گروه فرهنگی مشرق ـ این متن نقدگونهای است بر نمایش «آرسنیک و تور کهنه» به کارگردانی حسین پارسایی که از حدود یک ماه قبل در تماشاخانۀ ایرانشهر به صحنه رفته است.
******
نمایشنامه کمدی آرسنیک و تور کهنه (1939) Arsenic and Old Lace نوشتۀ جوزف کِسِلرینگ (Joseph Kesselring) نمایشنامه نویس امریکایی، از معروفترین کمدیهای تئاتر برادوی در دهه چهل است که نخستین بار در سال 1941 به صحنه رفت و در مدت چهار سال، 1444 نوبت اجرا شد. کمپانی برادران وارنر بر اساس این نمایشنامه فیلمی به کارگردانی فرانک کاپرا و بازی کری گرانت ساخت، که جزو فیلمهای موفق این کارگردان محسوب میشود. (این فیلم سال 1386 در برنامه سینما اقتباس از شبکه چهار سیما پخش شد.) اجرای جدیدی از نمایشنامه آرسنیک... به کارگردانی حسین پارسایی و دراماتورژی محمدرضا کوهستانی از یازدهم مرداد در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه رفته است.
بازیگران: بهاره رهنما، سامان دارابی، فهیمه امنزاده،بیژن بنفشهخواه، پژمان جمشیدی، فرناز رهنما، اردشیر کاظمی، سپند امیرسلیمانی و فرهاد شریفی
خلاصه نمایش
آرسنیک و تور کهنه درباره دو پیرزن دوست داشتنی به نامهای عمه اٌبی (بهاره رهنما) و عمه مارتا (فهیمه امنزاده) است که در یک خانه بزرگ و قدیمی و البته از دید آنها نوستالژیک زندگی میکنند. آنها مدتی است که پیرمردهای تنها و طرد شده را به خانه آورده، از طریق خوراندن سم آرسنیک آنها را از زندگی ملالآور و سختشان نجات میدهند. این دو به کمک جورج برادرزادهشان (نیما سیاری) که شرایط روانی متعادلی ندارد و خود را جورج بوش رئیس جمهور آمریکا میخواند اجساد را در زیرزمین خانه دفن میکنند.
مورتیمر برادرزاده دیگر عمهها (بیژن بنفشه خواه) که منتقد تئاتر است و قرار است به زودی با الین (فرناز رهنما) دختری سرزنده و رمانتیک ازدواج کند از راز عمهها آگاه میشود. او جسدی را که در درون کاناپه قرار دارد میبیند و باخبر میشود که عمهها تاکنون دوازده پیرمرد را به قتل رساندهاند. مورتیمر تمام تلاشش را میکند تا راه حلی برای این مسئله بیابد اما در همین اوقات پای جاناتان برادرزاده دیگر (پژمان جمشیدی) و دکتر آینشتاین (سپند امیرسلیمانی) به خانه عمهها باز میشود. جاناتان توسط دکتر آینشتاین مورد عمل زیبایی صورت قرار گرفته و قرار بوده تا شبیه دیوید بکهام شود. اما اکنون به فرانکشتاین خونآشام شبیه شده است. جاناتان و دکتر نیز مردی را کشتهاند و میخواهند در زیرزمین خانۀ عمهها دفن کنند که مورتیمر از این امر جلوگیری میکند و پای پلیس (سامان دارابی) به ماجرا باز میشود. افسر پلیس که به نمایشنامهنویسی علاقمند است از مورتیمر که تئاتر نقد میکند درخواست دارد تا در نمایشنامهنویسی کمکش کند. کاری از دست او برنمیآید و سر و کله سرهنگ رونی (خسرو احمدی) باز میشود؛ پلیسی که دائماً جملاتش را تکرار میکند و گره گشاییها توسط او صورت میگیرد. جاناتان دستگیر میشود. مورتیمر توسط عمهها آگاه میشود که از خانوادۀ بروستر نیست و میتواند به راحتی با الین زندگی کند و عمهها که متوجه میشوند سرهنگ رونی یک پیرمرد تنهاست او را به خوردن یک نوشیدنی دعوت میکنند و سرهنگ رونی بیاطلاع از سم موجود در نوشیدنی آن را سر میکشد...
