گروه جهاد و مقاومت مشرق - اینروزها همه از شهیـد و شهادت و حماسه دم می زنند، ما که بخیـل نیستیم دمشان گرم! یکی بر سر گذر ارباب دست بر شکم رباب می کشد ولی حیف که سازَش، صدای سازِش می دهد و دیگری هر روز عکس یک شهیـد را با تکنیک کوبیسم بر سر فرهنگ سیاست زدۀ حزبش می کوبد. بگذریم! اصلاً به من و شما چه ارتباطی دارد که در خیابان شهیـد باهنر راکبین برخی خودروهای لوکس روسری هایشان را از سر برداشته اند تا خون شهدا هدر نرود.
اینبار حقیقتاً بگذریم! به برج میلاد قسم که نه بنده حال شاعری دارم و نه شعر حال بندگی. روح جناب قزوه شاد که در زمستان 66 گفت: برای عاطفهای که در ما مرده است رحم الله من یقرء الفاتحه مع الصلوات! راستی چرا شاعران جوان ما یا حرفی از شهید و شهادت ندارند و یا حرفشان تا سر تیر چراغ برق هم بالا نمی رود؟ ای آقا! نان فرانسوی و سوسیس بلغاری را عشق است، ما را چه به این حرف ها ...
امسال در خطبه های نماز عید، امام خامنه ای فرمودند: « قدرت تحمّل و مقاومت مردمى را که پاى حرف حقّ خودشان ایستادهاند، ببینیم. مردمى محصور از همهطرف، در یک نقطهى کوچک و محدود: دریا بهرویشان بسته، خشکى به رویشان بسته، مرزها تماماً به روى آنها بسته؛ آب آشامیدنىشان، برقشان، امکاناتشان غیر قابل اطمینان، همه از دشمنىِ دشمن و از حملهى دشمن و هیچکس هم به آنها کمک نمیکند. این مردم در مقابل یک دشمن مسلّحِ خبیثِ بىرحمى مثل رژیم صهیونیست و رؤساى پلید و خبیث و نجس آن رژیم قرار گرفتهاند و آنها هم بدون هیچ ملاحظهاى شبوروز دارند میکوبند؛ [امّا] این مردم ایستادهاند، مقاومت میکنند؛ این درس است.» نمی دانم چرا در هنگام شنیدن این حرفها بی جهت به یاد چرخیـدن سانتریفیوژها افتادم!
یادش بخیر! در روزهای جنگ که ما مشق می نوشتیم با شور و شادمانی، دکان های بقالی زرق و برق چندانی نداشتنـد. آنروزها کوپن و دفترچه های بسیج اقتصادی تمام امید مردم برای زیارت پنیـر و گوشت یخی بودند. شاید من فراموشی گرفته باشم ولی چیزی از صدای اعتراض ملت جنگ زدۀ آن روز در میان خاطراتم نیست ولی برخی مسئولین وقت آستانۀ تحملشان کودکانه بود. گاهی خواندن تاریخ، حرفهای تازه ای ندارد. به گمانم تاریخ هم مثل روزگار ما تکراری شده است.
در کتب تاریخی نوشته اند که در سرزمینی گرم مردم، آدمی خوب را به شهرشان دعوت کردند. آدم بدهای آن دوران که نمی خواستند این دعوت به سرانجام برسد مردم آن شهر را تهدید کردند که اگر بر سر پیمان و دعوت خویش بمانیـد بعد از این رنگ آرامش را نخواهیـد دید و حسابتان با تیغ تیز است. تاریخ نگاران گفته اند که مردم آن شهر از بیم تحریم و فشار و گرسنگی، آدم خوب ماجرا را تنها گذاشتند و شد آنچه نباید می شد. همیشه بعد از خواندن این داستان با خودم می گویم که ای کاش مردم آن شهر بر سر خواسته هایشان مقاومت می کردند. از بیم فیلترینگ، زنگ تاریخ را همینجا تمام می کنیم.
نمی دانم چرا با دیدن واژۀ مقاومت در کنار حماسه دلم به شور می افتد. نه اینکه اهل پس گرفتن دعوت باشم ولی آدم گاهی دلش آرام است و گاهی واپس! مقاومت کار ساده ای نیست ولی بجای آن تا دلتان بخواهد حرف زدن ساده و مجانی است. ما هم تصمیم گرفته ایم با یک ژست کاملاً مدرن به دیدار خانواده های شهدا برویم و برای آمرزش روح شهیدشان آش نذری بپزیم ولی از ما تقاضای مقاومت و جهاد و پایداری نداشته باشیـد لطفاً ما دلمان به همین مستحبات خوش است.
خارج از موضوع و همینجوری یادم افتاد که اخیراً به دیدا یک جانباز قطع نخاع گردنی مشرف شده بودیم. جانباز عزیز رضایی مجد می گفت که حاضر است همین تن زخمی و بی جانش را هم فدای امام و انقلابش کنـد. راستی نکند در روز حساب ما هم در صف مردم همان شهری که آدم خوب دورانشان را به قتلگاه بردند محشور بشویم. نه! به جان خودم قسم، من یقین دارم که مردم ایران تسلیم مرگ و تحریم نمی شوند.
حالا که دیواره های تحریم ترک خورده و دولتهای استکباری به غلط کرده ام افتاده اند و تمام دارایی های بلوکه شدۀ ایران به خزانه مسلمین بازگشته است بهتر است نام و تصاویر شهیدان را از سیمای شهر پاک کنیم تا خدای ناکرده مردم هوس جهاد و مقاومت به سرشان نزند. اگر این چند خط آشفته به نظرتان خوش نیامد، یک نگاهی به در و دیوار خانه خود بیندازید شاید جای تصویر شهدا خالی باشد. همان شهدایی که در سختترین شرایط، پشت آدم خوب دورانشان را خالی نکردند. بگذریم! بعضی وقتها حرفهای زیبا را به شعار زدگی متهم می کنند تا شعائر حقیقی انقلاب فراموش بشوند.
کد خبر 333091
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۲
- ۱ نظر
- چاپ
برای عاطفهای که در ما مرده است رحم الله من یقرء الفاتحه مع الصلوات! راستی چرا شاعران جوان ما یا حرفی از شهید و شهادت ندارند و یا حرفشان تا سر تیر چراغ برق هم بالا نمی رود؟