گروه بینالملل مشرق - علی شهاب تحلیلگر مسایل راهبردی منطقه در دومین بخش از مقاله خود در مورد نقش عماد مغینه فرمانده شهید مقاومت لبنان در ترسیم معادلات جدید منطقهای نوشت که رمضان عبدالله دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین در واکنش خود نسبت به شهادت حاج عماد مغنیه نتوانست اشک های خود را پنهان کند.
شلح نمونه ای از شخصیت های فلسطینی است که به خوبی به تاثیر و نقش دستاوردهای عماد مغنیه در حمایت از مقاومت فلسطین آگاه است و می داند که انتقال تجربهها و تجهیزات و تسلیحات وی و حتی اداره روند سیاسی در این گروهها تا چه اندازه در روند فعالیتهای این کشورها دست داشته است.
اسرائیل بعد از عبرت گرفتن از جنگ 33 روزه، نیاز به آزمایش اصلاحات خود در شاخههای نظامی و امنیتی داشت، به همین علت عملیات سرب گداخته را در سالهای 2008 و 2009 آغاز کرد تا در سه محور تجربههای خود را در عرصه میدانی به نمایش بگذارد:
- تقاطع شاخهها یا توان یگان های ارتش در ابعاد زمینی و دریایی یا هوایی هماهنگیهای خود را در زمینه تبادل اطلاعات و انتقال آن به نیروهای زمینی افزایش داده است، این یکی از چالشهایی بود که ارتش اسرائیل در جنگ 33 روزه با آن مواجه بود.
- بر اساس توصیههای گزارش کمیته وینوگراد تاکتیک حمله زمینی مهمترین عنصر در تعیین قطعی سرنوشت هر جنگ آینده اسرائیل است.
- گنبد فولادین سامانه ای است که اسرائیل امیدوار است از طریق آن به مرحله امنیت از موشکهای کوتاه برد مقاومت دست پیدا کند، سایر سامانه های دفاع هوایی اسرائیل نیز که مربوط به موشکهای میان برد و دوربرد است، مأمور مهار موشکهای سوریه و ایران و شاید حزبالله لبنان است.
انتقال تجربه لبنان به فلسطین
صحبت کردن در مورد امکانات احتمالی مقاومت در عرصه زمینی و اطلاعات نظامی اسرائیل نیاز به شرح دقیق دارد، اما می توان گفت که صحبت از گنبد آهنین یکی از نمونه های کاری مدرسه ای است که عماد مغنیه از زمان رسیدن به سمت معاونت جهادی سید حسن نصرالله در دستور کار خود قرار داده بود.
بعد از ترور حاج رضوان اسرائیل گزارشی منتشر کرد که از تلاش مهندسان صنعت موشکی حزب الله و ایران برای فائق آمدن بر روش کاری رصد موشک های کوتاه برد از طریق گنبد آهنین خبر می داد. صحبت از جنگ نخبه ها در بین دو طرف موضوع تازهای نیست، اما نکته قابل توجه میزان پیشرفت فنی است که مقاومت در مرحله بعد از جنگ 33 روزه به آن دست پیدا کرد.
در این گزارش آمده بود که حزبالله لبنان در صدد انتقال تجربیات خود در ترفندهای عبور موشکها از گنبد آهنین به حماس و جهاد اسلامی است. از اینجا می توان روشی که محمود المبحوح یکی از برجستهترین سران گردانهای عزالدین القسام در امارات مورد ترور قرار گرفت را درک کرد، بعد از وی نیز تعدادی از افسران سوری که در پروژه های توسعه و انتقال موشکها به لبنان و غزه کار میکردند، نیز ترور شدند.
شهاب تصریح کرد که خیلی زود هیئت صنایع نظامی اسرائیل خطر موجود در برابر گنبد آهنین خود را درک کرد و برنامه راهاندازی آن را به روز کرد، بر این اساس این امکان فراهم شد که این سامانهها به مکانهای دیگر انتقال داده شوند تا مقاومت نتواند آتش خود را بر روی سکوهای ثابت این سامانه ها متمرکز کند. با این وجود تجربه کنونی موشکهای القسام و گردانهای قدس نشان می دهد که مقاومت در ناکارآمد سازی این سامانه موفق بوده است.
