به گزارش مشرق، فاجعه ناکامی تیم ملی فوتبال امید در بازیهای آسیایی اینچئون آنقدر عجیب است که نمیتوان به سادگی از آن عبور کرد و اگرچه طی سالها و ماههای گذشته بارها از برنامههای درستی که اکثر کشورهای دنیا اجرا میکنند نوشتهایم اما انگار این فدراسیون حداقل از ناکامیهای خودش هم نمیخواهد عبرت بگیرد.
** نگاهی به برنامه فدراسیون برای تیمهای پایه
منصفانه قضاوت کنیم فدراسیون فوتبال طی سالهای گذشته سعی کرده به فوتبال پایه توجه کند اما اساس کارش را بر پایه تیمداری گذاشته بود، بدین شکل که مربیان تیمهای ملی مدتی را صرف استعدادیابی از تیمهای باشگاهی استانها کرده و سپس گروهی از بازیکنان را تحت عنوان تیم ملی برای آن رده سنی تشکیل میدادند. این تیمها در اردوهای مختلف شرکت میکردند تا حضور در مسابقات قهرمانی آسیا را از مرحله مقدماتی آغاز کنند. هرچند در این بین شاهد بکارگیری بعضی مربیان یا عوامل بر اساس روابط هم بودیم اما خطا در انتخابها کمتر از بخشهای دیگر بود. با وجود آنکه ماهیت کار سازندگی بود اما مربیان بر مبنای نتیجهگیریهایشان ارزیابی میشدند که طبعا اگر نتایج دلخواه را در مسابقات بینالمللی کسب نمیکردند، جایشان را به مربیان دیگر میدادند.
اما اساس کار فدراسیون برای فوتبال پایه با تکیه بر ساختار و نظام اصولی مستمر متشکل از برنامهریزیهای منطقی برای رشد و توسعه فوتبال نبود و حتی آکادمی فوتبال هم که چند سالی است به طور جدی مشغول شده، فعالیتهایش را در سطح ساماندهی مدارس فوتبال پیگیری میکرد. در این بین البته فدراسیون جور باشگاهها که عموما آکادمی و تیمهای پایه به معنای واقعی را ندارند هم میکشد اما شیوه کارش اشکالات عمیقی دارد.
فدراسیون عموما هرچه سن تیمها بالاتر میرود سعی در توجه جدیتر دارد اما رده سنی امید یا زیر 21 سال که سقف سنین پایه به شمار میآید بخاطر مشکلات حل نشده قدیمی، همواره دچار کشمکش بوده و فدراسیون هیچگاه نتوانسته برنامهریزی بلندمدت و باثباتی را برای امیدها فراهم کند. ایران بیش از 40 سال است به المپیک صعود نکرده است!
** وقتی فاجعه امیدهای قبلی برای فدراسیون عبرت نمیشود
بی توجهی به امید کار را به جایی رساند که در مسابقات مقدماتی المپیک 2012 لندن بخاطر یک اشتباه مدیریتی در این تیم، از یک بازیکن دو اخطاره استفاده شد و به همین راحتی سرنوشت ایران را به حذف منتهی کرد. پیش از شروع کار برای دوره آتی اما متصور بودیم فاجعه اخیر درس عبرتی برای فدراسیون باشد و مانند کشورهای عادی مسیر منطقی برای آمادهسازی امیدها فراهم کند.
** اولین اشتباه فدراسیون درباره امیدها
نقطه عطف این فرآیند دقیقا بعد از مسابقات قهرمانی جوانان آسیا و در پاییز 91 جایی بود که تیم ایران با وجود کیفیت فنی بالا باز هم نتوانست به نیمهنهایی صعود کند و جواز حضور در جام جهانی را بگیرد. جدا از برکناری کادر فنی، بارها نوشتیم و تحلیل شد که فدراسیون نباید این تیم جوانان متشکل از گستردهترین استعدادیابی تاریخ فوتبال ایران را تعطیل میکرد. برنامههای آمادهسازی تیم جوانان باید ادامه پیدا میکرد تا اکنون بتوانیم تیم خوبی در رده سنی امید داشته باشیم اما فدراسیون هیچگاه توجه نکرد و حدود یکونیم سال تیم تعطیل شد!
