زنبارگی و فساد جنسی آزاد نیست، دروغ و تهمت و افترا آزاد نیست و نظام جمهوری اسلامی با این گونه فسادها مقابله میکند؛ در درجه اول با بهکاربردن شیوههای تربیتی و نهادهای اقتصادی، اجتماعی ضدگناه و در درجه دوم برای گناهها و تخلفات مشهود با قدرت قانون و دستگاه قضایی.»
نمونه این مساله در موضوع حجاب و برهنگی است. رژیم پهلوی با سست کردن پایبندی عمومی به حجاب و رسمیت بخشیدن و ریشه دواندن بیحیایی و برهنگی در میان برخی از آحاد جامعه، آن چنان مساله را دشوار کرد که تلاش برای احیای آن به امری حساس و مجادلهانگیز بدل شد. با این همه در این موضوع هم، شهید بهشتی همین دوگانه تربیت-مقابله را مطرح میکند و طبیعی است که با تاکید بر اهمیت بیشتر تربیت انسانها، لزوم قوانین اجتماعی را نیز نفی نمیکند:
«زن باید در جامعه طوری بیاید که لااقل هوسانگیزی او کم بشود و حالا ما نمیگوییم از بین برود اما کم بشود. خیلی فرق است بین یک زنی که اندامش پوشیده است، موهایش پوشیده، دستش پوشیده، تنش پوشیده، پاهایش پوشیده حالا یا با چادر یا با روسری و پالتو و شلوار ولی بالاخره پوشیده و بین زنی که نیمهبرهنه میآید بیرون. رعایت حجاب اسلامی در کم کردن فساد جنسی، فساد اخلاقی ناشی از بیبندوباری جنسی درست است و ما باید روی آن تکیه کنیم اما این فقط یک پایه مطلب است. یک پایه بزرگ مطلب تربیت زن و مرد مسلمان است به طوری که در برخورد با یکدیگر مواظب باشند چه میکنند، کجا هستند.»
از این رهگذر مشخص میشود که شهید بهشتی بهصراحت دولت اسلامی را موظف میداند که با مظاهر گناه و جرایم اجتماعی برخورد کند و برخی از این موارد را نیز بهروشنی برمیشمارد. با این همه تذکری جدی هم به مسئولان و مردم میدهد که آن هم از مهمترین ابعاد اندیشه سیاسی اسلامی است:
«تذکری میدهم به آقایان روحانیون، تذکری میدهم به جوانها و غیرجوانها و برادرها و خواهران باغیرت دینی، تذکری میدهم به پاسداران عزیزو نیروی انتظامی که حریمی که اسلام معین کرده رعایت کنید، اگر شما بشنوی که یک کسی در خانهاش احیانا دارد گناهی مرتکب میشود، آیا شما حق دارید از دیوار منزلش بروید بالا و ببینید آیا مرتکب گناه میشود یا نه؟ نه اینجا را حق ندارید. حدود اسلام را رعایت کنید، ببینید روش اسلام در اینجا مشخص است، اسلام میگوید آن گناه مشهود را با مجازات و با قدرت جلویش را بگیرید... اسلام ضد بیبندوباری است، اسلام ضدگناه است، اما در برخورد با گناه و در اعمال مخالفش، با گناه و بیبندوباری روش دارد.»
همانگونه که حکومت اسلامی وظیفه دارد از مظاهر آشکار گناه و تبهکاری جلوگیری کند و برای این امر قانون و ضابط قضایی تعریف کند، حق ندارد در حریم خصوصی افراد دخالت کند. به این ترتیب حوزه عمومی از زندگی فردی، بهخوبی تفکیک میشود .
