چهل مردیان، جانباز واقعه ۱۷شهریور که از ناحیه یک دست دچار جراحت شده و عصب دستش را از دست داده است، به تنها دیدارش با امام خمینی اشاره می‌کند که در مرداد سال ۵۸ اتفاق افتاده است. دیداری که به اعتقاد وی آرزوی همه اعضای خانواده‌اش بود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، محمدعلی چهل مردیان، جانباز 56 ساله واقعه 17شهریور در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از حادثه‌ 17 شهریور سال 57 به ارائه خاطراتی پرداخت و گفت: من آن سال سرباز بودم؛ حدوداً 20 سال داشتم. امام خمینی(ره) فرموده بودند از پادگان‌ها فرار کنید من گردان توپخانه مشهد بودم و یک روز قبل یعنی روز 16 شهریور ماه به تهران آمدم.

وی ادامه داد: فردای آن روز با پدر و برادر بزرگم به میدان شهدا رفتیم از پشت برق ژاله سربازها تیراندازی را شروع کردند؛ مردم تیر می‌خوردند و روی هم می‌افتادند. ناگهان تیر به قلب پدرم اصابت کرد و بعد هم دست خودم تیر خورد جراحتم به گونه‌ای بود که دستم آویزان شده بود. بعد از این حادثه من 45 درصد جانبازی گرفتم.

این جانباز تصریح کرد: مرا اول به بیمارستان بازرگانان خیابان ری بردند بعد از آنجا ارتش مرا به بیمارستان ارتش در انتهای خیابان شهید بهشتی فعلی انتقال دادند. 45 روز آنجا بستری بودم. عصب دستم قطع شده بود. برادر بزرگتر و پدرم  را هم به بیمارستان بهادری در خیابان شکوفه بردن و پدرم در بهشت زهرا در قطعه 17 گلزار شهدا به خاک سپرده شد.

چهل‌مردیان در ادامه سخنانش افزود: به خاطر این حادثه و درمان حدودی دستم، سه سال فیزیوترابی و سه بار عمل جراحی شدم تا دستم به حالتی دربیاید که مثلاً بتوانم دنده ماشین را عوض کنم. چون در وزارت بهداری و بیمه بودم هزینه‌های درمانی را نیز آن‌ها متقبل شدند و بخش کوچکی از هزینه‌ها را خودم پرداختم.

وی به خاطره‌ای از تنها دیداری که پس از حادثه با امام خمینی داشتند اشاره کرد و اظهار داشت: پس از آن حادثه در مردادماه سال 58 با حضرت امام خمینی دیداری داشتیم. ما را به قم بردند. این دیدار بر خلاف بیشتر دیدارهای دیگر امام خصوصی بود جانبازان حادثه و خانواده‌های شهدای 17 شهریور در اتاق کوچکی با امام دیدار کردند. این اتفاق برای من خیلی مهم و ارزشمند بود. آرزوی همه اعضای خانواده‌ام بود که حضرت امام را آن هم از آن فاصله نزدیک زیارت کنند. من به نیابت همه‌شان در آن  دیدار حضور یافتم.

این جانباز 45 درصد 17 شهریور در پایان سخنانش گفت: امام از ما خواستند تا یکی یکی خودمان را معرفی کنیم. من اسم پدرم را هم آوردم و گفتم که در این حادثه به شهادت رسیدند. ایشان ما را به صبر و بردباری فراخواندند و برای همه ما سخنرانی کردند.
منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس