و چون بینید که اورشلیم به لشکرها محاصره شده است، آنگاه بدانید که خرابی آن رسیده است. آنگاه هر که در یهودیّه باشد، به کوهستان فرار کند و هر که در شهر باشد، بیرون رود و هر که در صحرا بُوَد، داخل شهر نشود. زیرا که همان است ایام انتقام، تا آنچه مکتوب است تمام شود. لیکن وای بر آبستنان و شیردهندگان در آن ایّام، زیرا تنگی سخت بر روی زمین و غضب بر این قوم حادث خواهد شد. و به دم شمشیر خواهند افتاد و در میان جمیع امّت‌ها به اسیری خواهند رفت و اورشلیم پایمال امّت‌ها خواهد شد.

گروه فرهنگی مشرق ـ صهیونیست‌ها با استناد به تورات، مدعی مالکیت فلسطین هستند. مطالعه تورات نشان می‌دهد که خداوند زمین فلسطین را به ابراهیم(ع) عطا فرمود و به او تأکید کرد که نسل او باید موحد باشند وگرنه خداوند آنها را از این زمین اخراج خواهد فرمود. این شرط به وسیلۀ حضرت موسی(ع) نیز مؤکد شد و خدای حکیم در این خصوص از یهود پیمان محکمی گرفت. اما این شرط رعایت نشد و خداوند دو نوبت بنی‌اسرائیل را از فلسطین تبعید فرمود و در نوبت سوم آنها را برای همیشه نفی بلد کرد. بنی‌اسرائیل نخستین مرتبه در زمان یوسف(ع) به مصر تبعید شدند و تا چهار نسل در آنجا ماندند تا وقتی که خداوند به واسطۀ حضرت موسی(ع) آنها را به فلسطین باز آورد. نوبت دومِ تبعید یهود، در سال 586 قبل از میلاد به بابل بود البته بعد از آنکه بخت النصر اورشلیم را فتح کرد و معبد سلیمان را تخریب نمود. و نهایتاً در سال هفتاد میلادی، چهل سال بعد از آنکه حضرت عیسی(ع) با یهودیان اتمام حجّت کرد، بلای بزرگ خداوند به توسط رومیان و سردار آنها تیتوس بر این قوم نازل گشت و یهودیان برای ابد از فلسطین اخراج شدند. خداوند در قرآن یهودیان را مخاطب ساخته حکم می‌فرماید که تنها راه بازگشت ایشان به فلسطین آن است که توبه کنند و از راه پدران خود بازگشت نمایند. این موضوع از آیۀ هشتم سوره إسراء استنباط می‌شود (عَسىَ‏ رَبُّكُم‏ أَن يَرْحَمَكُم وَ إنْ عُدتُم عُدْنَا).

یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که تا هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین، برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن 19 مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدند. این سلسله مقالات، سعی دارد با زبانی ساده این ادعای صهیونیست‌ها را بررسی کند.

********

عیسی(ع): اگر توبه نکنید به زودی از فلسطین اخراج می‌شوید

بازگشت یهود از اسارت بابل

پس از فتح بابل به دست کورش، یهودیان از آن شهر آزاد شده به فلسطین بازگشتند. لکن‌ بدون‌ امداد خداوند نتوانستند معبدي براي پرستش او بنا کنند. چرا كه معبد خدا فقط بايد به توسط انبياي هر قوم بنا شود. اين موضوع از زبان موسي(ع) در خطاب به قومش مؤكد گشته كه عبادت و قرباني را فقط در مكاني كه خداوند برخواهد گزيد به جاي آور:

با حذر باش که در هر جایی که میبینی قربانیهای سوختنی خود را نگذرانی. بلکه در مکانی که خداوند در یکی از اسباط تو برگزیند در آنجا قربانیهای سوختنی خود را بگذرانی و در آنجا هر چه من به تو امر فرمایم به عمل آوری (تثنیه 12/ 13 و 14).[1]

همانطور که در قسمت‌های قبل آمد، قرآن مجید کلیات این موضوع را در سورۀ حج مؤکد کرده است که معابد (مَنسَك‌ها) در هر قومي از سوي خدای تعالي معين مي‌شود، يعني به توسط انبياي هر قوم:

و براى هر امتى عبادتگاهی نهاديم تا نام خدا را بر حيوانات بسته‌زبان كه روزيشان كرده است ياد كنند. پس معبود شما خداى يگانه است، مطيع او شويد و فروتنان را بشارت ده (حج/ 34). وَ لِكُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكاً لِّيَذْكُرُواْ اسْمَ اللهِ عَلىَ‏ مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الأنْعَامِ فَإلهُكمُ‏ إلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أسْلِمُواْ وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِين.

اگرچه یهودیان مکان معبد ویران سلیمان را در اختیار داشتند ولیکن قادر نبودند بنای آن را تجدید کنند. نزدیک به یکصد سال گذشت (از 538 تا 444 قبل از میلاد) تا اينكه‌ خداوند به‌ مدد دو نبی به نامهای عَزرا و نَحَميا، یهودیان را نصرت‌ بخشيد تا معبد دوم و خانه‌ها و حصارهاي‌ اورشليم‌ را بسازند.

عیسی(ع): اگر توبه نکنید به زودی از فلسطین اخراج می‌شوید

ظهور عيسي(ع)

حضرت عیسی(ع) در حدود سال 30 میلادی به پیامبری مبعوث شد. رسالت آن حضرت آنطور که از اناجیل مسیحی برمی‌آید توبه دادن یهودیان بوده است. به این معنا که بعد از 470 سال که از ساخت معبد دوم می‌گذشت یهودیان به سمت ظلم و شرک گراییده، خصوصاً کاهنان قوم شدیداٌ یاغی شده بودند.

اولین جمله‌ای که انجیل متی از حضرت عیسی(ع) در خطاب به مردم نقل کرده، این است:

از آن هنگام عیسی به موعظه شروع کرد و گفت: توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است (متی 4/ 17).

مقصود از «ملکوت خدا» در اینجا، «روز داوری» (Judgment day) یا «روز عقوبت یهود» است[2] که طبق تحذیر پیشین انبیاء در آن روز دشمنان یهود برای نابودی اورشلیم و اخراج یهود، به آنها حمله‌ور می‌شوند.

همچنین مطابق اناجیل مأموریت حضرت یحیی(ع) که اندکی قبل از حضرت عیسی(ع) شروع به کار کرده نیز همین است:

و در آن ایام یحیی تعمید دهنده در بیابان یهودیه ظاهر شد و موعظه کرده می‌گفت: توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است (متی 3/ 1 و 2).

و در ادامه آمده است:

پس‌ چون‌ بسیاری از فریسیان‌ و صدّوقیان‌ را دید كه‌ به جهت‌ تعمید وی می‌آیند، بدیشان‌ گفت‌: ای افعی‌زادگان‌، كِه‌ شما را اعلام‌ كرد كه‌ از غضب‌ آینده‌ بگریزید؟ اکنون ثمرۀ شایستۀ توبه بیاورید، و این سخن را به‌ خاطر خود راه مدهید که پدر ما ابراهیم است. زیرا به شما می‌گویم خدا قادر است که از این سنگ‌ها فرزندان برای ابراهیم برانگیزاند. و الحال تیشه بر ریشۀ درختان نهاده شده است، پس هر درختی که ثمرۀ نیکو نیاورد، بریده و در آتش افکنده شود (متی 3/ 7 تا 10).

همانطور که دیده می‌شود در انجیل متی، اولین سخن حضرت عیسی و یحیی یکسان است. هر دو نبی سعی داشته‌اند مردم را از عقوبت خداوند بترسانند و تأکید نمایند که اگر توبه نکنند، به زودی ریشۀ درخت یهود از فلسطین کنده خواهد شد.

گرچه اغلب قوم‌ يهود، مريد حضرت عیسی(ع) گشتند ليكن‌ كاهنان‌ و كاتبان که‌ معبد و کنیسه‌ها را در اختيار داشتند او را خوش‌ نداشتند و برای سخنرانی‌های او موانعی ایجاد می‌کردند. لذا آن حضرت مجبور می‌شد شهر به شهر بگردد و اغلب در خانه‌های مردم موعظه کند. او دوازده حواری برای خویش برگزیده بود تا علاوه بر تعلیم آنها، شاهدان سخنان و معجزاتش باشند (انجیل لوقا 24/ 48 ـ اعمال رسولان 1/ 8 ـ قرآن: آل‌عمران/ 53).

عیسی(ع): اگر توبه نکنید به زودی از فلسطین اخراج می‌شوید


عیسی(ع)، کاهنان یهود را محکوم می‌کند

حضرت‌ عيسي(ع‌) با سخنان و معجزات شگفت خود موفق شد تا اغلب مردم را به خدا دعوت کند و آنها را توبه دهد. لکن كاهنان‌ یهود نه تنها به او ایمان نیاوردند بلکه چند نوبت قصد دستگیری و قتل او را کردند (متي‌ 21/ 46 - 26/ 4 و 5 ـ لوقا 20/ 19 و 20). ولی علاقۀ وافر مردم به عیسی(ع) و ازدحام آنها بر وی، باعث شده بود که کاهنان نتوانند به مراد خود برسند (مرقس‌ 12/ 12 - 14/ 1 و 2 - لوقا 19/ 47 و 48 - 20/ 19 - يوحنا 11/ 47 تا 54).

 عيسي(ع‌) کاهنان را مقصر اصلی گناهان مردم می‌شمرد و آنها را چنين‌ هشدار مي‌داد:

واي‌ بر شما كه‌ مقابر انبياء را بنا مي‌كنيد و پدران‌ شما ايشان‌ را كشتند. پس‌ به ‌كارهاي‌ پدران‌ خود شهادت‌ مي‌دهيد و از آنها راضي‌ هستيد. آنها ايشان‌ را كشتند و شما قبرهاي‌ ايشان‌ [= انبیاء] را مي‌سازيد. از اين‌ رو حكمت‌ خدا نيز فرموده‌ است‌ كه‌ به‌ سوي ايشان‌ انبياء و رسولان‌ مي‌فرستم‌ و بعضي‌ از ايشان‌ را خواهند كشت‌ و بر بعضي جفا خواهند كرد تا انتقام‌ خون‌ جميع‌ انبياء كه‌ از بناي‌ عالم‌ ريخته‌ شده‌ از اين‌ طبقه ‌[=كاهنان‌ و كاتبان] گرفته‌ شود؛ از خون‌ هابيل‌ تا خون‌ زكريا كه‌ در ميان‌ مذبح‌ و هيكل كشته‌ شد. بلي‌ به‌ شما مي‌گويم‌ كه‌ از اين‌ فرقه‌ [كاهنان و فریسیان] بازخواست‌ خواهد شد. واي بر شما اي‌ فقها، زيرا كليد معرفت [= تورات]‌ را برداشته‌ايد كه‌ خود داخل‌ نمي‌شويد و داخل‌شوندگان‌ را هم‌ مانع‌ مي‌شويد.[3] (انجيل‌ لوقا 11/ 47 تا 52)

عيسي(ع‌) با استفاده از مزامیر داوود(ع) با کاهنان یهود‌ احتجاج می‌كرد كه‌ چرا به مردم تعلیم می‌دهند که ماشیح یعنی پیامبر خاتم از نسل‌ داوود(ع‌) خواهد آمد؟ انجیل متی بعد از این نقل، نوشته است که کاهنان نمی‌توانستند جواب او را بدهند [4] (انجيل‌ متي‌ 22/ 41 تا 45). پس‌ آنگاه عیسی(ع)‌ به‌ مذمّت‌ اكيد ايشان‌ پرداخت.‌ اين مذمت و‌ موعظه عيسي(ع)،‌ سراسر باب‌ 23 از انجيل متي‌ را در بر گرفته‌ و حضرتش در ختام‌ آن‌، از خرابي قريب‌الوقوع اورشليم خبر داده‌ است‌:

اي‌ اورشليم‌، اورشليم‌، قاتل‌ انبياء و سنگساركنندۀ مرسلان‌ خود! چند مرتبه خواستم‌ فرزندان‌ تو را جمع‌ كنم‌ مثل‌ مرغي‌ كه‌ جوجه‌هاي‌ خود را زير بال‌ خود جمع مي‌كند و نخواستيد. اينك‌ خانۀ شما براي‌ شما ويران‌ گذارده‌ مي­شود. (متي‌ 23/ 37 و 38)

اما كاهنان يهود به جاي انديشه كردن به عاقبت قوم و تحذيراتي كه خداوند در تورات موسي(ع) به جهت ويراني اورشليم و باز پس گرفتن ارض مقدس از ايشان، مذكور داشته بود و حضرت عيسي(ع) نيز همان‌ها را به نحوي ديگر از سوي خداوند متذكر مي‌شد، اکثرشان در اين انديشه بودند كه با آمدن عيسي به معبد و با معجزات وي، كسب آنها از رونق افتاده و مردم ديگر سرسپردۀ آنها نيستند بلكه تابع عيسي(ع) شده‌اند.