نقد و نظر
آرسنیک و تور کهنه نمایش تلخی است لکن طنز موجود در متن، آن را قابل تحمل کرده است وگرنه مخاطب آن را پس میزد. اگر گروتسک را آمیزهای از شخصیتهایی دارای خصایص مضحک، نامعقول و کمی قابل ترحم بدانیم و در روند نمایش این شخصیتها وضع مصیبتبار زندگیشان را به نمایش بگذارند و در پایان تماشاگر درماند که باید به این وضعیت بخندد یا گریه کند میتوان آرسنیک را در زمره طنزهای گروتسک و یا نزدیک به آن جای داد. عمه اًبی و عمه مارتا دو پیرزن دوست داشتنی و البته قابل ترحمند. تماشاگر آنها را دوست دارد و وقتی متوجه میشود که آنها قاتل دوازده پیرمرد هستند باز هم از آنها متنفر نمیشود. پیر دخترهایی که دنیای تاریک و سیاه نمایش را با طنزی ساده برای تماشاگر قابل تحمل میکنند.
بهاره رهنما با درآوردن صدایی که بعدی کودکانه به او میدهد بازی قابل قبولی را ارائه کرده است و تماشاگر در تمام لحظات حضورش در صحنه با او همراه میشود. نیما سیّاری بازیگر نقش جورج، به زیبایی سلطه سیاستمداران بیمغز و قدرتطلب را با صدایی محکم و جسور و از طریق حرکات خشک نظامی به خوبی بازی میکند. به نظر میرسد او نماینده سردمدارانی است که صرفاً با زور و صدای شیپور کرکنندهشان دنیا را به جنگ دعوت میکنند. بیژن بنفشهخواه در نقش مورتیمر، نماینده روشنفکران منتقدی است که بیشتر حرف میزنند تا عمل کنند. البته بنفشهخواه تمام سعی خود را کرده است تا از کلیشههای تلویزیون فرار کند اما به زعم نگارنده این نقش میتوانست بهتر از اینها توسط این بازیگر با استعداد و خلاق اجرا شود. خصوصاً که نقش مورتیمر در نمایش کاملاً پیشبرندۀ داستان است و به راحتی نمیتوان از آن گذشت. پژمان جمشیدی نیز در نقش جاناتان با توجه به اینکه اولین بار است که در تئاتر بازی میکند کار نسبتاً قابل قبولی ارائه میدهد هر چند که ضعفهای مشهودی در بیان و بدن او دیده میشود. و البته نمیشود از بازی خوب خسرو احمدی و سامان دارابی که نقش پلیسهای احمق و حرّاف را بسیار درست و اصولی و به دور از کلیشههای رایج اجرا میکنند گذشت. خسرو احمدی به خوبی نقش پلیس سادهلوحی را که جملاتش را تکرار میکند و در نهایت مسائل را ناباورانه حل میکند بر عهده دارد. تماشاگران او را در چند دقیقهای که در صحنه حاضر میشود همراهی میکنند.
[حسین پارسایی، کارگردان]
حسین پارسایی در نمایش آرسنیک... گام نسبتاً بلندی برداشته است. از مشخصههای اصلی کارگردانی او و محاسن کارش میتوان به این موارد اشاره کرد:
ـ انتخاب درست بازیگران و هدایت صحیح آنها
ـ ریتم مناسب نمایش با توجه به زمان نسبتاً زیاد آن
ـ استفاده از ترفند «نمایش در نمایش» که به خوبی در این اجرا جای گرفته است
ـ جدا کردن درست و منطقی صحنههای تاریک و روشن در نمایش
از نقش سیامک احصایی به عنوان طراحی صحنه نمیتوان گذشت که بسیار هوشمندانه صحنه را به سه قسمت بالا و میانی و زیرین تقسیم کرده است تا بتواند این مفهوم را برساند که سیاستمداران سبکسر همیشه در بالا به فکر قتل و کشتار هستند و نمیدانند که در پایین چه کشتارگاهی به راه میافتد. احصایی توانسته است فضای خانههای شیک و قدیمی را بازنمایی کند که علیرغم زیباییشان بوی تعفن و مرگ از آنها به مشام میرسد. همچنین استفاده از رنگهای نسبتاً زنده باعث میشود چشم تماشاگر به راحتی در صحنه بچرخد و این ترفند کاملاً با طنز نمایش همسو عمل میکند.
الهام شعبانی نیز با طراحی درست و بجای لباسها، شخصیتهای نمایش را کاملاً ملموس و قابل باور ارائه میدهد. به نظر ما او نیز به ایدآل این نمایش در طراحی لباس دست یافته است.
نکته آخر اینکه کمدی آرسنیک... یک کمدی آبرومند است. به این معنا که کارگردان و بازیگران برای خنداندن تماشاگر به شوخیهای مبتذل متوسل نمیشوند و همین امر به این نمایش هویت داده است. تماشاگر به راحتی میخندد و در دنیای نمایش غرق میشود، خندهای که به قول فیلیپ تامپسون از ته دل نیست و بلافاصله بر لب میخشکد.
جواد علیپور