به گزارش مشرق، دكتر حسن روحانی رییسجمهوری اسلامی ایران در نشست نمایندگان مجلس شورای اسلامی گزارشی از سفر هیأت عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران به مقر سازمان ملل متحد و تماس تلفنی جنجالی با رئیس جمهور آمریکا ارائه داد که بازخوانی آن ماجرا بعد از گذشت یک سال از آن اتفاق و همچین با توجه به سفر دکتر روحانی به نیویورک از اهمیت فراوانی برخوردار است.
- در ادامه متن سخنان دکتر روحانی در نشست نمایندگان مجلس شورای اسلامی که به روایت سفر هیأت عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران به مقر سازمان ملل متحد می پردازد را میخوانید؛
من عازم نیویورک بودم دوشنبه صبح از [تهران] حرکت کردم تا آنجا [نیویورک] رسیدیم. شب بود و غروب به آنجا رسیدیم. اینها [آمریکا] از روز جمعه صبح اولین پیام را از طرق سیاسی برای ما فرستادند که آقای اوباما میخواهد با فلانی ملاقات کند. به من روز جمعه اطلاع دادند که یک چنین درخواستی از طرف آمریکاییها است. من گفتم حالا بگذارید من آمدم آنجا بحث میکنیم، موضوع و خصوصیات آن چیست؟ البته در این وسط دو طرف با هم درباره مکان و محل ملاقات و نحوه خبری شدن و چیزهای مختلف در مورد تشریفات و برخی در مورد محتوایی آن گفتگو و مذاکره میکردند.
از روز جمعه تا روز دوشنبه آنها حدود ۵ بار تماس گرفتند و این درخواست را تکرار کردند و از ما جواب میخواستند. من وقتی وارد نیویورک و وارد هتل شدم شاید ۵ دقیقه نگذشته بود که از کاخ سفید به افرادی که از وزارت خارجه آنجا فعال بودند، زنگ زدند و گفتند ایشان که حالا رسیدند به ما جواب بدهید. ما بحث را با حضور وزیر امور خارجه و تیمی که همراه من بود بررسی کردیم که چکار کنیم. در مجموع ما چارچوبی را مشخص کردیم که مذاکرات چه باشد و از کجا شروع شود و به کجا منتهی شود؟ مهمتر از مذاکرات وقتی که بیرون می آییم مصاحبه ما چه باشد؟ او و یا من چه بگویم؟ این بحثها چون حساس بود ما همه را روی کاغذ مکتوب کردیم و گفتم اینها را منتقل کنید و حتی تا نیمه شب این بحثها ادامه داشت در نهایت امر، من تصمیم گرفتم که این ملاقات انجام نشود با اینکه جز یک مطلب، بقیه مطالبی که مورد نظر ما بود آنها پذیرفته بودند و آن یک مطلب هم البته دوستان ما می گفتند قابل حل و فصل است و من حیثالمجموع من رد کردم تقریبا آخر شب، شب سه شنبه. چون این ملاقات بنا بود صبح سه شنبه انجام شود. بعد ما هم تا سازمان ملل وارد می شدیم همه خبرنگاران از همه طرف داد می زدند که ملاقات انجام می شود یا خیر؟ خلاصه سوال شان این بود. یعنی این صدایDo you meet obama? اوباما همه فضای سازمان ملل را گرفته بود و همه حرف این بود که آیا رییس جمهور ایران با رییس جمهور آمریکا ملاقات میکند؟ بعد دو طرف بحث کردند که اگر ملاقات نمی شود و امکان پذیر نیست اینها همدیگر را یک جایی ببینند که در سازمان ملل ایشان و ایشان (رییس جمهور ایران و رییس جمهور آمریکا) هست مثلا در حد سلام علیکی و دست دادنی. من خیلی تو این کار خاصیتی نمی دیدم نه اینکه من، هم در مذاکره هم در اینکه به هم برسیم دست بدهیم، منتهی باید فوایدش برای ما مشخص شود، که چکار میخواهیم بکنیم؟ این هم عملا روز سه شنبه تمام شد و این کار هم صورت نگرفت چون من ملاقات های متعددی داشتم و همینطور آقای اوباما ملاقات های متعددی داشت همه تلاش این بود که طوری ما دو نفر از این ملاقات خارج بشویم یک جوری او بیاید بیرون که ما به هم برسیم حالا دیگه نشد.
از غروب سه شنبه یک هجمه تبلیغاتی شدیدی در آمریکا علیه اوباما شروع شد و آن بحث این بود که آمریکا در این سفر تحقیر شده بود و من چند شبکه را آخر شب خودم گوش کردم، دیدم بحث ها چه است. مثلا تیترها این بود که روحانی دست رد به سینه اوباما زد. ایران، آمریکا را تحقیر کرد، اوباما تحقیر شد، کاخ سفید تحقیر شد. من از این تبلیغات خوشحال نبودم، نه اینکه آمریکا تحقیر شد یا نشد چون بحث این است که ما یک هدف مهمی پیش رو داریم، ما باید مسئله هستهای را عزتمندانه حل و فصل کنیم. در ۱+۵ همه شما میدانید کسی که بیش از همه تاثیر دارد آمریکایی ها هستند. ما قرار بود در این سفر وزرای خارجه همدیگر را ببینند که البته این کار انجام شد و ما قرار بود در این سفر بتوانیم برنامه ریزی کنیم. برای اولین ملاقات کاری بین دو طرف که البته انجام شد. برای ما هدف مهم است نه تنها در سیاست خارجی، در همه امور مهم ما باید اهم و مهم کنیم و بسیاری از موارد مهم را فدای اهم کنیم. این دستور عقل است و این دستور شرع است. من نمی خواستم این کار بشود و لذا صبح فردا وقتی مسئولین رسانهها با من ملاقات داشتند یک نفر از مسئولین رسانهها به من گفت: فلانی تو چرا آمریکا را در این سفر تحقیر کردی؟ من آنجا پاسخ دادم با اینکه off the record بود، گفتم: من قصد تحقیر نداشتم، من علیالاصول مشکلی ندارم که با آمریکایی ها مذاکره کنم یا حرف بزنم، منتها زمان کم بود ما باید خیلی چیزها را هماهنگ می کردیم و وقتی من این پاسخ را دادم، گفتم این قسمت را شما می توانید پخش کنید که خیلی برایشان مهم بود و گفتند ما می توانیم؟که همان لحظه عدهای رفتند و شروع کردند به پخش کردن که ایران گفته که این تعبیر درست نیست، ما قصد تحقیر نداریم.
روز پایانی که می خواستم از نیویورک برگردم که در واقع آنجا جمعه ظهر بود این دو طرف با هم مرتب مذاکره میکردند که حالا چی شد؟ خوب شد؟ بد شد؟ حالا چی کار کنیم؟ من نماز ظهر و عصر را که خواندم، گفتند بحث این شده که حالا که نیم ساعتی فرصت دارید، از کاخ سفید به شما زنگی بزنند و به شما بگویند سفر شما به خیر. شما این را جواب بدهید و من گفتم این چیست؟ همه دوستان بر این مساله اصرار کردند اتفاق نظر داشتند که اگر شما میگویید آن تحقیر نباید بشود فضای آمریکا باید تعدیل شود، دشمنان نتوانند سوء استفاده کنند، حتی گفتند آقای نتانیاهو دارد به آمریکا میرسد و فردا میآید و بهانه می شود و اصرار کردیم و گفتیم وقت ما که تمام شده و باید حرکت کنیم، در همین حین موبایل سفیر ما زنگ خورد و کاخ سفید پشت خط بود. ما در این مکالمه تلفنی کوتاه که من فکر میکنم یک ربع یا ۲۰ دقیقه شاید طول کشید. اساس بحث ما در این مکالمه تلفنی بحث هستهای بود.
من به ایشان گفتم که همه اختیار در مذاکره هستهای را به وزیر امور خارجه دادیم و شما همه اختیار را به وزیر خارجهتان بدهید و بگویید که این کار باید در یک زمان کوتاه تمام شود. ایشان گفت: همین طور هست و من به وزیر خارجه دستور دادم که با خلاقیت در این کار حرکت کند، کار جلو برود و ما هم آن را قبول داریم که باید در یک زمان کوتاهی حل و فصل شود. بعد من گفتم ما در مسئله هستهای به دلیل (نه به خاطر حرف این و آن) به خاطر اینکه ما دنبال سلاح نبودیم و نیستیم، اصلا به دلایل موازین اخلاقی و شرعیمان، ایشان هم گفت: بله، فتوای رهبر معظم انقلاب هم همین بوده است. به هر حال گفت: supreme leader شما هم همین فتوا را داده و از همین کلمه فتوا هم استفاده کرد. شما هم در سخنرانی ها محکم گفتید که دنبال هستهای نیستید و حالا یک عدهای شک و شبهه دارند این را باید یک جوری رفع کنیم. گفتم ما که مشکلی برای مذاکره نداریم، منتهی این مذاکره باید در یک زمان کوتاهی انجام گیرد که سریعتر انجام شود. بعد ایشان گفت که ما مسائل فراوانی در منطقه و جهان داریم که امنیت ملی ایران و آمریکا میتواند مد نظر باشد، منافع مشترک دو کشور و ما آن مسائل را دنبال کنیم. من گفتم اصل اینکه ما مسائل فراوانی داریم بله، مسائل فراوانی داریم، اما اول باید هستهای حل و فصل شود و بعد ممکن است خیلی مسائلی باشد که ما باید با هم حرف بزنیم و گفتگو کنیم. گفت من با شما در این نظر مشترک هستم و این درست است ما باید اول هستهای را حل و فصل کنیم. بعد گفتم بین ما خیلی مسائل عجیب و غریبی در این ۳۵ سال گذشته است روزهای سیاه و تاریک و این چیزی نیست که در زمان کوتاه بتوان حل کرد و گفت بله، گفتهام که این یک شبه حل نمی شود اما الان زمانی است که می توانیم این اراده را داشته باشیم و حرکت کنیم و برویم مسائل را حل و فصل کنیم.
در مجموع من فکر میکنم این مکالمه تلفنی یک مقدار شرایط را تسهیل کرد. ما فکر می کنیم با یک مکالمه تلفنی طرف باید بیاید اشهد ان لا اله الاالله هم بگوید، (خنده حضار) حالا به هر حال بحث این است که یک مقدار فضا تلطیف شود و راه باز شود ما بتوانیم در مذاکره پیشرفت بیشتری داشته باشیم و بتوانیم به مقصد برسیم.
- در ادامه متن سخنان دکتر روحانی در نشست نمایندگان مجلس شورای اسلامی که به روایت سفر هیأت عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران به مقر سازمان ملل متحد می پردازد را میخوانید؛
من عازم نیویورک بودم دوشنبه صبح از [تهران] حرکت کردم تا آنجا [نیویورک] رسیدیم. شب بود و غروب به آنجا رسیدیم. اینها [آمریکا] از روز جمعه صبح اولین پیام را از طرق سیاسی برای ما فرستادند که آقای اوباما میخواهد با فلانی ملاقات کند. به من روز جمعه اطلاع دادند که یک چنین درخواستی از طرف آمریکاییها است. من گفتم حالا بگذارید من آمدم آنجا بحث میکنیم، موضوع و خصوصیات آن چیست؟ البته در این وسط دو طرف با هم درباره مکان و محل ملاقات و نحوه خبری شدن و چیزهای مختلف در مورد تشریفات و برخی در مورد محتوایی آن گفتگو و مذاکره میکردند.
از روز جمعه تا روز دوشنبه آنها حدود ۵ بار تماس گرفتند و این درخواست را تکرار کردند و از ما جواب میخواستند. من وقتی وارد نیویورک و وارد هتل شدم شاید ۵ دقیقه نگذشته بود که از کاخ سفید به افرادی که از وزارت خارجه آنجا فعال بودند، زنگ زدند و گفتند ایشان که حالا رسیدند به ما جواب بدهید. ما بحث را با حضور وزیر امور خارجه و تیمی که همراه من بود بررسی کردیم که چکار کنیم. در مجموع ما چارچوبی را مشخص کردیم که مذاکرات چه باشد و از کجا شروع شود و به کجا منتهی شود؟ مهمتر از مذاکرات وقتی که بیرون می آییم مصاحبه ما چه باشد؟ او و یا من چه بگویم؟ این بحثها چون حساس بود ما همه را روی کاغذ مکتوب کردیم و گفتم اینها را منتقل کنید و حتی تا نیمه شب این بحثها ادامه داشت در نهایت امر، من تصمیم گرفتم که این ملاقات انجام نشود با اینکه جز یک مطلب، بقیه مطالبی که مورد نظر ما بود آنها پذیرفته بودند و آن یک مطلب هم البته دوستان ما می گفتند قابل حل و فصل است و من حیثالمجموع من رد کردم تقریبا آخر شب، شب سه شنبه. چون این ملاقات بنا بود صبح سه شنبه انجام شود. بعد ما هم تا سازمان ملل وارد می شدیم همه خبرنگاران از همه طرف داد می زدند که ملاقات انجام می شود یا خیر؟ خلاصه سوال شان این بود. یعنی این صدایDo you meet obama? اوباما همه فضای سازمان ملل را گرفته بود و همه حرف این بود که آیا رییس جمهور ایران با رییس جمهور آمریکا ملاقات میکند؟ بعد دو طرف بحث کردند که اگر ملاقات نمی شود و امکان پذیر نیست اینها همدیگر را یک جایی ببینند که در سازمان ملل ایشان و ایشان (رییس جمهور ایران و رییس جمهور آمریکا) هست مثلا در حد سلام علیکی و دست دادنی. من خیلی تو این کار خاصیتی نمی دیدم نه اینکه من، هم در مذاکره هم در اینکه به هم برسیم دست بدهیم، منتهی باید فوایدش برای ما مشخص شود، که چکار میخواهیم بکنیم؟ این هم عملا روز سه شنبه تمام شد و این کار هم صورت نگرفت چون من ملاقات های متعددی داشتم و همینطور آقای اوباما ملاقات های متعددی داشت همه تلاش این بود که طوری ما دو نفر از این ملاقات خارج بشویم یک جوری او بیاید بیرون که ما به هم برسیم حالا دیگه نشد.
از غروب سه شنبه یک هجمه تبلیغاتی شدیدی در آمریکا علیه اوباما شروع شد و آن بحث این بود که آمریکا در این سفر تحقیر شده بود و من چند شبکه را آخر شب خودم گوش کردم، دیدم بحث ها چه است. مثلا تیترها این بود که روحانی دست رد به سینه اوباما زد. ایران، آمریکا را تحقیر کرد، اوباما تحقیر شد، کاخ سفید تحقیر شد. من از این تبلیغات خوشحال نبودم، نه اینکه آمریکا تحقیر شد یا نشد چون بحث این است که ما یک هدف مهمی پیش رو داریم، ما باید مسئله هستهای را عزتمندانه حل و فصل کنیم. در ۱+۵ همه شما میدانید کسی که بیش از همه تاثیر دارد آمریکایی ها هستند. ما قرار بود در این سفر وزرای خارجه همدیگر را ببینند که البته این کار انجام شد و ما قرار بود در این سفر بتوانیم برنامه ریزی کنیم. برای اولین ملاقات کاری بین دو طرف که البته انجام شد. برای ما هدف مهم است نه تنها در سیاست خارجی، در همه امور مهم ما باید اهم و مهم کنیم و بسیاری از موارد مهم را فدای اهم کنیم. این دستور عقل است و این دستور شرع است. من نمی خواستم این کار بشود و لذا صبح فردا وقتی مسئولین رسانهها با من ملاقات داشتند یک نفر از مسئولین رسانهها به من گفت: فلانی تو چرا آمریکا را در این سفر تحقیر کردی؟ من آنجا پاسخ دادم با اینکه off the record بود، گفتم: من قصد تحقیر نداشتم، من علیالاصول مشکلی ندارم که با آمریکایی ها مذاکره کنم یا حرف بزنم، منتها زمان کم بود ما باید خیلی چیزها را هماهنگ می کردیم و وقتی من این پاسخ را دادم، گفتم این قسمت را شما می توانید پخش کنید که خیلی برایشان مهم بود و گفتند ما می توانیم؟که همان لحظه عدهای رفتند و شروع کردند به پخش کردن که ایران گفته که این تعبیر درست نیست، ما قصد تحقیر نداریم.
روز پایانی که می خواستم از نیویورک برگردم که در واقع آنجا جمعه ظهر بود این دو طرف با هم مرتب مذاکره میکردند که حالا چی شد؟ خوب شد؟ بد شد؟ حالا چی کار کنیم؟ من نماز ظهر و عصر را که خواندم، گفتند بحث این شده که حالا که نیم ساعتی فرصت دارید، از کاخ سفید به شما زنگی بزنند و به شما بگویند سفر شما به خیر. شما این را جواب بدهید و من گفتم این چیست؟ همه دوستان بر این مساله اصرار کردند اتفاق نظر داشتند که اگر شما میگویید آن تحقیر نباید بشود فضای آمریکا باید تعدیل شود، دشمنان نتوانند سوء استفاده کنند، حتی گفتند آقای نتانیاهو دارد به آمریکا میرسد و فردا میآید و بهانه می شود و اصرار کردیم و گفتیم وقت ما که تمام شده و باید حرکت کنیم، در همین حین موبایل سفیر ما زنگ خورد و کاخ سفید پشت خط بود. ما در این مکالمه تلفنی کوتاه که من فکر میکنم یک ربع یا ۲۰ دقیقه شاید طول کشید. اساس بحث ما در این مکالمه تلفنی بحث هستهای بود.
من به ایشان گفتم که همه اختیار در مذاکره هستهای را به وزیر امور خارجه دادیم و شما همه اختیار را به وزیر خارجهتان بدهید و بگویید که این کار باید در یک زمان کوتاه تمام شود. ایشان گفت: همین طور هست و من به وزیر خارجه دستور دادم که با خلاقیت در این کار حرکت کند، کار جلو برود و ما هم آن را قبول داریم که باید در یک زمان کوتاهی حل و فصل شود. بعد من گفتم ما در مسئله هستهای به دلیل (نه به خاطر حرف این و آن) به خاطر اینکه ما دنبال سلاح نبودیم و نیستیم، اصلا به دلایل موازین اخلاقی و شرعیمان، ایشان هم گفت: بله، فتوای رهبر معظم انقلاب هم همین بوده است. به هر حال گفت: supreme leader شما هم همین فتوا را داده و از همین کلمه فتوا هم استفاده کرد. شما هم در سخنرانی ها محکم گفتید که دنبال هستهای نیستید و حالا یک عدهای شک و شبهه دارند این را باید یک جوری رفع کنیم. گفتم ما که مشکلی برای مذاکره نداریم، منتهی این مذاکره باید در یک زمان کوتاهی انجام گیرد که سریعتر انجام شود. بعد ایشان گفت که ما مسائل فراوانی در منطقه و جهان داریم که امنیت ملی ایران و آمریکا میتواند مد نظر باشد، منافع مشترک دو کشور و ما آن مسائل را دنبال کنیم. من گفتم اصل اینکه ما مسائل فراوانی داریم بله، مسائل فراوانی داریم، اما اول باید هستهای حل و فصل شود و بعد ممکن است خیلی مسائلی باشد که ما باید با هم حرف بزنیم و گفتگو کنیم. گفت من با شما در این نظر مشترک هستم و این درست است ما باید اول هستهای را حل و فصل کنیم. بعد گفتم بین ما خیلی مسائل عجیب و غریبی در این ۳۵ سال گذشته است روزهای سیاه و تاریک و این چیزی نیست که در زمان کوتاه بتوان حل کرد و گفت بله، گفتهام که این یک شبه حل نمی شود اما الان زمانی است که می توانیم این اراده را داشته باشیم و حرکت کنیم و برویم مسائل را حل و فصل کنیم.
در مجموع من فکر میکنم این مکالمه تلفنی یک مقدار شرایط را تسهیل کرد. ما فکر می کنیم با یک مکالمه تلفنی طرف باید بیاید اشهد ان لا اله الاالله هم بگوید، (خنده حضار) حالا به هر حال بحث این است که یک مقدار فضا تلطیف شود و راه باز شود ما بتوانیم در مذاکره پیشرفت بیشتری داشته باشیم و بتوانیم به مقصد برسیم.