عیسی(ع): اگر توبه نکنید به زودی از فلسطین اخراج می‌شوید


پیشگویی عیسی(ع) از خرابی اورشلیم و معبد دوم

مطابق انجیل لوقا، حضرت عیسی(ع) به حواریون خود از روزهای خرابی اورشلیم سخن می‌کند. او در ابتدای سخنش خبر می‌دهد که به زودی حتی یک سنگ از این معبد باقی نخواهد ماند:

و چون بعضی ذکر هیکل می‌کردند که به سنگ‌های خوب و هدایا آراسته شده است [عیسی] گفت، ایّامی می‌آید که از این چیزهایی که می‌بینید، سنگی بر سنگی گذارده نشود، مگر اینکه به زیر افکنده خواهد شد. و از او سؤال نموده، گفتند، ای استاد پس این امور کی واقع می‌شود و علامت نزدیک شدن این وقایع چیست؟ (لوقا 21/ 5 تا 7).

عیسی(ع) به حواریون خود خبر می‌دهد که روزی خواهد رسید که سلاطین و حاکمان شما را در بند کرده، خواهند کشت و جمیع مردم به جهت نام من از شما شاگردانم نفرت خواهند ورزید. لکن شما صبر کنید تا ایمان خود را حفظ کنید. آن حضرت سپس از روزهای حمله به اورشلیم خبر می‌دهد:

و چون بینید که اورشلیم به لشکرها محاصره شده است، آنگاه بدانید که خرابی آن رسیده است. آنگاه هر که در یهودیّه باشد، به کوهستان فرار کند و هر که در شهر باشد، بیرون رود و هر که در صحرا بُوَد، داخل شهر نشود. زیرا که همان است ایام انتقام، تا آنچه مکتوب است تمام شود. لیکن وای بر آبستنان و شیردهندگان در آن ایّام، زیرا تنگی سخت بر روی زمین و غضب بر این قوم حادث خواهد شد. و به دم شمشیر خواهند افتاد و در میان جمیع امّت‌ها به اسیری خواهند رفت و اورشلیم پایمال امّت‌ها خواهد شد تا زمان‌های امّت‌ها به انجام رسد. و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمین تنگی و حیرت از برای امّت‌ها روی خواهد نمود به‌ سبب شوریدن دریا و امواجش. و دل‌های مردم ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر می‌شود (لوقا 21/ 20 تا 26).

عیسی(ع): اگر توبه نکنید به زودی از فلسطین اخراج می‌شوید


عیسی(ع) چطور از صلیب نجات یافت؟

مسيحيان به مصلوب شدن عيسي اعتقاد دارند، ولكن مسلمانان مطابق قرآن حكيم، معتقدند كه امر بر دشمنان حضرت عیسی مشتبه شده و آنها او را نه كشته‌اند و نه يقيناً مصلوب كرده‌اند.[5] به جهت اثبات اين مسئله برای مسيحيان، نيازي به استناد كردن به قرآن مجيد نيست.

همانطور كه پيش‌تر مذكور آمد، قرآن مجيد در عنكبوت/ 46 به ما مسلمانان فرمان داده است تا در مباحثه با اهل كتاب فقط از روش «جدال احسن» استفاده کنیم. لهذا اين مسئله را مي‌توان از متن اناجيلِ اربعة مسيحيان به‌روشني اثبات كرد و ما پیش‌تر در مقالۀ جداگانه‌ای به آن پرداخته‌ایم (نقدی بر مصائب خرافي مسیح(ع)). لکن در اينجا به جهت ارتباط مبحث، ناگزير هستیم به رسالت حضرت عيسي(ع) و شبهۀ تصليب او اشاره کنیم.

کلید حل معمای صلیب، آن است که تأمل کنیم که چرا از وقتی که عیسی ظاهراً دستگیر می‌شود کردار و سخنان او و همچنین رفتار مردم در قبال او تغییر می‌کند. جواب این است که يهوداي اسخريوطي آن‌ حواري‌ خائني‌ كه‌ عيسي(ع‌) را به‌ سی سکۀ نقره به كاهنان‌ فروخته‌ بود (انجيل متّي ‌26/ 15) به‌ مكر خداوند چهره‌اش‌ به‌ هيئت‌ عيسي(ع‌) تبديل‌ يافت. مردم‌ به‌ سبب جزع‌ و فزع‌ بسيار وي‌ و كفرگويي‌هايش‌ (متي‌ 26/ 65 - 27/ 46 ـ لوقا 22/ 68 ـ يوحنا 19/ 23) با يقين‌ به‌ اينكه‌ باطن عيسی را اكنون در وقت مواجهه با مرگ شناخته‌اند،‌ از پيروي آن حضرت‌ خارج‌ شده، وی را يك‌ فتنه‌گر و نبيّ‌ كذبه‌ و فرد گمراه‌كننده تلقي‌ كردند (لوقا 23/ 2 ـ يوحنا 7/ 12). لذا تمامي‌ قوم‌ غيرتمندانه‌ عليه‌ عيسي اجتماع‌ كرده‌، قتل‌ او را خواستند (متي‌ 27/ 25). حواریون نيز‌‌ از ترس‌ دستگیرشدن و براي حفظ جانشان،‌ پنهان‌ گشته‌ بودند (يوحنا 20/ 19).

