گروه تاریخ مشرق - تاریخ اسلام: همه ما نام «ابوریحان بیرونی» را شنیدهایم و همه ما، بر شأن علمی او واقفیم و به آن میبالیم. اما آیا ابوریحان بیرونی، آن دانشمند و متنفکر چند سده پیش مسلمان، تنها یک افتخار و زینتی برای موزههای دانش جهان و دفترهای تاریخ علم است تا به آن مباهات کنیم یا فایدهای هم برای علم و دانش روزگار ما دارد؟ در ادامه به چند نکته از این فواید -با نیم نگاهی به «تحقیق فی ماللهند»- اشارهای میکنیم:
1. نخستین مورد، پشتکار و مجاهده علمی است که ابوریحان بیرونی و کار او را شاخص میکند. بیرونی در چند نوبت به هند رفت و به جاهای متعددی از این مملکت برای تحقیق و پژوهش مراجعه کرد. از سوی دیگر، در حیطه وسیعی از موضوعات به بررسی پرداخت و مقدمات دشواری مانند فراگیری زبان را فراهم کرد. ذبیحالله صفا، درباره وسعت این مجاهدتهای بیرونی مینویسد:
«باید سفر به هند در چند مرحله و چندبار انجام شده باشد زیرا کتاب ماللهند بهخوبی مشهود است که ابوریحان چند شهر و ناحیه را از هند دیده است... بیرونی از این سفرهای هند، برای فراگرفتن زبان سانسکریت و معاشرت با علما و حکمای آن دیار و کسب معلومات وسیع درباره جغرافیا و اجتماعات و عقاید و مذاهب و علوم و اطلاعا هندوان استفاده کرد و از این راه به ترجمه چند کتاب پرارزش از زبان سانسکریت به زبان عربی در مسائل گوناگون ریاضی و حکمت و طب و طبیعیات و داستانها و مبادی و صفت موجودات، توفیق یافت مانند «سانک» و پانتجل» و «طرق حساب در سیدهانتا» و کتاب «کلب یاره» درباره امراض عفونی و کتاب «شامل» درباره موجودات محسوس و معقول...، و همچنین تالیف چند کتاب دیگر درباره مطالب مختلف مذکور از هندوان برای او میسر گشت مانند «جوامع الموجود لخواطر الهنود فی حساب التنجیم» و «فی راشیکات الهند» و «تذکره فی الحساب و العد بارقام السند و الهند» و «کیفیة رسوم الهند فی تعلم الحساب». [ذبیحالله صفا، گوهر، تیر 1352 - شماره 6]
2. ابوریحان بیرونی، نمایانگر شأن «علم» در تمدن اسلامی است. او به عنوان یک نمونه، بهخوبی نشان میدهد که یک مسلمان چگونه میتواند که هم در جستجوی علم تجربی و مشاهده عینی باشد و هم داشتههای خود را ژرفتر و پربارتر کند (و البته در دام توهم تعارض علم و دین هم گرفتار نشود). علامه شهید آیتالله مرتضی مطهری (اعلیاللهمقامه) درباره شأن علمی او این گونه روشنگری میکند:
«اینکه ابوریحان در فلسفه مقام والایی نداشته باشد به هیچ وجه از قدر و ارزش ابوریحان نمی کاهد. ارزش ابوریحان که جهان به اعجاب به او مینگرد به جهت اندیشه های فلسفی او نیست، برای یک سلسله تحقیقات و ابتکارات است که امروز آنها را «علم» مینامند نه «فلسفه»، و روز به روز هم قدر و ارزش ابوریحان بیشتر شناخته میشود. ضرورتی ندارد که ما برای اینکه ارزش ابوریحان را بالا بریم، برای او در رشته ای که کار زیادی نکرده و علاقه ای در زندگی به آن نشان نداده است مقامی از پیش خود بتراشیم. همه چیز را همگان دانند. [شیخ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج13، ص 83]
3. نکته جالب و آموزنده دیگری که از این تحقیق میتوان دریافت، نگاه بومی ابوریحان بیرونی است که موضوعات کتاب و سرفصلهای پژوهش خود را مبتنی بر نیازها و دغدغههای داخلی یک مسلمان تعریف کرده است. از این رو به جای آنکه سفر هند را به یک سفر توریستی مبدل کند و از زیباییها و آداب و رسوم آن بگوید، به بررسی اختلافات نظری و علمی مابین نظریات اسلامی و نظریات الحادی اهل هند پرداخته است و این تفاوت عظیمی است که میان پژوهشی راستین با پژوهشی توریستی و بیدغدغه وجود دارد. دکتر غلامرضا اعوانی در همین رابطه، با توضیح محتوای «ماللهند» مینویسد:
«در فصل اول، بیرونی نخست به بیان وجوه افتراق میان تمدن اسلام و هند میپردازد و برخی از اختلاات میان آن دو را چون اختلاف دین و رسوم و عادات را بر میشمارد و به اموری که شناختن امور هندیان را دشوار میسازد اشاره میکند سپس معارف آنان را با علوم و معارف یونان مقایسه میکند و در ضمن گفتار، بتری خود را بر معارف یونان مقایسه میکند و در ضمن گفتار، برتری خود را بر دانشمندان و علمای هند، به نحوی بس شیرین و دلپذیر گوشزد مینماید. در فصل دوم، بیرونی اعتقاد هندیان را درباره خداوند سبحانه ذکر میکند و عقیده خواص و عوام ایشان را بازگو میکند و کلام پانتجیل و گیتا را در تایید مدعای خود میآورد و اقوال هندیان را درباره نفس و ماده ذکر میکند.» [غلامرضا اعوانی، جاویدان خرد، بهار 1355، سال دوم، شماره 1]
بنابراین بد نیست که پژوهشگران و نویسندگان ما، قدری هم در کنار مطالعه و فراگیری متدلوژیهای وارداتی تفکر و پژوهش، قدری هم با روششناسی که در طول تاریخ تمدن اسلامی به کار گرفته شده است آشنایی یابند. بهویژه کسانی که احیای علم و تفکر در ایران اسلامی را به عنوان یکی از دغدغههای اصلی خود دنبال میکنند، ضروری است که پیش از هر چیز به یک روششناسی بومی و اصیل دست یابند.
1. نخستین مورد، پشتکار و مجاهده علمی است که ابوریحان بیرونی و کار او را شاخص میکند. بیرونی در چند نوبت به هند رفت و به جاهای متعددی از این مملکت برای تحقیق و پژوهش مراجعه کرد. از سوی دیگر، در حیطه وسیعی از موضوعات به بررسی پرداخت و مقدمات دشواری مانند فراگیری زبان را فراهم کرد. ذبیحالله صفا، درباره وسعت این مجاهدتهای بیرونی مینویسد:
«باید سفر به هند در چند مرحله و چندبار انجام شده باشد زیرا کتاب ماللهند بهخوبی مشهود است که ابوریحان چند شهر و ناحیه را از هند دیده است... بیرونی از این سفرهای هند، برای فراگرفتن زبان سانسکریت و معاشرت با علما و حکمای آن دیار و کسب معلومات وسیع درباره جغرافیا و اجتماعات و عقاید و مذاهب و علوم و اطلاعا هندوان استفاده کرد و از این راه به ترجمه چند کتاب پرارزش از زبان سانسکریت به زبان عربی در مسائل گوناگون ریاضی و حکمت و طب و طبیعیات و داستانها و مبادی و صفت موجودات، توفیق یافت مانند «سانک» و پانتجل» و «طرق حساب در سیدهانتا» و کتاب «کلب یاره» درباره امراض عفونی و کتاب «شامل» درباره موجودات محسوس و معقول...، و همچنین تالیف چند کتاب دیگر درباره مطالب مختلف مذکور از هندوان برای او میسر گشت مانند «جوامع الموجود لخواطر الهنود فی حساب التنجیم» و «فی راشیکات الهند» و «تذکره فی الحساب و العد بارقام السند و الهند» و «کیفیة رسوم الهند فی تعلم الحساب». [ذبیحالله صفا، گوهر، تیر 1352 - شماره 6]
2. ابوریحان بیرونی، نمایانگر شأن «علم» در تمدن اسلامی است. او به عنوان یک نمونه، بهخوبی نشان میدهد که یک مسلمان چگونه میتواند که هم در جستجوی علم تجربی و مشاهده عینی باشد و هم داشتههای خود را ژرفتر و پربارتر کند (و البته در دام توهم تعارض علم و دین هم گرفتار نشود). علامه شهید آیتالله مرتضی مطهری (اعلیاللهمقامه) درباره شأن علمی او این گونه روشنگری میکند:
«اینکه ابوریحان در فلسفه مقام والایی نداشته باشد به هیچ وجه از قدر و ارزش ابوریحان نمی کاهد. ارزش ابوریحان که جهان به اعجاب به او مینگرد به جهت اندیشه های فلسفی او نیست، برای یک سلسله تحقیقات و ابتکارات است که امروز آنها را «علم» مینامند نه «فلسفه»، و روز به روز هم قدر و ارزش ابوریحان بیشتر شناخته میشود. ضرورتی ندارد که ما برای اینکه ارزش ابوریحان را بالا بریم، برای او در رشته ای که کار زیادی نکرده و علاقه ای در زندگی به آن نشان نداده است مقامی از پیش خود بتراشیم. همه چیز را همگان دانند. [شیخ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج13، ص 83]
3. نکته جالب و آموزنده دیگری که از این تحقیق میتوان دریافت، نگاه بومی ابوریحان بیرونی است که موضوعات کتاب و سرفصلهای پژوهش خود را مبتنی بر نیازها و دغدغههای داخلی یک مسلمان تعریف کرده است. از این رو به جای آنکه سفر هند را به یک سفر توریستی مبدل کند و از زیباییها و آداب و رسوم آن بگوید، به بررسی اختلافات نظری و علمی مابین نظریات اسلامی و نظریات الحادی اهل هند پرداخته است و این تفاوت عظیمی است که میان پژوهشی راستین با پژوهشی توریستی و بیدغدغه وجود دارد. دکتر غلامرضا اعوانی در همین رابطه، با توضیح محتوای «ماللهند» مینویسد:
«در فصل اول، بیرونی نخست به بیان وجوه افتراق میان تمدن اسلام و هند میپردازد و برخی از اختلاات میان آن دو را چون اختلاف دین و رسوم و عادات را بر میشمارد و به اموری که شناختن امور هندیان را دشوار میسازد اشاره میکند سپس معارف آنان را با علوم و معارف یونان مقایسه میکند و در ضمن گفتار، بتری خود را بر معارف یونان مقایسه میکند و در ضمن گفتار، برتری خود را بر دانشمندان و علمای هند، به نحوی بس شیرین و دلپذیر گوشزد مینماید. در فصل دوم، بیرونی اعتقاد هندیان را درباره خداوند سبحانه ذکر میکند و عقیده خواص و عوام ایشان را بازگو میکند و کلام پانتجیل و گیتا را در تایید مدعای خود میآورد و اقوال هندیان را درباره نفس و ماده ذکر میکند.» [غلامرضا اعوانی، جاویدان خرد، بهار 1355، سال دوم، شماره 1]
بنابراین بد نیست که پژوهشگران و نویسندگان ما، قدری هم در کنار مطالعه و فراگیری متدلوژیهای وارداتی تفکر و پژوهش، قدری هم با روششناسی که در طول تاریخ تمدن اسلامی به کار گرفته شده است آشنایی یابند. بهویژه کسانی که احیای علم و تفکر در ایران اسلامی را به عنوان یکی از دغدغههای اصلی خود دنبال میکنند، ضروری است که پیش از هر چیز به یک روششناسی بومی و اصیل دست یابند.