اسرائیل البته پیشتر نیز تاکتیکهای عماد مغنیه را در عملیات سرب گداخته آزموده بود، چرا که در آن زمان گردان های قدس موشکاندازهایی شش دهانه را استفاده می کردند که امکان مخفی کردن آنها در زیر زمین وجود داشت. آنها از راهبرد موشکهای گسترده برای از بین بردن سامانه های ضدهوایی اسرائیل استفاده میکردند.
گزارشهای اسرائیلی از شکست گنبد آهنین خبر میدهد
گزارشهای اطلاعاتی و نظامی اسرائیلیها نشان میدهد که شهرک نشینان این رژیم نباید امید زیادی به گنبد آهنین داشته باشند. برخی اطلاعات این گزارشها عبارتست از:
- در حال حاضر 200 هزار موشک از چهار گوشه سوریه، ایران، لبنان و غزه به سمت اسرائیل نشانه رفته است.
- بر اساس ارزیابیهای امنیتی اسرائیل، حزبالله میتواند روزانه هزار موشک به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک کند که صد موشک آن تلآویو را هدف قرار خواهد داد.
- منطقه راهبردی غوش دان در مرکز سرزمینهای اشغالی در معرض حمله 5 هزار موشک مقاومت قرار خواهد داشت که وزن هر کدام از آنها 880 کیلوگرم است.
- موشکهای ایرانی فاتح 110 که به احتمال فراوان حزب الله آنها را در اختیار دارد، قادر به تغییر مسیر خود بعد از شلیک خواهد بود.
- گنبد آهنین نمیتواند با پهپادهای ایوب مقابله کند، به همین علت نیروهای هوایی اسرائیل باید با جنگنده های اف 16 آنها را تعقیب کنند یا به سامانه های دفاع هوایی دستور دهند تا با موشک های پاتریوت آنها را هدف قرار دهد.
- اسرائیلی ها همچنین از موشکهای کورنیت می ترسند که اخیرا در سوریه اصلاح شده است. این ترس همچنین نسبت به موشک کاتیوشای با برد 200 کیلومتر که در اختیار حزب الله قرار دارد نیز وجود دارد. از سوی دیگر یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران مدتی پیش اعلام کرده است که حزب الله موشک هایی با برد 400 کیلومتر در اختیار دارد.
قواعد راهبردی مغنیه
بعد از گذشت هشت سال از جنگ تموز می توان گفت که قواعدی که عماد مغنیه در پرونده فلسطین ایجاد کرده، پیشرفت بی سابقهای در عرصه مبارزاتی و اطلاعاتی داشته است. روزنامه یدیعوت آحارونوت چند روز پیش در مطلبی به این پیشرفتها اشاره کرده است: دور تازه درگیریها با حماس نگران کننده است، چرا که شاخصی از جنگ آینده با لبنان خواهد بود.
بحثی در مورد فساد موجود در داخل سوریه قبل از آغاز این بحران نیست، اما اولویتهای مقاومت و ملاحظات سیاسی باعث شده بود تا حزب الله به نقد این رویکرد نپردازد. این موضوع باعث شده است تا برخی انتقادها در داخل لبنان از این حزب وجود داشته باشد مبنی بر اینکه موارد بدیهی حاکمیت را به نفع مصالح خود نادیده گرفته است.
حزب الله و ایران از مزاج عمومی ملت سوریه در سالهای اخیر مبنی بر ضرورت اقدام به اصلاحات منطقی و ضروری در کشور بیاطلاع نبودند. البته با این وجود سناریوهای تخریب سوریه، از داخل این کشور نبود و به دور از تهدیداتی بود که عماد مغنیه در ترسیم آینده منطقه آن را درک کرده بود. این سناریویی عقلانی بود که هر ناظری برای بررسی روند درگیریها در غزه یا لبنان و سوریه و عراق و ایران باید آن را پیگیری کند. البته صحبت از این تهدیدات بدون اینکه به ذکر جزئیات آن اشاره شود، محل توجه هر رهبر منطقهای است.