كاهنان حكم قتل عیسی را از پيلاطس گرفتند و به سبب كينۀ شديدشان از او، آن محکوم را عريان به دار كشيدند. فرد محکوم نیز عيسي بودن خود را انكار مي‌كرد و مردم خصوصاً بدين سبب بر او غيور شده بودند و تا نمرد از پای ننشستند. يهودا به سرعت جان داد و يكي از متمولين به نام يوسف رامه‌اي جسد وي را از پيلاطس خريد. اما يك سرباز رومی قبل از آنكه جسد را پايين بياورد براي اطمينان از مرگ وي، با نيزه شكمش را دريد (انجيل يوحنا 19/ 34) و لذا مجبور شدند براي زايل كردن بوي متعفن جسد، به وقت تدفين حدود چهل ليتر از عطريات مصرف كنند.

ليكن‌ عيساي حقيقي چند روز پس‌ از واقعۀ تصليب‌ در خانۀ محل‌ اختفاي‌ حواريون‌ در اورشليم،‌ بر ايشان ظاهر شد و عملاً شهادت‌ داد كه‌ زنده‌ است‌ (يوحنا 20/ 19 و 20) و عيب و آسيبي‌ بدو نرسيده‌. حواريون‌ نيز مثل‌ باقي‌ مردم‌ او را مصلوب‌ مي‌پنداشتند؛ البته بجز پطرس‌ كه‌ هويت‌ آن‌ مصلوب‌ را تأييد نكرده‌ و حتي بر او دشنام‌ و لعنت نيز‌ فرستاده‌ بود (متي ‌26/ 74). حواريون‌ با ديدن‌ عيسي(ع‌) گمان‌ مي‌بردند كه‌ روح‌ وي را مي‌بينند و ابتدائاً از فرط خوشي،‌ سخنانش را تصديق‌ نمي‌كردند (لوقا 24/ 36 تا 45 ـ يوحنا 20/ 20). ليكن‌ او عيساي‌ حقيقي‌ بود و مصلوب‌ هم‌ نگشته‌ بود. مردم‌ مجدداً براي‌ ديدار عيسي(ع) ‌و بيعت‌ با وي به‌ ديدارش‌ آمدند و حضرتش چند روز بعدتر به وقت ظهر از فراز كوه‌ زيتون‌ در اورشليم‌، به توسط فرشتگان به‌ آسمان‌ بالا برده شد‌ (اعمال‌ رسولان‌ 1/ 9).

پس از چند روز،‌ پطرس وصيّ عيسي(ع)، در جمع 120 نفر از شاگردان و پيروان عيسي(ع)، از عاقبت‌ شوم‌ يهودا سخن گفت كه در منظر همۀ مردم اورشليم،‌ به عقوبت خيانت، شكمش پاره گشته امعايش بيرون ريخته است (اعمال‌ 1/ 15 تا 19). او چندي بعد در معبد به‌ مردم‌ گفت‌ كه‌ شما آن‌ مصلوب‌ را نشناختيد (يعني در حقيقت‌ او عيسي نبوده است) و لذا بايست اكنون توبه‌ كرده‌ به‌ سوي‌ خداوند بازگرديد تا بقاي‌ شما در اين‌ زمين‌ فلسطين‌ ابدي‌ باشد (اعمال‌ 3/ 17 تا 19).