شهید بهشتی در سخنرانی که در اجتماع عظیم مردم قم ایراد کرده است، بهخوبی آنچه را که در جریان انقلاب اسلامی از «آزادی» مطرح بوده را بیان میکند. بسیاری تنها با اتکا به شعارهای آزادیخواهانه انقلاب، برداشتهای خود را تحمیل میکنند و دم میزنند که انقلاب آزادی را فراموش کرده است. شهید بهشتی بهصراحت و روشنی شرح میدهد که منظور ملت انقلابی ما از آزادی چه چیزی بوده که امروز هم همان معنا در جمهوری اسلامی مدنظر است:
«آزادی که ما دنبالش بودیم عبارت بود از چی؟ آزادی دو معنی دارد: یکی آزادی فرد که هر جور و هر کاری دلش میخواهد بکند، هیچ بند و باری در کار نباشد. آیا ملت آن روز که فریاد میکرد استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی واقعا خواستار این آزادی بود که هر مرد و زن، هر گناه، هر فسق و فجوری خواست بکند؟... خواهران من شما میخواستید بانوی جمهوری اسلامی آزاد باشید، شما میخواستید آزاد باشید در فساد و تبهکاری؟ یا آزاد باشید در رشد کمال و فضیلت؟ شما هرگز خواستار آزادی و بیبندوباری نبودید. شما از بیبندوباری به تنگ آمده بودید. آن آزادی به معنی بیبندوباری که اصلا آن وقت بود، مگر نبود؟ ملت ما، زنان ما، مردان ما آن آزادی که داشتند چی بود؟ و آن آزادی که نداشتند چی بود؟ در زمان رژیم گذشته مردان و زنان در بیبندوباری آزاد بودند. دیگر فریاد نمیخواست بکشند، دیگر تظاهرات نمیخواستند بکنند و رژیم زنهای ما را آزاد گذاشته بود اگر میخواهند برهنه هم بیایند، توی خیابانها بیایند رژیم هم مانع نمیشد. اگر زنهای عزیز ما از آن آزادی پرآسیب زیانبخش رو بر میگرداندند به خاطر شرافت و ایمان و تقوایشان بود و الا رژیم که مانع این آزادیها نبود. بنابراین آزادی به معنی بیبندوباری اصلا خواسته [و] آرمان ملت انقلابی ما نبود... برادرها و خواهرهای ما خواستار این بودند و حال هم هستند که نوع تعلیم و تربیت برنامههای اجتماعی، برنامههای حکومتی، نوع امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ما طوری باشد که فساد و تباهی، گناه، بیعفتی، ناپاکدامنی، مشروبخواری، میخواری و بادهگساری، قماربازی و فسادهای دیگر در جامعه نباشد.»
در همان زمان حیات آیتالله بهشتی هم بودند کسانی که عامدانه یا از روی غفلت، جمهوری اسلامی را به نبود آزادی متهم میکردند. شهید بهشتی همواره با استدلالهای خود میکوشید به آنها پاسخ دهد و معنای حقیقی آزادی را که در کشور به آن عمل میششود برایشان بشکافد. با این همه نسبت به هتاکان هم سکوت نمیکرد و با اعتراض به آنها، این تهمتها و ادعاها را مایه استفاده دشمن و تهیه خوراک تبلیغاتی علیه نظام میداند. او در پاسخ به کسانی که در آن روزها مدام فریاد میزدند که در مجلس آزادی نیست میگوید:
« اگر گسانی بخواهند با این شیوهها آبرو و حیثیت و کرامت انقلاب اسلامی ما را در دنیا خدشهدار کنند و خوراک تبلیغاتی برای صدای آمریکا و بی بی سی و رادیو مسکو و صدای آزاد و این حرفها درست میکنند خود ملت جلوی آنها خواهد ایستاد. این آبرو، این انقلاب، این حیثیت مفت به دست نیامده که حالا بتوانند عدهای در سمت نمایندگی مجلس یا هر سمت دیگر بگویند در مجلس ما هم آزادی نیست.... این جوانان و نوجوانان خودمان که این همه نقش در انقلاب داشتهاند و حالا هم دارند و دل بستهاند به آینده این انقلاب امید سرمایهگذاری کردهاند، به اینها القای ایدئولوژی کنیم که نخیر و تو هنوز آزادی به دست نیاوردهای، یک انقلاب دیگر بکن که آزادی به دست بیاوری، حالا کسی میخواهد افسار این انقلاب دیگر را دست بگیرد معلوم نیست یا ارتجاع راست یا الحاد چپ.»
شهید بهشتی در یک سخنرانی در اجتماع مردم کازرون میگوید: « یکی از ویژگیهای خط امام این است که میخواهد از نو از انسانِ موجود در طبیعت یک موجود پروازکننده بسازد تا هرگز در قفس زندانی نشوی.» (ص 375) رسالت حکومت اسلامی، ساختن انسانهایی این چنینی است که بیتردید مقصد این طی طریق الی اللهیشان چیزی جز «بهشت» نخواهد بود. اندیشه و مشی عملی این شهید سعید نشان داد که این رسالت بزرگ حکومت اسلامی هرگز تعارضی با قاطعیت در اجرای قوانین و حدود شرعی و قانونی ندارد. میتوان با تدبیر و برنامهریزی مناسب و البته بینیاز از زور مردم را به بهشت برد و در عین حال از قوانین حتمی و سازوکارهای الزامآور هم چشمپوشی نکرد؛ برخلاف چیزی که امروز سعی میشود با تفسیر غرضورزانه از بیانات برخی که میگویند «با زور مردم را نمیتوان به بهشت برد»، آزادی بیبندوبارانه را دوباره به مملکت اسلامی بازگرداند.
- منابع نزد نگارنده موجود است.