به گزارش مشرق، شاهرخ شهنازی، دبیرکل کمیته ملی المپیک در خصوص مسائل روز ورزش از جمله چگونگی مراحل آمادهسازی کاروان کشورمان برای حضور در بازیهای آسیایی اینچئون، شرایط مالی و رتبه احتمالی ایران در کرهجنوبی صحبت کرد. او گذری هم به 6 سال پیش زد و درباره اینکه چرا برای حضور در انتخابات فدراسیون فوتبال ثبتنام کرد و روز برگزاری انتخابات انصراف داد تا کفاشیان تنها نامزد انتخابات باشد، توضیحاتی را ارائه داد.
*در آستانه بازیهای آسیایی با توجه به مشکلات مالی برنامههای کمیته ملی المپیک برای حضور پرقدرت در این بازیها چیست؟
در ابتدا جا دارد از دولت محترم تشکر کنم. ما باید انصاف را رعایت کنیم. در این مدت کوتاهی که روی کار آمدیم، مسئولان دولت، باقیمانده اعتبارات سال گذشته را به ما دادند که ما آنها را بین فدراسیونها توزیع کردیم. همین موضوع باعث شد که فدراسیونهای ما بتوانند کارهای خود را در اواخر سال گذشته و اوایل سال جاری پیگیری کنند.
بر اساس جلسات متعددی که با فدراسیونهای حاضر در لیست اعزام به بازیهای آسیایی داشتیم، اقدامات خود را با نشستهای ویژه با مسولان ارشد فدراسیونها پیگیری کردیم. پس از آن نشستهایی با کادر فنی تیمها برگزار شد. این جلسات به دو صورت بود. مورد اول این بود که من، هاشمی و شجاعی در سطح مدیریت وارد مسائل شدیم و در بخش دوم هم دوستان ما درمرکز نظارت بر تیمهای ملی با کادرفنی و مسئولان فدراسیونها بحثهای مفصلِ کارشناسی را صورت دادند که نتایج این بحثها در اختیار ما قرار گرفت. در واقع جلسات اول برای مشخص شدن سیاستهای کلی بود و جلسات دوم هم مربوط به مباحث فنی و پیرو مورد اول برگزار شد.
*در جلسات کارشناسی پیرامون چه مباحثی صحبت شد؟
در این جلسات برنامههای فدراسیونها در درجه اول برای بازیهای آسیایی کرهجنوبی، المپیک نوجوانان و رقابتهای ساحلی تایلند و در درجه دوم در قالب کلی راهکارها و دورنمای المپیک برزیل تشریح شد. حاصل دو جلسه مذکور این بود که برنامههای فدراسیونها مشخص و مورد تصویب واقع شد. در حال حاضر به جز گروه سوم - همان گروهی که مدالآور نیستند - برنامههای فدراسیونها شامل اردوهای داخلی، خارجی و سایر موارد در دو گروه اول و دوم مشخص و تصویب شده است. راهکار و نقشه راه مشخص است و ما هم تعهد کردیم که حمایتهای مالی خود را مطابق برنامه مصوب شده انجام بدهیم.
*از صحبتهای شما اینگونه برداشت میکنیم که هم اکنون در کمیته ملی المپیک دغدغه مالی وجود ندارد؟
دغدغههایی داریم اما بخشی از اعتبارات با درصد بالا تخصیص داده شده است. بخش دیگری از اعتبارات ردیف اصلی ما باقی مانده که موجب دغدغه ما شده است.
*کاروان ایران برای حضور در بازیهای آسیایی کرهجنوبی کمّی خواهد بود یا کیفی؟
ابتدا این کلمات باید مشخص و تعریف شوند. اینکه میگوییم کمّی یا کیفی، منظورمان چیست. گروه اول را اینگونه تعریف کردیم که از آنها انتظار کسب مدال طلا داریم. گروه دوم هم بدین صورت تعریف شد که آنها شانس به دست آوردن مدال را دارند. گروه سوم هم فدراسیونهایی هستند که از نظر ما قطعا شانس و امیدی برای کسب مدال ندارند. آیا باید رشتههای گروه سوم اعزام شوند یا خیر؟ اگر قرار باشد اعزام شوند، به چه صورت و با چند ملیپوش باید به این مسابقات بروند؟ در آینده نزدیک همه چیز در این مورد قطعی خواهد شد. هم اکنون در حال بررسی این رشتهها هستیم.
*موضوع عنوان چهارمی و تکرار آن در این دوره و البته افراد خوشبینی که بر این باورند چهارمی ایران ارتقا مییابد، بحث روز ورزش کشور است. نظر شما در این مورد چیست؟
اعتقاد دارم که همواره باید بر اساس آمار صحبت کنیم. تعداد مدالهای تیم سوم دوره گذشته را با تعداد مدالهای خودمان که چهارم شدیم، بررسی کنید. حرفها نباید کلی بیان شود و هم چیز باید بر اساس ارزیابی و آمار باشد. ژاپن در گوانگژو با کسب 48 طلا به عنوان سومی دست یافته و کرهجنوبی هم با 76 طلا دوم شد. حالا آن کسانی که امیدوار هستند ما به مقام سومی دست مییابیم، بررسی کنند و ببینند که آیا میتوانیم این فاصله را جبران کنیم؟ آیا امروز شرایط مهیا است که این فاصله را کم کنیم؟ اینها به بررسی نیاز دارد و باید با منطق جلو برویم.
*در مورد تکرار عنوان چهارمی چطور؟
این را باید در نظر بگیریم که میزبان مسابقات کرهجنوبی است. دوره گذشته که چین میزبان بود 199 طلا کسب کرد و در این دوره هم تمام هدف کرهایها کسب عنوان دومی البته با مدال طلای بیشتر در جدول ردهبندی است. باز هم شرایط نسبت به دوره گذشته متفاوت میشود. بنابراین اگر صرفا بر اساس آمار و ارقام به موضوع نگاه کنیم ما با 20 مدال طلا چهارم شدیم و فاصله ما با تیم بالایی 28 مدال طلا است.
* با این تفاسیر کار واقعا دشوار است.
دقیقا همینطور است. البته از فدراسیونها خواستهایم ارزیابیهای خود را از حریفانشان به ما ارائه بدهند. در اینجا صرفا شرایط ما مطرح نیست بلکه در حال تلاش برای دستیابی به شرایط حریفان هستیم. به طور مثال قزاقستان که یکی از حریفان اصلی ما برای تکرار عنوان چهارمی است در دوره گذشته 18 طلا و 23 مدال نقره گرفته است. ما در حال بررسی شرایط و وضعیت سایر کشورها، خصوصا حریفان اصلی خود هستیم.
