داوود عليهالسلام از پروردگارش ـ عزّوجلّ ـ پرسيد:... پروردگارا ! مرا از محبوبترين بندگانت باخبر ساز.
فرمود: قدرتمندى كه به مردم رحم مىكند و چنان براى مردم حكم میكند كه براى خودش حكم مىكند.
و كسى كه خداوند به او مالى بخشيده است. پس او در جهت رضايت خداوند و در راه فرمانبرىِ خداوند عزّ وجلّ، از آن خرج مىنمايد.
و كسى كه جوانى و نيرويش را در راه فرمانبرى از خداوند عزّ وجلّ، صرف مىكند.
و كسى كه به دليل علاقهاش به مسجد همواره دلش آنجا است.
و مردى كه زنى زيبا را ببيند كه خود را در اختيارش گذاشته است، امّا از ترس خدا او را واگذارد.
و كسى كه هرجا باشد، مىداند خدا با اوست.
اينان، دلهايشان پاك، و كسب و كارشان پاكيزه است و به سبب جلال و عظمت من، يكديگر را دوست مىدارند. ديگران به وسيله آنان مرا ياد مىكنند و با يادم، آنان را ياد مىنمايند.
و نيز كسى كه از ترس خداوند ـ عزّ وجلّ ـ، چشمانش اشكبار شود.
متن حدیث:
الزهد لابن مبارك عن فضالة بن عبيد :
إنَّ داودَ عليهالسلام سَأَلَ رَبَّهُ عَزَّوجَلَّ : ... يا رَبِّ ، أخبِرني بِأَحِبّائِكَ مِن خَلقِكَ اُحِبَّهُم لَكَ ؟
قالَ : ذو سُلطانٍ يَرحَمُ النّاسَ ، ويَحكُمُ لِلنّاسِ كَما يَحكُمُ لِنَفسِهِ ، ورَجُلٌ آتاهُ اللّهُ مالاً فَهُوَ يُنفِقُ مِنهُ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ وفي طاعَةِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ ، ورَجُلٌ يُفني شَبابَهُ وقُوَّتَهُ في طاعَةِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ ،
ورَجُلٌ كانَ قَلبُهُ مُعَلَّقا فِي المَساجِدِ مِن حُبِّهِ إيّاها ، ورَجُلٌ لَقِيَ امرَأَةً حَسناءَفَأَمكَنَتهُ مِننَفسِها فَتَرَكَها مِنخَشيَةِ اللّهِ، ورَجُلٌ حَيثٌ كانَ يَعلَمُ أنَّ اللّهَ تَعالى مَعَهُ ، نَقِيَّةٌ قُلوبُهُم ، طَيِّبٌ كَسبُهُم ، يَتَحابّونَ بِجَلالي ، اُذكَرُ بِهِم ، ويُذكَرونَ بِذِكري . ورَجُلٌ فاضَت عَيناهُ مِن خَشيَةِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ.
«الزهد لابن المبارك، 161 / 471 »