مصلوب‌ نشدن‌ عيسي(ع‌) براي‌ همۀ مردم‌ علن‌ شده‌ بود و كاهنان‌ هم‌ نمي‌توانستند آن‌ را انكار نمايند (اعمال‌ 4/ 16). ولي‌ ايشان‌ آرام‌ ننشسته‌ و به‌ مقابلۀ فيزيكي‌ و قتل ‌ايمان‌آورندگان‌ به‌ عيسي(ع‌) پرداختند (اعمال‌ 6/ 13 - 7/ 58 - 9/ 2). شائول‌ مشهور به‌ پولس‌ نيز‌ در اين‌ كار با ايشان‌ معاونت‌ داشت‌ (اعمال‌ 8/ 1 - 9/ 1 و 13). بعدها او مقابله‌ فرهنگي‌ را ترجيح‌ داد و به‌ خارج‌ از فلسطين‌ رفته‌ و به‌ مصلوب‌ شدن‌ عيسي‌(ع‌) شهادت‌ مي‌داد در حالي‌ كه‌ او حتی یک لحظه هم‌ عيسي‌(ع‌) را نديده‌ بود و حتی شاهد واقعۀ تصلیب هم نبود. جفا به‌ پيام‌ و رسالت‌ عيسي‌(ع‌) -- اين‌ آخرين‌ نبي‌ بني‌اسرائيل‌ -- آنچنان‌ عظيم‌ شد كه‌ برخي‌ از حواريونش را كشتند (اعمال‌ 12/ 2) و در مورد مصلوب‌ شدن‌ يا نشدن عيسي‌(ع‌) شبهه‌ها افكندند.

در اینجا به یکی از شبهه‌ها اشاره می‌کنیم. عموم مردم حضرت عیسی(ع) را دوست داشتند ولی وقتی یهودای اسخریوطی را در هیئت عیسی(ع) دستگیر کردند مردم دیدند که او عیسی بودن خود را انکار می‌کند و می‌گوید من عیسی نیستم. لذا از او نفرت کردند. بعد از ظهور مجدد عیسی(ع) معلوم شد که آن مصلوب، راست می‌گفته است. مردم نیز به درستی غیرتمند شده بودند و برای همین بود که تا حکم قتل او را از پیلاطس نگرفتند آرام نشدند. با وجود این، در اناجیل نوشته‌اند که حضرت عیسی(ع) گفته است که پیروان من باید خودشان را انکار کنند:

عیسی به شاگردان خود گفت، اگر کسی خواهد متابعتِ من کند، باید خود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته، از عقب من آید (متی 16/ 24 ـ و مشابهتاً در مرقس 8/ 34 و لوقا 9/ 23).

مسیحیان، این جمله را به طور کنایی و معنوی تفسیر می‌کنند که اشتباه است. زیرا با تأمل در دو کلمۀ «انکار» و «صلیب» می‌شود فهمید که این دو واقعه با هم مقارن بوده‌اند. یعنی وقتی آن محکوم را «صلیب» بر دوش به سمت کوه جلجتا می‌بردند او در همان وقت عیسی بودن خودش را «انکار» می‌کرده است.

ادامه دارد...

امیر اهوارکی


پاورقی‌ها

[1]. در خصوص معین بودن مکان معبد از سوی خداوند، همچنین نگا. سفر تثنيه 12/ 5 تا 12 ـ 26/ 2 ـ 31/ 11

[2]. اصطلاح «ملکوت آسمان» یا «ملکوت خدا» که مکرراً در اناجیل مسیحی آمده از پیام‌های اصلی حضرت عیسی(ع) است و یکی از ابهامات انجیل‌ها محسوب می‌شود. مسیحیان، تحقیقات زیادی در این خصوص صورت داده و کتاب‌ها و مقالات بسیاری در این خصوص نوشته شده ولی هنوز جواب قانع کننده‌ای برای آن به دست نیامده است. لکن راقم در مقاله‌ای که 21 مهر 1381 در روزنامه جام‌جم منتشر شد سعی کرد به کمک سه آیه از قرآن این ابهام اناجیل را بر طرف نماید. این سه معنا به ترتیب زمانی عبارتند از:

1. عقوبت یهود از طرف خدا (خرابی معبد دوم، مذکور در إسراء/ 7)

2. ظهور ماشیح (مثال عیسی به دانۀ سریع الرشد یعنی بشارت به آخرین پیامبر، مذکور در فتح/ 29)

3. قیامت و روز جزا (گذشتن شتر از سوراخ سوزن، که با اعراف/ 40 مشابه است)

وجه مشترک هر سه معنا این است که این سه واقعه منحصراً به دست خدا است و یهود از آمدن هر سه کراهت دارد. لذا از آن به حکومت یا ملکوت خدا تعبیر شده است. این اصطلاح را نویسندگان سه انجیل نخست جعل کرده‌اند و نه حضرت عیسی(ع). لذا است که در انجیل چهارم دیده نمی‌شود.