در حال حاضر نمیتوان حکم و نسخهای محکم را برای این موضوع صادر کرد. ممکن است بر اساس توانمندیهای ورزشکارانمان و قولهای فدراسیونهای خود حدسهایی را بزنیم اما این فقط 50 درصد ماجرا است. به طور مثال قزاقستان در دوره گذشته با تمام نیروهای خود به بازیهای آسیایی نیامده بود. آیا قزاقستان وضعیت مشابه دوره گذشته دارد؟ آیا فقط قزاقستان رقیب اصلی ما است یا ازبکستان، چین تایپه و هند هم میتوانند تاثیرگذار باشند؟ امروز هند تغییر اساسی و پیشرفت زیادی کرده است. نکند آنها هم تعدادی از مدالهای مجموع جدول ردهبندی کلی را ببرند؟ ارزیابی رقبا امری ضروری و مهم برای ما است.
*در بازیهای آسیایی گوانگژو چینیها هدفشان درو کردن تمام مدالهای طلا بود و میخواستند 200 طلایی شوند اما در این دوره بعید به نظر میرسد که چنین خواستهای داشته باشند.
درست است اما در این دوره میزبان کرهجنوبی بوده و شرایط قطعا فرق میکند. اینکه صرفا بگویم به دلیل میزبانی تمام طلاهای ما برای این کشور خواهد بود هم حرف درستی نیست. باید رشته به رشته و ماده به ماده جلو رفت و بررسی کرد. جایی خواهد بود که کرهجنوبی شانسی در یک ماده بخصوص ندارد. جایی هم هست که در یک ماده روی مرز قرار داریم و ممکن است ورزشکاران ما را بگیرند. حالا باید در نظر گرفت در این مرحله در چند رشته روی مرز قرار داریم. بخشی از بررسیها در این مورد صورت گرفته است.
شاید تا یک ماه مانده به آغاز مسابقات با ضریب 80 درصدی در مورد نتایج کاروان بتوانیم اظهارنظر کنیم. این یک روال طبیعی بوده و برای حریفان ما هم همین طور است. اینکه صرفا بگویم چهارم یا سوم میشویم صحبتهای کارشناسی نیست چرا که برای ارزیابی نهایی به این اطلاعات احتیاج داریم.
*کشتی و وزنه برداری دو رشته اصلی ایران هستند که همیشه امیدهای زیادی برای کسب مدال بوده است.کشتی فرنگی دچار حواشی خودساخته شده و اخباری خوشایندی از وزنهبرداری به گوش نمیرسد. آیا شما در جایگاه کمیته ملی المپیک با این دو فدراسیون صحبتی داشته و نظری در خصوص موارد مختلف از جمله دوپینگ و اینکه شخص خاصی سرمربی تیم باشد؛ دارید؟
رویکرد کمیته ملی المپیک در درجه اول حمایت آگاهانه از رشتهها است. همه به خوبی میدانند که کشتی ورزش اول مدالآور ما است. در مورد این حواشی هم یاد دارم پیش از المپیک لندن چنین مباحثی به نوعی دیگر مطرح بود. در گوانگژو هم مواردی وجود داشت. همیشه این نوع بحثها را داریم. شاید حواشی که در المپیک لندن برای کشتی آزاد پیش آمد، خیلی بیشتر و حادتر از امروز کشتی فرنگی بود.
رویکرد ما ضمن احترام به تمامی مربیانی که در کشور فعال هستند، ورود به جزئیات فدراسیونها نیست. یعنی حداقل چنین رویکردی را ما در کمیته ملی المپیک نداریم. کمیته ملی المپیک به عنوان تعیین کننده سیاستها است. هر فدراسیون رئیس و کادر مدیریتی مجزایی دارد. واقعیت چنین است که این نفرات مرجع رشته مذکور و عمدتا افراد با شخصیتی هستند. ما در کمیته ملی المپیک به مسائلی از قبیل اینکه ماساژور تیم چه کسی باشد یا مربی و سرمربی چه نفراتی باشند، ورود نمیکنیم.
*یعنی کلا چیزی نمیگویید؟
نه اینکه چیزی نگوییم، ما نظراتی در این موارد به فدراسیونها ارائه میدهیم. بین نظر و دخالت فرق زیادی وجود دارد. ما دخالتی در این مورد نداریم؛ حتی در خصوص فوتبال هم چنین کاری نکردیم. اعتقاد داریم که کمیته ملی المپیک نباید چنین کاری را انجام دهد. برای شخصیت فدراسیون و کادر مدیریتی هم خوب نیست که چنین کاری کنیم.
فرض کنید شاهرخ شهنازی به عنوان دبیرکل کمیته ملی المپیک روی یک مربی خاص نظر دارد. حالا فدراسیون با این موضوع مخالف است؛ تکلیف چیست؟ اگر بخواهم ورود کنم، شخصیت آن مربی که در حال فعالیت است را چگونه باید حفظ کرد؟ بالاخره آن مربی در حال فعالیت بوده و نظر فدراسیون هم بر روی او است. ما نباید شخصیت افراد را با دخالت بیجا زیر سوال ببریم. باید به فدراسیونها استقلال کاری و اجازه فعالیت بدهیم. پس از آن هم فدراسیونها باید پاسخگو باشند.
کمیته ملی المپیک در مورد تدارکات، هموار کردن راه، در اختیار دادن وسائل و ... موظف است و باید پاسخگو باشد اما در مورد مسائل فنی ضمن ارائه نظرات کارشناسی که عمدتا در مرکز نظارت بر تیمهای ملی بررسی میشود، از دخالت پرهیز میکند. در گذشته رئیس فدراسیون تنیس روی میز بودم. در آن زمان به نظرات کمیته فنی فدراسیون احترام میگذاشتم. امروز هم همین موضوع در کمیته ملی حاکم است. ما نظارت و توصیههایی میکنیم اما مثلا در کشتی تصمیمگیری با خادم است که فکر میکنم او رئیس فدراسیونی است که از ما هم برای کشتی دلسوزتر خواهد بود.
*در مورد وزنه برداری چطور؟ دوپینگ حواشی زیادی برای این رشته به وجود آورده است.
