برخی جریانهای لبنانی نیز در این راستا با رسانههای گمراه کننده خود کمک زیادی به اسرائیل کردند. آنها با بوقهای رسانهای خود همراستا با اهداف تبلیغاتی اسرائیل تا حتی مدعی شدند که دیگر مقاومتی در لبنان وجود ندارد و تنها شبه نظامیان هستند.
برخی از آنها که مزدوریشان برای اسرائیل و سرویسهای جاسوسی غربی بویژه آمریکا و فرانسه کاملا مشهود است، جسارت و وقاحت را به جایی رساندند که مقاومت را به یک گروهک تروریستی مانند داعش و جبهه النصره تشبیه کردند.
مقاومت در برابر این مواضع و رسانهها سکوت کرد و نخواست در داخل با گروههای سیاسی وارد مشاجره شود، چرا که میدانست که آن ها توان تصمیمگیری از خود را ندارند و تنها مزدوران وابسته به خارج هستند که سرویسهای جاسوسی غربی و صهیونیستی آنها را به کار گرفته تا منافع آنها را در لبنان بر ضد مقاومت منطقه پیاده کنند.
مقاومت در برابر این سکوت، پاسخ به اسرائیل و تصورات و دیدگاههای آنها را طبیعی دانست. حزبالله تاکید داشت که این پاسخ در مطبوعات و رسانهها نباشد، بلکه پاسخی واقعی و مبتنی بر عرصه میدانی باشد، تنها یک گلوله برای هدف قرار دادن نظامیان اسرائیل یا یک بمب در مسیر کاروان نظامی اسرائیل می توانست برای از بین بردن تمام این اوهام و یاوه گوییهای دشمن کافی باشد.
از این منظر بود که حزبالله لبنان در تاریخ 7 اکتبر سال 2014 اعلام کرد که دو انفجار را در مزارع شبعا از اراضی اشغال شده لبنان به دست صهیونیست ها انجام داده است ، این انفجارها بر بلندی های السدانه در مسیر کاروان نظامی اسرائیل انجام شد، این منطقه همان مکانی بود که حزب الله نظامیان اسرائیل را به اسارت گرفته بود تا در راستای تبادل اسرای لبنانی آنها را در مذاکرات غیر مستقیم با دشمن صهیونیستی مبادله کند.
این منطقه همان منطقهای بود که 48 ساعت قبل نظامیان اسرائیل به یک مرزبان لبنانی شلیک و وی را زخمی کرده بودند. تیم عمل کننده این انفجارها نیز با عنوان شهیدی مزین شده بود که در در یک بمبگذاری اسرائیل در دستگاه شنود صهیونیستها در لبنان به شهادت رسیده بود.
راهبرد جدید حزب الله این است که هر تجاوز یا اشغال صهیونیستها بدون فوت وقت پاسخ داده خواهد شد و پاسخ نیز در حجم، مکان و زمانی خواهد بود که شرایط اقدامات مقاومت تعیین میکند. این راهبرد برای معادله موازنه بازدارندگی است که مقاومت در برابر اسرائیل قرار داد و تاکید کرده که هیچ تجاوزی به لبنان بدون پاسخ نخواهد ماند.
عملیات مقاومت لبنان در مزارع شبعا برخی را غافلگیر کرد، این عملیات مانند صاعقهای بود که برخی را از یاوه گویی ها و توهمات خود بازداشت و برخی دیگر بویژه حامیان مقاومت را خوشحال کرد. این عملیات نتایج مثبت زیادی برای لبنان بویژه در زمینه امنیت و ثبات این کشور دارد، چرا که این عملیات در شرایط و روشی به انجام رسید که ابعاد متعددی دارد، برخی از این ابعاد عبارتند از:
بعد راهبردی: دشمنان مقاومت در داخل و خارج مدعی بودند که مقاومت هویت و ماهیت خود را از دست داده و اسرائیل دیگر در لیست اهداف این حزب وجود ندارد، چرا که سلاح خود را به سمت دیگری نشانه رفته است. آنها به عمد اینگونه وانمود می کردند که بین اقدام حزبالله در دفاع از سلاح خود برای مقابله در برابر اسرائیل و تمایل زیاد اسرائیل برای خلع سلاح مقاومت و گرفتن نوک پیکان این سلاح به سمت دیگر ارتباطی وجود ندارد.