اگرچه مسیحیان ادعا می‌کنند که دو انجیل اول و چهارم، توسط دو حواری به نام‌های متی و یوحنا نوشته شده‌اند لکن از قضا نویسندگان اناجیل مرقس و لوقا وقایع را غالباً بهتر نقل کرده‌اند. مثلاً باب‌های 24 و 25 متی که به حمله دشمنان برای خرابی اورشلیم اختصاص دارد با حوادث روز قیامت مخلوط شده است. مستر هاکس نویسنده قاموس کتاب مقدس این خطا را به جای اینکه به متی نسبت دهد به حضرت عیسی(ع) منسوب کرده، در مدخل «نبی، نبیین» اینطور نوشته است:

و بسیار از اوقات پیغمبران امورات آینده را بدون تمییز زمان مشاهده می‌نمودند چنانکه حوادث وقایع قریب‌العهد یا بعیدالعهد به یکسان به نظرشان می‌آمد... مثل مشتبه شدن خرابی اورشلیم به حوادث روز جزا در متی 24 و 25.

اولاً که در اینجا شأن حضرت عیسی(ع) بر خلاف عقیده رایج مسیحی نه خداوند خالق، بلکه حتی یک پیامبر معصوم نیز محسوب نشده است! ثانیاً واضح است که این خطا از نویسندۀ انجیل متی است و نه حضرت عیسی(ع). زیرا این وقایع در باب 21 انجیل لوقا بدون خلط زمانی نقل شده است که در بخش پیشگویی عیسی(ع) از خرابی اورشلیم، به آن خواهیم پرداخت.

[3]. علت اين ذمّ شديد و مثل زدن به «كليد معرفت»، بدان سبب است كه حضرت موسي(ع) تورات اصلي را به لاويان ــ و به بيان دقيق‌تر به نسل برادرش هارون ــ سپرد تا نسل ذکور از اين سبط، به آموختن و تعليم آن به مردم بپردازند، و لذا اسباط ديگر را چنين اجازتي نبود كه كاهن و كاتب شوند. در قرآن مجيد نيز منع كردن مردم از راه خداوند، به توسط احبار و رهبان يهود، مذكور است (نگا. توبه/ 34 و 31 ـ نساء/ 160). و ايضاً اينكه تابوت عهدِ حاوي الواح تورات، ماتركِ آل هارون بوده است (بقره/ 248) و اينكه ربانيون و احبار يهود مأمور به حفظ كتاب خدا يعني تورات شده بودند (مائده/ 44) و عهد سپرده بودند تا آن را براي مردم بيان كنند (بقره/ 63 ـ آل‌عمران/ 187 ـ اعراف/ 169). اما چنين نكردند و كلام خداوند در تورات را، مخفي كرده اغلب آن را كتمان می‌نمودند (انعام/ 91) و آن را به انواع جعل و تحريف‌ها آلودند (بقره/ 79) تا اينكه خداوند تابوت عهد یعنی الواح تورات اصلی را به وقت خرابي معبد سليمان در سال 586 قبل از میلاد از ايشان گرفت و آنها را از وزر و وبالي كه بدان سبب بر دوش خود احساس مي‌كردند آسوده كرد. از آن زمان تاکنون یهودیان در حسرت تابوت عهد هستند.

[4]. يهود هنوز منتظرند كه ماشيح موعود از نسل حضرت داوود(ع) ظهور كند. اما جالب توجه است كه حضرت موسي(ع) نيز طبق نقل تورات كنوني، آن نبي موعود را از نسل «برادران يهود» فرموده است و نه از نسل يهود! (سفر تثنيه 18/ 18). از آنجا كه قوم بني‌اسرائيل، فرزاندان اسرائيل ــ يعني يعقوب(ع) هستند، لذا اين «برادر»، یا بايست برادر يعقوب باشد و يا برادر پدرش اسحاق. اما يعقوب(ع) يك برادر به نام عيصو داشت كه شرور بود و قوم ادوم از وي پديد آمد كه در نهايت به بدكرداري‌شان منقرض شدند (ارمياء 49/ 10 ـ عوبدياء 10 و 18). لذا ماشيح موعود كه بايست از نسل «برادر اسحاق» باشد يعني از نسل حضرت اسماعيل. اگر كسي بشارات عهدين را به تفصيل ملاحظه كند خواهد دريافت كه آن بشارات جز حضرت رسول‌الله(ص) مصداقي نداشته و نخواهد داشت.