بعد از جنگ لبنان بسیاری از مراکز مطالعاتی اسرائیل گزارشهایی را در مورد تغییر در دیدگاههای مبارزاتی ارتش سوریه بنا بر تجربه حزب الله منتشر کردند. در این راستا نیروهای زرهی سوریه در طول مرزهای اسرائیل مستقر شدند و نیروی دریای این کشور نیز مقادیر بیشتری از سامانههای هجومی و دریایی را دریافت کرده و ناوگان خود را با موشک های ضد زره بیشتری مجهز کردند.
همچنین ناوگان موشکی این کشور نیز ضمن همکاری با ایران بعد از جنگ 33 روزه تقویت شد.
به نظر میرسید که ارتش سوریه کم کم به سمت جنگ های غیر کلاسیک پیش میرود. البته در اینجا منظور ما جنگ با سلاح های شیمیایی یا بیولوژیک نیست، بلکه منظور جنگهای چریکی است.
تصمیم فرماندهی سوریه در بهره برداری از تجهیزات جنگ های غیر کلاسیک نیز نتیجه عبرتهای برخاسته از جنگ لبنان بود. به همین علت است که صحبت در مورد منافع راهبردی اسرائیل از بحران سوریه؛ ضرورت مشغول کردن این ارتش به بحران داخلی و برداشتن وجهه تهدید آمیز آن برای اسرائیل مدنظر است.
در دسامبر سال 2007 آکادمی امنیت ملی تلآویو پژوهشی را تحت عنوان " آیا میتوان سرهای هیدرا را از بدنش جدا کرد؟" منتشر کرد. این مقاله را دانی برکوویچ تهیه کرده بود که دو سال بعد به صورت کتاب منتشر شد. این مطالعه به بررسی عمیق عناصر قدرت مقاومت فلسطین و حزب الله لبنان پرداخت. ارتش سوریه محور اصلی بررسی های این کتاب بود.
برکوویچ با تحلیل عقلانی اینطور برداشت کرد که تضعیف حزب الله تنها با تبدیل کردن این حزب به بازیگر درجه دو در معادلات منطقهای ممکن است. توصیه های برکوویچ و بعد از وی دهها تحلیلگر اسرائیلی اقداماتی را برای تضعیف سوریه ترسیم کرده بود.
سناریوهای اسرائیلی برای تضعیف سوریه
با آغاز بحران در شام، گزارش های اسرائیلی سناریوهای مختلفی را بر اساس منافع تل آویو ترسیم می کردند. یکی از این گزارش ها در ماههای اولیه بحران پیش بینی کرد که بحران سوریه به تحریک گروه های سلفی در لبنان منجر میشود و آن ها را به اقدامات مسلحانه علیه حزب الله می کشاند.
بعد از پایان جنگ ژولای در سال 2006 گزارشهای اسرائیلی از انتقال تجربههای جنگی از حزب الله به سوریه خبر میدادند. اما در موازنه راهبردی جنگ 33 روزه مقدر این بود که سوریه در صدر برندگان این بازی معرفی شود.
تصویر سه جانبه مشهور که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران با بشار اسد رئیس جمهور سوریه و سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله انداختند نیز بخشی از این پیشرفت بود.
به دور از رد یا تایید کننده حضور حزبالله در سوریه، دیدگاه عقلانی به سادگی نشان میدهد که مقاومت به دنبال حمایت از پشتیبان خود است، پشتیبانی که در جنگ 33 روزه نیز از حمایت های لوجستیک و تکنولوژیکی آن به صورت غیر علنی برخوردار بود.
بعدها دیدگاه حزب الله با اظهارات سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی همخوانی پیدا کرد، چرا که ایشان حوادث سوریه را مقدمهای برای انتقال درگیریهای این کشور در ابعاد سیاسی و امنیتی و نظامی به خیابانهای تهران معرفی کردند.( البته نکته قابل توجه این است که در ابتدای بحران سوریه دیدگاه مقامات تهران در مورد این بحران یکی نبود، اما در نهایت حرف آخر را مواضع و ارزیابیهای آیتالله خامنهای زد و بعدها مشخص شد که همین ارزیابیها درست بوده است.
تصمیم حزب الله بر ضرورت حمایت از دولت سوریه و شخص بشاراسد نیز با دیدگاه های آیتالله خامنه ای همخوانی داشت. به این ترتیب بود که روند بازسازی دولت سوریه با پر کردن شکافهای قبل آغاز شد. اسرائیلی ها این روند را اقدام ایران و حزب الله به ساخت ارتش مردمی سوریه با 50 هزار مبارز نامگذاری کردند.
از آنجائیکه تجربه نظامی حزبالله در این زمینه بسیار بالا بود، طبیعی بود که مواضع کنونی را در جلوی ارتش سوریه در اختیار بگیرد، این در حالی بود که رهبران مقاومت از هزینهی مهم ترین تصمیم تاریخ خود آگاهی داشتند.
امروز بعد از گذشت سه سال و اندی از بحران سوریه به نظر نمیرسد که حزب الله در محاسبات خود شکست خورده باشد، بلکه تجربههای نظامی بسیار بیشتر از آنچه اسرائیلیها فکر آن را میکنند به دست آورده است.
در مورد برخی از ابعاد این دستاوردها میتوان به صورت تفصیلی مطالبی را مطرح کرد: ارتش اسرائیل در ابتدا به این نکته افتخار میکرد که در زمان هر حمله احتمالی می تواند سه برابر نیروهای مهاجم نیرو داشته باشد، اما حزبالله لبنان این معادله را به هم ریخت و دستاورد نظامی واقعی را برای خود محقق کرد. کسانی که می خواهند اطلاع بیشتری از این روند داشته باشند، می توانند در تعداد شهدای حزب الله لبنان در جریان معرکه القصیر و آمار تلفات طرف مقابل بررسی و دقت نظر کنند. حزب الله همین رویکرد را در بخشهای دیگر سوریه نیز به کار بست.
همانطور که عماد مغنیه یکی از نظریه پردازان جنگی حزب الله در ابتدای فعالیت های مقاومت از تاثیر موشک های منحنی زن در روند مبارزه با اسرائیل سخن می گفت، تجربه سوریه نشان داد که دیدگاه های وی در مورد قاعده راهبردی دوم در افق درگیریها با اسرائیل نیز صحیح است.
دیدگاهی که معتقد است "هیچ قومی در خانه خود وارد جنگ نمیشود، مگر اینکه تحقیر شود."
شلح نمونه ای از شخصیت های فلسطینی است که به خوبی به تاثیر و نقش دستاوردهای عماد مغنیه در حمایت از مقاومت فلسطین آگاه است و می داند که انتقال تجربهها و تجهیزات و تسلیحات وی و حتی اداره روند سیاسی در این گروهها تا چه اندازه در روند فعالیتهای این کشورها دست داشته است.
اسرائیل بعد از عبرت گرفتن از جنگ 33 روزه، نیاز به آزمایش اصلاحات خود در شاخههای نظامی و امنیتی داشت، به همین علت عملیات سرب گداخته را در سالهای 2008 و 2009 آغاز کرد تا در سه محور تجربههای خود را در عرصه میدانی به نمایش بگذارد:
- تقاطع شاخهها یا توان یگان های ارتش در ابعاد زمینی و دریایی یا هوایی هماهنگیهای خود را در زمینه تبادل اطلاعات و انتقال آن به نیروهای زمینی افزایش داده است، این یکی از چالشهایی بود که ارتش اسرائیل در جنگ 33 روزه با آن مواجه بود.
- بر اساس توصیههای گزارش کمیته وینوگراد تاکتیک حمله زمینی مهمترین عنصر در تعیین قطعی سرنوشت هر جنگ آینده اسرائیل است.
- گنبد فولادین سامانه ای است که اسرائیل امیدوار است از طریق آن به مرحله امنیت از موشکهای کوتاه برد مقاومت دست پیدا کند، سایر سامانه های دفاع هوایی اسرائیل نیز که مربوط به موشکهای میان برد و دوربرد است، مأمور مهار موشکهای سوریه و ایران و شاید حزبالله لبنان است.
انتقال تجربه لبنان به فلسطین
صحبت کردن در مورد امکانات احتمالی مقاومت در عرصه زمینی و اطلاعات نظامی اسرائیل نیاز به شرح دقیق دارد، اما می توان گفت که صحبت از گنبد آهنین یکی از نمونه های کاری مدرسه ای است که عماد مغنیه از زمان رسیدن به سمت معاونت جهادی سید حسن نصرالله در دستور کار خود قرار داده بود.
بعد از ترور حاج رضوان اسرائیل گزارشی منتشر کرد که از تلاش مهندسان صنعت موشکی حزب الله و ایران برای فائق آمدن بر روش کاری رصد موشک های کوتاه برد از طریق گنبد آهنین خبر می داد. صحبت از جنگ نخبه ها در بین دو طرف موضوع تازهای نیست، اما نکته قابل توجه میزان پیشرفت فنی است که مقاومت در مرحله بعد از جنگ 33 روزه به آن دست پیدا کرد.
شهاب تصریح کرد که خیلی زود هیئت صنایع نظامی اسرائیل خطر موجود در برابر گنبد آهنین خود را درک کرد و برنامه راهاندازی آن را به روز کرد، بر این اساس این امکان فراهم شد که این سامانهها به مکانهای دیگر انتقال داده شوند تا مقاومت نتواند آتش خود را بر روی سکوهای ثابت این سامانه ها متمرکز کند. با این وجود تجربه کنونی موشکهای القسام و گردانهای قدس نشان می دهد که مقاومت در ناکارآمد سازی این سامانه موفق بوده است.
اسرائیل البته پیشتر نیز تاکتیکهای عماد مغنیه را در عملیات سرب گداخته آزموده بود، چرا که در آن زمان گردان های قدس موشکاندازهایی شش دهانه را استفاده می کردند که امکان مخفی کردن آنها در زیر زمین وجود داشت. آنها از راهبرد موشکهای گسترده برای از بین بردن سامانه های ضدهوایی اسرائیل استفاده میکردند.
گزارشهای اطلاعاتی و نظامی اسرائیلیها نشان میدهد که شهرک نشینان این رژیم نباید امید زیادی به گنبد آهنین داشته باشند. برخی اطلاعات این گزارشها عبارتست از:
- در حال حاضر 200 هزار موشک از چهار گوشه سوریه، ایران، لبنان و غزه به سمت اسرائیل نشانه رفته است.
- بر اساس ارزیابیهای امنیتی اسرائیل، حزبالله میتواند روزانه هزار موشک به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک کند که صد موشک آن تلآویو را هدف قرار خواهد داد.
- منطقه راهبردی غوش دان در مرکز سرزمینهای اشغالی در معرض حمله 5 هزار موشک مقاومت قرار خواهد داشت که وزن هر کدام از آنها 880 کیلوگرم است.
- موشکهای ایرانی فاتح 110 که به احتمال فراوان حزب الله آنها را در اختیار دارد، قادر به تغییر مسیر خود بعد از شلیک خواهد بود.
- گنبد آهنین نمیتواند با پهپادهای ایوب مقابله کند، به همین علت نیروهای هوایی اسرائیل باید با جنگنده های اف 16 آنها را تعقیب کنند یا به سامانه های دفاع هوایی دستور دهند تا با موشک های پاتریوت آنها را هدف قرار دهد.
- اسرائیلی ها همچنین از موشکهای کورنیت می ترسند که اخیرا در سوریه اصلاح شده است. این ترس همچنین نسبت به موشک کاتیوشای با برد 200 کیلومتر که در اختیار حزب الله قرار دارد نیز وجود دارد. از سوی دیگر یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران مدتی پیش اعلام کرده است که حزب الله موشک هایی با برد 400 کیلومتر در اختیار دارد.
بعد از گذشت هشت سال از جنگ تموز می توان گفت که قواعدی که عماد مغنیه در پرونده فلسطین ایجاد کرده، پیشرفت بی سابقهای در عرصه مبارزاتی و اطلاعاتی داشته است. روزنامه یدیعوت آحارونوت چند روز پیش در مطلبی به این پیشرفتها اشاره کرده است: دور تازه درگیریها با حماس نگران کننده است، چرا که شاخصی از جنگ آینده با لبنان خواهد بود.
بحثی در مورد فساد موجود در داخل سوریه قبل از آغاز این بحران نیست، اما اولویتهای مقاومت و ملاحظات سیاسی باعث شده بود تا حزب الله به نقد این رویکرد نپردازد. این موضوع باعث شده است تا برخی انتقادها در داخل لبنان از این حزب وجود داشته باشد مبنی بر اینکه موارد بدیهی حاکمیت را به نفع مصالح خود نادیده گرفته است.
حزب الله و ایران از مزاج عمومی ملت سوریه در سالهای اخیر مبنی بر ضرورت اقدام به اصلاحات منطقی و ضروری در کشور بیاطلاع نبودند. البته با این وجود سناریوهای تخریب سوریه، از داخل این کشور نبود و به دور از تهدیداتی بود که عماد مغنیه در ترسیم آینده منطقه آن را درک کرده بود. این سناریویی عقلانی بود که هر ناظری برای بررسی روند درگیریها در غزه یا لبنان و سوریه و عراق و ایران باید آن را پیگیری کند. البته صحبت از این تهدیدات بدون اینکه به ذکر جزئیات آن اشاره شود، محل توجه هر رهبر منطقهای است.
بعد از جنگ لبنان بسیاری از مراکز مطالعاتی اسرائیل گزارشهایی را در مورد تغییر در دیدگاههای مبارزاتی ارتش سوریه بنا بر تجربه حزب الله منتشر کردند. در این راستا نیروهای زرهی سوریه در طول مرزهای اسرائیل مستقر شدند و نیروی دریای این کشور نیز مقادیر بیشتری از سامانههای هجومی و دریایی را دریافت کرده و ناوگان خود را با موشک های ضد زره بیشتری مجهز کردند.
همچنین ناوگان موشکی این کشور نیز ضمن همکاری با ایران بعد از جنگ 33 روزه تقویت شد.
به نظر میرسید که ارتش سوریه کم کم به سمت جنگ های غیر کلاسیک پیش میرود. البته در اینجا منظور ما جنگ با سلاح های شیمیایی یا بیولوژیک نیست، بلکه منظور جنگهای چریکی است.
در دسامبر سال 2007 آکادمی امنیت ملی تلآویو پژوهشی را تحت عنوان " آیا میتوان سرهای هیدرا را از بدنش جدا کرد؟" منتشر کرد. این مقاله را دانی برکوویچ تهیه کرده بود که دو سال بعد به صورت کتاب منتشر شد. این مطالعه به بررسی عمیق عناصر قدرت مقاومت فلسطین و حزب الله لبنان پرداخت. ارتش سوریه محور اصلی بررسی های این کتاب بود.
برکوویچ با تحلیل عقلانی اینطور برداشت کرد که تضعیف حزب الله تنها با تبدیل کردن این حزب به بازیگر درجه دو در معادلات منطقهای ممکن است. توصیه های برکوویچ و بعد از وی دهها تحلیلگر اسرائیلی اقداماتی را برای تضعیف سوریه ترسیم کرده بود.
سناریوهای اسرائیلی برای تضعیف سوریه
با آغاز بحران در شام، گزارش های اسرائیلی سناریوهای مختلفی را بر اساس منافع تل آویو ترسیم می کردند. یکی از این گزارش ها در ماههای اولیه بحران پیش بینی کرد که بحران سوریه به تحریک گروه های سلفی در لبنان منجر میشود و آن ها را به اقدامات مسلحانه علیه حزب الله می کشاند.
بعد از پایان جنگ ژولای در سال 2006 گزارشهای اسرائیلی از انتقال تجربههای جنگی از حزب الله به سوریه خبر میدادند. اما در موازنه راهبردی جنگ 33 روزه مقدر این بود که سوریه در صدر برندگان این بازی معرفی شود.
تصویر سه جانبه مشهور که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران با بشار اسد رئیس جمهور سوریه و سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله انداختند نیز بخشی از این پیشرفت بود.
بعدها دیدگاه حزب الله با اظهارات سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی همخوانی پیدا کرد، چرا که ایشان حوادث سوریه را مقدمهای برای انتقال درگیریهای این کشور در ابعاد سیاسی و امنیتی و نظامی به خیابانهای تهران معرفی کردند.( البته نکته قابل توجه این است که در ابتدای بحران سوریه دیدگاه مقامات تهران در مورد این بحران یکی نبود، اما در نهایت حرف آخر را مواضع و ارزیابیهای آیتالله خامنهای زد و بعدها مشخص شد که همین ارزیابیها درست بوده است.
تصمیم حزب الله بر ضرورت حمایت از دولت سوریه و شخص بشاراسد نیز با دیدگاه های آیتالله خامنه ای همخوانی داشت. به این ترتیب بود که روند بازسازی دولت سوریه با پر کردن شکافهای قبل آغاز شد. اسرائیلی ها این روند را اقدام ایران و حزب الله به ساخت ارتش مردمی سوریه با 50 هزار مبارز نامگذاری کردند.
از آنجائیکه تجربه نظامی حزبالله در این زمینه بسیار بالا بود، طبیعی بود که مواضع کنونی را در جلوی ارتش سوریه در اختیار بگیرد، این در حالی بود که رهبران مقاومت از هزینهی مهم ترین تصمیم تاریخ خود آگاهی داشتند.
امروز بعد از گذشت سه سال و اندی از بحران سوریه به نظر نمیرسد که حزب الله در محاسبات خود شکست خورده باشد، بلکه تجربههای نظامی بسیار بیشتر از آنچه اسرائیلیها فکر آن را میکنند به دست آورده است.
در مورد برخی از ابعاد این دستاوردها میتوان به صورت تفصیلی مطالبی را مطرح کرد: ارتش اسرائیل در ابتدا به این نکته افتخار میکرد که در زمان هر حمله احتمالی می تواند سه برابر نیروهای مهاجم نیرو داشته باشد، اما حزبالله لبنان این معادله را به هم ریخت و دستاورد نظامی واقعی را برای خود محقق کرد. کسانی که می خواهند اطلاع بیشتری از این روند داشته باشند، می توانند در تعداد شهدای حزب الله لبنان در جریان معرکه القصیر و آمار تلفات طرف مقابل بررسی و دقت نظر کنند. حزب الله همین رویکرد را در بخشهای دیگر سوریه نیز به کار بست.
همانطور که عماد مغنیه یکی از نظریه پردازان جنگی حزب الله در ابتدای فعالیت های مقاومت از تاثیر موشک های منحنی زن در روند مبارزه با اسرائیل سخن می گفت، تجربه سوریه نشان داد که دیدگاه های وی در مورد قاعده راهبردی دوم در افق درگیریها با اسرائیل نیز صحیح است.
دیدگاهی که معتقد است "هیچ قومی در خانه خود وارد جنگ نمیشود، مگر اینکه تحقیر شود."