به گزارش مشرق، دکتر روحانی در مصاحبه اختصاصی با یک شبکه تلویزیونی آمریکایی، درباره رابطه ایران و آمریکا گفته است: «رابطه نزدیک بین دو کشور میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند.»
این که عبارت رابطه نزدیک، چه رابطهای با واقعیت دارد، موضوعی است که نوشتار حاضر درصدد روشن کردن آن است. مضافاً اینکه رییس جمهور محترم، تأکید کرده که به گذشته رابطه دو کشور توجهی نکرده و درعوض به آینده نگاه می کند. نخست باید دید چه تناسبی میان رای روحانی و رهبران جمهوری اسلامی، یعنی امام (ره) و رهبر انقلاب وجود دارد.
امام راحل معتقد بودند تا زمانی که رابطه آمریکا با ایران رابطه گرگ و میش باشد، ما خواهان این رابطه نیستیم و رهبر معظم انقلاب نیز تاکید دارند تا زمانی که آمریکا دست از خوی استکباریاش برندارد، رابطه با آن ممکن نیست. امروز تضعیف این روحیه امکاناتی را برای مذاکره گشوده است، اما این به معنای گشایش امکانات برای رابطه با آمریکا نیست و این رابطه عملاً ناممکن است؛ دستکم نمیتوان تصور کرد که در کوتاه مدت آمریکا خوی استکباریاش را کنار گذارد، از این رو رابطه با آن ممکن نیست؛ همچنان که رهبر انقلاب فرمودهاند که رابطه با آمریکا تا زمانی که از خوی استکباری دست برندارد ممکن نیست و از دیگر سو، آمریکا قطعا در آیندهای نزدیک از این خوی رها نخواهد شد، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بهبود رابطه با آمریکا نیز در آیندهای نزدیک قابل تصور نیست.
با وجود آن که مواضع رسمی رهبری انقلاب بر این است، برخی از فعالان وطنی در پی و حداقل آرزوی آن هستند که موفقیت در مذاکرات هستهای به موفقیتهای بعدی در رابطه ایران و آمریکا منجر شود. با نگاهی نظریهای، مطابق نظریه «همگرایی بخشی» ارنست هاس، همگرایی میان دو کشور در یک بخش- مثلا بخش اقتصاد- به تدریج به همگرایی در بخش دیگر-مثلا بخش سیاست- منجر میشود. قطعا اگر مواضع اصیل انقلاب اسلامی و استکبارستیزی را کنار بگذاریم، آن گاه میتوان به تحقق این نظریه بسیار خوشبینانه نولیبرال در رابطه ایران آمریکا نیز امیدوار بود.
با این حال، شواهد حاکی از آن است که در مذاکرات هسته ای، روند موفقیت آمیزی برای ایران در پیش گرفته نشده و به جای همگرایی، واگرایی را متوجه ایران کرده است. واگرایی ایران در ابعاد گوناگون، هدف راهبردی آمریکا از مذاکرات هستهای است. این هدف پس از اولویتهای زیر برای آمریکا محقق میشود:
۱. شکستن هژمونی ایران و نقش آن در محور مقاومت؛
۲. شرطیسازی ایران در مسائل داخلی؛ بدین معنا که تمامی رخدادهای داخلی مشروط و وابسته به مذاکرات شود؛
۳. مصرف کارآمد مذاکرات برای اعلام پیروزی آمریکا در مذاکرات هستهای، این که به مردم آمریکا نشان دهند که دموکراتها برای اولین بار غائله رابطه با ایران را حل کردهاند. به خوبی میتوان این نگاه را در نوشته های کسانی مانند «فرید زکریا» دید.
رهبر معظم انقلاب، مذاکره با آمریکا را با مذاکره با شیطان برای دفع شر آن میدانند: «وقتى دشمن نگاه کرد، دید یک ملتى عازم است، ایستاده است، تصمیم دارد کار خودش را پیش ببرد، آن دشمن ناچار به عقبنشینى میشود؛ همین هم هست. این اشتباه آنها را ملت ایران به هم خواهند زد؛ اینکه خیال میکنند، میگویند ما تحریم کردیم، ایران مجبور شد بیاید پاى میز مذاکره، نه، [اینطور نیست]. ما قبلاً هم اعلان کردیم، قبل از این حرفها هم ما گفتیم [که] نظام جمهورى اسلامى درباره موضوعات خاصى که مصلحت بداند، با این شیطان براى رفع شر او و براى حل مشکل، مذاکره میکند؛ معناى این آن نیست که این ملت مستأصل شده است، ابداً.» (بیانات در دیدار مردم قم۱۳۹۲/۱۰/۱۹).
حال با توجه به آن چه گذشت، واضح است که ایران و امریکا نمی توانند و نباید با هم رابطه نزدیک داشته باشند، امری نه با واقعیت های جمهوری اسلامی سازگار است نه با آرمانهای آن. منفعت و مصلحت ایران، هرگز در رابطه نزدیک با آمریکا نیست؛ کما اینکه علی رغم تمامی سادگی های تیم مذاکره کننده، آنها حتی تحریم های جدیدی را نیز رونمایی کرده اند.
آقای روحانی گفته اند که به گذشته نگاه نمی کنند، اما باید به ایشان گفت که کسی که درس از گذشته نمی گیرد، عبرت آیندگان می شود. ایشان اگر گذشته دور امریکا را فراموش کرده اند، آیا می توانند بر تحریمهای جدیدی که خود وی ظالمانه خواند، چشم بپوشد و این چنین دست به انتخار سیاسی بزند، همچنانکه وزیر او نیز در اظهاراتی شگفت انگیز و خاطیانه، هر گونه توافق را بهتر عدم توافق خواند!
منبع: جهان
این که عبارت رابطه نزدیک، چه رابطهای با واقعیت دارد، موضوعی است که نوشتار حاضر درصدد روشن کردن آن است. مضافاً اینکه رییس جمهور محترم، تأکید کرده که به گذشته رابطه دو کشور توجهی نکرده و درعوض به آینده نگاه می کند. نخست باید دید چه تناسبی میان رای روحانی و رهبران جمهوری اسلامی، یعنی امام (ره) و رهبر انقلاب وجود دارد.
امام راحل معتقد بودند تا زمانی که رابطه آمریکا با ایران رابطه گرگ و میش باشد، ما خواهان این رابطه نیستیم و رهبر معظم انقلاب نیز تاکید دارند تا زمانی که آمریکا دست از خوی استکباریاش برندارد، رابطه با آن ممکن نیست. امروز تضعیف این روحیه امکاناتی را برای مذاکره گشوده است، اما این به معنای گشایش امکانات برای رابطه با آمریکا نیست و این رابطه عملاً ناممکن است؛ دستکم نمیتوان تصور کرد که در کوتاه مدت آمریکا خوی استکباریاش را کنار گذارد، از این رو رابطه با آن ممکن نیست؛ همچنان که رهبر انقلاب فرمودهاند که رابطه با آمریکا تا زمانی که از خوی استکباری دست برندارد ممکن نیست و از دیگر سو، آمریکا قطعا در آیندهای نزدیک از این خوی رها نخواهد شد، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بهبود رابطه با آمریکا نیز در آیندهای نزدیک قابل تصور نیست.
با وجود آن که مواضع رسمی رهبری انقلاب بر این است، برخی از فعالان وطنی در پی و حداقل آرزوی آن هستند که موفقیت در مذاکرات هستهای به موفقیتهای بعدی در رابطه ایران و آمریکا منجر شود. با نگاهی نظریهای، مطابق نظریه «همگرایی بخشی» ارنست هاس، همگرایی میان دو کشور در یک بخش- مثلا بخش اقتصاد- به تدریج به همگرایی در بخش دیگر-مثلا بخش سیاست- منجر میشود. قطعا اگر مواضع اصیل انقلاب اسلامی و استکبارستیزی را کنار بگذاریم، آن گاه میتوان به تحقق این نظریه بسیار خوشبینانه نولیبرال در رابطه ایران آمریکا نیز امیدوار بود.
با این حال، شواهد حاکی از آن است که در مذاکرات هسته ای، روند موفقیت آمیزی برای ایران در پیش گرفته نشده و به جای همگرایی، واگرایی را متوجه ایران کرده است. واگرایی ایران در ابعاد گوناگون، هدف راهبردی آمریکا از مذاکرات هستهای است. این هدف پس از اولویتهای زیر برای آمریکا محقق میشود:
۱. شکستن هژمونی ایران و نقش آن در محور مقاومت؛
۲. شرطیسازی ایران در مسائل داخلی؛ بدین معنا که تمامی رخدادهای داخلی مشروط و وابسته به مذاکرات شود؛
۳. مصرف کارآمد مذاکرات برای اعلام پیروزی آمریکا در مذاکرات هستهای، این که به مردم آمریکا نشان دهند که دموکراتها برای اولین بار غائله رابطه با ایران را حل کردهاند. به خوبی میتوان این نگاه را در نوشته های کسانی مانند «فرید زکریا» دید.
رهبر معظم انقلاب، مذاکره با آمریکا را با مذاکره با شیطان برای دفع شر آن میدانند: «وقتى دشمن نگاه کرد، دید یک ملتى عازم است، ایستاده است، تصمیم دارد کار خودش را پیش ببرد، آن دشمن ناچار به عقبنشینى میشود؛ همین هم هست. این اشتباه آنها را ملت ایران به هم خواهند زد؛ اینکه خیال میکنند، میگویند ما تحریم کردیم، ایران مجبور شد بیاید پاى میز مذاکره، نه، [اینطور نیست]. ما قبلاً هم اعلان کردیم، قبل از این حرفها هم ما گفتیم [که] نظام جمهورى اسلامى درباره موضوعات خاصى که مصلحت بداند، با این شیطان براى رفع شر او و براى حل مشکل، مذاکره میکند؛ معناى این آن نیست که این ملت مستأصل شده است، ابداً.» (بیانات در دیدار مردم قم۱۳۹۲/۱۰/۱۹).
حال با توجه به آن چه گذشت، واضح است که ایران و امریکا نمی توانند و نباید با هم رابطه نزدیک داشته باشند، امری نه با واقعیت های جمهوری اسلامی سازگار است نه با آرمانهای آن. منفعت و مصلحت ایران، هرگز در رابطه نزدیک با آمریکا نیست؛ کما اینکه علی رغم تمامی سادگی های تیم مذاکره کننده، آنها حتی تحریم های جدیدی را نیز رونمایی کرده اند.
آقای روحانی گفته اند که به گذشته نگاه نمی کنند، اما باید به ایشان گفت که کسی که درس از گذشته نمی گیرد، عبرت آیندگان می شود. ایشان اگر گذشته دور امریکا را فراموش کرده اند، آیا می توانند بر تحریمهای جدیدی که خود وی ظالمانه خواند، چشم بپوشد و این چنین دست به انتخار سیاسی بزند، همچنانکه وزیر او نیز در اظهاراتی شگفت انگیز و خاطیانه، هر گونه توافق را بهتر عدم توافق خواند!
منبع: جهان