این عملیات ثابت کرد که هویت حزب الله ثابت است و تغییر نکرده، این حزب همواره برای نجات حقوق غصب شده امت وارد عمل میشود و مبارزه آن در جبهههای دیگر نیز تنها برای حفظ سلاح مقاومت در برابر دشمن اسرائیلی است بویژه اینکه تروریستهای تکفیری ابزاری در دست دشمن اسرائیلی هستند تا این سلاح را از مقاومت بگیرند.
در این زمینه میتوان از توصیف یکی از سیاستمداران لبنانی استفاده کرد که در مورد اوضاع کنونی حزب الله گفته بود: یک چشم حزب الله در سوریه است و چشم دیگر در مزارع شبعا. این نشان میدهد که یک سیاستمدار کهنه کار به خوبی درک میکند که حزب الله مقاومت را رها نکرده و این عملیات قطعا دستاورد راهبردی خود از این مضمون را محقق کرده است.
بعد عملیاتی: این عملیات همزمان با مبارزه با تروریستهای تکفیری و 48 ساعت بعد از معرکه دفاعی سختی صورت گرفت که حزب الله در مقابله با تروریستها در منطقه عسال الورد و بریتال و اطراف وارد شد. تروریستها با انجام این حمله میخواستند مسیر زحله به بعلبک را ببندند و بقاع شمالی را از لبنان جدا کنند. این دو اقدام همزمان دلیل قاطعی بر توان حزب الله در مبارزه در بیش از یک جبهه و فراتر از عنوان دفاعی است.
از سوی دیگر این عملیات تاکید قاطعی بر این نکته است که مشغول بودن حزب الله به یک معرکه دفاعی بر ضد تروریستهای تکفیری که ابزار پروژه های صهیو-آمریکایی هستند، تاثیر عمیقی بر مقاومت در برابر اسرائیل و واکنش نشان دادن به تجاوزهای آنها نمی گذارد. هر جبههای مردان خاص خود را دارد و آتش افروزی در یک جبهه نمیتواند بر توانمندی های جبهه دیگر تاثیر چندانی داشته باشد. هویت مقاومت حزبالله نیز با این ادعاها تحتتاثیر قرار نمیگیرد، چرا که استفاده از ابزارهای مختلف در مبارزه با تکفیری ها نمی تواند آتشی که حزب الله برای اسرائیل آماده کرده را خاموش کند.
بعد ملی: اسرائیل بر روی از بین بردن نشانههای اشغالگری خود در مزارع شبعا و تضییع حق لبنان در آزادسازی این منطقه حساب میکنند، بویژه سستی سازمان ملل در اجرای قطعنامه 1701 که خواستار ایجاد راهکار مناسبی برای حل موضوع مزارع شبعا و آزاد سازی این منطقه بود، بر تمایل اسرائیل جهت از بین بردن این حق اضافه میکرد.
این عملیات بار دیگر خوابهای اسرائیل برای از بین بردن این موضوع را از بین برد و ثابت کرد که لبنان سرزمینی اشغالی دارد که باید آزاد شود و مقاومت حق و ظیفهای لبنانی دارد که باید برای آزاد سازی این منطقه اقدام کند.
این عملیات واکنشی بود که یاوههای حامیان پروژه صهیونیستی آمریکایی در داخل لبنان را که در ادبیات سیاسی خود اشغال شبعا و آزادی آن را به باد فراموشی داده بودند، ساکت کرد و دیگر جایی برای مطرح شدن ادعاها در زمینه خلع سلاح مقاومت در راستای منافع اسرائیل باقی نگذاشت.
این عملیات منطقه مناسبی را انتخاب کرد تا این پیام را به اسرائیل و تکفیریها بدهند که مقاومت آماده و بیدار است تا با آنها در این محورها وارد درگیری شود. این عملیات نمود عینی سخن سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان بود که تاکید کرد: شما نمیتوانید به بیروت برسید. طبیعی است که آنها حتی نمیتوانند جنوب را محاصره کرده و آن را از لبنان جدا کنند.