گروه بینالملل مشرق - داعش محصولی مشترک از یک کنسرسیوم گسترده غربی، ارتجاعی، صهیونیستی که سخت افزار آن برای برنامه های معینی در منطقه و جهان طراحی شده اند و تکامل رفتاری آن تدریجی خواهد بود و نمی تواند برنامه های خواسته شده را با سرعت بیشتری به اجرا بگذارد.
ولی از آنجا که این پدیده منحصر بفرد که متکی به تمامی تجارب، کودتایی یا انقلاب های رنگی، شورش های اجتماعی و قابلیت های سرویس های استخباراتی است بر ویرانه های نظریه «هرج و مرج سازنده» بنا شده، از ترکیبی ناهمگون و تأثیرپذیر و منفعل شونده برخوردار است، لذا مانند برخی ربوت های دست ساخته بشر، نافرمانی هم از آن سر می زند و در محاسبه گری های خود، گزینه های آسان هم، ترجیح پیدا می کنند که علی القاعده یا در اولویت برنامه ای نیستند و یا در برنامه های اولیه آنها پیش بینی نشده است.
اکنون که پس از فاز اول برنامه داعش در عراق و سوریه، نوبت فاز دوم و ورود قهرمانانه سازندگان آن به صحنه منطقه ای است تا جای پای سست گذشته را حیران و مستحکم نمایند، داعشی ها در سوریه در حال جابجایی بزرگ قرار گرفته اند. در خیلی از مناطق شمالی در حال مخفی شدن هستند و در یک خیز بزرگ، خود را به مرزهای ترکیه در منطقه کردی عین العرب چسبانده اند. در عراق، شرایط خوبی در انتظار آنها نیست و با سرعت و در یک سناریوی نمایشی، هدف عملیات های نظامی خواهند بود.
رهبران داعش اکنون برای مصون ماندن در یک رفتار غیر ارادی، حسابگری می کنند که کدام محیط همجوار برای مخفیگاه راهبردی آنها مناسب تر است.
قطعاً ترکیه که حکم ریه و نفسگاه لجستیکی آنها را دارد نمی تواند گام جدید داعش را تشکیل دهد و بر اساس برنامه پیش بینی شده، در فازهای بعدی باید به سمت قفقاز حرکت کنند و لذا محیط ترکیه نباید سوخته شود.
حرکت به سمت ایران هم امکانپذیر نبوده و حکم خودکشی دارد و لذا نمی توانند به عنوان یک هدف فوری و یا کامل به ایران نگاه کنند. چرا که اهداف داعش در درون ایران، به محیط های حاشیه مرز محدود می شود و آن هم با ریسک و خطرپذیری بسیار بالا ارزیابی شده است.
دقیق ترین انتخاب داعش، اردن است که آن را به انبارهای نیروی انسانی وسیعی متصل خواهد کرد و ضعیف ترین حلقه از مجموعه های منطقه ای است.
سیستم امنیتی فریب پذیر، جامعه عشایری، متصل بودن به محیط های راهبردی آبراهی و سرزمینی در شمال عربستان و دریای سرخ و زمینه های فرهنگی-مذهبی سلفی پروری، از جمله عوامل ترغیب کننده داعش است. با اینکه در یک ماه گذشته تلاش های امنیتی گسترده ای از سوی دولت اردن به اجرا گذاشته شده، تا آسیب پذیری ها را کاهش دهد و در تماس با برخی رهبران سلفی-جهادی، هشدار داده و تدابیر لازم به اجرا در آمده ولی حفره های امنیتی قابل ملاحظه در اردن، نتوانسته از وسوسه رهبران داعش به سمت اردن بکاهد و موانع امنیتی را توجیه پذیر کرده است.
در ترکیب نیروی انسانی بدنه داعش، یک گرایش مهار نشدنی ضد صهیونیستی وجود دارد که رهبران داعش نمی توانند آن را کنترل کنند و ضمناً اینکه این تمایل را نیز برای خود دارای مزیت و جذابیت در افکار عمومی منطقه ای میدانند.
رهبران داعش به ناچار پذیرفته اند که اگر نمی توانند گرایش بدنه انسانی را کنترل کنند، از تمایل ضدصهیونیستی در کنار ژست حمله آمریکا و غرب به داعش، بهره گرفته و موج گسترده ای از افکار عمومی و نیروی انسانی جدید را به نفع خود هدایت و جذب کنند.
ورود و فعال تر شدن داعش در اردن، سرآغاز و سرفصل یک دوره جدید از هویت داعش در منطقه است. فعال شدن داعش در اردن، موج جدیدی از طرفداران را به این سازمان وارد خواهد کرد که مدهوش اقدامات ضدصهیونیستی و ضدامریکایی آنها شده اند. این فضای جدید، یک ترکیب جدید از بدنه نیروی انسانی در درون داعش ایجاد می کند که با توصیف اولیه آن بسیار فاصله خواهد داشت.
رهبران غربی هم با چنین پدیده ای مخالف نیستند و این کمیت انسانی را برای ماموریت های جدید داعش ضروری و حیاتی می دانند. لذا حاضرند تا برخی فرصت ها را به داعش در اردن داده و از انگیزه های ضدصهیونیستی و ضدامریکایی برخی عناصر درونی داعش هم، مزیت های جدید تولید کنند.
نگرانی آمریکا و غرب این است که رهبران طراز اول داعش که آموزش دیده اند، در جریان اقدامات مستقل عراق و سوریه، از بین رفته و یک دگردیسی در درون داعش بوجود آید و بر نگرانی های جاری غربی ها بیافزاید و در عمل با یک گرگ وحشی روبرو باشند که حرکت به سمت غرب به همان میزان گسترش به شرق برای آنها جذابیت داشته باشد.
این کابوس برای غرب هم به معنای ناامنی گسترده در درون کشورهای غربی است و هم از ابزار فوق استراتژیک برای شکل دهی به زیرساختهای نظم نوین جهانی محروم بمانند.
ولی از آنجا که این پدیده منحصر بفرد که متکی به تمامی تجارب، کودتایی یا انقلاب های رنگی، شورش های اجتماعی و قابلیت های سرویس های استخباراتی است بر ویرانه های نظریه «هرج و مرج سازنده» بنا شده، از ترکیبی ناهمگون و تأثیرپذیر و منفعل شونده برخوردار است، لذا مانند برخی ربوت های دست ساخته بشر، نافرمانی هم از آن سر می زند و در محاسبه گری های خود، گزینه های آسان هم، ترجیح پیدا می کنند که علی القاعده یا در اولویت برنامه ای نیستند و یا در برنامه های اولیه آنها پیش بینی نشده است.
اکنون که پس از فاز اول برنامه داعش در عراق و سوریه، نوبت فاز دوم و ورود قهرمانانه سازندگان آن به صحنه منطقه ای است تا جای پای سست گذشته را حیران و مستحکم نمایند، داعشی ها در سوریه در حال جابجایی بزرگ قرار گرفته اند. در خیلی از مناطق شمالی در حال مخفی شدن هستند و در یک خیز بزرگ، خود را به مرزهای ترکیه در منطقه کردی عین العرب چسبانده اند. در عراق، شرایط خوبی در انتظار آنها نیست و با سرعت و در یک سناریوی نمایشی، هدف عملیات های نظامی خواهند بود.
رهبران داعش اکنون برای مصون ماندن در یک رفتار غیر ارادی، حسابگری می کنند که کدام محیط همجوار برای مخفیگاه راهبردی آنها مناسب تر است.
قطعاً ترکیه که حکم ریه و نفسگاه لجستیکی آنها را دارد نمی تواند گام جدید داعش را تشکیل دهد و بر اساس برنامه پیش بینی شده، در فازهای بعدی باید به سمت قفقاز حرکت کنند و لذا محیط ترکیه نباید سوخته شود.
دقیق ترین انتخاب داعش، اردن است که آن را به انبارهای نیروی انسانی وسیعی متصل خواهد کرد و ضعیف ترین حلقه از مجموعه های منطقه ای است.
سیستم امنیتی فریب پذیر، جامعه عشایری، متصل بودن به محیط های راهبردی آبراهی و سرزمینی در شمال عربستان و دریای سرخ و زمینه های فرهنگی-مذهبی سلفی پروری، از جمله عوامل ترغیب کننده داعش است. با اینکه در یک ماه گذشته تلاش های امنیتی گسترده ای از سوی دولت اردن به اجرا گذاشته شده، تا آسیب پذیری ها را کاهش دهد و در تماس با برخی رهبران سلفی-جهادی، هشدار داده و تدابیر لازم به اجرا در آمده ولی حفره های امنیتی قابل ملاحظه در اردن، نتوانسته از وسوسه رهبران داعش به سمت اردن بکاهد و موانع امنیتی را توجیه پذیر کرده است.
در ترکیب نیروی انسانی بدنه داعش، یک گرایش مهار نشدنی ضد صهیونیستی وجود دارد که رهبران داعش نمی توانند آن را کنترل کنند و ضمناً اینکه این تمایل را نیز برای خود دارای مزیت و جذابیت در افکار عمومی منطقه ای میدانند.
ورود و فعال تر شدن داعش در اردن، سرآغاز و سرفصل یک دوره جدید از هویت داعش در منطقه است. فعال شدن داعش در اردن، موج جدیدی از طرفداران را به این سازمان وارد خواهد کرد که مدهوش اقدامات ضدصهیونیستی و ضدامریکایی آنها شده اند. این فضای جدید، یک ترکیب جدید از بدنه نیروی انسانی در درون داعش ایجاد می کند که با توصیف اولیه آن بسیار فاصله خواهد داشت.
رهبران غربی هم با چنین پدیده ای مخالف نیستند و این کمیت انسانی را برای ماموریت های جدید داعش ضروری و حیاتی می دانند. لذا حاضرند تا برخی فرصت ها را به داعش در اردن داده و از انگیزه های ضدصهیونیستی و ضدامریکایی برخی عناصر درونی داعش هم، مزیت های جدید تولید کنند.
این کابوس برای غرب هم به معنای ناامنی گسترده در درون کشورهای غربی است و هم از ابزار فوق استراتژیک برای شکل دهی به زیرساختهای نظم نوین جهانی محروم بمانند.