** دومین اشتباه فدراسیون
در این بین مسابقات رسمی و برنامههای آمادهسازی تیم ملی بزرگسالان پیش از جام جهانی 2014 برزیل آنقدر وقت فدراسیون را گرفته بود که آنها مدام این کار مهم را به تعویق انداختند و نهایتا اسفند پارسال، هومن افاضلی عضو کمیته فنی فدراسیون با حمایت سیدهادی آیتاللهی که برنامهریزی تیم امید را تحت مدیریت خود گرفته بود، مسوول استعدادیابی دوباره برای تیم امید شد. افاضلی که به جای منصوریان هدایت تیم زیر22 سال را در بازیهای عمان برعهده گرفته بود، در شرایطی مسوولیت جدید را پذیرفت که هنوز سرمربی قطعی انتخاب نشده بود!
** سومین اشتباه فدراسیون
نلو وینگادا بالاخره توسط فدراسیون انتخاب شد اما او وارث تیمی بود که استعدادیابیاش را گروه دیگری انجام دادند و همانها هم گروه پیشنهادی فدراسیون برای حضور در کادر فنی تیم امید را تشکیل دادند. همینطور مسوولیتی تحت عنوان مدیریت فنی ایجاد شد که سرمربی تیم امید باید تحت نظارت او کار کند و این هم عملا استقلال کاری سرمربی را از بین میبرد. مربی پرتغالی در عقد قرارداد نظارت نماینده فنی فدراسیون را پذیرفت و بدون هیچ شناختی از بازیکنان و سوابق آنها در ردههای ملی پایینتر مشغول بکار شد و هرچه را به او گزارش دادند پذیرفت و چاره دیگری را هم برای خودش باقی نگذاشت!
** چهارمین اشتباه فدراسیون
تیم امید یک مشکل همیشگی دارد و آن هم به بلوغ فنی رسیدن بازیکنانش است که عمدتا در تیمهای باشگاهی جزو مهرههای اصلی هستند و طبعا اردوهایش باید با هماهنگی مسابقات باشگاهی انجام شود. فدراسیون که بخاطر تیم بزرگسالان به اندازه کافی با باشگاهها چالش داشته و دارد، هیچ وقت نخواسته بخاطر تیم امید با باشگاهها درگیری دوباره داشته باشد و البته همه این مسایل بخاطر نداشتن همان برنامهریزی بلندمدت و ساختار اصولی تیمهای ملی است. به همین خاطر چند ماه پیش که تمرینات امیدها شروع شد، همواره کل تیم در اردوهای داخلی و خارجی حضور نداشتند و معمولا چندین بازیکن بخاطر حضور در باشگاههایشان یا آنچه مشکل خروج از کشور عنوان میشد، تیم امید را همراهی نمیکردند. تنها در آخرین اردو که در چین برگزار شد و متصل به اینچئون بود، کادر فنی همه بازیکنان را در اختیار داشت.
** بزرگترین اشتباه فدراسیون
بازیهای آسیایی اینچئون نه تنها برای تیمهای سطح اول آسیا که برای تیمهای کم نامونشان هم فرصتی برای افزودن تجربه تیمهای المپیکی بوده تا بتوانند به خوبی برای راهیابی به بازیهای المپیک دورخیز کنند. چنین بوده و هست که ایران در حضور قدرتهایی چون ژاپن و کرهجنوبی با کسب 4 قهرمانی، 2 نایبقهرمانی و یک عنوان سومی، اکنون پرافتخارترین تیم فوتبال این بازیهاست!
از همین رو کشورها با بازیکنانی به این بازیهای میآیند که فرصت حضور در المپیک جهانی بعدی را داشته باشند. البته کرهجنوبی بخاطر میزبانی در این دوره و اهمیت کسب طلای این رشته، از چندین بازیکن فراتر از سن المپیک استفاده کرده است.
اما ایران چه کرد؟! وقتی مدام فدراسیون را برای انجام این اقدام طبیعی و عمومی، تشویق کرده و آن را تحسینبرانگیز قلمداد میکردیم، بعضا از فدراسیون صحبتهایی مبنی بر فرستادن یک تیم کاملا المپیکی به اینچئون شنیده میشد اما متاسفانه رییس باز هم تصمیم تاسفباری گرفت و باز هم نتوانست مستقل از کمیته ملی المپیک تصمیم بگیرد! این تصمیم حتی داد افاضلی را هم درآورده بود که نباید بازیکنی که در آینده به درد تیم امید نمیخورد به ما تحمیل شود. کمیته المپیک که مدعی تامین هزینههای اعزام تیمهاست بالاخره تصمیمش را بر رویکرد فدراسیونیها در این باره غلبه داد و علی کفاشیان بار دیگر اتفاقی از جنس مستقل نبودن فدراسیون را رقم زد!
ایران که در ادوار گذشته معمولا با 3 بازیکن بزرگسال به بازیهای آسیایی میرفت و مابقی واقعا اعضای تیم امید بودند، در این دوره از 7 بازیکنی که به درد تیم امید برای المپیک 2016 نمیخورند، استفاده کرد؛ آن هم در فاصله 2 هفته مانده تا شروع بازیها!
** آقای کفاشیان! باد کاشتید و طوفان درو کردید
فدراسیون فوتبال به هر دلیلی این اشتباهها را در قبال آینده تیم ملی المپیک ایران مرتکب شد و فاجعه اینچئون برای تیم ایران رقم خورد تا برای اولین بار در تاریخ ورزشی کشور از یک گروه 3 تیمی در کنار قدرتهایی چون ویتنام و قرقیزستان(!) سوم شویم و نتوانیم جزو یکی از دو تیم صعودکننده باشیم. اگر به این دستاورد فدراسیون که شاید بخاطر برونسپاری کردن مدیریت تیمهای ملی پایه بوده، حذف تیم ملی نوجوانان در مسابقات قهرمانی آسیا و رفتار غیراخلاقی بعضی بازیکنان و همینطور یک یا بعضی از اعضای کادر تیم از جنسی دیگر را هم اضافه کنیم، میطلبد تا چاره جدی برای حل خطاهای احتمالی بعدی اندیشیده شود. اگر اکنون اینگونه انتقاد میکنیم بخاطر قابل پیشبینی بودن همه این اشتباههاست. بارها از مسیرهای درستی که دنیا و آسیا طی میکند گفتیم اما چارهای نیست که چون " وقتی باد بکاریم، توفان درو میکنیم! "
** نگاهی به برنامه فدراسیون برای تیمهای پایه
منصفانه قضاوت کنیم فدراسیون فوتبال طی سالهای گذشته سعی کرده به فوتبال پایه توجه کند اما اساس کارش را بر پایه تیمداری گذاشته بود، بدین شکل که مربیان تیمهای ملی مدتی را صرف استعدادیابی از تیمهای باشگاهی استانها کرده و سپس گروهی از بازیکنان را تحت عنوان تیم ملی برای آن رده سنی تشکیل میدادند. این تیمها در اردوهای مختلف شرکت میکردند تا حضور در مسابقات قهرمانی آسیا را از مرحله مقدماتی آغاز کنند. هرچند در این بین شاهد بکارگیری بعضی مربیان یا عوامل بر اساس روابط هم بودیم اما خطا در انتخابها کمتر از بخشهای دیگر بود. با وجود آنکه ماهیت کار سازندگی بود اما مربیان بر مبنای نتیجهگیریهایشان ارزیابی میشدند که طبعا اگر نتایج دلخواه را در مسابقات بینالمللی کسب نمیکردند، جایشان را به مربیان دیگر میدادند.
اما اساس کار فدراسیون برای فوتبال پایه با تکیه بر ساختار و نظام اصولی مستمر متشکل از برنامهریزیهای منطقی برای رشد و توسعه فوتبال نبود و حتی آکادمی فوتبال هم که چند سالی است به طور جدی مشغول شده، فعالیتهایش را در سطح ساماندهی مدارس فوتبال پیگیری میکرد. در این بین البته فدراسیون جور باشگاهها که عموما آکادمی و تیمهای پایه به معنای واقعی را ندارند هم میکشد اما شیوه کارش اشکالات عمیقی دارد.
فدراسیون عموما هرچه سن تیمها بالاتر میرود سعی در توجه جدیتر دارد اما رده سنی امید یا زیر 21 سال که سقف سنین پایه به شمار میآید بخاطر مشکلات حل نشده قدیمی، همواره دچار کشمکش بوده و فدراسیون هیچگاه نتوانسته برنامهریزی بلندمدت و باثباتی را برای امیدها فراهم کند. ایران بیش از 40 سال است به المپیک صعود نکرده است!
** وقتی فاجعه امیدهای قبلی برای فدراسیون عبرت نمیشود
بی توجهی به امید کار را به جایی رساند که در مسابقات مقدماتی المپیک 2012 لندن بخاطر یک اشتباه مدیریتی در این تیم، از یک بازیکن دو اخطاره استفاده شد و به همین راحتی سرنوشت ایران را به حذف منتهی کرد. پیش از شروع کار برای دوره آتی اما متصور بودیم فاجعه اخیر درس عبرتی برای فدراسیون باشد و مانند کشورهای عادی مسیر منطقی برای آمادهسازی امیدها فراهم کند.
** اولین اشتباه فدراسیون درباره امیدها
نقطه عطف این فرآیند دقیقا بعد از مسابقات قهرمانی جوانان آسیا و در پاییز 91 جایی بود که تیم ایران با وجود کیفیت فنی بالا باز هم نتوانست به نیمهنهایی صعود کند و جواز حضور در جام جهانی را بگیرد. جدا از برکناری کادر فنی، بارها نوشتیم و تحلیل شد که فدراسیون نباید این تیم جوانان متشکل از گستردهترین استعدادیابی تاریخ فوتبال ایران را تعطیل میکرد. برنامههای آمادهسازی تیم جوانان باید ادامه پیدا میکرد تا اکنون بتوانیم تیم خوبی در رده سنی امید داشته باشیم اما فدراسیون هیچگاه توجه نکرد و حدود یکونیم سال تیم تعطیل شد!
** دومین اشتباه فدراسیون
در این بین مسابقات رسمی و برنامههای آمادهسازی تیم ملی بزرگسالان پیش از جام جهانی 2014 برزیل آنقدر وقت فدراسیون را گرفته بود که آنها مدام این کار مهم را به تعویق انداختند و نهایتا اسفند پارسال، هومن افاضلی عضو کمیته فنی فدراسیون با حمایت سیدهادی آیتاللهی که برنامهریزی تیم امید را تحت مدیریت خود گرفته بود، مسوول استعدادیابی دوباره برای تیم امید شد. افاضلی که به جای منصوریان هدایت تیم زیر22 سال را در بازیهای عمان برعهده گرفته بود، در شرایطی مسوولیت جدید را پذیرفت که هنوز سرمربی قطعی انتخاب نشده بود!
** سومین اشتباه فدراسیون
نلو وینگادا بالاخره توسط فدراسیون انتخاب شد اما او وارث تیمی بود که استعدادیابیاش را گروه دیگری انجام دادند و همانها هم گروه پیشنهادی فدراسیون برای حضور در کادر فنی تیم امید را تشکیل دادند. همینطور مسوولیتی تحت عنوان مدیریت فنی ایجاد شد که سرمربی تیم امید باید تحت نظارت او کار کند و این هم عملا استقلال کاری سرمربی را از بین میبرد. مربی پرتغالی در عقد قرارداد نظارت نماینده فنی فدراسیون را پذیرفت و بدون هیچ شناختی از بازیکنان و سوابق آنها در ردههای ملی پایینتر مشغول بکار شد و هرچه را به او گزارش دادند پذیرفت و چاره دیگری را هم برای خودش باقی نگذاشت!
** چهارمین اشتباه فدراسیون
تیم امید یک مشکل همیشگی دارد و آن هم به بلوغ فنی رسیدن بازیکنانش است که عمدتا در تیمهای باشگاهی جزو مهرههای اصلی هستند و طبعا اردوهایش باید با هماهنگی مسابقات باشگاهی انجام شود. فدراسیون که بخاطر تیم بزرگسالان به اندازه کافی با باشگاهها چالش داشته و دارد، هیچ وقت نخواسته بخاطر تیم امید با باشگاهها درگیری دوباره داشته باشد و البته همه این مسایل بخاطر نداشتن همان برنامهریزی بلندمدت و ساختار اصولی تیمهای ملی است. به همین خاطر چند ماه پیش که تمرینات امیدها شروع شد، همواره کل تیم در اردوهای داخلی و خارجی حضور نداشتند و معمولا چندین بازیکن بخاطر حضور در باشگاههایشان یا آنچه مشکل خروج از کشور عنوان میشد، تیم امید را همراهی نمیکردند. تنها در آخرین اردو که در چین برگزار شد و متصل به اینچئون بود، کادر فنی همه بازیکنان را در اختیار داشت.
** بزرگترین اشتباه فدراسیون
بازیهای آسیایی اینچئون نه تنها برای تیمهای سطح اول آسیا که برای تیمهای کم نامونشان هم فرصتی برای افزودن تجربه تیمهای المپیکی بوده تا بتوانند به خوبی برای راهیابی به بازیهای المپیک دورخیز کنند. چنین بوده و هست که ایران در حضور قدرتهایی چون ژاپن و کرهجنوبی با کسب 4 قهرمانی، 2 نایبقهرمانی و یک عنوان سومی، اکنون پرافتخارترین تیم فوتبال این بازیهاست!
از همین رو کشورها با بازیکنانی به این بازیهای میآیند که فرصت حضور در المپیک جهانی بعدی را داشته باشند. البته کرهجنوبی بخاطر میزبانی در این دوره و اهمیت کسب طلای این رشته، از چندین بازیکن فراتر از سن المپیک استفاده کرده است.
اما ایران چه کرد؟! وقتی مدام فدراسیون را برای انجام این اقدام طبیعی و عمومی، تشویق کرده و آن را تحسینبرانگیز قلمداد میکردیم، بعضا از فدراسیون صحبتهایی مبنی بر فرستادن یک تیم کاملا المپیکی به اینچئون شنیده میشد اما متاسفانه رییس باز هم تصمیم تاسفباری گرفت و باز هم نتوانست مستقل از کمیته ملی المپیک تصمیم بگیرد! این تصمیم حتی داد افاضلی را هم درآورده بود که نباید بازیکنی که در آینده به درد تیم امید نمیخورد به ما تحمیل شود. کمیته المپیک که مدعی تامین هزینههای اعزام تیمهاست بالاخره تصمیمش را بر رویکرد فدراسیونیها در این باره غلبه داد و علی کفاشیان بار دیگر اتفاقی از جنس مستقل نبودن فدراسیون را رقم زد!
ایران که در ادوار گذشته معمولا با 3 بازیکن بزرگسال به بازیهای آسیایی میرفت و مابقی واقعا اعضای تیم امید بودند، در این دوره از 7 بازیکنی که به درد تیم امید برای المپیک 2016 نمیخورند، استفاده کرد؛ آن هم در فاصله 2 هفته مانده تا شروع بازیها!
** آقای کفاشیان! باد کاشتید و طوفان درو کردید
فدراسیون فوتبال به هر دلیلی این اشتباهها را در قبال آینده تیم ملی المپیک ایران مرتکب شد و فاجعه اینچئون برای تیم ایران رقم خورد تا برای اولین بار در تاریخ ورزشی کشور از یک گروه 3 تیمی در کنار قدرتهایی چون ویتنام و قرقیزستان(!) سوم شویم و نتوانیم جزو یکی از دو تیم صعودکننده باشیم. اگر به این دستاورد فدراسیون که شاید بخاطر برونسپاری کردن مدیریت تیمهای ملی پایه بوده، حذف تیم ملی نوجوانان در مسابقات قهرمانی آسیا و رفتار غیراخلاقی بعضی بازیکنان و همینطور یک یا بعضی از اعضای کادر تیم از جنسی دیگر را هم اضافه کنیم، میطلبد تا چاره جدی برای حل خطاهای احتمالی بعدی اندیشیده شود. اگر اکنون اینگونه انتقاد میکنیم بخاطر قابل پیشبینی بودن همه این اشتباههاست. بارها از مسیرهای درستی که دنیا و آسیا طی میکند گفتیم اما چارهای نیست که چون " وقتی باد بکاریم، توفان درو میکنیم! "