اصولا رشتههای اینچنینی را خطراتی اینگونه تهدید میکند. بحث دوپینگ چند وجه دارد که اول به خود ورزشکاران برمیگردد؛ دوم به مربیان مربوط میشود و سوم هم فدراسیون. ما در کشور خود نادو داریم که بخوبی بحثهای دوپینگ را کنترل میکنند، فدراسیونی را هم داریم که باید شرایط را در نظر بگیرد و مربیانی را داریم که باید ورزشکاران را زیر نظر داشته باشند. نادوی ما کارهای خوبی را انجام داده است. رویکرد نادو نظارت،کنترل و اطلاعرسانی است. در مورد دوپینگ باید بگویم که خیلی از مواقع این اتفاقات بر اساس ناآگاهی رخ میدهد. در برخی از موارد هم براساس اشتباهات و آگاهی محقق میشود.
در رابطه با فدراسیون وزنهبرداری باید بگویم که همواره در طول تاریخ فراز و نشیبهایی در این مورد داشتهایم. در گذشته شاهد بودیم که 9 ورزشکار ما در یک تیم دوپینگی شدند و پس از آن با نظارت مشکلات رفع شد. این جریان برای یک مقطع زمانی خاص نیست. ما توصیههای لازم را کرده و گفتهایم در آن حوزههایی که شما مشکل دارید و حیطه وظایف و اختیارات ما است، ورود و حمایت میکنیم. وزنه برداری یکی از امیدهای اصلی ما در بازیهای آسیایی است اما مسئولیت نهایی بحثهای اینچنینی با فدراسیون و کادر فنی و مدیریتی آن است.
*شایعاتی در خصوص احتمال تعلیق وزنهبرداری ایران شنیده میشد.
بعید میدانم چنین چیزی وجود داشته باشد. یادمان نرود وزنهبرداری ایران یکی از رشتههایی است که در سطح جهان بر روی آن حساب باز میشود. اگر از دیدگاه بینالمللی در طول تاریخ به وزنهبرداری ایران نگاه کنید، خواهید دید وزنهبرداری ایران را به عنوان یکی از پایههای وزنهبرداری در جهان میشناسند. میزان تستهای دوپینگ، کنترلها، دقتها، ارتباط با فدراسیون جهانی و نادو باید طوری باشد که ما را به آن مراحل نرسانند که بخواهند فدراسیون را تعلیق کنند. اگر بدین صورت باشد امروز برخی از کشورهای دنیا خیلی از ما جلوتر هستند. واقعا بعید میدانم کار به چنین جاهایی برسد.
*سراغ تیم فوتبال امید برویم. در مورد وینگادا و فوتبال شرایط چگونه بود؟ مسائل متعدد و شایعاتی در این مورد عنوان شد.
در مورد وینگادا با فدراسیون فوتبال جلساتی را برگزار کردیم و نظرات مسئولان این فدراسیون را جویا شدیم. احساس ما این بود که فدراسیون فوتبال روی وینگادا نظرمثبتی دارد و علاقمند به همکاری با این مربی است. در تمامی فدراسیونها مسئولیت فنی با فدراسیون مرجع است. نه تنها شخص کفاشیان بلکه بدنه کارشناسی فدراسیون فوتبال هم روی وینگادا نظر داشت. در جلساتی که با آنها داشتیم این موضوع کاملا مشخص بود. البته توصیههای خود را به مسئولان فدراسیون فوتبال کردیم و آمارهایی را به هم آنها ارائه دادیم. به آنها گفتیم که باید در این انتخاب دقت کنید. ما با فدراسیونهای خود نه ایجابی و نه حذفی برخورد میکنیم. در نهایت هم دیدیم که نظر فدراسیون روی وینگادا است.
*از صحبتهای شما اینگونه برداشت میشود که موافق حضور وینگادا در تیم امید نبودید؟
ما به کفاشیان گفتیم که نگاهی هم روی مربیان داخلی داشته باشید اما هیچ تحمیلی در این مورد نداشتیم. بحث ما اصلا شخصی نبود.
*گویا برسرمسائل مالی مشکلاتی هم داشتید؟
خیر اصلا در مورد مسائل مالی صحبتی نکردیم و وارد این فاز نشدیم. کمیته ملی المپیک در بحث اعتبارات مانند سایر فدراسیونها با فدراسیون فوتبال رفتار میکند. ما نظارت و توصیه میکنیم اما دخالت هرگز. هدف هم این است که حوزه مسئولیتها تفکیک شود. باید مشخص شود که اگر روزی موفقیتی بود، بگوییم آقای فدراسیون دست شما درد نکند، رفتید و یک مربی خوبی را آوردید. اگر هم خدایی ناکرده عدم موفقیت حاصل شد باید فدراسیونها پاسخگو باشند اما در هر صورت ما حمایت میکنیم.
*این توصیهها رئیس و مرئوسی است؟
به هیچ عنوان. این نوع برداشت را توهینی به روسای فدراسیونهای تلقی میکنم. به طور مثال رستگار، رئیس فدراسیون جودو دکترای ریاضیات و فیزیک دارد. او انسان با شخصیتی است و سالها در فدراسیون جودو بوده، مگر میشود با او رئیس و مرئوسی برخورد کرد؟ کمیته ملی المپیک ماهیت وجودی خود را برانگیخته از آرای اعضای مجمع عمومی میداند که فدراسیونهای المپیکی و آسیایی بخش اعظم آن هستند.
*در گذشته از رفتارها چنین برداشتی میشد که رئیس وقت سازمان تربیت بدنی یا کمیته ملی المپیک و حتی به نوعی وزارت ورزش و جوانان تلفن را برمیداشتند و به رئیس فدراسیون میگفتند که فلان فرد را در فلان سمت قرار بدهید.
یافتن پاسخ این سوال خیلی راحت است. با فدراسیونها تماس بگیرید و از آنها در این مورد سوال کنید.
*شاید شما به دلیل اینکه خودتان رئیس فدراسیون بودید برخورد رئیس و مرئوسی نمیکنید؟
من به عنوان کسی که سالها در فدراسیون بودهام، این حس را دارم که اگر به فدراسیونهای خود استقلال فکری برای انجام وظایف بدهیم -صحبتهای من از موضع کمیته ملی المپیک است نه نهاد دیگری- خیلی بهتر خواهد بود. اولا در اساسنامه ما چنین چیزی وجود ندارد که بخواهیم به کسی دستوری بدهیم. کار ما دستوری نیست و وظیفه کمیته ملی المپیک حمایت است که این حمایت معنادار خواهد بود. این یعنی به فدراسیونها اختیار بدهیم تا در بخش فنی، مسئولیت امور را برعهده بگیرند و ما در کمیته ملی المپیک برنامههای آنها را در نظر بگیریم که اگر در جایی احساس کردیم باید جابهجا شوند، با تفاهم آن را تغییر بدهیم.
پس از آن برنامهای که نهایی شد مورد حمایت ما قرار میگیرد. نتیجه فنی را باید فدراسیون جوابگو باشد. میخواهم بگویم اگر در آینده موفقیتی حاصل شد ما به عنوان کمیته ملی المپیک میتوانیم بگوییم سهیم بودهایم اما نمیتوانیم بگوییم فدراسیونهای ما اصلا سهیم نبودند. اگر قرار باشد مربیاش را من تعیین کنم و همه کارهای مربوط به فدراسیون را من انجام بدهم، فردا روزی چگونه بگویم اینها هم تلاش کردند؟ وقتی شکست میخوردند همه را ما به گردن بگیریم و وقتی هم پیروز میشوند همه را به سود خود کنیم؟ پس فدراسیونها چهکاره هستند؟ این همه مربی، مدیر و کارمند چه کار میکنند؟ ما در تعامل کارها را پیش میبریم. این روشی است که در تمام دنیا مورد استفاده قرار میگیرد و کمیته ملی المپیک نیز چنین راهبردی دارد.
*تعامل شما با وزارت ورزش و جوانان چگونه است؟ اگر آنها نظری به شما ارائه بدهند، واکنشتان نسبت به آن موضوع چیست؟
وزارت ورزش، مسئول اصلی ورزش کشور است. این را نمیتوان فراموش کرد. مجلس شورای اسلامی اگر سوالی دارد از وزیر ورزش و جوانان میپرسد. ما که نمیتوانیم بگوییم وزیر هیچ مسئولیتی ندارد. همه در جهت استراتژیهای کلی ورزش کشور که مسئولیتش بر عهده وزیر ورزش و جوانان است، حرکت کرده و به تحقق آن کمک میکنیم. در واقع کمیته ملی المپیک هم در جهت این قضایا یاری کننده است.
*در المپیک 2012 لندن که بهترین نتایج تاریخ ورزش رقم خورد هر دو گروه یعنی وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک این نتایج را ماحصل زحمات خود میدانستند. نظرتان در این مورد چیست؟
متاسفانه این اتفاقات در ورزش کشور نه تنها در دوره گذشته بلکه در ادوار قبل از آن هم رخ داده است. حرفم این است که بیان این مطالب چه سودی برای ورزش دارد؟ چه سودی از این نوع برخوردها میبریم؟ آیا ورزش کشور نفعی میبرد؟ نظر من به عنوان دبیرکل که مسئولیت اجرایی کمیته ملی المپیک را برعهده دارد این است که باید همه چیز براساس تعامل باشد حتی اگر نتیجهای هم حاصل نشد. باید تعامل باشد و قطعا این هم خواهد بود، چه بسا که تا این لحظه چنین بوده است. با دوستان خود در وزارت ورزش و جوانان تعامل داریم و قطعا هم در آینده تفاهم خواهیم داشت. در تمامی مصاحبههای رئیس کمیته ملی المپیک هم چنین صحبتهایی تاکید شده است. اعتقاد دارم که اصلا نباید وارد این فضاها شویم. اصلا شخصیت ورزش کشور هم این نیست که بگوییم ما بیشتر میدانیم. همه با هم بیشتر میدانند. ما در عمل هم همین کار را میکنیم. مفهوم تمام حرفهایم این است که یک دست صدا ندارد و باید متحد باشیم.
*قبول دارید که ورزش ایران کلا پتانسیل بالایی برای تعلیق شدن دارد؟ چارت سازمانی وزارت ورزش و جوانان را که مشاهده میکنیم، متوجه میشویم کمیته ملی المپیک زیرمجموعه وزارت است که عملا و علنا خلاف عرف بینالملل است.
با این دید به مسائل نگاه نکنید و اجازه بدهید واقعگرایانه به موضوع بنگریم. زیر نظر و یا زیر سلطه و این کلمات درست نیست. ورزش کشور ما امکانات و همه چیز خود را از دولت میگیرد. یعنی ورزش از دولت و حکومت امکانات میگیرد و استفاده میکند. به هیچ عنوان نمیخواهم بحثهای سیاسی مطرح کنم و تمامی صحبتهای من در مورد ورزش و مسائل اجرایی است. کمیته ملی المپیک وظایف خاص خودش را دارد. امکانات از جمله بودجه و مکانهای ورزشی همگی به صورت تمام و کمال متعلق به دولت است.
در همان چارت که میگویید، جایگاه کمیته ملی المپیک به صورت نقطه چین مشخص شده است. این یعنی کمیته ملی المپیک یک نهاد NGO است. البته اگر قرار باشد NGO به معنای واقعی باشد باید زیرساختهایی وجود داشته و تعریف شود. کمیته ملی المپیک لهستان دیناری از دولت پول دریافت نمیکند اما ساختار ما به این صورت نیست. ما ساختار داخلی خود را داریم؛ ضمن اینکه در حال حاضر هم ضرورتی نمیبینیم که چنین اتفاقی رخ بدهد.
خوشبختانه در دوره گذشته انتخابات کمیته ملی المپیک اتفاقاتی صورت گرفت که رایحه استقلال در ورزش پیچید اما اینکه فکر کنیم کمیته ملی المپیک یک جزیره است و دولت هم یک جزیره دیگری، اصلا درست نیست و کارها پیش نمیرود. به طور مثال ما میخواهیم به بازیهای آسیایی برویم و به پول نیاز داریم؛ این پول را چه کسی در اختیار ما قرار میدهد؟ مگر من میتوانم خارج از سیاست دولت حرکت کنم؟ ما برای اینکه چنین سیاستهایی را واقعی کنیم، تعامل را در دستور کار خود قرار میدهیم. نمیتوانیم بگوییم که آقای وزیر چون شما در ساختار کمیته ملی المپیک فقط یک عضو هستید، پس دیگر حرفی نزنید. اصلا چنین مسائلی امکانپذیر نیست. اینها غیرواقع گرایانه است.
