به گزارش مشرق، از مشهد مقدس، همزمان با فرارسیدن میلاد
حرضت معصومه(س) ۲ سروده از آیت الله صافی گلپایگانی با عناوین "شفیعه محشر"
و "مردم دوران" منتشر شد.
شفیعه محشر
این بارگه که خاک درش مُشکِ اذفر است
بویش چو بوى خُلد برین روحپرور است
دار الشّفا و عـقدهگشا و فرحفزاست
باب امان ز محنـت فرداى محشر است
طور حضـور و مطلـع نور و مطاف حور
آرامـگاه دختــر موســى بن جعفر است
خاتون دیــنپناه که برهـان عزّتـــش
هر صبح و شــام، صیحه «الله اکبــر» است
هر کس درى و خانه و راهى گزیده است
چشم امید لطفى صـافى بر ایــن در است
مریم دوران
ای دختر دین و خواهر ایمان
ای مهر سپهر دانش و عرفان
ای اسوه شرم و عفت و عصمت
الگوی وقار و حشمتِ نسوان
ای بنت امام هفتمین، موسی
آن معدن صبر و حجّت یزدان
در چرخ وفا، تو مهرِ رخشنده
در برج حیا، تو اختر تابان
ای رونق دین احمد مرسل
ای پایه رفعتت بر از کیوان
بر اوج شرف، مثالی از زهرا
در قدس مقام، مریم دوران
در باغ کمال، نوگل یاسین
و از بحر کرم، تو لؤلؤ و مرجان
فیض تو رسد به کهتر و مهتر
کان جلوه بود ز رحمت رحمان
آباء تو جمله رهبران خلق
عالیقدَر و جلال و عالیشان
مهر تو به زخمها همه مرهم
لطف تو به دردها همه درمان
دشواری کارها و سختیها
از فیض عنایتت شود آسان
در وصف تو منطقم بود الکن
در قدر تو عقل واله و حیران
قم از تو شده است قـبّةالاسلام
فخرش به تو پایدار و جاویدان
میعاد تقرّب است و عشّ آل
کانون علوم بی حد قرآن
ای گوهر بحر رأفت و رحمت
ای عنصر جود، معدن احسان
بین «لطفی صافی» پریشان حال
سرگشته به تیه حسرت و خسران
طی کرده بهار عمر در غفلت
کرده است سیاه نامه از عصیان
از خوف گناه و هول روز حشر
چون بید، تنش همی بود لرزان
در خجلت از آن بود که در فردا
ظاهر شود آنچه کرده در پنهان
با این همه خواهد از شما کاحوال
گردد به شفاعت شما جبران
با حبّ محمّد و ولای آل
امّید نجات دارد و غفران
بر احمد و آل، بی حد و بسیار
تسلیم و تحیّات قادر سبحان
شفیعه محشر
این بارگه که خاک درش مُشکِ اذفر است
بویش چو بوى خُلد برین روحپرور است
دار الشّفا و عـقدهگشا و فرحفزاست
باب امان ز محنـت فرداى محشر است
طور حضـور و مطلـع نور و مطاف حور
آرامـگاه دختــر موســى بن جعفر است
خاتون دیــنپناه که برهـان عزّتـــش
هر صبح و شــام، صیحه «الله اکبــر» است
هر کس درى و خانه و راهى گزیده است
چشم امید لطفى صـافى بر ایــن در است
مریم دوران
ای دختر دین و خواهر ایمان
ای مهر سپهر دانش و عرفان
ای اسوه شرم و عفت و عصمت
الگوی وقار و حشمتِ نسوان
ای بنت امام هفتمین، موسی
آن معدن صبر و حجّت یزدان
در چرخ وفا، تو مهرِ رخشنده
در برج حیا، تو اختر تابان
ای رونق دین احمد مرسل
ای پایه رفعتت بر از کیوان
بر اوج شرف، مثالی از زهرا
در قدس مقام، مریم دوران
در باغ کمال، نوگل یاسین
و از بحر کرم، تو لؤلؤ و مرجان
فیض تو رسد به کهتر و مهتر
کان جلوه بود ز رحمت رحمان
آباء تو جمله رهبران خلق
عالیقدَر و جلال و عالیشان
مهر تو به زخمها همه مرهم
لطف تو به دردها همه درمان
دشواری کارها و سختیها
از فیض عنایتت شود آسان
در وصف تو منطقم بود الکن
در قدر تو عقل واله و حیران
قم از تو شده است قـبّةالاسلام
فخرش به تو پایدار و جاویدان
میعاد تقرّب است و عشّ آل
کانون علوم بی حد قرآن
ای گوهر بحر رأفت و رحمت
ای عنصر جود، معدن احسان
بین «لطفی صافی» پریشان حال
سرگشته به تیه حسرت و خسران
طی کرده بهار عمر در غفلت
کرده است سیاه نامه از عصیان
از خوف گناه و هول روز حشر
چون بید، تنش همی بود لرزان
در خجلت از آن بود که در فردا
ظاهر شود آنچه کرده در پنهان
با این همه خواهد از شما کاحوال
گردد به شفاعت شما جبران
با حبّ محمّد و ولای آل
امّید نجات دارد و غفران
بر احمد و آل، بی حد و بسیار
تسلیم و تحیّات قادر سبحان