گروه جهاد و مقاومت مشرق - بسيـــــاري از رزمندههاي دفاع مقدس، بهويژه بسيجيها، به دلايل اعتقادي و باورهاي ديني در جبههها حاضر شده بودند. اين رزمندهها اگر خسارتي هم ديدند، در وهله اول مخاطب خود را خداوند متعال ميديدند. اگر به يک فرد سالم با دانستههاي خيلي عادي گفته شود که سلامتي و جان تو را با امکانات مادي و سهميه معاوضه کنيم، وي نميتواند اين حرف را بپذيرد اما روايتهاي جاهلانه درباره رزمندگان و جانبازان ما وجود دارد که آن را بايد به پاي مظلوميت آنها نوشت.
سربازان خارجي با ۷۰ گلوله آرپيجي معاف از رزم ميشوند
موضوعي که بايد درباره رزمندگان و جانبازان پرسيده شود اين است که آيا جانبازان ما بهلحاظ اجتماعي و رواني همانند معلولين جنگي جنگ جهاني دوم يا کهنهسربازان ديگر کشورها هستند؟ به هيچ عنوان اينگونه نيست. به اين دليل که رزمندگي اين افراد نيز متفاوت بوده است.
طبق استانداردهايي که در بسياري از ارتشهاي دنيا وجود دارد، اگر يک سرباز در طول خدمت نظامي خود، ۷۰ بار موشک آرپيجي در کنارش شليک شود يا خود آن را شليک کند، براي هميشه معاف از رزم ميشود. اين در حالي است که ما افرادي را در دوران دفاع مقدس داشتيم که در طول يک روز ـمثلا در عمليات کربلاي۵ يا کارخانه نمک فاو ـ بيش از ۷۰ آرپيجي به تنهايي شليک کردند يا اين تعداد آرپيجي در کنار آنها شليک شد.
حداقلهاي برخورد انساني
نکتهاي که اينجا مطرح ميشود اين است که بعد از اينکه رزمندهها جانباز شدند، اسير شدند يا با همان آسيبهاي رايج يک رزمنده به خانه برگشتند، چه رفتارهايي با آنها شد. اينها کساني نبودند که بهدنبال امکانات مادي باشند، ولي بهواسطه شرايط جسميشان، جامعه وظيفه داشت امکاناتي را در اختيار آنها قرار دهد.
بسياري از جانبازان شيميايي، اعصاب و روان و قطعنخاعي، شرايط خاصي براي زندگي دارند. اين افراد اگر ميخواستند آن سلامت باقيمانده را حفظ کنند، با هزينههاي سرسامآوري روبهرو بودند که امکانات بهداشتي و درماني ويژهاي را طلب ميکرد. جامعه بهعنوان حداقل وظيفه خود، بايد امکانات لازم را براي جانبازان فراهم ميکرد. جانبازان و ايثارگران از جامعه طلبي نداشتند ولي اگر جامعه ميخواست حداقل برخورد انساني را با اين افراد ـتنها براي اينکه بتوانند به زندگيشان ادامه دهندـ داشته باشد، بايد امکانات لازم را در اختيارشان قرار ميداد که متاسفانه در بسياري از اوقات اين اتفاق رخ نداد.
جانبازان و غارت بيتالمال
نهادهايي که مسئول رسيدگي به جانبازان ـ چه زمان بنياد جانبازان و چه امروز بنياد شهيدـ هستند، متاسفانه به جانبازان به چشم زحمتهاي اداري و مالي نگاه ميکنند. مسئولين بنياد احساس ميکنند اينها آمدهاند بيتالمال را مصرف کنند و آنها موظفند کاري کنند که هزينهها را کاهش دهند.
البته در اين بين ممکن است جانبازان معدودي از خدمات بهداشتي و درماني مناسب برخوردار شده باشند، ولي بقيه اينگونه نيستند. با اين وضعيت بسياري از رزمندهها از رفتن به بنياد و پيگيري افزايش درصد و کاهش هزينههاي درماني ابا داشتند. برخي جانبازان هزينههاي درماني بالايي داشتند و بنياد براي فرار از اين هزينهها، سعي ميکرد درصد جانبازان را کاهش دهد.
متاسفانه در بنياد اصل بر اين بود که يک جانباز در مورد وضعيت خود دروغ ميگويد، مگر اينکه خلاف آن ثابت شود! اينگونه بود که جانبازان بايد به لطايفالحيلي ثابت ميکردند در فلان تاريخ آسيب شيميايي ديدهاند و اين آسيب ناشي از آلودگي هواي تهران نيست!
امروز بنياد بعضي از رزمندهها را به اين دليل که در دوران دفاع مقدس بهدنبال جمعآوري مدارک و صورت سانحه نبودند، بهعنوان جانباز شيميايي نميپذيرد. جانبازهاي اعصاب و روان نيز که به مرور زمان عوارض منفي جانبازي آنها مشخص شد، چون ظاهر سالمي دارند نتوانستند درصد جانبازي بگيرند.
برخورد جامعه با قهرمانان خود
جامعه با اين افراد نهتنها بهعنوان مجاهد فيسبيلالله و مدافع دين و کشور برخورد نکرد، بلکه نهادهاي مسئول چنان برخورد زننده و غيرانساني اي با اين رزمندهها داشتند که اين بچهها برخلاف خواسته امام راحل، در کوچه پس کوچههاي زندگي به فراموشي سپرده شدند. هرچند رزمندهها با خدا معامله کرده بودند، اما حقشان نيز اين نبود که بهعنوان «مزاحم» با آنها برخورد شود؛ بهخصوص از طرف بنياد و مسئولي که وظيفه داشت به آنان خدمت کند. نحوه رفتار با جانبازاني که در بيمارستانها و آسايشگاهها بستري ميشدند در حد قهرمانان ملي و ديني نبود؛ کمتر جامعهاي پيدا ميشود که با قهرمانان خود اينگونه برخورد کند.
رتبه آخر دنيا در ارائه خدمات به از جنگ برگشتهها!
در بين ۱۴ کشوري که بعد از جنگ جهاني دوم درگير جنگ شدند، جمهوري اسلامي ايران کمترين خدمات و امکانات را به از جنگ برگشتههاي خود داده است. اما در عين حال بهدليل تبليغات دروغ، بيشترين منت بر سر اين افراد و خانوادههايشان گذاشته ميشود؛ به همين دليل بعضي جانبازها از گفتن اينکه جانباز هستند ابا دارند.
در کنار آسيبي که جانبازان ديدهاند، همسران و فرزندان آنان نيز دچار آسيب شدهاند. فرزندان اين جانبازان هربار که از خانه خارج ميشوند استرس اين را دارند که آيا وقتي به خانه برميگردند هنوز پدرشان نفس ميکشد يا نه و اين اضطراب هميشه همراه آنان است. اعضاي خانواده جانبازان بهدليل شدت فشارهاي روحي که به آنها وارد ميشود، جانباز شدهاند!
چه بايد کرد؟
از ۲۶ سال پيش تاکنون، هرچند جمع زيادي از جانبازان به شهادت رسيده و از مصائب جانبازي راحت شدهاند، اما هنوز تعدادي از آنها ماندهاند و انسانيت، دين و ميهنپرسيتي ما حکم ميکند با جانبازان درست رفتار کنيم.
ـ مسئولان يادشان باشد اگر به جايي رسيدهاند، ميزهايشان روي استخوانهاي خُرد جانبازان بنا شده است. پس بايد حداقل بهعنوان يک حرکت تبليغاتي با سر زدن به جانبازان دين خود را ادا کنند.
ـ لطفا از اين به بعد مسئولين براي جانبازان تبليغات نکنند. بهدليل تبليغاتي که نسبت به خدماتدهي به جانبازان صورت ميگيرد، عدهاي فکر ميکنند بخش عمدهاي از ثروت کشور براي جانبازان هزينه ميشود. اين تبليغات رسانهاي بايد متوقف شود.
نسل جوان و دانشجويان به ياد داشته باشند هرچه اين مملکت دارد، مديون زحمات جانبازان و خانوادههايشان است و لازم است آنها کمکاري مسئولين را جبران کنند. چه خوب است دانشجوها، بچهمسجديها، بسيجيها و ديگران، با تشکيل گروههايي بهصورت هفتگي يا ماهانه به جانبازان سر بزنند.
ـ سالانه هزينههاي زيادي صرف برنامهها و همايشهايي ميشود که برگزاري يا عدم برگزاري آنها تأثيري در پيشبرد اهداف آن سازمان يا حل مشکلات مردم ندارد. اگر هر سازمان و وزارتخانه هر سال يک همايش خود را برگزار نکند، هزينه درمان بسياري از جانبازان فراهم ميشود.
گاهي اوقات صداوسيما در بخشهاي اصلي خبر، گزارشهاي گوناگوني از مريضي و وخامت حال بازيگران سينما و تلويزيون منتشر ميکند. رسانه ملي بايد بهاندازه يک بازيگر، وضعيت زندگي و درمان جانبازان را منعکس کند. رسانهها و مطبوعات ما نيز نبايد جانبازان را فراموش کنند. ما با هر نگاهي که داشته باشيم، مديون جانبازانيم. با نگاه غربي اينان قهرمانان ملي هستند و با نگاه الهي نيز اين افراد کساني هستند که با خدا معامله و دينش را حفظ کردهاند. در پايان نياز است مسئولين قبل از رسيدگي به زندگي مادي جانبازان و ايثارگران، هزينههاي درماني آنان را پرداخت کنند.
امروز بسياري از همسران جانبازان بهدليل جابهجايي جانبازان، تخت و کپسولهاي اکسيژن آنان، دچار ديسک کمر شدهاند. اين خانوادهها که زجر و سختي بيماري را تحمل ميکنند، بايد با پرداخت هزينه درمان، ديگر متحمل سختي هزينهها نشوند. بعد از ۲۶ سال لازم است اين فداکاريها جبران شود. به راستي جانبازان و خانوادههايشان تا چه زماني ميتوانند صبر کنند؟
* محمدصادق کوشکي / منبع: پنجره
کد خبر 324900
تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۱
- ۱ نظر
- چاپ
در بين ۱۴ کشوري که بعد از جنگ جهاني دوم درگير جنگ شدند، جمهوري اسلامي ايران کمترين خدمات و امکانات را به از جنگ برگشتههاي خود داده است. اما در عين حال بهدليل تبليغات دروغ، بيشترين منت بر سر اين افراد و خانوادههايشان گذاشته ميشود؛ به همين دليل بعضي جانبازها از گفتن اينکه جانباز هستند ابا دارند.