*آیا این اتفاق و چنین چارتی خلاف منشور کمیته ملی المپیک نیست؟
خیر. این بحث و موضوع منشور کمیته بین المللی المپیک حرفه و تخصص من است. منشور IOC در یک مورد به شدت صراحت و تاکید دارد. میگوید NOCها، شما یک ساختار NGO دارید، بروید و حداکثر هماهنگیها را با دولت صورت داده و حداکثر امکانات را از آنها بگیرید. آنها میگویند شما زمانی مدیر خوبی هستید که بتوانید امکانات خوبی بگیرید و البته تعاملی مناسب با دولت برقرار کنید. متاسفانه منشور المپیک در ایران بد معنی و اطلاعات غلطی به اصحاب رسانه داده شده است.
در مورد انتخابات و برگزاری آن ضوابطی موجود است. منشور میگوید نباید در انتخابات تاثیرگذاری از سوی دولت صورت بگیرد. آنها میگویند اگر نتوانید دولت را جذب کنید، مدیریت اشتباهی داشتهاید. در نظر بگیرید تیمی قرار است به خارج از کشور سفر کند. مگر کمیته ملی المپیک یک نهاد سیاسی است که اجازه بدهد این تیم برود یا نرود؟ این موضوع حق مسلم حکومت است که در این مورد نظر بدهد. در تمام دنیا چنین بحثی وجود دارد. به طور مثال در مسابقات جهانی تنیس روی میز که در روسیه برگزار شد، میزبان پیکارها، صربستان را به رسمیت نشناخت.کمیته ملی المپیک نشستی را برگزار کرد و گفت شما که اینها را به رسمیت نمیشناسید، تکلیف روادید حضورشان در این مسابقات چیست؟ در نهایت دولت روسیه پذیرفت که این تیم در مسابقات شرکت کند. کمیته ملی المپیک در هیچ جای دنیا چنین حق و حقوقی ندارد که بخواهد کشوری را به رسمیت بشناسد یا مجوز حضور صادر کند. اینهایی که میگویند ما مستقل هستیم از بُعد مالی استقلال دارند نه سیاسی. ما باید با آنها هماهنگ باشیم. البته در ارتباط با عزل و نصبها، IOC قوانینی دارد که اساس آن استقلال NOC هاست.
*کمیته ملی المپیک ایران یک فرصت بزرگ برای کشور است اما متاسفانه در دوره گذشته تبدیل به یک تهدید شده بود.
این یک تعریف عمومی است که کمیته ملی المپیک پنجرهای بسیار شفاف برای ارتباط با مجامع ورزشی بینالمللی است. یک پتانسیل بالا که باید از آن استفاده کرد. در همین مدت کوتاه با سه چهار فدراسیون جهانی و کمیته ملی المپیک صحبت داشته و ارتباطات خوبی برقرار کردیم. دنیا تشنه این است که با ما تعامل کند. آنها بیشتر از ما شوق دارند و باید این موقعیت را درک کنیم. اگر درک کردیم، مطمئن باشید کمیته ملی المپیک نه تنها تهدیدی نیست بلکه فرصت بسیار خوبی هم برای کشور است. ما در حال تلاش هستیم که فرصت باشیم نه تهدید. اجازه بدهید در مورد گذشته صحبت نکنم.
*انتقادات زیادی به کمیته ملی المپیک کشورمان وارد است. خیلیها بر این باورند که کمیته ملی المپیک از ذات اصلی خود خارج شده و در واقع فقط مسئولیت پول دادن و فرستادن تیم به مسابقات را بر عهده گرفته است. این اتفاق در حالی است که کشور میزبان تمام مسائل را برای حضور تیمها مهیا میکند و اصلا نیاز به انجام این کار از سوی کمیته ملی المپیک برای اعزام تیم نیست. آیا برنامهای دارید که کمیته ملی المپیک در مسیر اصلی خود قرار بگیرد؟
هر زمانی شرایط خود را دارد. به گفته رسول اکرم (ص) شما فرزندانتان را با شرایط زمان خود نگاه نکنید. زمانی در دوران جنگ بودیم. بعد از جنگ دوران بازسازی بود که هرکدام آثاری داشت. پس از آن هم شرایط داخلی و سیاسی هربار دچار تغییراتی شد. کمیته ملی المپیک فارغ از مسائل سیاسی وظایف زیادی دارد که میتوان به موارد سخت افزاری و نرمافزاری المپیک اشاره کرد که ما خیلی به این موضوع توجه میکنیم. توسعه مفاهیم شعارهای المپیک یکی از اهداف بزرگ کمیته بین المللی المپیک خصوصا پس از انتخاب توماس باخ است.
چندی پیش یک کلاس المپیک سولیداریتی پیشرفته در کشور افتتاح شد. تمامی اینها آثاری است که میخواهیم توجه ویژهای به چنین مسائلی داشته باشیم تا راهی را برای اعتلای دانش مدیران کشور فراهم کنیم. ناگفته نماند ما در مفاهیم اسلامی به قدری غنی هستیم که مفاهیم المپیک مثل شاگردی است که باید به مکتب یک استاد خبره رفته و سالیان درازی ریاضت بکشد تا یک درس را فرا بگیرد. اگر المپیک خود را بُکشد تا هزارسال دیگر هم به مفاهیم ناب اسلامی ما نخواهد رسید. آنها چند نمونه از این مفاهیم را پررنگ کرده و سعی میکنند آن را اجرایی کنند. تلاش ما این است که کمیته را در مسیر اصلی خود قرار بدهیم.
*در مورد کسب کرسی چطور؟ چه برنامههایی دارید؟
به نظرم کسب کرسی یک وظیفه است. در صحنه بینالمللی باید حضور داشته باشیم تا بتوانیم کرسی بگیریم. اجازه بدهید نمونهای را برایتان تعریف کنم.
*بفرمایید.
اخیرا IOC سمینار بازیهای آسیایی کره، نانجینگ و تایلند را در بحرین
برگزار کرد. روز اول سمینار بحرین از حاضران سوال کردند چه کسانی علاقمند
هستند در این مراسم سخنرانی کنند. ما گفتیم میخواهیم از فرصت استفاده کرده
و صحبت کنیم. در سمینار بحرین 45 دقیقه سخنرانی کردم. یعنی میکروفن در
اختیار بنده قرار داده شد و برای 40 کشور که در سالن حضور داشتند در مورد
ورزش ایران صحبت کردم.
وقتی سخنرانی من در مورد اساسنامه کمیته ملی المپیک، تحولات ورزشی و سایر مسائل صورت گرفت؛ جرومی پوئه، نماینده IOC همان کسی که بیشترین چالش را با کشور ما در یکی دو سال گذشته داشت، از نظرات ما تمجید کرد. او کنار من نشسته بود. پروفسور برایان مشاور IOC و حیدر فرمان نماینده OCA هم در کنارم نشسته بودند. اینها افرادی بسیار کلیدی در ورزش آسیا و جهان هستند. جرمی گفت اگر کسی سوالی و یا نکتهای در این مورد دارد، از آقای شهنازی بپرسد. پیش از من سه نفر سخنرانی کردند که در مورد سخنرانی آنها دهها سوال و چالش مطرح شد اما در مورد نظرات ما حتی یک اعتراض هم مطرح نشد. جرمی به شدت از ایران تعریف کرد و گفت آقایان اگر میخواهید در مورد متحول شدن NOC مصادیقی را مورد نظر قرار بدهید، نزد مسئولان ایران بروید و سوالات خود را از مسئولان این کشور بپرسید.
باورتان نمیشود پس از جلسه یکی پس از دیگری پیش ما میآمدند و راهنمایی می خواستند. اگر در دنیا جایگاه نداشته باشیم کسی به حرف ما گوش نمیدهد. باید جایگاه داشته باشیم تا به ما توجه کنند. باید تلاش کنیم نه تنها در IOC بلکه در تمامی فدراسیونهای جهانی کرسیدار شویم. همواره برای این اتفاق ابزارهایی از جمله تسلط به زبان انگلیسی و اشراف به مسائل روز لازم است. به طول مثال مهدی علینژاد رئیس فدراسیون ووشو فرد توانمندی است. باید به او تبریک بگویم. او در فدراسیون جهانی تردد زیادی دارد، حرف میزند و تاثیرگذار است. باید از چنین شخصیتهایی حمایت کنیم. خوشبختانه شخصیتهای بین المللی خبرهای در فدراسیون ها داریم. یکی از وظایف کمیته هم تشویق چنین افراد و تقویت این راهبردهاست.
*البته ما افراد پرقدرت و توانمند در فدراسیونهای جهانی را به شدت مورد حمایت قرار داده و آنها را برکنار میکنیم!
کنایه جالبی بود اما متاسفانه این خوب نیست. اگر این افراد را داشته باشیم قطعا میتوانیم در دنیا صحبت کنیم. کشورهایی در دنیا هستند که 4 عضو در IOC دارند. اصلا هم ورزش آنها طوری نیست که بگوییم 4 برابر بهتر از ما هستند. پس ما باید تلاش کنیم.
*علینژاد، رئیس فدراسیون ووشو میگفت کار دشواری است که کرسی بگیریم و باید یک سال به صورت مداوم در برنامههای مختلف شرکت کنیم. میتوان زمان خاصی را برای کسب کرسی مهم در ورزش دنیا تعیین کرد؟
کسب کرسی کارِ زیادی دارد. هر کاری علاوه بر زمان، ظرفیت هم میخواهد. یعنی باید انتخاباتی وجود داشته باشد که بتوانیم کرسی بگیریم. من امسال میتوانم در انتخابات فلان ارگان شرکت کنم. برای این حضور باید فعالیتهای زیادی را انجام دهم که بتوانم به هدفم برسم. حالا اگر زمانش گذشت چه میشود؟ علاوه بر زمان آن طرف، موقعیت فرد در داخل کشور هم اهمیت دارد. یعنی اینکه آیا شما هنوز در جایگاهی حضور دارید که بتوانید کرسی جهانی کسب کنید؟
*با دیپلماسی فرش و پسته میتوان کرسی گرفت؟
همه جا چنین چیزی وجود دارد و صورت میگیرد اما این موارد اصلا ملاک خوب و قدرتمندی نیست؛ خصوصا در سطوح خیلی بالا. در سطح فیفا و IOC چنین مسائلی مطرح نیست. بالاخره آنها هم برای خود آبرو دارند. آیتمهایی مختلف برای کسب کرسی، خصوصا برای کرسی جهانی تعیین شده که دیگر فرش و پسته به آنجاها نمیرسد. اینها برای چنین مسائلی کوچک است. باید پروژه ارائه دهیم و در جمعی که 100 نفره از بزرگان دنیا حضور دارند از پروژه خود دفاع کنیم. در اسلام هم داریم که هدیه دلها را به هم نزدیک میکند. در آن سطح هم همین است و فرش و پسته باعث نزدیکی و دوستی میشود اما در آنجا رقابت خیلی نزدیک است و اگر قرار باشد لابی صورت پذیرد با پسته موضوع حل نمیشود. در نهایت صلاحیت فرد و میزان اعتماد به نفس او و قدرت ایجاد ارتباط در سطح بین الملل بسیار تعیین کننده است.
*رابطه خوب و نزدیکی با علیآبادی داشتید. پس از فعل و انفعالاتی که در مجمع انتخابی کمیته ملی المپیک رخ داد و افشارزاده انصراف داد، شما انصراف خود را پس گرفتید، با توجه به موضعی که مجمع نسبت به علیآبادی داشتید آیا فکر میکردید دبیرکل شوید؟
از زمان غفوریفرد وارد ورزش شدم. البته پیش از آن هم در ورزش کشور بودم. این موضوعی که شما میگویید ضمن احترام به علیآبادی، ورود من به ورزش در زمان ایشان نبوده است. شاید بیشترین آموزهها، تجربهها و چیزی که در ورزش فرصت داده شد تا تواناییهای مدیریتی خود را بروز بدهم در زمان هاشمیطبا بوده است. او من را به عنوان سرپرست کاروان کشور در المپیک سیدنی انتخاب کرد. اینکه میگویند من یارغار علیآبادی بودم، درست نیست. او رئیس کمیته ملی المپیک بوده و احترامش بر من واجب است اما اینکه تعبیر کنیم رابطه خیلی خاصی بین ما بوده، چنین نیست بلکه یک رابطه کاملا کاری بود. من در آکادمی ملی المپیک بودم و سمتی در ساختمان کمیته ملی نداشتم اما ایشان از نظرات بنده به عنوان عضو هیئت اجرایی استفاده میکرد. همین رابطه را هم با مهرعلیزاده داشتم. همین رابطه را با هاشمیطبا داشتم و چنین رابطهای را با مسئولان کنونی دارم و خواهم داشت. در مورد انتخابات هم باید یک بحثی را مطرح کنم.
*چه بحثی؟
اخلاقی دارم که آن را در ورزش فرا گرفتم و همیشه تلاش کردم آن را رعایت کنم. آن اخلاق این است که احترام به پیشکسوت باید از شعار خارج شده و به مرحله عمل درآید. در این مورد من عمل میکنم. قبل از حضور در انتخابات احساسم این بود که باید به پیشکسوتم که افشارزاده است، احترام گذاشته شود. احساسم این بود که جامعه ورزش به او اعتماد میکند. به او گفتم آقای افشارزاده من باشما رقابت نمیکنم. البته میدانستم که او بازنشسته است و باید مجوز بگیرد. به وی گفتم ثبت نام میکنم و اگر شما مجوز گرفتید، با شما رقابت نمیکنم و اعلام هم میکنم به نفع شما کنار میروم که همین کار را هم کردم. شاید حکمت و فلسفهای در کار بود. شخصا این دیدگاه که بیایم با عدهای لابی کنم و برخیها را کنار بگذارم را قبول ندارم بلکه رقابت سالم را دوست دارم و آرزو میکنم همیشه چنین شرایطی حاکم باشد.
*قبول دارید در مجمع انتخاباتی و در آن رقابت نزدیک با داورزنی بخاطر کاریزمای خود رای آوردید و برنده شدید؟
نمیدانم من چه کاریزمای دارم. داورزنی که کاریزمای بهتری نسبت به من دارد.
*کاریزمای کلی شما منظور ما بود. داورزنی یک رئیس موفق در والیبال است اما کاریزمای شاهرخ شهنازی به سبب تواناییهایی که دارد، بهتر است.
هرمدیری ویژگیهایی دارد. چه زمانی فکر میکردید والیبال ایران به این جایگاه برسد. البته یزدانی خرم زحمات زیادی برای این رشته ورزشی کشیده اما اوج والیبال کشور در زمان ریاست داورزنی بوده است. ما در تمامی ردههای سنی جهانی هستیم. بنیان این موضوع در زمان یزدانی خرم گذاشته شد و باید از او تشکر و قدرانی کرد. در آن زمان در سطح آسیا بودیم اما داورزنی آمد و جهش بزرگی به والیبال ایران داد.
داورزنی رقیب من بود اما چند خاصیت بارز داشت. او مدیریت باشگاهی را به صورت قدرتمندی انجام داده بود. در سطح مدیران فدراسیونها حضور موفقی داشته، مدیرکل و معاون سازمان تربیت بدنی بوده و در سطح استانها هم فعالیت کرده است. یعنی تمام سطوحی که در ورزش کشور به لحاظ مدیرتی وجود داشته را او طی کرده است. البته انتخاب در ورزش نوع خاصی است. ورزش مانند ریاضی نیست. ممکن است فردی پیش خود در نظر بگیرد، شهنازی تجربه بینالمللی دارد. ممکن است فردی تجربههای اجرایی مدنظرش باشد. من از 62 عضومجمع 34 رای آوردم. عدهای هم به من رای ندادند و نخواستند این کار را بکنند. تعارف نداریم حتما من در چارچوب تفکرات آنها نمیگنجیدم. در این رقابتها مهمترین چیز مقبولیت است اما حوادثی هم رخ میدهد که صحنه را عوض میکند. خودم ادعای چنین مقبولیتی را ندارم که بگویم چهرهای بسیار مقبول در ورزش کشور هستم. من هم مانند سایرین هستم در مواردی از مدیریتم موفق و در مواردی هم ناموفق بودهام. من یک آدم معمولی هستم و کاریزمای خاصی ندارم و همیشه فکر میکنم باید به تجربه خود بیفزایم.
*بگذریم. منظور ما از صحبتهای بالا که گفتیم شما دوستی نزدیکی با علیآبادی دارید، حضورتان در انتخابات فدراسیون فوتبال بود چرا که گفته میشود او از شما خواست وارد این عرصه شوید و بعد هم به نفع او کنار بروید.
آقای علیآبادی در آن مقطع سوابق فوتبالی من را بررسی کرده بود و میدانست من چه تجربیاتی دارم. سوابق فوتبالی بدی نداشتم. هم بازیکن بودم و هم 7 سال باشگاهی را اداره کرده بودم که یکی از رشتههای اصلی آن فوتبال بود. رئیس هیئت امنای ذوبآهن و مسئول اصلی باشگاه بودم. فقط هم بحث ما در فوتبال نبود. 7 سال به صورت مداوم از سال 1371 تا 1378 بهترین باشگاه ایران شدیم. در رشتههای متعدد در لیگهای مختلف، در توسعه و در آموزش فعالیت گستردهای کردیم. اینها کاملا مکتوب است. فوتبالیست بودم و مدیریت فوتبالی هم کردهام اما چون در تنیس روی میز بودم، فکر میکنند من پینگ پنگی هستم اما تخصص اصلی من فوتبال است. 5 سال نایب رئیس فدراسیون فوتبال بودم. بحثهایی با فیفا پیش آمد و پس از سپری شدن آنها علی آبادی به من گفت الان شرایطی پیش آمده که باید ثبت نام کنیم. شما بروید و برای حضور در انتخابات ثبت نام کنید.
*دستور بود یا پیشنهاد؟
او پیشنهاد چنین کاری را به من داد. حکم نبود و میتوانستم قبول نکنم. صریح میگویم علیآبادی از من در خواست کرد و گفت لطفا ثبت نام کن. به من گفت فوتبال کشور در خطر است. دعوایهای آن زمان را به یاد دارید؟ بحث تعلیق منظورم است. کیومرث هاشمی با قبول سرپرستی فدراسیون فوتبال با قدرت آمد و اساسنامه را نوشت و تایید آن را گرفت اما واقعا این مسائل را شوخی نگیرید؛ کارهای بزرگی رخ داد. چالش بزرگی بود تا آن اساسنامه تایید شود. به نظرم تایید اساسنامه فدراسیون فوتبال از اساسنامه NOC هم سختتر بود. این کار صورت گرفت، من آمدم و کفاشیان هم از قبل ثبت نام کرده بود.
*البته خود علی آبادی هم ثبت نام کرد.
بله ثبت نام کرد که پذیرفته نشد.
*و پایان این موضوع؟
حرفی داشتم و گفتم فوتبال در کشور ما حداقل باید برای 2 سال به صورت مستقیم توسط شخص رئیس جمهور مورد حمایت واقع شود. این اعتقادم بود. یک جلسه در آن زمان برگزار شد و تمامی اصحاب رسانه در آن نشست حضور داشتند و با من به بحث و تبادل نظر پرداختند. فکر میکنم همه سوالات را جواب دادم. پس از آن هم خودشان نتیجهگیری کردند. میگفتم رئیس جمهور باید تا 2 سال پشتیبانی خود از این فدراسیون را گارانتی کند. پس از آن دیگر هیچ چیزی نمیخواهم حتی به ریالی پول هم نیاز نداریم. احساس کردم ممکن است این حمایت وجود نداشته باشد. رک و پوست کنده داستان همین بود. بعدا هم متوجه شدم که درست فکر کردم کما اینکه زمانی که کفاشیان آمد تا مدتها دچار همین مشکل بود.
*این موضوع دخیل نبود که شما به این باور برسید که کفاشیان گزینه نهایی علی آبادی است.
نه تنها علی آبادی بلکه تمام مجموعهای که روی فوتبال نظر داشتند، نظرشان روی کفاشیان بود.
*این سوال برایتان پیش نیامد که چرا چنین اتفاقی رخ داد؟
این گونه اتفاقات همواره میتواند رخ دهد. بالاخره همیشه لابیهای پشت پرده وجود دارد.
*پس از آن با علیآبادی صحبت نکردید؟
از ایشان خواستم که حمایت کامل آقای رئیس جمهور را نه از شخص شهنازی بلکه از برنامههای من برای فدراسیون اعلام کند. احساس کردم که ممکن است رئیس جمهور از من حمایت نکند. الان هم اگر حمایت رئیس جمهور از ورزش فوتبال نباشد، تیم لطمه میخورد.
*پس از این ماجرا از علیآبادی دلخور شدید؟
من برای خدمت آمده بودم. در هر صورت مجموعه فرد دیگری را میخواست و بحث فقط شخص آقای علیآبادی نبود. مجموعه کسانی که دخیل بودند نظرشان روی آقای کفاشیان بود.
*تا به حال شده پیش خود بگویید اگر من امروز در راس فدراسیون فوتبال بودم این کار را میکردم یا آن کار را انجام نمیدهم؟
بارها این کار را کردهام. عاشق فوتبال هستم و تمام زندگی من فوتبال است. توصیههای زیادی به کفاشیان کردم چرا که رفیق من بود. اعتقاد دارم که اگر وارد عرصهای مثل انتخابات شوم و رقیب من برنده شود، دیگر آنجا برای من نقطه پایان است و از آن به بعد هرکاری برای آن ورزش بتوانم انجام میدهم. من به عنوان یک دوست توصیههای زیادی به کفاشیان کردم و هنوز هم اگر خدمتی از دستم برآید به ایشان و فوتبال کشور انجام میدهم.
*نظر شما در خصوص پولهای میلیاردی فوتبالیستها چیست؟ با توجه به اینکه امروز در بخشی هستید که سرکارتان بیشتر با غیرفوتبالیها است آیا از این موضوع شاکی نیستید؟
یکی از تیمهایی که اداره میکردم ذوب آهن بود. تا سال 1378 در این تیم حضور داشتم. همیشه در بین 4 تیم اول بودیم. وقتی غیر ورزشیها یعنی آنهایی که تجربه اداره ورزش را ندارند، به ورزش میآیند و آن را اداره میکنند، همین میشود. وقتی کار را به فردی میدهید که ورزشی نیست- خصوصا آنهایی که دستشان به پول باز است- همین میشود.
سطح پرداختها را در فدراسیون دادکان و صفایی نگاه کنید. بعد از آن را هم نگاه کنید. به نسبت تورم این مورد را بررسی کنید. یاوری که خیلی آن زمان مطرح بود، هدایت ذوب آهن را برعهده داشت.کل قراردادم با این مربی کارآزموده 5 میلیون تومان بود. با احتساب قیمتهای آن موقع اگر بر اساس تورم حساب کنیم مبلغ او در شرایط امروزی 80 میلیون تومان میشود. برای این انسان فرهیخته که بسیار با نظم و دیسپلین و اصولی بود، سختگیری میکردیم. برای پرداختی برنامهریزی کرده بودم. شرط و شروط زیادی برای یاوری گذاشتم. بازیکنان هم همین طور بودند. من پول کمی در ذوب آهن نداشتم.
روزی که در ذوب آهن مدیر بودم بودجه ما 3،2 برابر کل سازمان تربیت بدنی بود. ما هم می توانستیم خرج کنیم. 7 سال بسکتبال ما قهرمان لیگ برتر بود و 4 سال والیبال ما نایب قهرمان لیگ شد. 6 سال در فوتبال، ذوب آهن جزو سه تیم اول بود. حالا لیگ کشتی، کاراته، تنیس روی میز، تنیس و سایر رشته ها بماند. در 10 شهر استان اصفهان پایگاه قهرمانی داشتیم. دوومیدانی ایران کاملا در حیطه فعالیتهای ما بود. آن زمان در یک سال برای تمام رشتهها با 6 هزار عضو رسمی 2 میلیارد هزینه صرف کردیم. برایشان ورزشگاه ساختیم. همین زمینی که امروز تیم فوتبال ذوب آهن در آن بازی میکند در زمان ما ساخته شد. این زمین برای تمرین تیم بود و قرار بود استادیوم اصلی کنار آن ساخته شود. برای تمام رشتهها تاسیسات ورزشی ایجاد کردیم. آنچیزی که در باشگاه ذوب آهن وجود دارد در کمتر باشگاهی ساخته شده است. تمام زیر ساختها درست شد.
*نظر شما در مورد خصوصی سازی استقلال و پرسپولیس چیست؟
در مورد این موضوع نظراتی دارم که با مسئولان ذیربط در میان گذاشتم. داوطلبانه این کار را کردم. جالب اینجاست که تاکنون در مورد این امر از ما نظری خواسته نشده است. طرحی را ارائه میدهم که این دو باشگاه خصوصی شوند و هر ماه 50 میلیارد تومان درآمدزایی داشته باشند. این دو باشگاه دیناری به پول دولت احتیاج ندارند. تمام بدهیهای این دو تیم قابل پرداخت است. نیازی به استفاده از بودجه دولتی برای حل این مشکل وجود ندارد.
*و در پایان چه اتفاقی افتاد که شما از فدراسیون تنیس روی میز رفتید؟
آقای سعیدلو رئیس وقت سازمان تربیت بدنی به کار بنده در فدراسیون خاتمه داد.