[5]. در اين خصوص نگا. نساء/ 157 و 158 و همچنين آل‌عمران/ 54 و 55. اما مورد جالب‌تري كه مفسران قرآن آن را مغفول گذاشته‌اند آيۀ شريفۀ 115 از سورۀ مائده و آيه 56 از سورۀ آل‌عمران است كه در يكي از حواريون مصداق دارد، کسی كه به حضرت عیسی(ع) كافر شده است. اگرچه قرآن مجید نام اين حواري را نیاورده لكن بر اساس قول يكسان هر چهار انجيل مسيحيان، واضح و مبين می‌شود كه آن شاگرد عيسي كه به معلمش كافر شده به او خيانت كرد، همان يهوداي اسخريوطي بوده است. عذاب بي‌سابقه‌اي كه خداوند در مائده/ 115 حواريون را از آن تحذير داده است، في‌الواقع در آتيه رخ داد و يهودا در چاهي كه براي عيسي(ع) كنده بود خود درافتاد و چهره‌اش به چهرۀ عيسي(ع) تغيير يافت و اينچنين همه گمان بردند كه او عيسي است و امر بر آنها مشتبه شد. اما خداوند اندکي بعد با ظاهر کردن مجدد عيسي(ع) در اورشلیم، اين شبهۀ عظيم را زدود.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 10
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • محسن ۲۳:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۸
    1 0
    به این ترتیب عیسی ع مأمور بوده با یهودیان اتمام حجت کند که اگر توبه نکنید از فلسطین اخراج می شوید. تفسیر جالبی است.
  • اهوازی ۲۳:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۸
    1 4
    یک مطلب مهم نباید فراموش شود و آن اینست که در آن زمان رهبر یهودیان دانیال نبی بود که در شوش مدفون است و کوروش و داریوش با این بزرگوار در ارتباط بودند و یهودیان آن زمان تحت امر پیامبر خدا دانیال نبی بودند و در شریعت موسی راسخ بودند و نباید فریب تبلیغات صهیونیست ها را بخوریم.
  • مهدی ۰۰:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
    1 1
    بعععله! داستان استر که خودشو به خشایارشاه غالب کرد و 77 هزار ایرانی رو قتل عام کرد به خوبی نشون میده که چقد این یهودیا در شریعت موسی راسخ بودن!!! ارواح شکمشون!!!
  • ۰۶:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
    0 5
    به ما چه!!
  • ۰۸:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
    2 0
    مطلب جالبی بود احسنتکم
  • فدایی ولایت ۱۴:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
    1 0
    با اجازه شما من این مطلب را در وبلاگم قرار دادم اطلاعات عمومی
  • ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
    3 0
    شبیه وقایعی که در یهود اتفاق افتاده است برای امت اسلام رخ داده یا اتفاق خواهد افتاد. این که گفتم مضمون حدیثی از رسول اکرم(ص) است. برخی‌ها تا تیغ داعش را بر حنجره خود نبینند متنبه نمی‌شوند. خداوند عاقبت ما را ختم به خیر کند.
  • موسی امیری ۲۲:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
    0 0
    "و به دم شمشیر خواهند افتاد و در میان جمیع امّت‌ها به اسیری خواهند رفت و اورشلیم پایمال امّت‌ها خواهد شد." قربان خدا بروم که میان بندگانش تفاوت قائل نمی‌شود و ظلم را از هیچکس قبول نمی‌کند.
  • هرمزچرم شیر ۲۲:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
    2 2
    عیسی (ع) برخلاف دروغهای زشتی که حواریون خیانت پیشه اش که او را انکار کردند ولی بعد چهار کتاب انجیل لوقا و متی و یوحنا و مرقس را مالامال از دروغ به او نسبت دادند یک انقلابی تمام عیار و یک فلسطینی بود که بساط ظالمان یهودی را در هم می ریخت او هرگز نگفت اگر کسی به شما سیلی زد طرف دیگر صورتتان را هم در معرض دست او قرار دهید! این دروغها را برای این به آن پیامبر والا نسبت دادند تا از شورش هزاران پیرو او جلوگیری کنند
  • توکل ۱۵:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۲
    1 0
    اسناد این مقاله را بررسی کردم. از هر نظر عالی است. شرح رسالت عیسی ع را تا به حال اینطور ندیده بودم. شرح واقعه نجات عیسی از صلیب نیز منحصر به فرد بود. مرحبا به مشرق و نویسنده اش.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس